خامنهای در مورد حکم خمینی به قتل عام زندانیان سیاسی: مطمئنم «امام» با محاسبه عمل کرد
خبرگزاری فارس کتابی معرفی کرده که در آن برای نخستین بار خاطراتی از خامنهای منتشر شده. در این خاطرات بار دیگر موافقت او با اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ نشان داده شده است.
خبرگزاری فارس بخشهایی از کتابی را معرفی کرده که برای نخستین بار خاطراتی از خامنهای از دهه ۱۳۶۰ را نقل کرده است. بخشی از این خاطرات نشان میدهند که خامنهای با فتوای خمینی در مورد اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ موافق بوده است.
کتابی که خبرگزاری فارس معرفی کرده «روایت رهبری: مناسبات جمهوریت و اسلامیت در انتخاب ولی فقیه» نوشته سیدیاسر جبرائیلی است. جبرائیلی جانشین دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام است و رسانههای جمهوری اسلامی از او بهعنوان «کارشناس اقتصادی» یاد میکنند. کتاب «روایت رهبری» در سه فصل و ۶۲۰ صفحه در ۱۶ تیرماه سال گذشته از سوی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر جمهوری اسلامی منتشر شد.
این کتاب درباره الگوی تعیین رهبر در نظام جمهوری اسلامی نوشته شده و در آن به سه رویداد تعیین روحالله خمینی به رهبری نظام اسلامی، تعیین آیتالله حسینعلی منتظری به رهبری آینده و سپس برکناری او، و همچنین تعیین علی خامنهای به رهبری نظام پرداخته شده است.
در این کتاب برای نخستین بار خاطراتی از علی خامنهای در دهه ۱۳۶۰ آمده است که بخشی از آن به کشتار زندانیان سیاسی ایران در تابستان ۱۳۶۷ و در پی آن برکناری آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبر انقلاب اختصاص دارد.
کتاب «روایت رهبری» ضمن اشاره به نامه اعتراضی آیتالله منتظری به تاریخ نهم مردادماه ۱۳۶۷ خطاب به خمینی در رابطه با اعدامها و مرتبط کردن اعدامها به حملات نظامی مجاهدین خلق و محدود کردن اعدامهای گسترده به اعضای این سازمان ـ موضوعاتی که مسئولان جمهوری اسلامی برای توجیه اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ به آنها استناد میکنند ـ این نقل قول مستقیم را از سخنان علی خامنهای در اینباره آورده است:
«ایشان (خمینی) با محاسبه عمل و فکر کرده بود. ما این را یقین داشتیم. الان هم من مطمئنم که امام با یک محاسبه درستی تدبیر کرده بود. یعنی وقتی گروهی با نظام اسلامی و حکومت اسلامی در حال جنگ هستند که محاربند، فقط آدمهایی که الان شمشیر دستشان است محارب نیستند بلکه آن کسی هم که فرض بفرمایید رفته پستش را تحویل بدهد و بیاید، او هم جزو همینهاست، آن کسی که دارد خطدهی میکند، طراحی میکند، او هم [جزو اینها است]، سرباز ذخیرهشان هم جزو اینها است. تفاوتی نمیکند. مسئله محاربهی اشخاصی که با آنها همکاری داشته باشند و متّصل باشند، یک مسئلهی حلشدهای است تقریباً. امام با این ملاحظات این کار را کرده بودند. بنابراین ازلحاظ فقهی و همچنین از لحاظ تشخیص امام و عملکرد امام و نظر امام جای هیچ دغدغهای وجود ندارد.»
سپس در این کتاب گفته شده که خمینی از اظهارات آیتالله منتظری «عصبانی» بود و دوم فروردین ۱۳۶۸ تصمیم بر «اقدام تند» و برکناری منتظری گرفت اما مجلس خبرگان قرار شد چهار روز بعد در اینباره تصمیمگیری کند که پنجم فروردینماه، نامه محرمانه منتظری به خمینی درباره اعدامها از رادیو بیبیسی خوانده شد و این موضوع منجر به انتشار حکم خمینی بر برکناری منتظری شد که در آن نوشته بود:
«ازآنجاکه روشن شده است که شما این کشور و انقلاب عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید.»
علی خامنهای، رئیس جمهوری وقت در آذرماه ۶۷ نیز در روزنامه رسالت با موضعگیری درباره اعدام زندانیان سیاسی نوشت کسانی که اعدام شدند «مستحق» اعدام بودند.
خردادماه ۱۳۹۶، او در اظهارنظری دیگر درباره اعدام هزاران مخالف سیاسی در دهه ۱۳۶۰ گفت: «من توصیه میکنم به کسانی که اهل فکرند، اهل تأملند و راجع به دهه ۶۰ قضاوت میکنند، جای شهید و جلاد عوض نشود.»
قتلعام زندانیان سیاسی مرداد ۱۳۶۷ با فتوای خمینی آغاز و تا شهریور همان سال ادامه یافت. کسانی که از قتلعام جان به در برده بودند در بندهای زندانهای اوین و گوهردشت جای داده شدند. براساس فایل صوتی که از آیتالله منتظری منتشر شده است، او تنها مقام مخالف در حکومت وقت ایران با این احکام بوده است.
براساس گزارشهای غیر رسمی در اعدامهای تابستان ۱۳۶۷ حدود پنج هزار نفر اعدام شدند. بهگفته نهادهای حقوق بشری تمامی اعدامشدگان زندانیانی بودند که یا در حال گذراندن حکم بودند یا حکمشان تمام شده بود و به دلیل امضا نکردن انزجارنامه همچنان در زندان نگه داشته میشدند. آنها عموماً در گورهای بدون نام و نشان در شهرهای مختلف ایران دفن شدند. خانواده بسیاری از اعدامشدگان هنوز از محل دفن آنها اطلاعی ندارند.
بیشتر بخوانید:
نظرها
دارا از تهران
با درود به زمانه و کیفیتش! و اما اینک که از جنوب دهشتناک تهران غمزده می نویسم از چشمانم اشک جاریست. چرا که سه تن از دوستان جوان من که بسیارنابغه بودند و در ریاصی و فیزیک و آخریشان در فلسفه سرآمد آن سالها بودند را با حسابگری خمینی و خامنه ای و روحانیون و ملایان و مداحان و طلاب تیرباران شدند. و اما بسیار مایوس و نومیدم از جامعه ی توسری خور و سترون ایران. حتا از همین ارتش و سپاه و حتا بسیج که تپولیدات همین جامعه هستند نیز بسیار دلخونم. آخر چطور ممکن است که سرباز و نظامی و ارتشی تا این اندازه ضد مردم خودش باشد. مگر ممکن است مردم تا این حد سر به زیر باشند؟ تا این حد مطیع باشند؟ تا این اندازه زور شنو باشند؟ پاسخش آری ست! مردم ایران از پس حمله ی عرب مسلمان و شکست قادسیه دچار سندروم اسلام ناب شد. شاید، نه! بلکه حتما سربریدن رومینا ۱۳ ساله توسط پدر کربلائیش پاسخ این پرسش باشد. ایران ما دچار سندروم اسلامی ـ شیعی ست! این سندروم البته زمینه زرتشتی نیز دارد. یعنی ایرانی از ترس این اسلام مخوف از ترس بریده شدن سرش از ترس تجاوز به زن و دخترش، از ترس زایمان سیدان از دختران و زنانش به دامان به نطع خونین جلادان خودش پناه برده و می برد. جالب است که سخنان بسیار مشکوک محمد نوریزاد از زندان می شنویم که از زندانبانان خود به نیکی یاد می کند. و سندروم یعنی همین! یعنی با وجود قتل عامهای اسلام و تشیع، با وجود تجاوزات بیکران به دخترلان و پسران و زنان و منردان ایرانی توسط مسلمانان عرب فاتح ایران، این مردم ۱۴۰۰ سال است که دست کم سه ماه محرم و صفر و رمضان را عزادارند و دوازده ماه سال را نیز بی عزا نیستند چرا که منتظر سوک و عزای آینده هستند. عزای چه کسانی؟ عزادار کسانیکه سروران متجاوزین و قاتلانشان هستند. و این همان مهنی سندروم اسلامی شیعی ما ایرانیان است. وجه دیگر این عزاداری حتما باید ناخودآگاهانه و به صورت مورثی و جابجائی عزادار ایران و ایرانیت بودن دانست. به نظر من اشکهائی که می ریزند اگر اشک تمساح نباشد حتما اشکی ست از این سندروم، از این وراثت و از این جابجائی. بعضی وقتها در این کنج تهران زیر سایه نحس اسلام و تشیع و صدای اذان که گویای تسلط بیگانه گان بر این سرزمین است و اشغال ایران از خودمن می پرسم که آیا زلزله ای رعدی، برقی، صاعقه ای کشتاری، قتلعامی، حمام خونی می تواند این مردم را بیدار کند؟ در پاسخی مثبت در مانده ام!
سرمد
قطعاً اَمام همواره در حال چرتکه زدن بود. در حالیکه اقتصاد را مالِ خر میدانست، و در زیر عبایش قول جاری شدن نفت (و عدم توقف نفت) به آمریکا و غرب داده بود. ایرانیان تنها مانع کار بودند، پس با محاسبه این ایرانیان مزاحم را از سر راه برداشت.
محمد
سلام دوست عزیزم آقای دارای بزرگوار نمیدانم چقدر درمورد اسلام و تشیع کتاب خوانده و یا درمورد ایران قبل از باستان ولی بزار درمورد تجاوز به میهن عزیزمان بگم اعراب تنها کسانی نبودن که به ما حمله کرون بله یونانیان و مغول ها هم خاک مارا به توبره کشیدن ولی چرا ما به دین یونانیان ویا به دین مغول ها درنیامدیم حتی حاکمان مغول را مسلمان هم کردیم پس بهتره دیدت را نسبت به اسلام عوض کنی عزیزم اگر *** داشته باشی میفهمی که هیچ دینی درهیچ جای دنیا محدود به شروع دعوت پیامبرش نبوده و نیست کما اینکه اگر اینگونه بود الان نباید آمریکای لاتین و آفریقا یا حتی آمریکایی ها مسیحی و یا یهودی داشته باشن وتمام مسیحی ها و یهودی های جهان باید محدود به سوریه لبنان فلسطین و مصر باشد پس اینکه ما مسلمان شدیم ربطی به عرب ها ندارد دوما تشیع یکی از مظلوم ترین مذهب های دنیاست خودت عزیزم بیان کردی که شیعیان گریه میکنند خوب قشری که درتمام طول تاریخ سلاحشان گریه بوده نمیتونند خونریز باشند وقضیهی رومینا هیچ ربطی به این موضوع نداره چرا که این یک اتفاقه براثر فقر فرهنگی که همهی انسان ها میتوانند دچارش باشند دست آخر اگر خواستی قضاوت کنی دین ومذهبی را خواهشن درموردش کتاب های دست اول و کتاب دانشمندان خود اون دین هم بخون واینکه جمهوری اسلامی بنظر من جمهوری آمریکا اینگلیس و روسیه هست این حکومت هرگز پرچم دار اسلام ونماد اسلام در ایران نبوده نیست ونخواهد بود وبراساس روایات خود شیعه این نوع حکومت دردوران غیبت نفی میشه وهیچ مسلمان واقعی اجازه تشکیل حکومت ندارد مگر افراد خودسری با همکاری افراد خودفروخته ای مثل مسعودرجوی خونریز این کارا بکند
ترابی
در اینکه اینها طبق قانون عمل کردند شکی نیست. در اینکه اینها برای تغییر انقلاب کردند شکی نیست...ولی وعده آب رایگان، مدرسه رایگان و... کجا رفت؟ مگر هر یک از این فعالیتهای امروزی بعد از چهل سال ایست، دوباره از سر گرفته نشد؟ یعنی قرار بود ما چهل سال عقب بیفتیم فقط تا بعد دوباره تمام برنامه های شاه رو پیش ببریم؟
کیوان
خمینی یک جلاد و سلاخ و قاتل بی مغز و بی شعور بود . به اقرار خودش : هیج احساسی هم نداشت . این مردک شیره ای و بی کفایت که حال بر مسند آن جنایتکار خیمه زده ، کجای کار خمینی حساب و کتاب دیده که اینجا می گوید بر اساس "محاسبه" !!! بوده . به اقرار خود همین مردک حقیر و ذلیل: به حال آن ملت باید گریست که رهبری چون او داشته باشد .
مزدک بامدادان
دارا جان نمی دانم که شما دقیقا در کدام کنج تهران هستید, اما این چند ساله تهران خیلی, و چند دفعهء متفاوت بیدار, عصبانی, پرخاشگر, عصیانی و شورشی شده است. شما فقط لازمه یه تلگرام ناقابل, یا اینستاگرام, یا یکی دیگه از این رسانه های مختلف را داشته باشی تا در اسرع وقت از همه چیز مطلع بشی. آبان پارسال که نیم ساعته تمام کانال های سابقا تجارتی تلگرام عوض شد به فراخوان دادن برای حضور در خیابانها و پمپ بنزین ها. این قصهء حسین کرد شبستری شما در مورد اسلام هم خیلی قاطی پاتی و کلی گوییه. اسلام حکومتی و دولتی فاسد و رفتنی است, اما اسلام مردم عادی به جای خود باقی خواهد ماند. حافظ و مولوی هم مسلمان بودند. هیچکدام از این انتقاداتی که شما به اسلام دارید را در مورد حافظ و مولوی نمی توانید تکرار کنید. شما یک مثلا "تئوری" سندروم (همرَفت, نشانگان) از خودتان در می آورید, بعدش هم بدون هیچ دقتی آنرا به تمامی تاریخ ایران اسلامی و ماقبل اسلامی تعمیم می دهید. دلیل اصلی پیروزی اسلام در ایران انحطاط و نزول ساسانیان بود, یک دلیل اصلی آن هم سرکوب جنبش مزدکیان و سر آغاز رکود و ایستایی اجتماعی و از بین رفتن تحرک در جامعه, متوقف شدن تحرک اجتماعی (چیزی که این چند سال اخیر خصوصا داره اینجا در کشور ما اتفاق میفته) و پیشرفت در امپراتوری عظیم آن دوران بود. اما در نظر بگیرید که هر دو سوی منازعه, هم مزدکیان و هم موبدهای اعظم دربار ساسانیان همگی زرتشتی بودند. تاریخ تطور آیین زرتشت در ایران خیلی پیچیده تر از این صحبتها است که شما بخواهید با یک "نظریه" سندرمی آنرا بیان کنید. در این تاریخ از یکسو ما با مسیر تکاملی زرتشت, مانی و مزدک روبرو هستیم (که حتا چنین بازسازی تاریخی نیز مقداری ساده انگارانه است, اما فعلا از آن بگذریم). از سوی دیگر شاهد انحطاط آیین مذهبی زرتشت و تبدیل آن به یک دین حکومتی در دربار ساسانیان نیز هستیم. حالا چطوری می شود هر دو سوی این جریان را زیر یک چتر "سندروم" خلاصه کرد؟ که غیر ممکن و نادرست است. بلایی هم که آلان بر سر اسلام آمده است, تا حدود زیادی شبیه داستان تحول و تکامل آیین زرتشت در ایران باستان است. پس از من به شما نصیحت از کلی گویی پرهیز کنید. یه تلگرام ناقابل برای خودتان راه بندازید و ببینید در تهران چه خبر است. برای شروع هم نگاه کن به کانال "الو مملکته". انقدر پاسخ های مثبت خواهی دید که دیگه وقتی برات باقی نمونه. داداش بزرگهء مجازی شما - مزدک
رامین
با سلام، در پاسخ به فرمایشات آقایان محمد و سرمد، لازم میدانم چند نکته را متذکر شوم و به دوستانی که دیگران را به خواندن کتاب و کسب اطلاعات درست تاریخی دعوت میکنند ، توصیه میکنم خودشان هم مطالعات خود را به کتابهای خودی و منابع اسلامی محدود نسازند : 1. تمام امپراتوری های بزرگ تاریخ، دوره عظمت و انحطاط را طی کرده اند و در انتها با یک عامل خارجی سقوط کرده اند اسکندر در زمان انحطاط هخامنشیان و قبائل ژرمن در اثر انحطاط امپراتوری روم بر این سرزمینها استیلا یافتند. شاید از مدتها قبل از عهد خسروپرویز سرنوشت یک سقوط حتمی برای ایران رقم خورده بود و روند رویداد ها این سرزمین را به آن سرنوشت نزدیکتر کرده بود. یاد آوری میکنم که تنها در دوسال آخر امپراتوری ساسانی دوازده تن بر تخت سلطنت نشسته بودند. به قول دکتر زرین کوب در کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام، سقوط ساسانیان البته از ضربت عرب بود لیکن در واقع از نیروی عرب نبود. چیزی که مخصوصا آن را از پا در آورد غلبه ضعف و فساد بود. 2. این نظریه و اعتقاد که ایرانیان به عللی که گفته شد از اعراب مسلمان مهاجم استقبال کرده و با آغوش باز اسلام و قرآن را پذیرا شدند و از سوی آقایان شریعتی و مطهری هم ادعا شده بکلی دور از واقعیت است و علاوه بر شواهد تاریخی که قویا آنرا نفی میکند، با عقل سلیم هم منافات دارد. یکم، علت حمله اعراب مسلمان در ابتدا فتح سرزمین های آباد و غارت و رسیدن به منابع غنی ثروت بود و در درجه دوم تحمیل دین اسلام. سرزمین حجاز، در هیچیک از ادوار تاریخی ارزش اقتصادی و سیاسی برای تصرف از طرف امپراتوریهای ایران و روم نداشته و به همین جهت بدون اینکه حکومت مرکزی مقتدری داشته باشد توسط قبائل عرب اداره میشده و آنها بودند که به علت محدود بودن منابع کاری جز غارت یکدیگر نداشته اند. بنابر این با کسب قدرت سیاسی، حمله به سرزمینهای منطقه اجتناب ناپذیر می نموده است. دوم ، باوجود گرفتاریها و ستم طبقاتی شدید بری مردم و فساد و اختلافات داخلی و دربار و موبدان و غیره، مردم اعتقادات دینی اجدادی داشته اند که به فرض محال اگر هم شناختی از دین اسلام داشتند، به این سادگی موجبی برای تغییر آن و جایگزینی با یک دین دیگر و استقبال با آغوش باز از تازیان مسلمان نبوده است. سوم، حمله عرب به ایران در زمان خلافت عمر رخ داده و تا زمان خلافت عثمان قرآن مدونی وجود نداشته که مهاجمان ارائه بدهند و علاوه بر اینکه قشون عرب خودشان سواد و اطلاعات چندانی از دین خود نداشته اند که بخواهند با دلیل و برهان دین جدید را عرضه کنند و آنها هم به قول مورخین متعصب مسلمان فوج فوج و با آغوش باز اسلام را بپذیرند. چهارم، به گواهی تاریخ از زمان حمله به ایران تا فتح کامل آن، حدود پنجاه تا صد سال طول کشید که اسلام در بین اکثریت مردم راه یافت . البته بودند کسانی که همان سالهای اولیه از روی ترس و اجبار و نداشتن جزیه و یا تمایل خود به دین اسلام تن دادند. 3. با توجه به مطالب گفته شده در مقدمه، ایرانیان برای دفاع تحت تاثیر انحطاط همه جانبه داخلی، انگیزه چندانی برای دفاع در برابر حمله مهاجمین و غارتگران نداشته اند وبر عکس مهاجمین از انگیزه ای فوق العاده قوی برخوردار بودند. زیرا به آنان گفته بودند که شما اینک به سرزمینی وارد میشوید که خصوصیات همان بهشت موعود را دارد. باغها و نهرها و جویبارهای پر آب و مزارع سرسبز و آباد و پر از محصول دامهای فراوان و زنان زیبا و جواهرات و لباسها و لوازم زندگی و هر آنچه در خواب هم ندیده اید. از این نعمت ها هر آنچه بدست آوردید چهار سهم از آن خودتان و یک سهم از آن خلیفه خواهد بود. اگر هم که کشته شدید، شهید محسوب خواهید شد و صدها برابر این نعمت ها در بهشت برای شما آماده است. 4. پس ایران به نیروی شمشیر و با خشونت فراوان بدست اعراب فتح شد و تمام ثروت آن که هیچ، هزاران زن و دختر و کودک ایرانی سر از بازار های برده فروشی مکه و مدینه و شام و غیره در آوردند و خفت تاریخی برای مردم این مرز و بوم رقم خورد. 5. چر ا ایرانیان از مهاجمین دیگر به این سرزمین مانند یونانی ها و مغول ها و غیره کینه ای ندارند و این کینه از عرب چنین ریشه دار است و التیام ناپذیر؟ علتش این بود که امپراتوری عرب در تار وپود فرهنگ و تاریخ این مرز بوم رسوخ کرد که تمام آداب و رسوم باستانی و اسطوره ها و جشن ها و اعیاد و زبان و اسامی ما را تحت الشعاع آداب و رسوم خودش قرار داد اگرچه نتوانست زبان فارسی و نوروز ما را ریشه کن کند. 6. اختیار عقیده دینی صرفنظر از اینکه منشاء دین چه منطقه جغرافیایی باشد، حق همه مردم ساکن بر روی کره زمین است و کسی مدعی نیست که دین اسلام باید منحصر یه مردم عربستان باشد ولی برای مردم یک منطقه که دینی را که عرضه داشته یا پذیرفته اند، به هیچ وجه و با هیچ توجیهی حتی حقانیت مسلم آن دین، و تحت دستورات متن مقدس آن دین مانند دست
رضا
با خواندن بعضی کامنتها آدم مطمئن می شود که حکومت بعدی ایران هم مذهبی خواهد بود منتهی به شکل و شمایلی جدید.
سیستانی
آقای دارای عزیز! نبشته شما را خواندم، تأثیر گذار است و تأمل انگیز بود! دوستانی در دفاع از اسلام و بالاخص تشیع شما را به خواندن کتاب ترغیب کردند، و بدون ذکر مثالی از مظلومیت و فواید شیعهگری گفتند. اما کلام و کلماتشان به کسی نمیماند که کتاب زیاد خوانده باشند، و یا اعتقادی به مظلومیت داشته باشد. تمامی جنایاتی که در چهل سال اخیر انجام شده توسط عالیرتبهترین (آیت اللهها) مراجع تقلید اسلامی شیعه انجام شده، تأیید و یا بنیان نهاده شده است. این فقط یک مثال ساده برای نمایش واقعی اسلام شیعه است. چرا راه دور برویم، شعبان بیمخ جنایات 67 را مرتکب نشد. شعبان بی مخها جنگ بین دو کشور را شروع نکردند، خمینی و طرفدارانش کردند. شاید این دوست ما نامی از سایر آیتاللهها که بدست خمینی و خمینیها لت و پار شدند بیاورد. بیفایده است، حکایت آن، جنگ قدرت بود. و اما مظلومیتی که با آن پدر مردم ایران را درآوردند: کسی که با ضرب شمشیر روزانه 2000 نفر را میکشد، مظلوم نیست. داستان واقعی حسین در جنگ کربلا با پسر عمویش برای بدست آوردن قدرت و زن، داستان مظلومیت نیست. داستان مظلومیت این قوم کذاب، داستانی تخیلی است. این قوم کذاب آب نمییافتند وگرنه شناگران خوبی هستند. همچنانکه امروز میبینیم. و اما دلیل اینکه امروز از اسلام روحانیت آمریکایی و انگلیسی و روسی اعلام برائت میشود چیست! روحانیت شیعه در زمان پهلویها هم دست بوس قدرت بود. و خمینی با حمایت غرب و بعضی دیگر از کشورها و ضعف پهلوی دوم برای شاه شاخ شد. این دوستان بالا خواسته یا ناخواسته در حال انداختن آب به آسیاب فرانکشتاین روحانیت شیعه هستند (سپاه). سپاه در حال قبضه کل کشور است. و دیگر به روحانیت شیعه فاسد و دستبوس هم احتیاجی ندارد. اما نیاز به یک اسلام مدافع حرمی و هیأتی دارد تا توده را به زیر فرمان آورد. بهمین دلیل مرتب از اسلام واقعی که چیزی سوای این اسلام آیت اللههاست، میگوید. اسلام واقعی 1400 سال قبل همان اسلام عربستان، جمهوری اسلامی و داعش و طالبان است. دنبال چیز دیگری نگردید که عمرتان به هدر میرود. اگر دین (نماز و روزه و سایر مسائل) باعث میشد که انسانها (به قول خودشان) خدا ترس شوند و (باز بقول خودشان) از شیطان دور شوند، باید امثال جنتی و خمینی و خلخالی و خامنهای دستکم انسانهایی بودند و باشند که مثل دیگر انسانها عمل کنند و از جنایت و خودفروشی و کشور فروشی پرهیز کنند. اما میبینیم که ظاهراً دین آنها را فریب داده و در خیالی خوش در حالی که فکر میکنند ملائک از آنها پذیرایی میکنند، بزرگترین جنایات را مرتکب میشوند. قشر بزرگی از ایرانیان تحصیل کرده روزانه از ایران خارج میشوند و کیس پناهندگی مسیحیت پر میکنند. اکثر آنها اعتقادی به آن ندارند، اما روحانیت شیعه چه دوست داشته باشد چه نه، آنها در نسلهای بعدی مسیحیان قطعی هستند. پس دلخوش به این نباشید که دین یونانیان در 1400 سال بر ایرانیان اثر نکرد، امروز ظلم و ستم و دزدی و جنایت قوم مظلوم شیعه علی، دسته دسته مردم ایران را برای همیشه مسیحی میکند. مبارکتان باشد!
رضا
کتاب ارزشمند و تاریخی شادروان شجاع الدین شفا به نام " پس از 1400 سال" را مطالعه بفرمائید تا پی به عمق جنایات اعراب و مذهب سازمانی ببرید، کتابی مکمل "دو قرن سکوت" شادروان زرین کوب.
reza
یکی نیست بگه آخه ای مجسمهء بلاهت؛ اسیرکشی و قتل و عام فله ای هم محاسبه میخواد؟؟!!
محسن
از الفبای فقهی که میگوید هر کس با این نظام دشمن است و ما را قبول ندارد محارب است و باید کشته شود، چه برداشتی میتوان داشت؟ یعنی اینکه من حق هستم و هر چه غیر از من باشد باطل است. نکته مهم استناد این موضوعات به قران است: فقه میتواند با برداشتی دلبخواهی از قرآن خود را حق و سایه خدا بداند. و از استخراج آیات به راحتی میتواند جواز قتل و جنایات را (بخوانید محاسبات) صادر کند. خطاب به دوستانی که از روی جهل به مسائل فقهی و شرعی و دینی، میگویند که جمهوری ولایت فقیه اسلامی، اسلام واقعی نیست، باید عرض کنم که نظام اسلامی ولایت فقیه شیعه امام زمانی دقیقاً نص صریح آیات قرآن را مصادره به مطلوب کرده است. همانطور که داعش و طالبان کردند. دینی که به این راحتی ابزار دست شیاطین قرار بگیرد، و با آن بتوان انسانها را به مسلخ کشید و جنایت کرد و نهایتاً با نام خدا و پیغمبر آن را توجیه کرد، همان بهتر که مورد انتقاد شدید قرار بگیرد و تقدس از آن گرفته شود. تا حرامیان نتوانند با اتکای به آن برگُرده عوام سوار شوند و دنیا را به گند و کثافت بکشند.
حقیقتگو
هموطن عزیز دارا ..جنگ جهانی دوم وبرپائی آن با آلمان هیتلری ازیک طرف وازطرف دیگر ژاپن برپایه چه اهدافی بود ؟ آلمان و ژاپن درجنگ جهانی دوم خواهان سهم داشتن ازانچه متلق به امریکا وفرانسه و انگلیس درکره زمین بود بودند که باهزینه کلانی مالی وجانی و نظامی اجازه ندادند که چنین شود ومستعمره هایشان به تصرف آلمان و زاپن دراید ومنافعشان مورد تهدید قرارگیرد ..باید برحسب فهم و عقل باید تحلیل کرد که امریکا وانگلیس وفرانسه درایران دردوران پهلوی منافعشان به هرشکل وفرمی تامین میشد چه شده درمقابل آنهم یک اخوند همچون خمینی عقب نشینی کنند و کشورایران را دربست به خمینی واقشاراخوندها مفت ومسلم واگذارکنند ؟ یا مردم ایران ازمردم وهمچون * آواره شده ازدور به * کردن بپردازند؟ درهمان ایامی که خمینی درپاریس بود و فرانسه با تمامی امکانات مالی ومطبوعاتی ازوی پذیرائی میکرد بنده بدفعات درچادربرپا کرده حکومت فرانسه درخیابان نف الشتو حضورداشتم و انگشت بدهان حیران مانده بودم که چه شده وچه میشود که اقشارسیاسی ایران دراروپا چنان جانبداری ازخمینی میکردند که انکارپدرشان است وهرگونه انتقاد و هشدارفهم وشعوروارانه افرادی که ازسپردن حکومت ایران بدست آخوند ابرازخطر میکردند مورد فهاشی و توهین قرار می گرفتند وحتی مردمان آگاه فرانسه هم می گفتند که مردم ایران وسیاسیون ایرانی واقفند که اخوند حکومت گرنیست ؟!! بله درحقیقت محض امپریالیست امریکا واروپا درپیمان گوادالوپ تصمیم شان را گرفته بودند که حکومت پهلوی را همچون درخت کهن سال و سایه افکن و بی بهره ای را اره کنند وجایش را نهال های جوانی بکارند که درکوتاه ترین مدت باوری شوند که چنین هم کردند ...فقط به ارقام روان شدن میلیاردها دلار ازدرامدهای نفتی و غیره به بانک های خارجی دردوران حکومت آخوندی توجه کنید که درحقیقت نشانه باورشدن نهال های امپریالیست ها درقالب حکومت اخوندی است ...تصورمی کنید ویا مردم ایران هم تصورمی کنند که فقط خواسته خمینی وخلخالی بود که سیاسیون ایرانی وهمچنین نظامیون حکومت پهلوی ومخالفان حکومت آخوندی که تیرباران واعدام شدند ؟ خیر و صد باروهزاربارخیر...بلکه دستوراتی بود که درزمره بسیاری دستورات دیگر ازجنانب امپریالیست ها به خمینی بود که برای پاکسازی ازرد بود حکومت پهلوی و سیاسیون آگاه مردمی بود که درآینده منافعشان مورد خطر قرار می دانند ...بقتل رسادن دکترشاپوربختیارو بسیاری ازساسیون آگاه مردمی دراروپا هم بدستورآنها انجام شد ...درحقیقت محض انقلابی که ازمردم وبرحسب آگاهی سیاسی مردم بوقوع پیوسته باشد وجود نداشته است بلکه صحنه سازی ها و روان کردن مردم برحسب آب وگازوبرق وتحصیل مجانی و ولع دریافت پولهای نفتی انها ترقیب به یک شبه سازی انقلاب وتوهم انقلاب کردن واداشته است ...متاسفانه بعد ازگذشت چهل سال هنوزدرک وفهم بسیاری چه مردم و چهه سیاسیون چند آتشه به مرحله ای نرسیده است که تفاوت بین شبه انقلاب و انقلاب اصلی دردرک کنند...بهتراست واقعیت را ارزیابی کنیم ...وترازوی بگذاریم و روی یک کفت ترازو آنچه که مردم ایران دردوران پهلوی داشتند و باعث به اصطلاح انقلاب شان شد بگذاریم وروی کفه دیگرترازو آنچه ازحکومت اخوندی نصیب شان شده فقروبیکاری و گرانی و استبداد وخفقان وکشتارو زندان ها مملو اززندانی وازانقلالبی هم خبری نبوده ونیست بگذاریم چه نتیجه ای می گیریم ؟ آن زمان جمعیت ایران شبه انقلاب زده بیست وپنج میلیون نفربود ...وحالا جمعیت ایران هشتادمیلیون نفراست کجارفت انقلاب ؟ تظاهرات بله ولی این چوب کبریت های آتشین به انقلابی منجرنمیشود ...زیرا که برای آتش انقلاب برافروزی و آنهم برعلیه انچه امپریالیست ها درایران برپا کرده اند واسمش را حکومت اسلامی گذاشته اند همبستگی تمام وکمال موجودیت فیزیکی هشتادمیلیون نفری لازم است ....
جامی
جناب حقیقتگو! خامنه ای مدتهاست که متوجه این موضوع شده، و دو دستی کشور را به زیر سیطره شرق کشانده است. خامنهای و حاکمیت جمهوری اسلامی امروز به خوبی میداند که کشور را مستقل نمی توان اداره کرد. بدون حمایت ابرقدرتها، ایران تنها یک روز هم ثبات نخواهد داشت. این توهم استقلال زمانی عملی میشود که ایران از لحاظ قدرت اقتصادی و نظامی و تکنولوژی به سطح بالایی برسد. و این برای حکومت آخوندی و سپاهی همانند خشکی (محیط خارج آب) برای ماهی است. هر زمان که کشور به آن درجه از توانایی برسد، بمعنی آن است که مردم به رفاه و شعور بالایی از دمکراسی رسیدهاند و حکومت آخوندی-هیأتی دیگر بر سر کار نخواهد ماند. انقلاب دیگری هم کشور را سالها به گذشته برخواهد گرداند. و این امپریالیسم ستیزی تا ابد باید ادامه داشته باشد. راه حل در امپریالیسم ستیزی نیست. حتی اگر ایران به اندازه آمریکا و فرانسه قدرتمند شود، خود تبدیل به امپریالیسم میشود. و شروع به خوردن کوچکترها می کند. این طبیعت بزرگتر است که کوچکتر را ببلعد. مردم ایران تنها یک راه حل دارند: و ان آگاهی است. آگاهی اتحاد میآورد، و اتحاد مردم ایران رمز پیروزی است. تا زمانی که بسیجی دهان گشاد حاضر است در کف خیابان با چماق بر سر بانوی ایرانی بکوبد تا نظام امپریالیسم بقاء بیابد، و بعد تبدیل به رئیس مجلس شود و کشور را دربست بفروشد تا دمی در قدرت بماند، این وضعیت برقرار است. باید مردم ایران به هیچ قیمتی حاضر نشوند به کشورشان خیانت کنند تا نظام جهنمی امپریالیسم از هم بپاشد (خمینی خود فروش وقتی گفت حفظ نظام از اوجب واجبات است، یعنی حفظ منافع امپریالیسم از اوجب واجبات است).