ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کودکان کار؛ در حاشیه‌ "شهر پاساژها"

فریبا دانشمهر – به بانه می‌رویم به "شهر پاساژها"، شهری که پولدارانش از تجارت مرزی قانونی و غیرقانونی کیسه‌شان را پر می‌کنند و بخشی از چرخه استثمار کولبران هستند. کودکان کار هم در کنار پاساژها بخشی از منظره شهر هستند.

به بانه می‌رویم به "شهر پاساژها"، شهری که پولدارانش از تجارت مرزی قانونی و غیرقانونی کیسه‌شان را پر می‌کنند و بخشی از چرخه استثمار کولبران هستند. کودکان کار هم در کنار پاساژها بخشی از منظره شهر هستند. 

نمایی از بازار اصلی بانه: اطراف پاساژ طنین

شهر مرزی بانه‌ی کردستان را «شهر پاساژها» نامیده‌اند. به این دلیل که در چند دهه‌ای که از ساخت بازارچه‌های مرزی و گمرک پردرآمد مرز «سیران‌بند» این شهر می‌گذرد، پاساژهای لوکس زیادی در این شهر برپا شدند که اغلب به فروش لوازم خانگی مشغول هستند.

تجارت مرزی در بانه، به طرز چشمگیری فضاهای تجاری را افزایش داده است. این مراکز تجاری، محل عرضه و فروش کالاهای خارجی واردشده از بازارچه‌های مرزی به صورت رسمی و غیررسمی هستند که از معابر کولبری وارد شده‌اند. لوازم خانگی، وسائل صوتی و تصویری، شیشه و کریستال، لوازم آرایشی و بهداشتی، چای و سیگار از مهم‌ترین کالاهای موجود در این مراکز تجاری‌اند که مسافران و معامله‌گران زیادی را جذب کرده‌اند. مطالعات موجود در این‌ باره نشان می‌دهد که در فاصله سال‌های ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۳ تعداد فضاهای تجاری از یک به ۱۵ و از سال ۸۳ تا ۸۶ به ۲۳ و از آن زمان تاکنون به بیش از ۱۰۰ مورد افزایش یافته است.

نمایی دیگر از بازار اصلی بانه: اطراف پاساژ طنین
نمایی دیگر از بازار اصلی بانه: اطراف پاساژ طنین

اقتصاد تجاری مرزی شهر بانه را به یک شهر مهاجرپذیر با رشد بالا تبدیل کرد و ثروت‌های زیادی را نصیب عده‌ای از بازاریان، تاجرها و مالکان فضاهای تجاری کرد. بانه و بازار گرم لوازم خانگی آن اکنون بر سر زبان‌ها افتاده و اغلب مشتریانی از سرتاسر ایران برای خرید به این شهر می‌روند. هدف آن‌ها از رفتن به بانه مشخص است. آن‌ها برای خرید به این شهر می‌روند. بنابراین بدون اتلاف وقت باید به بازار شهر و پاساژهای آن بروند. تجربه‌ی خرید برای آن‌ها لذت‌بخش است و به همین دلیل تجربه‌ی سفر به بانه هم اغلب لذت‌بخش تلقی می‌شود. در تجربه‌ی بسیاری از ایرانی‌هایی که به بانه سفر کرده‌اند، این شهر را جایی می‌دانند که باید با جیبی پر پول به آن‌جا رفت، از پرسه زدن در پاساژها و لوازم آن‌ها که با نورپردازی و چیدمان خاصی در ویتیرین‌ها چیده شده‌اند لذت برد، خرید کرد و بازگشت.

مجموعه پاساژهای تازه ساخت بانه که همگام با توسعه‌ی تجارت مرزی رسمی و غیررسمی در این شهر ساخته شدند.
مجموعه پاساژهای تازه ساخت بانه که همگام با توسعه‌ تجارت مرزی رسمی و غیررسمی در این شهر ساخته شدند

بانه به روایتی دیگر

اما این همه‌ی داستان بانه نیست و این همه‌ی آن چیزی نیست که در این شهر جاری است. در کنار این پاساژها و در حاشیه‌ی بوی خوش عطر و ادکلن‌های رهگذران شیک بازار این شهر، کودکانی وجود دارند که به دلیل وفور و حضور همیشگی‌شان وجود آن‌ها در بازار شهر، «طبیعی» جلوه می‌کنند و رهگذران در بازار، به حضور دائمی آن‌ها عادت کرده‌اند. آن‌ها کودکان دست‌فروش و یا همان کودکان کار هستند. عده‌ای با دستگاه کوچک وزنشان، مردم را وزن می‌کنند. به تعبیر خودشان«وزن دقیق»!. عده‌ای دستمال کاغذی می‌فروشند و عده‌ای دیگر چای و یخمک و یخ در بهشت. برخی دیگر کفش‌های عابران را واکس می‌زنند و برخی دیگر بار جابجا می‌کنند و خوراکی می‌فروشند. کودکان کار در اغلب شهرهای کردستان وجود دارند. اما حضور چشمگیر آن‌ها در شهر پر از ثروت و به نسبت کوچک بانه، تأمل‌برانگیزتر است.

بساط یک کودک دست‌فروش در بانه: فروش جوجه‌های رنگی خانگی
بساط یک کودک دست‌فروش در بانه: فروش جوجه‌های رنگی خانگی

تغییر ساختار شهر و پیامدهای آن

تسلط اقتصاد غیرمولد تجارت مرزی بر شهر بانه، پیامدهای مختلفی برای این شهر داشته است. پیامدهایی که مطابق یک پژوهش انجام شده با همین عنوان، عبارت‌اند از خدماتی شدن جامعه، چیره شدن پول بر روابط، افزایش مهاجرپذیری، تضعیف شیوه‌های سنتی تولید، تضعیف طبقه متوسط، پیدایش تجار سرمایه‌دار نوظهور، افزایش فاصله طبقاتی و کالایی شدن فضا.

قبل از این، بانه و روستاهای آن به دلیل بارش زیاد باران و منابع طبیعی و جنگلی، محل مناسبی برای دامداری و کشاورزی و باغداری بود و تعداد زیادی از نیروی کار، مشغول این فعالیت بودند. اما مشکلاتی طبیعی همچون تغییرات آب و هوایی، کاهش بارش‌ها، سرمازدگی، تگرگ و باران‌های سیل‌آسا به همراه مسائلی مدیریتی و انسانی همچون واسطه‌گری و دلال‌بازی و عدم رسیدگی و حمایت دولتی، باعث کاهش تمایل ساکنان روستاها به کشاورزی و روی آوردن به شغل‌هایی شد که به نوعی با مرز و اقتصاد جدید مرزی شهر، مرتبط بود. مسئله پیدایش کودکان کار در حاشیه بازار مرزی نیز، در همین چارچوب قابل فهم است.

کودکان کار در بانه ثمره‌ی بدیهی تغییر ساختار اقتصادی و معیشتی شهر و فرایند تبدیل شدن آن از یک شهر با ساخت شغلی خاص خود به یک شهر سرمایه‌دارانه‌ی «انگلی» است. شهر انگلی در مفاهیم جامعه‌شناسی شهری به شهرهایی گفته می‌شود که با شکلی از سازمان‌یابی اقتصادی و اجتماعی مشخص می‌شوند که اغلب به وضوح از نقطه‌نظر اقتصادی فعالیت‌های جاری در آنها غیرمفید (به رغم اهمیت مذهبی یا نظامی و یا سایر کارکردهای غیرتولیدی) هستند و تنها باعث مصرف مازاد اجتماعی می‌شوند. یک شهر انگلی بیش از آن که بازتولید گسترده را که پیشرفت اقتصاد و تمدن را موجب می‌شود انجام دهد، درگیر بازتولید ساده است. از آن‌جا که این بازتولید ساده، تعلق مازاد اجتماعی را به یک طبقه‌ی برگزیده غیرفعال و مصرف‌کننده شهری ایجاب می‌کند، شکل انگلی این نوع شهرنشینی نیز به صراحت منعکس‌کننده ماهیت انگلی طبقه برگزیده شهرنشین است.

شهر بانه را از این منظر می‌توان یک شهر «انگلی» توصیف کرد که ثروت موجود در آن، نه از تولیدات خود شهر، بلکه محصول مازاد شهرهای تولیدی دیگر و نوعی دلالی سازمان‌یافته است. به همین دلیل است که کودکان کار در این شهر هم به تناسب ساختار اقتصادی آن، نه در کارگاه‌ها و کارخانه‌ها و نه در بخش‌های تولیدی، بلکه در بخش خدمات، مشغول به کار هستند.

ابزار کار بسیاری از کودکان کار در شهر بانه، چرخ‌هایی این‌چنینی است که بساطشان را روی آن می‌گذارند و به این ترتیب می‌توانند آسان‌تر آن را جابجا کنند.
ابزار کار بسیاری از کودکان کار در شهر بانه، چرخ‌هایی این‌چنینی است که بساطشان را روی آن می‌گذارند و به این ترتیب می‌توانند آسان‌تر آن را جابجا کنند.

کودکان کار، نمود محلی یک مسئله جهانی

امروزه در سراسر جهان ۲۱۵ میلیون کودک کار شناسایی شده‌اند که بسیاری از آنها به کار تمام وقت اشتغال دارند. این کودکان معمولاً به مدرسه نمی‌روند و اغلب فاقد فرصت و امکانات کافی برای تجربه‌ی بازی و کودکی هستند.

بر اساس آخرین تخمین‌ها در ایران بین ۳ تا ۷ میلیون کودک کار وجود دارند. هر چند به دلیل این که اغلب این کودکان هیچ گونه ثبت هویتی دقیقی ندارند نمی‌توان آمار دقیقی از آنها ارائه داد.

مهدی نامدار، معاون آموزش متوسطه آموزش و پرورش کردستان از شناسایی یک هزار دانش‌آموز بازمانده از تحصیل در استان در مقاطع ابتدایی تا متوسطه خبر می‌دهد. این آمار در شهرهای مرزی کردستان به نسبت سایر شهرها بسیار بیشتر است. خادمی، مسئول واحد اورژانس اجتماعی شهرستان مریوان، ضمن بیان این نکته که کودکان کار در معرض خشونت، آزار و اذیت، تحقیر، تمسخر و بسیاری آسیب‌های دیگر قرار دارند، اضافه می‌کند که بیشترین تعداد کودکان کار در استان کردستان متعلق به شهرهای بانه و مریوان است، یعنی دو شهری که اقتصاد بازار آزاد، بیش از شهرهای دیگر، بر نظم اجتماعی آن‌ها چیره است. همین پدیده به سادگی، تمامی بافته‌های ایدئولوژیک افسانه‌ای مزایای تسلط قواعد بازار آزاد را دود می‌کند و به هوا می‌فرستد. به عبارتی دیگر، کلیتی یکپارچه ثروتمند به اسم «بانه» وجود ندارد. چرا که در ورای نظم ظاهری لوکس این شهر، نظم اجتماعی پیچیده‌ و متناقضی برقرار است که کودکان کار این شهر، تنها یکی از نمودهای این نظم طبقاتی هستند.

کار کودکان مرز و پیامدهای جبران‌ناپذیر

 مسائلی از جنس پیدایش و افزایش کودکان کار در شهر بانه را نمی‌توان به آسانی و با دید بیرونی و روزمره، مشاهده کرد. همچنین داستان کار این سنخ از کودکان مرزنشین، تنها به آن‌هایی که در مرکز شهر دستفروشی می‌کنند محدود نمی‌شود. بسیاری دیگر از کودکان و نوجوانان بانه‌ای که توانایی بدنی کافی داشته باشند، شبانه در معابر کولبری کار می‌کنند. یعنی در زمان و مکانی که هیچ‌کس جز نیروهای مرزبانی آن‌ها را نمی‌بیند و گویی اصلاً وجود ندارند. کار کودکان به ویژه در فضای بسیار خشونت‌آلود مرزهای کردستان، برای آن‌ها تبعاتی جبران‌ناپذیر در پی دارد. آن‌ها علاوه بر خشونت‌های سختی کار کولبری یا همراهی بار قاطر و غیره و جدای از همه‌ی مسائل و مشکلات دیگری که برای تمامی کولبران بزرگ‌سال هم وجود دارد، در معرض انواع تمسخرها، زورگویی‌ها و اهانت‌های کولبران و کاسبان مرزی بزرگتر از خودشان هستند. این بخش از کودکان کار مرز، در واقع همان‌هایی هستند که اجناس پاساژهای مرکز شهر را از مرز عبور می‌دهند.

به این ترتیب، مسئله اساسی برای این کودکان، تنها به خود کار کردن در سن پایین و در معرض تهدید بودن آن‌ها محدود نمی‌شود. مسئله بزرگتر از آن، بزرگ‌سالی این کودکان است. به طور مشخص کودکانی که در شهر بانه به فعالیتهای پر تنش و سرشار از خشونت فیزیکی و نمادین اقتصاد مرزی مشغولند، نمی‌توانند فردا روز بزرگ‌سالانی باشند که خود را قابل احترام و صاحب شخصیت و ایده و تعلقل بدانند. ضربه‌ای که آن‌ها در کودکی و نوجوانی می‌خورند، به شدت رفتار آن‌ها را در سال‌های بعدی زندگیشان تحت تأثیر قرار می‌دهد. تحقیر در کودکی، ریشه‌های هر گونه احساس و عاطفه‌ی انسانی را در این کودکان می‌خشکاند و هرگونه حس تعلق به اجتماعی انسانی را هم از آن‌ها سلب می‌کند. همین کودکان هستند که در این چرخه، دوباره به بخشی از مسئله‌ای تبدیل می‌شوند که خود زاده‌ی آن هستند.

بیشتر بخوانید

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کارو

    ضمن تشکر از نویسندۀ محترم این متن به خاطر توجهشان به مسائل جامعۀ کوردستان، جای یک تحلیل از وضعیت کولبرها در اقتصاد مرزی همچنان خالی است. اگرچه نویسنده توجهش را به مسئلۀ کودکان کار در بانه و مریوان معطوف کرده، اما به نظر من این مسئله وقتی درست توضیح داده می شود که مسئلۀ کولبرها و جایگاهشان در اقتصاد مرزی هم به درستی توضیح داده شود. متأسفانه در سالهای اخیر نگاه حقوق بشری به مسائل اجتماعی و اقتصادی غلبه پیدا کرده و شقاوت و توحش جمهوری اسلامی هم باعث شده تا نام کولبر به نوعی یادآور مظلومیت و یا قتل عام های جمهور یاسلامی باشد. شبه-ناسیونالیست های کورد هم به دنبال استفاده کردن از همین وضعیت، کار را خرابتر کرده اند و مسئلۀ کولبر را فقط و تنها فقط برای جلب ترجم ملت حاکم و یا مشروعیت دادن به مبارزاتشان مطرح می کنند. آنچه که مطرح نمی شود رابطۀ میان سرمایه دارهای کورد، صاحبان مغازه ها و پاساژها، صاحب بار، سفارش دهنده از یک سو و کولبر از سوی دیگر است. درواقع در استثمار کولبر این سرمایه داری کورد است که نقش اصلی را دارد و اگر جمهوری اسلامی هم به کولبر حمله نکند باز هم این استثمار وجود دارد و غیر قابل توجیه است. نقد و تحلیل این جایگاه به نظر من می تواند نوشتۀ خانم فریبا دانشمهر را غنی تر کرده و یا خود موضوع نوشتۀ دیگری باشد که بخش دیگری از اقتصاد سیاسی زندگی مرزی را روشن کند.