دومین جلسه دادگاه طبری: رفاقت به جای ندامت
طبری بیهیچ نشانهای از پذیرش اتهامات و تلاش برای ایحاد شفافیت، با تفاخر گفت اگر بخواهد دو متهم دیگر پرونده کل لواسان را به نام او میکنند.
مبنای دفاعیات معاون پیشین دفتر اجرایی رئیس قوه قضاییه بر رفاقت بود و نه ندامت از شبکهسازی و ارتشاء و زمینخواری و ایجاد شفافیت. اکبر طبری در دومین جلسه دادگاه گفت: «من با مشایخ و نجفی مانند سه برادر بودیم، اگر من ۸۰۰ میلیارد هم بخواهم این برادرانم میدهند و اگر کل لواسان و کارخانهاش را بخواهم به نام من میکند. این رفاقت است.» نماینده دادستان با کنایه در پاسخ گفت: طبری محبوب دلهای متهمان اقتصادی است.
نخستین جلسه دادگاه اکبر طبری، معاون پیشین دفتر اجرایی رئیس قوه قضاییه و همدستانش در ادامه دادگاههای «رسیدگی به مفاسد اقتصادی» یکشنبه ۱۸ خرداد و دومین جلسه چهارشنبه ۲۱ خرداد برگزار شد. مبنای محاکمه طبری در دومین جلسه دادگاه رابطه او بود با حسن نجفی و فرهاد مشایخ در جریان ساخت ویلایی در لواسان و کشف دستخطی از او در این پرونده. نجفی و مشایخ متهماند به ایجاد شبکه ارتشاء و زمینخواری و پولشویی که یک سر آن به غلامرضا منصوری، قاضی متواری میرسد.
اکبر طبری در توضیح رابطهاش با حسن نجفی و فرهاد مشایخ مبنا را نه در توضیح ارتشاء و شبکهسازی برای زمینخواری و ایجاد شفافیت بلکه بر رفاقت گذاشت:
«نجفی هر وقت به ایران میآمد ۴ روز بود و پس از آن به خارج از کشور میرفت. با مشایخ میآمدند و و مرا میدیدند. جلسه نبود و ما مانند سه برادر بودیم. اگر من ۸۰۰ میلیارد هم بخواهم این برادرانم میدهند و اگر کل لواسان و کارخانهاش را بخواهم به نام من میکند. این رفاقت است. اگر شما از این دوستان ندارید به من ارتباطی ندارد.اگر آنها نیز از من بخواهند من نیز برای آنها انجام میدهم.»
در ادامه دادگاه، قاضی از متهم درباره قطعه زمین مشجری در لواسان که متهم ظاهراً ۱۶ سال قبل سند آن را به نام خود زده بود توضیح خواست. متهم به سادگی پاسخ داد:
«نمیدانم که مال کیست. مشایخ آورده بود. مشایخ نماینده تامالاختیار نجفی بود و من از مشایخ گرفتهام.»
طبری در مجموع از پذیرش اتهامات سرباز زد و دادستان را به «پروندهسازی و افترازنی» متهم کرد و استدلال آورد که آنچه مبنای اتهامات اوست مربوط به ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته است و رسیدگی به آن هم مختومه اعلام شده است.
سابقه حضور اکبر طبری در قوه قضائیه به ۲۰ سال قبل میرسد. او در زمان ریاست محمود هاشمی شاهرودی و صادق آملی لاریجانی بر قوه قضائیه مدیر کل امور مالی و معاونت اجرایی حوزه ریاست بود. اطلاعات سپاه او را ۲۳ تیر ۱۳۹۸ بازداشت کرد. لاریجانی که در آن زمان از قوه قضاییه به فرمان خامنهای بر کرسی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام تکیه زده بود، ابتدا بازداشت اکبر طبری را تکذیب کرد. چند روز بعد اما قوه قضاییه موضوع را تایید و معاون لاریجانی را به فساد و ارتشاء متهم کرد. صادق لاریجانی هم در نامهپراکنی با محمد یزدی، عضو شورای نگهبان ارتباط دادن او به پرونده طبری را «فضاسازی» خواند.
بیشتر بخوانید:
نظرها
حقیقتگو
تعجب تان نمیشود که طبری ها وشرکاء نه بهائی ونه یهودی ونه زرتشیتی هستند بلکه مسلمان ناب شیعه محمدی وبدون شک بساط جانماز ونمازخوانی شان درکنارمشروبات برقراربوده است ؟ براقشاری ازمردم این توهم برپاست که فلان اقلیت های مذهبی چپاولگرهستند وباید چنین وچنان برآنها روا داشت ...انکارهیچ جنگلی چنین ارقام پرنده گان ندارد که درچنگل اسلام شیعه مهمدی حکومت فاشیستی دزدها قهاروجود دارد !!!این چپاولگرها و زمین خواری همزمان که بر مردم اقتصاد مقاومتی ومحو اسرائیل وموجودیت تحریم ها ونداریم ها را روا میکردند رخ داده است ...طبری ها وشرکاء درحقیقت افکارامپریالیست وارانه داشته ودارند که تصاحب و چپاول به هرشکلوفرمی را جائزمیدانستند ودربست برای مردم پشیزی ارزش قائل نبوده ونیستند ...بابک زنجانی ها و شرکاء را چه می گوئید؟ کجاست رهبری که برسقط شدن قاسم سلیمانی چنین وچنان می کند ولی دانسته وواقف است که چپاولگران هیولائی چه کرده وچه می کنند و دراین موردها سکوت مطلق اختیارکرده و پنهان میشود!!!این همان حکومتی است که قانون را برزن سالمند فقیر به اجرا می گذارد وخانه اش را تخریب می کند...
توانا از تهران
این جهان و تاریخش ایدیولوگی ای تا این حد نانجیب، دین و مذهبی تا این اندازه نا حنیف تا این اندازه خشن، تا این اندازه غارتگر تا این اندازه سارق تا این اندازه قاتل تا این اندازه تجاوز گر تا این اندازه لمپن تا این اندازه بی سواد و تا این اندازه مسلمان و شیعه و تا دلتان بخواهد ضد ایران و شرافت انسانی و ضد دانش و ضد راستی و درستی به خود ندیده است. من از پدر بزرگم سپاسگزاری می کنم که در ۸۱ سالگی ما را که بیش از ۲۰ نفر بودیم جمع کرد و مدعی کفر شد و در ۹۴ سالگی وصیت کرد که به آئین کافران به خاکش بسپاریم و ما بی کم و کاست چنین کردیم. او گفت و صدایش هنوز روی نوار هست که از روی نوشته اش که مدتها رویش کار کرده بود:« ما و اجدادمان را با کشتار و تجاوز و تخریب به بیماری مسری اسلام و تشیع مبتلا کردند. و مگر نه این است که هر میکروب و هر ویروس با تجاوز و تخریب سلولها و تصاحب و سرقت و غارت و جنگ در بدن لانه می کند...من این بیماری را ۸۱ سال در خون و روحم داشتم و در این سالهای تب شدید و گرمای گدازنده و گزنده ی تشیع سرخ علوی و امامت خمینی و اینک خامنه ای و آیت الله ها و مداحها که یادآور واقعی نبوت محمد و امامت علی و امامها و خلفای اسلام بود این ویروس خطرناک در وجودم کشته شد. من به شما فرزندان و نوه ها و نتیجه هایم وصیت و توصیه می کنم، و هم اگر روزی شد شما این توصیه را به همه ی خانواده برسانید که اسلام و تشیع واقعا و حقیقتا غیر همین جهاد و شهادت و کشتار و تجاوز و ازاله بکارت و غارت و سرقت و تخریب نیست. برای همین من در این سن و سال نام خودم را از نام اسلامی عربی به نام ایرانی تغییر می دهم و مگر برای اغاز نباید از نام شروع کرد...به شماها پیشنهاد می کنم تا چنین کنید و پیام این پدر و پدر بزرگ و آقا بابا را به همه برسانید، شاید که ایران رستگار شود. هر مرامی را می شود تغییر داد اما اگر چه میتوان دین این و آن را تغییر داد اما خود دین ضد آنچه ضد اوست را در خود دارد و برای همین در این دین، در این اسلام، در این تشیع حرامش را و حلالش را تا روز رستاخیز و قیامت دانسته اند. بنا بر این دور شوید و ببرید از این دین و این آئین که ۱۴۰۰ سال است که غیر از بلا و بدی و شر براتان نیاورد و حتا یک روز خوش براتان نگذاشته. حتا در جشن و عیدش هم باید ذکر مصیبتی بشود تا همه ی آن تخریبها و تجاوزها و عارتها و ازاله بکارتها و با زور شمشیر و حمامهای خودن مسلمان شدنها زیر گرفته شود و تحت شعاع های بدخیم آن قرار گیرد...» دوستان خواننده من این چند جمله را از آن مردی که برای من بزرگ بود و معلم ادبیات بود برای شما نقل قول کردم. امیدوارم که شما پیغامبر این پیر فرزانه باشید. شاید که صدای آن مرد که اینک در خاک، خاک شده در فضای مجازی و حقیقی ایران بپیچد. من از اهالی نظر نویسی و اینها نیستم اما دیدم شاید واجب باشد این اندیشه راهنما را در اینجا بیاورم. زنده باد ایران ایرانی.