ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

اعتراضات آمریکا: بازگشت نفس سرکوب‌شده

خالد صالح- «نمی‌توانم نفس بکشم» محل تلاقیِ تاریخ کوتاه همه‌گیری ویروس جدید کرونا، و تاریخ دور و دراز ستم نژادی و طبقاتی است.

«نمی‌توانم نفس بکشم» امروز محل تلاقیِ تاریخ کوتاه همه‌گیری ویروس جدید کرونا و تاریخ دور و دراز ستم نژادی است. با آنکه شرایط مرگ جرج فلوید و مرگ‌ومیر ناشی از کووید-۱۹ یکی نیستند، نابرابری‌های نژادی و اقتصادی نقش پررنگی را در هر دو بازی می‌کنند. 

مراسم تشییع جنازه جورج فلوید در در شهر پیرلند تگزاس

«نمی‌توانم نفس بکشم»: این جمله‌ای است که نخستین بار شش سال پیش در آگاهی جمعی مردم آمریکا طنین‌انداز شد، یعنی وقتی جوان سیاه‌پوستی به نام اریک گارنر در سال ۲۰۱۴ در خیابان‌های نیویورک براثر خشونت پلیس جان داد. در فیلمی که یکی از رهگذران از لحظه مرگ گارنر گرفته بود، این جمله تکان‌دهنده پیش از آنکه مرد جوان زیر فشار مأموران پلیس دچار خفگی شود، ۱۱ بار به گوش می‌رسید. اما دادگاه در نهایت و علی‌رغم تظاهرات مردمی ضد خشونت پلیس و تبعیض نژادی، مأمور خاطی، دانیل پانتالئو، را بی‌گناه دانست، و تنها همین سال گذشته بود که پس از ۵ سال و با ادامه تحقیقات حقوق مدنی این مأمور پلیس از کار اخراج شد. 

حالا امرسرکوب‌شده دوباره بازگشته است، و جمله «نمی‌توانم نفس بکشم» این بار با مرگ سیاه‌پوست دیگری زیر فشار زانوهای یک مأمور پلیس دیگر در عرصه عمومی پژواکی دوباره یافته است. 

از زندگی تا مرگ:‌ از خفگی تا فریاد

آمریکا سرزمین سینماست. و یکی از سینمایی‌ترین نمادهای امر سرکوب شده، سیمای زامبی است: نا-انسانی که از گور برمی‌خیزد تا همه چیز را ویران کند. برای مدتها این امرسرکوب شده در تخیل آمریکایی‌ها مترداف بود با ترس‌ها و امراض جامعه: سرمایه‌داری، جنگ ویتنام، کمونیسم، و یا تنش‌های پیرامون جنبش حقوق مدنی.

خشونت و تبعیض سیستماتیک نژادی به طرق گوناگونی بر بدن سیاه‌پوستان اثر می‌گذارد: به‌طور کلی، این بدن هم بیشتر در معرض خشونت پلیس است، و هم بیشتر مستعد ابتلا به بیماری‌هایی نظیر فشار خون بالا یا امراض قلبی. بیماری‌های زمینه‌ای و محرومیت از خدمات پزشکی هم نرخ مرگ‌ومیر ناشی از کرونا را بالا می‌برند، و هم براساس گزارش پزشکی قانونی، در مرگ جرج فلوید بر اثر خفگی نقش داشته‌اند. پس پیش‌شرط‌های مرگ بر اثر کرونا و مرگ جرج فلوید چندان هم از یکدیگر دور نیستند و هر دو می‌توانند چیزی را در مورد بدن سیاه‌پوستان در مقام گره‌گاه نژادپرستی و سرمایه‌داری در آمریکا آشکار کنند. 

سال گذشته اما از خلال یک فیلم ( و البته نه یک فیلم آمریکایی) سیمای زامبی درمقام بازگشت امرِ سرکوب‌شده بیش از هر چیز با مسئله ستم نژادی گره خورد. سینما خبر از آینده می‌دهد. در «آتلانتیک» ساخته فیلمساز سنگالی، مت دیوپ، زامبی‌ها کارگران ساختمانی‌ای هستند که در یک پس‌زمینه نواستعماری برای ساختنِ هتلی در سنگال کار می‌کنند و وقتی کارفرما دستمزدشان را نمی دهد، چاره‌ای برایشان نمی‌ماند جز آنکه سوار بر قایق کوچکی برای مهاجرت راه اقیانوس را در پیش گیرند. این جوانان سیاه پوست یا بردگان مدرن چنانکه انتظار می‌رود در دریا غرق می‌شوند، اما سپس در هیئت زامبی به شهر بازمی‌گردند، خانه ثروتمندان را به آتش می‌کشند، و به جهان مردگان بازنمی‌گردند مگر وقتی که حق و حقوقشان را به‌طور کامل از کارفرما می‌گیرند. زامبی‌های فیلم دیوپ در واقع معرف چیزی جز تلاقی ستم طبقاتی ناشی از سرمایه‌داری و ستم نژادی حاصل از استعمار جدید نیستد. آنها برای احقاق حقوق خود از قعر اقیانوس بیرون آمدند، درست همانطور که توگویی حالا با موج جدید اعتراضات ضدنژادپرستی و خشونت پلیس در پی مرگ جرج فلوید، اریک گارنر، جان کرافورد، مایکل براون، ازل فورد، دانته پارکر و بسیاری از سیاهان آمریکایی دیگری که طی این سال‌ها توسط پلیس آمریکا کشته‌شده‌اند از گور بیرون آمده باشد و با طلب‌کردنِ حق و حقوق ازدست‌رفته خویش طرفداران برتری نژاد سفید را به وحشت بیندازند.

<strong>تریلر فیلم آتلانتیک ساخته مت دیوپ</strong>

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

هرچیز در این جهان به ضد خودش بدل می‌شود. زندگی به مرگ. خفگی به فریاد ... و آنچه سرکوب‌شده همواره با نیرویی شدیدتر بازمی‌گردد. نفسی که راه آن سد شده و در سینه حبس شده، وقتی می‌ترکد و به بیرون پرتاب می‌شود «صدا» و پژواک بلندی پیدا می‌کند.

«حق ‌جهان‌شمول نفس کشیدن»

«نمی‌توانم نفس بکشم»:‌ این جمله اکنون بیش از هر چیز وضعیت سیاهان در آمریکای امروز را تعریف می‌کند. از یک سو، این‌ها آخرین کلماتی است که از دهان جرج فلوید خارج شد و از این بابت به تبعیض نژادی نظام‌مند و خشونت پلیس در ایالات متحده اشاره دارد، و از سوی دیگر، یادآور وضعیت بغرنج بیماران مبتلا به کووید-۱۹ و نیاز آنها به اکسیژن است.

در سال ۲۰۰۱ ، مدت‌ها قبل از اینکه نفس کشیدن و خفگی به موضوع اصلی خبرهای ناگوار بدل شوند، درد اسکات، هنرمند آمریکایی، کولاژی طعنه‌آمیز با این همین مضمون درست کرد. او  روی چهره خندان هتی دانیلز بازیگر نقش «مامی» در فیلم «بربادرفته» با حروف بزرگ قرمز نوشت: «اگر سفید پوست هوا را اختراع نمی‌کردند، ما چه چیز را نفس می‌کشیدیم؟»

جمله «نمی‌توانم نفس بکشم» محل تلاقیِ تاریخ کوتاه همه‌گیری ویروس جدید کرونا و تاریخ دور و دراز ستم نژادی است. با آنکه شرایط مرگ جرج فلوید و مرگ‌ومیر ناشی از کووید-۱۹ یکی نیستند، نابرابری‌های نژادی و اقتصادی نقش پررنگی را در هر دو بازی می‌کنند. همان‌طور که آمارهای مربوط به همه‌گیری کووید-۱۹ حاکی از آن است که نژاد و طبقه عوامل اصلیِ تعیین‌کننده‌ میزان آسیب‌پذیری افراد از این بیماری هستند، فقط هم یک مرد سیاه‌پوست غیرمسلح را می‌توان در روز روشن و در حضور رهگذران و سه مأمور پلیس دیگر با فشار زانو خفه کرد. خشونت و تبعیض سیستماتیک نژادی به طرق گوناگونی بر بدن سیاه‌پوستان اثر می‌گذارد: به‌طور کلی، این بدن هم بیشتر در معرض خشونت پلیس است، و هم بیشتر مستعد ابتلا به بیماری‌هایی نظیر فشار خون بالا یا امراض قلبی. بیماری‌های زمینه‌ای و محرومیت از خدمات پزشکی هم نرخ مرگ‌ومیر ناشی از کرونا را بالا می‌برند، و هم براساس گزارش پزشکی قانونی، در مرگ جرج فلوید بر اثر خفگی نقش داشته‌اند. پس پیش‌شرط‌های مرگ بر اثر کرونا و مرگ جرج فلوید چندان هم از یکدیگر دور نیستند و هر دو می‌توانند چیزی را در مورد بدن سیاه‌پوستان در مقام گره‌گاه نژادپرستی و سرمایه‌داری در آمریکا آشکار کنند.  «حق ‌جهان‌شمول نفس کشیدن» (اگر از کلمات اشیل ام‌بمبه استفاده کنیم) و امکان آینده‌ای  بدیل و شایسته امروز هر دو امروز در گرو بازیابی اهمیت جان سیاه‌پوستان است. 

در سال ۲۰۰۱ ، مدت‌ها قبل از اینکه نفس کشیدن و خفگی به موضوع اصلی خبرهای ناگوار بدل شوند، درد اسکات، هنرمند آمریکایی، کولاژی طعنه‌آمیز با این همین مضمون درست کرد. او  روی چهره خندان هتی دانیلز بازیگر نقش «مامی» در فیلم «بربادرفته» با حروف بزرگ قرمز نوشت: «اگر سفید پوست هوا را اختراع نمی‌کردند، ما چه چیز را نفس می‌کشیدیم؟» طعنه آشکار این عبارت به خوبی نشان می‌دهد که اگر شما  یک سیاه‌پوست در آمریکا باشید ، حتی هوایی که تنفس می‌کنید، مال شما نخواهد بود. و این موضوع هم نژادی وهم طبقاتی است.

بله، نژادپرستی و سرمایه‌داری دو نام درهم‌تنیده‌اند:‌ نه دو دستگاه قدرت و ستم مجزا، بلکه جلوه‌هایی از یک نظام هستند. تاریخ آمریکا به خوبی این درهم‌تنیدیگی را نشان می‌دهد. آنچه پیدایش سرمایه‌داری در ایالات متحده ممکن ساخت، قبل از هرچیز برده‌داری و نسل‌کشی مردمان بومی قاره آمریکا بوده است. 

ما امروز در عصر خفگی زندگی می‌کنیم. زمانه ما، زمانه  ویروس‌های تنفسی، دوران نبرد زانو و گردن، عصر انسان ماسک‌دار و انبوه فشارهایی است که راه سینه او را سد کرده‌‌اند:‌  چگونه می‌توان هوایی را تنفس کرد که دی‌اکسید کربن در آن از اکسیژن بیشتر است؟ چگونه می‌توانیم نفس بکشیم وقتی زانوی پلیس، دولت یا صاحبخانه روی گردن ماست؟ 

سیاهان طی این سالیان میانجی اصلاحات عظیم و حتی انقلابی‌ای را برای مهار نژادپرستی بوده‌اند. آمریکا برای لغو برده‌داری یک جنگ داخلی را از سر گذراند، و شاهد خیزش‌های اجتماعیِ گسترده‌ای بود که در میانه دهه ۱۹۶۰ منجر به الغای قوانین تبعیض‌آمیز جیم کرو شد که بر جداسازی نژادی مبتنی بودند. البته هنوز راه زیادی مانده تا بتوان به تمام اشکال تبعیض نژادی، از جمله خشونت پلیس ضد سیاه‌پوستان، پایان داد. اما مادامی‌که با نظامی سروکار داریم که در آن گروه کوچکی از نخبگان از استثمار و سرکوب باقی جمعیت سود می‌برند، همواره با نژادپرستی نهادینه مواجه خواهیم بود. حتی پس از آنکه نظامی که اکنون می‌شناسیم با چیزی بر پایه نیازهای انسانی و برابری اجتماعی جایگزین شود، همچنان برقراری آشتی نژادی و التیام زخم‌های عمیقِ به‌جامانده از میراث نژادپرستی کار زیادی خواهد برد. خاطره زخم گاهی از خود زخم دردناک‌تر است.

هنوز زود است که بگوییم این جنبش تازه به کجا خواهد رفت و چطور گسترش خواهد یافت. چنین تظاهرات و اعتراضاتی در چنین سطح وسیع و پردامنه‌ای بی‌سابقه‌اند و تأثیر گسترده و ماندگاری را برجای خواهند گذاشت. واکنش پلیس و ارتش را نیز نمی‌توان پیش‌بینی کرد. چقدر این واکنش‌ها خشن خواهد بود؟ آنها برای مهار این جنبش دست به چه تغییرات ساختاری‌ای خواهند زد؟ واکنش طرفداران برتری نژاد سفید چه خواهد بود؟ یکی از سنگ‌محک‌های این جنبش این خواهد بود که پس از فروکش‌کردنِ خشم و اعتراضات خیابانی چطور عمل خواهد کرد. آیا خواهد توانست به قدرت و انضباط سازماندهی دست یابد و دستورکار سیاسی‌ای را برای تحقق اصلاحات عظیم تدوین کند؟ آیا این جنبش خواهد توانست بین جنبش‌های محیط‌زیستی و کارگری و غیره پلی بزند؟ حالا حس همبستگی فوق‌العاده‌ای بین مردم وجود دارد و خشم عمومی بر سر کشته‌شدن جرج فلوید از همه طرف دارد سرریز می‌کند. اما ایجاد ائتلافی پایدار و قدرتمند برای متلاشی‌کردنِ ستون‌های خشونت پلیسی به‌آسانی یا به‌سرعت میسر نخواهد شد. آیا جنبش به‌موقع برای انتخابات ماه نوامبر یکپارچه خواهد شد؟ اینها همه پرسش‌های بزرگی هستند که پاسخ دادن به آنها از پیش و به‌صورت ذهنی ممکن نیست.

یک چیز اما روشن است: حق نفس کشیدن امروز موضوعی سیاسی و اقتصادی است. سال‌های زیادی نیست که ما متوجه اهمیت اقتصاد سیاسی آب شده‌ایم. جهان پس از کرونا و دنیای پس از مرگ جرج فلوید، جهان نبردی سیاسی و اقتصادی برای هواست. ما امروز در عصر خفگی زندگی می‌کنیم. ماجرا فقط آن ۸ دقیقه و  ۴۶ ثانیه‌ای نیست که زانوی افسر پلیس روی گردن جرج فلوید بود. زمانه ما، زمانه  ویروس‌های تنفسی، عصر انسان ماسک‌دار و انبوه فشارهایی است که راه سینه او را سد کرده‌‌اند. در اینجا نفس کشیدن را باید فراتر از معنای صرف بیولوژیک آن درک کرد. پرسش‌های این جهان روشن است:‌  چگونه می‌توان هوایی را تنفس کرد که دی‌اکسید کربن در آن از اکسیژن بیشتر است؟ چگونه می‌توانیم نفس بکشیم وقتی زانوی پلیس، دولت یا صاحبخانه روی گردن ماست؟ 

تا نفسی برایمان مانده، باید پاسخی عملی برای این پرسش‌ها پیدا کنیم. 

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ایراندوست

    در میان بخشی از طایفه آنگلوساکسون و وایکینگ‌های اسکاندیناوی، رگه‌هایی‌ از نژاد‌پرستی و برتر بودن نژادی هست که در عملکرد آنها در آفریقا ، هند و قاره آمریکا میتوان بوضوح دید. غربیها در آسیا هم بودند ولی آسیای‌ها ، گرایشات فاشیستی در مقابل کشورهای همسایه خود دارند و تاکنون هم از روابط استثماری از ضعفا و محرومین کشورهای همسایه استفاده میکنند، هنوز برده‌داری در بخشی از چین، تایلند، ویتنام، برمه، کامبوج، پاکستان و....رواج دارد ! دلیل اصلی‌ این پدیده یک خصوصیت ناهنجار روانی‌ آدمها هست یعنی‌ سلطه و سؤ‌استفاده از افراد ضعیف و محروم جامعه برای سود‌آوری ! شکل انگلوساکسونی بر پایه سلطه و چرخش سرمایه و معماری تمدن غربی است، در ماجرای ایران- کنتراست در دوران ریگان ، برای مخفی‌ کاری و دورزدن از کنگره آمریکا، "الیور نورس" مسول پروژه ، با قاچاق و توزیع مواد مخدر در محله‌های سیاه‌پوست نشین، به امکانات مالی‌ برای اهداف خود، دسترسی‌ پیدا کرده بود ! در آفریقای جنوبی، افرادی متصل به یک محفل انگلیسی‌- بلژیکی- هلندی، سیاه پوستان را از طریق آمپول در بعضی‌ درمانگاه‌ها به ایدز مبتلا کردند و میلیونها انسان ،جان خود را از دست دادند، کارمند آزمایشگاهی که این تزریقات را تولید میکرد در پی افشاه گری این حادثه، سر به نیست شد ! امروزه، سرمایه داری نوین، نخبه گرا هست و فرقی‌ نمیکند که آن محقق، دانشمند، کاشف، مخترع، برنامه نویس کامپیوتر و...سیاه باشد یا سفید ! هدف بهره برداری از منابع انسانی‌ است ! چه خوش گفت فرخی یزدی : دنیای ضعیف‌کش که از حق دور ‌است حق را به قــوی مي‌دهد و معذور است بیهوده سخن زحق و باطل چه کنی؟ رو زور به دست‌آر که حق با زور است

  • ملکی

    مطلب به خوبی بیان کرده است. در ایران بیماران با استطاعت مالی کم بدون پرداخت اولیه وجه قابل توجه پذیرش در بیمارستانهای خصوصی از مداوا بی‌بهره می‌مانند. بیمارستانهای دولتی ظرفیت کمی دارند و بسیاری مواقع برای درمان باید انتظار طولانی کشید. وضعیت اسفبار بیمه درمانی مزید بر علت است و متاسفانه بر اثر تبعیض اقتصادی بسیاری از هموطنانمان جان خود را از دست می‌دهند. نیکول بایر هنرمند سیاه‌پوست آمریکایی می‌گفت در آمریکا تبعیض نژادی بیمارستانها در ارائه خدمات درمانی به سیاهپوستان بارها باعث مرگ آنها بر اثر بیماریهای قابل درمان شده است. تغییر احتمالی این وضعیت بر اثر اعتراضات الان در آمریکا را نمی‌دانم، اما متاسفانه حالا حالاها امیدی به بهبود وضعیت در ایران نیست. سوال من اینست آیا فاکتور انسانی را می‌توان در نظر گرفت؟ مثلن فداکاری پزشکان که در دوران کرونا در بسیاری از نقاط جهان مشاهد می‌شود در ایران همیشه تصادفن وجود داشته است.

  • منطقه‌ی خودمختار کپیتول‌هیل تا کنون بدون هیچ هرج و مرجی اداره شده است.

    #سرخط : منطقه‌ی خودمختار کپیتول‌هیل تا کنون بدون هیچ هرج و مرجی اداره شده است. این منطقه بدل به تریبونی جهت بحث‌های گروهی و آزاد پیرامون برابری نژادی و جنسیتی شده است. آشپزخانه‌های اشتراکی به راه افتاده است، معترضان توالت‌های سیار را در محلات به‌راه انداختند. سیستم جمع‌آوری زباله‌ها تعبیه شده است، جمعیت بی‌خانمان شهری در مکان‌های مناسب، اسکان داده شدند، مردم به‌صورت گروهی به تماشای فیلم می‌نشینند و بحث و گفتگو پیرامون «چه باید کرد»های یک زیست جمعیِ عاری از فاشیسم و خشونتِ قانونی دولت و پلیس در دستور کار جمعیت حاضر در منطقه قرار گرفته است. خودمختاری کپیتول هیل با کنار هم قرار دادن چند بلوک سیمانی توسط معترضان به‌وجود آمد. برای ترامپ که معترضان را «آنارشیست‌های کریه» نامیده بود، دیدن زیست جمعی و اعلان مطالبات جمعی آنان، مصداق حرکتی خلاف جریان است. معترضان خواهان اثبات این امرند که: «با عقب‌نشینی پلیس، جامعه در باتلاق آشوب و هرج و مرج فرو نمی‌رود و خودمختاری ما برای خلق فضای امن و دموکراتیک است». معترضان کپیتول‌هیل، خواهان اصلاح نیستند و ملغی شدن تمامی قوانین تبعیض آمیز را خواستارند. خودگردانی این منطقه به‌لحاظ سیاسی، متفاوت با تجارب اشغال وال‌استریت است و معترضان نیز کپیتول هیل را ادامه‌ی منطقی و زنجیروار سلسله اعتراضات علیه نابرابری می‌دانند. علی‌رغم پروموت رسانه‌های راست از هرج و مرج حاضر در کپیتول‌هیل، حرکت حاضر، تمرینی تماما سیاسی و جمعی، جهت ساخت و ملغی‌سازی ریشه‌های فاشیسم و دست سرکوبگر ماموران پلیس بوده است. آنچه که در کپیتول هیل در حال وقوع است نه یک میراث بصری از هنرهای خیابانی و تاکید بر چگونگی گذران این خودگردانی، که به‌مثابه دفترچه‌ای روزانه از ایستادگی علیه تبعیض‌های ساختاری و اهمیت گفتمان جمعی است. بررسی و دست گذاشتن بر سویه‌های مترقی چنین تحرکاتی، پرسش کلیدی: «پس شهر بعدی کجا می‌تواند باشد؟» را از حالت گزاره‌ای غیرواقع‌گرا به امری قابل تحقق بدل خواهد کرد. امری که جغرافیای بی حد آن، مبارزه علیه فساد ساختاری دولت‌ها و «بهشتِ قانونی سرکوب و کشتار» قوای نظامی و حکومت‌ها را متزلزل خواهد کرد. ⚪️ تصویر: کلمه‌ی «مردم»، جایگزین «پلیس» در دپارتمان پلیس سیاتل شده است. «متن از گروه نویسندگان #سرخط » @Sarkhatism

  • دانشجویان دانشگاه غنا، مجسمه‌ی گاندی را پایین کشیدند

    #سرخط : دو سال پیش، دانشجویان دانشگاه غنا، مجسمه‌ی گاندی را پایین کشیدند، چرا که با اتکا به اسناد، او یک نژادپرست بود. گاندی بارها، هندی‌ها را برتر از کافرها که منظور سیاهان آفریقایی بوده، مورد خطاب قرار داده است. رجموهان گاندی، نوه‌ی مهاتما گاندی پیش‌تر اعلام کرده بود که نلسون ماندلا، گاندی را به خاطر اظهار نظرات نژادپرستانه‌ی وی بخشیده بود. دانشجویان و اعضای هیئت علمی دانشگاه غنا، بسیار پیش‌تر از موج به‌زیر کشیدن نمادها و مجسمه‌های شخصیت‌های نژادپرست تاریخ، با راه‌اندازی کارزاری، مجسمه‌ی گاندی را پایین آوردند، با اتکا به این امر که «چرا کسانی که برای ما احترام قائل نیستند را ستایش می‌کنیم»؟ @Sarkhatism

  • دخو

    نژاد پرستی و "سفید برتری" پنداری اروپائیان فقط مختص به استعمارگران انگلو-ساکسون نیست, و متاسفانه فقط مختص به استعمارگران اروپایی هم نیست. گاهی حتی کارگران و زحمتکشان غیر سفید اروپایی نیز چنین گرایشات متحجر و ضد انسانی را ابراز می کنند. مستعمره شدن آمریکای جنوبی و آمریکای مرکزی هیچ ربطی به انگلو-ساکسون ها ندارد, اما ایدئولوژی "برتری سفید" همچنان به مثابه میراث زهرآگین استعمارگران به حیات ننگین خویش در آمریکای لاتین ادامه می دهد. رئیس جمهور برزیل جدیدترین نمونهء این میراث کثیف است. شیوه کارمزدی که توسط آن بیش از یک بیلیون از جمعیت کره زمین برای کمتر از یک دلار در روز کار میکند, شیوهء غالب برده داری در قرن بیست و یکم است. نیروی کار در ایران خودمان اکنون ارزان ترین در منطقهء خاورمیانه و در جهان از پائین ترین و ارزان ترین نیروهای کار است. بردگان در جمهوری جهنمی اسلامی با قراردادهای کار موقت یک ماهه, دو ماهه یا سه ماهه, و امضا کردن قرارداد های سفید بردگی می کنند. اما حتا با این شرایط بردگی نیز حقوق شان همواره دیر است و در گرسنگی به سر میبرند. برخی از آنان هم مجبور به خودکشی می شوند. نژاد پرستی ملیت فارس علیه دیگر ملیت ها در ایران که دیگر مثنوی هفتاد من کاغذ است. سرمایه داری "نوین" با تمامی "متاخر" و "شناختی" بودنش کماکان وقتی به نژاد و جنسیت میرسد بسیار سنتی و عقب مانده است, فقط نگاهی کنید به تفاوت حقوق زنان و مردان و میزان مردم رنگین در هیئت امنا های شرکت های عظیم اروپایی و آمریکایی. حق با خرد, داد خواهی و برابری طلبی است. "حق زورمند" یعنی درونی کردن تمامی آن هنجارها و ارزشهای غیر انسانی استعمار گران و "سفید برتری" طلبان. انشالله گربه است!

  • ▪️خواسته‌های کالکتیوِ صدای سیاهان، در "کاپیتول‌هیل آزاد"

    خواسته‌های کالکتیوِ صدای سیاهان، در "کاپیتول‌هیل آزاد" سیاتل شهری با تاریخچه‌ای غنی از اقدامات رادیکال است. از اعتصابات کارگران در سال ١٩١٩ که تاثیر گرفته از انقلاب اکتبر بود، تا تظاهراتی که در سال ١٩٩٩ بر علیه سیاست‌های سازمان تجارت جهانی رخ داد و از تاثیرگذارترین حرکت‌های اعتراضی ضد سرمایه‌داری بود. معترضان جنبش «جان سیاهان مهم است» وقتی در روز هشتم ژوئن متوجه شدند که پلیس پس از مقاومت جانانه معترضان اداره ششم پلیس را ترک کرده، شروع کردند به ایجاد منطقه‌ای به نام کاپیتول هیل آزاد و با استفاده از فنس‌ها و موانع موجود اقدام به تثبیت موقعیت خود کردند. معترضان در شب اول سینمایی راه انداختند و فیلم "13th" فیلمی درباره تبعیض علیه سیاه‌پوستان را نمایش دادند. همچنین از فردای آن روز شروع به پخش غذای رایگان بین بی‌خانمان‌های آن منطقه و معترضین کردند. عده‌ای از نوازندگان محلی نیز کنسرت‌های کوچکی در این منطقه اجرا کردند. معترضان همچنین لیستی از درخواست‌های خود تهیه کرده اند که متن ترجمه آن در ادامه آمده است: @filmkollektive @sarkhatism

  • "به کاپیتول‌هیل آزاد خوش آمدید !"

    خواسته‌های کالکتیوِ صدای سیاهان، در "کاپیتول‌هیل آزاد" از دولت سیاتل، واشنگتن! در قدردانی از مردمانی که کاپیتول هیل را آزاد کردند، این لیست مطالباتی است که نه ساده‌اند و نه مختصر. این یک درخواست ساده برای پایان دادن به خشونت پلیسی نیست. ما خواستار آن هستیم که شورای شهر و شهردار(هرکسی که باشد) این تغیرات سیاستی را برای ترقی فرهنگی و تاریخی شهر سیاتل پیاده کنند و مبارزات مردم این شهر را ممکن سازند. این سند صدای سیاهانی را نمایندگی می‌کند که بعد از نُه روز تظاهرات مسالمت‌آمیز در حالی که هرشب به طور مداوم پلیس به آنها حمله‌ور می‌شد، در بالای تقاطع خیابان‌های پاین و دوازده، آوای پیروزی سردادند.. اینها کلماتی هستند از آن شب؛ هشتم ژوئن دوهزار و بیست! "به کاپیتول‌هیل آزاد خوش آمدید !" برای سهولت بررسی، خواسته ها را به چهار بخش تقسیم کرده‌ایم: سیستم قضایی، خدمات بهداشتی و انسانی، اقتصاد و آموزش. با توجه به ضرورت این لحظه تاریخی، با خواسته هایمان درباره‌ی سیستم قضایی آغاز می‌کنیم: 1: از کار گذشته است و اصلاحْ دیگر برای اداره پلیس سیاتل و ساختار دادگاهی مرتبط با آن جوابگو نیست. ما خواستار اصلاح نیستیم، خواهان انحلالیم! ما خواستار قطع بودجه و انحلال اداره پلیس سیاتل و دستگاه عدالت کیفری مرتبط با آن هستیم! منظور ما کل بودجه است، که شامل مزایای موجود بازنشستگی پلیس سیاتل نیز می‌شود. با اولویتی مشابه همچنین خواهان این هستیم که شهر (دولتِ محلی) عملیات‌ اداره مهاجرت و گمرک در شهر سیاتل را متوقف کند. 2: دوران گذاری که از اکنون تا زمان خلع سلاح پلیس سیاتل به درازا می‌کشد. ما خواهان ممنوعیت کامل استفاده از نیروی مسلح هستیم. نه تفنگی، نه باتومی، نه سپر ضد شورشی، نه سلاح شیمیایی بخصوصی بر ضد کسانی که حقوق اولیه خود را بعنوان یک آمریکایی بکار می‌گیرند تا اعتراض کنند. 3: خواهان پایان خط مستقیمی هستیم که از مدرسه به زندان می‌رود و می خواهیم زندانِ کودکان منحل شود. بچه ها را از زندان بیرون بیاورید! پلیس را از مدرسه ها بیرون کنید! ما همچنین می خواهیم کاربری زندان جدیدی‌ که برای جوانان در سیاتل درحال ساخت است، تغییر کند. 4: خواهان این هستیم که نه دولت شهری ، نه دولت ایالتی ، بلکه دولت فدرال تحقیقات گسترده‌ای را در پرونده‌های گذشته و اکنون مربوط به خشونت پلیس در سیاتل و واشنگتن آغاز کند. همچنین می خواهیم تمام پرونده‌های مختومه که به اداره جرائم پلیس گزارش شده است، دوباره به گردش بیفتند. مشخصاً می‌خواهیم پرونده‌هایی که مختص به واشنگتن و سیاتل است و در آنها هیچ عدالتی برقرار نشده، گشوده شوند؛ همچون پرونده‌های: یوسیا فالگوتو ، داماریوس باتز ، آیزایا اوبت ، تامی لی ، شان فوهر ، ، شارلینا لایلز... 5: ما خواهان غرامت برای قربانیان خشونت پلیس هستیم، که شیوه آن درآینده تعیین خواهد شد. 6: ما خواهان این هستیم که دولت محلی شهر سیاتل اسامی افسران درگیر در خشونت پلیس را به شکل سندی عمومی برای همگان افشا کند. گمنامی نباید برای آنهایی که درحوزه خدمات عمومی کار می‌کنند امتیاز ویژه‌ای باشد. 7: ما خواهان محاکمه مجدد تمامی رنگین پوستانی هستیم که به دلیل ارتکاب جرایم خطرناک در حال سپری کردن محکومیت خود هستند، با حضورهیئت منصفه‌ای که از همتایان خود در جامعه تشکیل شده است. 8: ما خواهان جرم‌زدایی از کنش‌های اعتراضی، به طورعام عفو برای معترضین و مخصوصاً جرم‌زدایی از آنانی هستیم که درگیر “شورش جورج فلوید” نام گرفته اند. آنهایی که بر ضد گروهی تروتیستی عمل می کنند که پیش از این با عنوان «اداره پلیس سیاتل» این منطقه را اشغال کرده بود. این مورد شامل آزادی فوری تمامی معترضانی است که هم‌اکنون پس از بازداشت‌هایی که شنبه شب(هفتم ژوئن) درتقاطع خیابان یازدهم و پاین و همچنین صبح زود یکشنبه(هشتم ژوئن) صورت گرفته و در زندان بسر می‌برند. ما همچنین خواهان آزادی هرمعترض دیگری هستیم که در دوهفته اخیر در اعتراضات دستگیر شده است، که مشخصاً نام ایوان هرها به ذهن خطور می‌کند؛ کسی که از پلیس سیاتل در حالی که بر سر دختر بچه‌ای باتوم می‌کوبید فیلم ‌برداری ‌کرد و حالا در زندان است. 9: ما خواهان این هستیم که شهر سیاتل و دولت ایالتی زندانیانی را که در حال سپری کردن محکومیت خود بدلیل جرمی مرتبط با ماریجوانا هستند، آزاد کنند و هر اتهام این‌چنینی به طور کامل از سوءپیشینه بیرون گذاشته شود. 10: ما خواهان این هستیم که شهر سیاتل و دولت ایالتی زندانیانی را که در حال حاضر محکومیت خود را صرفاً به دلیل امتناع از دستگیری می‌گذرانند، آزاد کنند و اتهام‌های آن‌ها نیز باید از سوءپیشینه حذف شود. 11: ما خواهان آن هستیم که زندانیانی که در حال گذراندن محکومیت خود هستند، حق رای کامل و نامحدود داشته باشند و ایالت واشنگتن قانونی وضع کند و به منع محکومان از رای دادن مطابق قانون فدرال، پایان دهد. 12: ما خواهان پایان مصونیت دادستانی برای افسران پلیس‌ هستیم؛ از اکنون تا زمان انحلال اداره پلیس سیاتل و نظام قضایی موجود. 13: به طور کلی ما خواهان لغو زندان ها هستیم، بخصوص لغو زندان کودکان و زندان‌های خصوصی که به قصد سود ساخته‌ شده‌اند. 14: ما خواستار این هستیم که در سیستم عدالت کیفری ، برنامه هایی که مسئولیت پذیری افراد را بازیابی و دگرگون می کند، جاگزین زندان شوند. 15: ما خواهان این هستیم که به مردم، خودمختاری داده شود تا سیستم های ضد جرم محلی ایجاد کنند. 16: ما خواهان این هستیم که اداره‌ پلیس سیاتل اکنون و تا زمان انحلال آن در آینده‌ای نزدیک، قسمت "اشیای گمشده و یافته" را خالی کند و مایملکی را که متعلق به ساکنان شهر است، به آن‌ها بازگرداند. 17: ما خواهان عدالت برای آن‌ دسته از افرادی هستیم که توسط اداره‌ی پلیس سیاتل یا نگهبانان زندان ایالت واشنگتن مورد سو استفاده و یا آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‌اند . 18: ما خواهان این هستیم که از اکنون تا زمان انحلال اداره پلیس سیاتل همه افسران پلیس دوربین نصب شده بر روی بدن‌هایشان را روشن کنند و تصاویر ویدئو‌ دوربین نصب شده بر روی بدن تمامی پلیس‌های سیاتل در دسترس عموم قرار بگیرد. 19: ما خواهان این هستیم که بودجه‌ای که قبلا به پلیس سیاتل اختصاص داشته است به بحش‌های زیرمنتقل شود: الف) بهداشت و دارو دولتی برای شهر سیاتل! ب) مسکن عمومی؛ زیرا خانه داشتن یک حق است نه یک امتیاز ویژه! ج) آموزش عمومی، برای کاهش اندازه متوسط کلاس در مدارس شهر و افزایش حقوق معلمین. د) اعطای تابعیت به مهاجرانی که در آمریکا بدون مدرک زندگی می‌کنند. (ما خواستاراین هستیم که آنها «» نامیده شوند، زیرا هیچ فردی غیرقانونی نیست) گسترش فضاهای عمومی شامل پارک ها و ... ما همچنین خواسته هایی اقتصادی داریم که باید در نظر گرفته شوند. 1: ما خواهان سیاستی ضد اعیان سازی سیاتل هستیم که با کنترل اجاره‌ها شروع می‌شود. 2: ما خواهان احیای بودجه فرهنگ و هنرهای سیاتل هستیم تا هویت فرهنگی محلی سیاتل را که زمانی غنی بود، دوباره بازسازی کنیم.‎ 3: ما خواهان دانشگاه رایگان برای تمامی مردم ایالت واشنگتن هستیم. به دلیل تاثیر شدیدی که تحصیلات بر روی موفقیت اقتصادی دارد وهمچنین ضربه سختی که فقر بر روی مردم رنگین پوست می‌گذارد، این خواسته ما به مثابه نوعی جبران خسارات برای بازیابی مردمان سیاه در این شهر و ایالت است. 4: ما خواهان این هستیم که از اکنون تا زمان انحلال، اداره پلیس سیاتل اجرای "پاک‌سازی بی‌خانمان‌ها " متوقف شود. این کارموجب آوارگی و آزار همسایگان بی‌خانمان‌ ما می‌شود و در همین راستا خواهان توقف احکام تخلیه ایم. 5: ما خواستار یک روند انتخابات غیرمتمرکزهستیم تا شهروندان سیاتل حقِ توانایی بیشتری برای انتخاب نامزدهای اداره‌های دولتی داشته باشند. به طوری که مجبور نباشیم در زمان رأی‌ دادن بین گزینه‌های به یک اندازه نامطلوب، انتخاب کنیم. نظام‌ها وسیاست‌های گوناگونی وجود دارند که در بهترین حالت، کاندید شدن افراد طبقه کارگر برای اداره‌های دولتی را غیرممکن کرده است. تمامی این قوانین باید حذف شوند، و این پروسه با لغو هزینه هایی شروع می شود که برای نام نویسی در انتخابات هر پست عمومی دریافت می شود. در ادامه این خواسته‌های اقتصادی، ما مطالبات دیگری داریم که آنها را خواست هایی مرتبط با «خدمات سلامت و انسانی» می نامیم 1: ما خواهان این هستیم که بیمارستان‌ها و مراکز مراقبتی سیاتل، پزشکان و پرستاران سیاه را استخدام کنند که بطور مشخص به بیماران سیاه رسیدگی کنند. 2: ما خواهان این هستیم که اهالی سیاتل کسب و کار‌های متعلق به سیاهان را پیدا کنند و با افتخار از آنها حمایت کنند. پول شما قدرت و پایداری ماست! 3: ما خواهان این هستیم که شهر یک سیستم کاملا ً جداگانه متشکل از متخصصان بهداشت روانی برای پاسخ به تماس‌های ۹۱۱ که مربوط به بحران‌های سلامتی ذهنی است، ایجاد کنند و اصرار داریم که تمام افراد درگیر در چنین برنامه‌ای با آموزش‌های دقیق و کاملْ آماده تنش زدایی باشند. در نهایت، اجازه دهید به خواسته‌های خود در مورد سیستم آموزشی در شهر سیاتل و ایالت واشنگتن اشاره کنیم: 1: ما خواهان این هستیم که به تاریخ سیاه پوستان و بومیان آمریکایی در برنامه‌درسی مدارس دولتی واشنگتن توجه بیشتری شود. 2: ما خواهان این هستیم که آموزش ضد تبیعض به یک الزام قانونی برای تمامی مشاغل در نظام آموزشی، درحرفه پزشکی و در رسانه‌های جمعی تبدیل شود. 3: ما خواهان این هستیم که شهر سیاتل و ایالت واشنگتن هرگونه یاد‌بودی که به چهره‌های تاریخی ایالات مؤتلفه آمریکا منتصب است را از بین ببرند. زیرا که تلاش‌های خیانت‌آمیزشان برای ساخت آمریکای برده‌داری به عنوان یک اصل ثابت، توهینی به بشریت است. نوشته شده توسط: @AustinChoWe @irie_kenya و تشکر ویژه‌ای از ماجیک برای آغاز کردن و ممکن ساختن گفت‌وگو، که این لیست تهیه شود و همچنین تشکر از عمر سالیزبری به‌خاطر نظر او درباره‌ی تقسیم مطالباتمان به قسمت‌های مختلف، و همینطور سپاس از شاما ساوانت چون تنها مقام رسمی از سیاتل بود که در شب آزادی کاپیل‌هیل با مردم به گفت و گو نشست. اگرچه ما تپه کپیتول هیل را به نام مردم سیاتل آزاد کرده‌ایم، ولی نباید فراموش کنیم که در حال حاضر بر روی زمینی ایستاده‌ایم که زمانی از مردمان دوامیش دزدیده شد؛ اولین اهالی سیاتل که برادرشان ده سال پیش به دست پلیس سیاتل کشته شد. جان سیاهان مهم است_ هر روز، همیشه. منبع: /medium[dot]com/@seattleblmanon3/the-demands-of-the-collective-black-voices-at-free-capitol-hill-to-the-government-of-seattle-ddaee51d3e47 ترجمه فارسی: فیلم کالکتیو @filmkollektive

  • «باز نکنید، توش نژادپرسته»

    #سرخط : مجسمه‌ی چرچیل را مهر و موم کرده‌اند تا از آسیب احتمالی توسط معترضان در امان بماند. معترضان روی آن نوشته‌اند: «باز نکنید، توش نژادپرسته». @Sarkhatism