ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

روزی که خمینی خمینی شد

عادل عطار − هرچند اصل ولایت فقیه در قانون اساسی شرایط «نمادین» سلطه مطلقه خمینی بر کشور را فراهم کرده بود، شرایط واقعی تا ۳۰ خرداد فراهم نشد. نوار حسن آیت برنامه‌ریزی برای فراهم‌شدن این شرایط را فاش کرده بود.

۲۸ خرداد ۱۳۵۹،‌ تقریباً یک سال پیش از واقعه ۳۰ خرداد، روزنامه «انقلاب اسلامی»، وابسته به ابوالحسن بنی‌صدر متن دو نوار از حسن آیت را منتشر کرد. با نگاه به عقب به سخنان این عضو ارشد حزب جمهوری اسلامی پس از ۴۰ سال،‌ می‌توان نشانه‌های برنامه‌ریزی بلندمدتی را دید که روند منتهی به ۳۰ خرداد و ورای آن را نیز در خود دارد. به اعتبار این نگاه رو به عقب حتی می‌توان نتیجه گرفت که نه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، بلکه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ روزی بود که «خمینی، خمینی شد».

حسن آیت در کنفرانس مطبوعاتی پس از فاش شدن محتوای نوارهایش

حسن آیت که به عضویت هیأت رئیسه مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی درآمد، یکی از حامیان کلیدی اصل ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی و همزمان دبیر سیاسی وقت حزب جمهوری اسلامی بود.

موضع اصلی آیت ضدیت با محمد مصدق و هواداران او بود. حزب زحمتکشان که او چهره اصلی باقیمانده‌اش در قدرت پس از انقلاب شد، در دوران نهضت ملی‌سازی صنعت نفت هم با مصدق مخالفت می‌کرد. بعدها در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۸، مواضع آیت علیه مصدقی‌بودن میرحسین موسوی به یکی از تبلیغات وب‌سایت‌های محافظه‌کار علیه «جنبش سبز» بدل شد.

۳۰ خرداد ۱۳۶۰ روزی بود که روح‌الله خمینی تکلیف همه را مشخص کرد: نه بنی‌صدر، نه چپ‌ها، نه لیبرال‌ها، بلکه حزب جمهوری اسلامی باید به عنوان نمایندگان راستین او «تمام قدرت» را در دست می‌گرفتند. اما این روند در نوارهای فاش‌شده از آیت، یک سال قبل ۳۰ خرداد، پیشاپیش فاش شده بود.

انقلاب ۵۷ با ائتلاف گسترده‌ای از نیروهای مخالف استبداد مطلقه سلطنتی به پیروزی رسید. روح‌الله خمینی در ماه‌های پایانی نقشی محوری پیدا کرد، اما تفسیر نقش و شخصیت او در میان این گروه‌ها متفاوت بود.

گروه‌های چپی همچون طیف اکثریت فدائیان و حزب توده او را نماد ضدیت با امپریالیسم می‌دانستند؛‌ لیبرال‌های مذهبی به شخصیت وحدت‌بخش‌اش نیاز داشتند؛ و اسلام‌گرایان او را نماد بازگشت اسلام می‌دانستند. کشمکش بر سر قدرت به نوعی جنگ این تفسیرها با هم بود.

گروه‌هایی انقلابی نیز بودند که همان ابتدا خطر تشکل‌یابی حول «رهبر روحانی انقلاب» را گوشزد کردند و با جمهوری اسلامی و رهبری آن دست به مبارزه زدند. شاید مشهورترین آنها جریان اشرف دهقانی در فدائیان خلق، کتاب «فاشیسم: کابوس یا واقعیت؟» سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر) در آبان ۱۳۵۸ و جزوه «صدای پای فاشیسم» علی اصغر حاج سید جوادی بودند. مبارزان کرد و ترکمن نیز به زودی با تمرکزطلبی سرکوب‌گرای دولت مرکزی به مقابله برخاستند و با خشونت سرکوب شدند. این جریان‌ها همان ابتدا از بازی قدرت بیرون افتادند.

به علاوه، جریان حول ابولحسن بنی‌صدر پس از رسیدن او به ریاست‌جمهوری و جریان حزب جمهوری اسلامی هم در هرچه نزدیک‌ترکردن خود به خمینی برای کسب قدرت رقابت داشتند.

۳۰ خرداد ۱۳۶۰ روزی بود که روح‌الله خمینی تکلیف همه را مشخص کرد: نه بنی‌صدر، نه چپ‌ها، نه لیبرال‌ها، بلکه حزب جمهوری اسلامی باید به عنوان نمایندگان راستین او «تمام قدرت» را در دست می‌گرفتند.

اما این روند در نوارهای فاش‌شده از آیت، یک سال قبل ۳۰ خرداد، پیشاپیش فاش شده بود.

در نوار آیت چه نهفته بود؟

نوار آیت، دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی، نشان می‌دهد که برنامه‌ریزی طولانی‌مدت این حزب برای کسب قدرت مطلقه از طریق خمینی شامل کنار گذاشتن تمام گروه‌های ائتلاف انقلاب ۵۷ از قدرت بود.

بنی‌صدر، هاشمی، بهشتی،‌ طالقانی در کنار مجسمه سرنگون‌شده شاه در اسفند ۵۷

آیت در این نوار تقریباً نام هر گروه مؤثری به جز اسلام‌گرایان راست‌گرای نزدیک خمینی را به عنوان یک هدف ضربه‌های آینده مطرح کرد.

به باور آیت که حضورش در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۵۸ شکستی مطلق در برابر ۷۶ درصد رأی بنی‌صدر بود، قدرت باید مطلقاً در دست اعضای مرکزی حزب جمهوری اسلامی قرار می‌گرفت. او در نوار فاش‌شده گفته بود:

« خوب اینها [اعضای مرکزی حزب جمهوری اسلامی] فکر می‌کردند پیمان، بنی‌صدر، بازرگان، سحابی، مدنی هم قابل همکاری هستند و حتی مطرح کردند حاج سیدجوادی و فلان. من از همان اول گفتم اینها نمی‌توانند با شما همکاری کنند، اگر دعوتشان کنید به همکاری بیایند کار را از دست شما می‌گیرند و خراب می‌کنند و نمی‌گذارند.»

برنامه‌ریزی برای انقلاب فرهنگی و هدف آن آشکارترین بخش نوار آیت است. اگرچه روزنامه بنی‌صدر نوار آیت را به عنوان سندی بر توطئه علیه ریاست‌جمهوری او منتشر کرد، خود بنی‌صدر از حامیان اولیه انقلاب فرهنگی بود.

آیت درباره انقلاب فرهنگی در نوار فاش‌شده توضیحاتی را ارائه داد که مشخص است هدف آن ــ بر خلاف سخنان بنی‌صدر در بیانیه‌ی مربوط به انقلاب فرهنگی[1] ــ تصفیه نیروهای چپ است:

«اینکه الان استادهای غیراسلامی باید تصفیه بشوند، این زمزمه‌ای است که باید از پایین سروصدایش بلند بشود. بگویند ما غیراسلامی نمی‌خواهیم برود یک کار دیگر بکند... باید بخصوص دبیرستآنها را شما شروع کنید به کنترل کردن هر دبیرستان یکی دوتاتون باید بروید درس بدهید، بحث کنید، دانش‌اموزان را حوزه‌بندی کنید، همان‌طور که آنها (مجاهدین) می‌روند شما هم باید بروید و آنها را هم شروع می‌کنید در کارشان به اصطلاح مشکلات ایجاد کردن، یعنی نمی‌گذارید بیایند آنجا، کمونیستها که مطلقاً جلویشان گرفته خواهد شد می‌ماند مجاهدین که عنوان اسلامی دارند. آنها را هم عملاً جلویشان را می‌گیرند... دانشگاهها به این صورت فعلی باید تعطیل بشود.»

و در نوار دوم نیز اطمینان داد که تعطیلی دانشگاه‌ها با شدت و حدت پیگیری خواهد شد:

« به بچه‌ها فقط بگوئید که قرص بایستند و محکم باشید ترسی هم نداشته باشید. چون تصمیمی که گرفته شده، تصمیم لایتغیری است، تغییرپذیر نیست. دانشگاه از ۱۴ خرداد به بعد تعطیل می‌شود و غیر از تعطیل بعدش برنامه هست. برنامة خاص داریم، برنامه اجرا خواهد شد و بابای بنی‌صدر هم نمی‌تواند با آن برنامه کار بکند.»

بنی‌صدر مخالف تعطیلی دانشگاه‌ها بود و می‌گفت ستادهای گروه‌های سیاسی باید برچیده شوند. اما حمایت او از «بعثت فرهنگی» و اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها باعث شد که ۱۴ خرداد رخ دهد. فدائیان خلق در نشریه خودشان پس از افشای نوار آیت همین موضوع را به بنی‌صدر یادآوری کردند.[2]

بنی‌صدر پس از رسیدن به ریاست‌جمهوری یک هدف را دنبال می‌کرد: تمرکزبخشیدن به قدرت دولت، و از بین بردن گروه‌های شبه‌نظامی و نهادهای موازی همچون کمیته‌ها و نیز ممنوع‌کردن دخالت‌های «مکتبی» و غیرقانونی در نهادهای مختلف حکومتی.

آیت در نوار دوم خود را طراح اصلی ضربه‌زدن به بنی‌صدر و در هماهنگی با روح‌الله خمینی معرفی کرد:

«کی شناخته شده ضد بنی‌صدر نقشه می کشد. همه جا سر زبان‌ها افتاده خود بنی‌صدر هم می‌داند. حالا امام بیاید من را تأیید کند معنی‌اش چیست؟ معنی اش کوبیدن او است و کوبیدن شدید او است. این است که شبه این کار خواهد بود. ممکن است مرحله به مرحله پیش بیاید ولی شبه این کار خواهد بود. برنامه‌اش را ما داریم. کارهایشان را هم داریم روابط‌تان هم با تهران محفوظ باشد. انجمن‌مان را تشکیل می دهیم و حتی اگر وقت داشت هفتگی هم اگر لازم بود برویم و بیائیم به این شهرها. به بچه‌ها بگوئید قرص و محکم به زودی موج عوض می‌شود.»

دبیر سیاسی وقت حزب جمهوری اسلامی در نوارهایش ابتدا از نامه‌ خمینی به تقی فراحی،‌ رئیس وقت رادیو و تلویزیون سخن گفت که به گفته او «بنی‌صدری» بود. فراحی تنها پس از ۱۰ روز ریاست بر صداوسیما استعفاء داد و گفت که گروه‌های قدرت‌طلب اجازه کار به او را

نمی‌دهند[3]. محتوای نامه خمینی به فراحی مشخص نیست. آیت پس از افشای نوار اما گفت:‌ «اطلاعی ندارم که نامه امام چه بوده اما فقط می‌دانم که امام خواستار این هستند که به هیچ‌وجه افراد انقلابی از رادیو تلویزیون بیرون نروند. افراد ضدانقلابی از رادیو تلویزیون بیرون بروند.» اما در نوار دوم خودش اشاره‌ای به مسأله کرده بود:

« بنی‌صدر گفته است کسی را به خاطر عقیده کنار نگذارید این [خمینی] می‌گوید همه را به غیر از اسلامی بریزید بیرون.»

آیت در ادامه نوار در مورد اینکه به دلیل مواضع بهشتی «ظاهراً» حزب جمهوری اسلامی با بنی‌صدر اختلافی ندارد، گفت که این موضع‌ها «استراتژی» بهشتی است نه نظر واقعی او و بهشتی و حتی علی خامنه‌ای، رهبر آینده را به ندانستن «خط امام» متهم کرد: «خوب دکتر بهشتی یا خامنه‌ای یا دیگران آدمهایی بودند که می‌توانستند در خط امام باشند اما خطوط برایشان روشن نبود».

آیت سپس بنی‌صدر را به داشتن «خط آمریکا» متهم کرد. در نوار دوم اما آشکارا از ترتیب‌دادن هجوم به او خبر داد:

«به زودی یک هجوم از دو طرف شروع می‌شود این طور نیست، اینها ضعف بنی‌صدر است ... باید به اینها میدان داد چون اگر به اینها میدان ندهید دستش را می‌بندد. باید بروند این چهره‌ها را بشناسند ولی تا یکجائی که آمدند مطمئن باشید که نقشة هجوم آماده است و اصلاً زیر و رو می‌شود ... یک هجوم خیلی شدیدی، خیلی شدیدتری آغاز می‌شود و در حدی واقع می‌شود که بنی‌صدر را به طور کلی فلج می‌کند. هیچ کاری نمی‌تواند بکند.»

حسن آیت،‌ حامی کلیدی اصل ولایت فقیه در قانون اساسی دلیل حمایت از این اصل را نیز در نوارها فاش کرد. به گفته او، علت قراردادن اصل ولایت فقیه این بود که رئیس‌جمهوری اختیاری نداشته باشد: «رئیس جمهور فقط می‌تواند مدال بدهد و مدال بگیرد و سفرا را به حضور بپذیرد والسلام. هیچ اختیاری ندارد... یک نخست‌وزیر می‌خواست تعیین کند نتوانست...»

آنچه آیت در این نوار درباره مجاهدین خلق گفت، نشان از برنامه‌ریزی برای خشونتی گسترده و منحصربه‌فرد دارد. و البته ائتلاف مجاهدین و بنی‌صدر در این ارزیابی بی‌تأثیر نبود.

آیت درباره اینکه چرا خمینی هنوز مجاهدین را آشکارا محکوم نکرده،‌ از برنامه سرکوب شدید پرده پرداشت:

«آن [مجاهدین] را یک کاری باید کرد که خیلی شدیدتر از اینها خواهد بود یعنی او [خمینی] شأنش نیست که بگوید رجوی، اینها بد هستند و فلان، گفته غیرمستقیم، اما او مثال می‌زند.»

عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی درباره اعتراض به رابطه‌ی بنی‌صدر و مجاهدین هم از برنامه‌ریزی طولانی‌مدت‌تری سخن گفت:

«اعتراض نه، ولی تبلیغ بکنید، یعنی بگوئید که اینها با هم هستند و تا حدی که می‌شود اعتراض مردم را برانگیزید. خیلی یواش یواش که بله اینها یکی هستند و با هم و مطلب را مردم بفهمند اول بفهمند بعد اعتراض اشکالی ندارد به تدریج چرا.»

بنی‌صدر ابتدا محبوب خمینی بود. آیت با توسل به این نظریه که دوگانه بنی‌صدر / خمینی قرار است به دوگانه مصدق / کاشانی تبدیل شود و محبوبیت خمینی به نفع قدرت‌گرفتن بنی‌صدر از بین برود، بین بنی‌صدر و خمینی شکاف انداخت. او از پی بردن خمینی به اشتباه خود سخن گفت. ابوالحسن بنی‌صدر در کتاب «نامه‌ها» و مصاحبه‌هایی که انجام داده، تأیید کرده است که خمینی خود نگران بدل شدن به کاشانی بود.

آیت حتی در نوارها از مرگ آیت‌الله طالقانی هم ابراز خوشنودی کرد؛ طالقانی از حامیان چپ‌ها و به ویژه مجاهدین خلق بود:

«اگر یکجا هم آقا اشتباه بکند بالاخره ماها می‌توانیم بهش بنویسیم: بهش بگوئیم و قبول می‌شود... همان بلائی که سر کاشانی آوردند سر خمینی بیاورند آدم بسازند مقابلش که محبوب باشد و و محبوبیتش اصلی باشد. ... طالقانی را تا حدی خوب ساختند یک مقدار اشکالاتی هم به وجود آوردند او هم که مرد. اگر بود خیلی اشکالاتی ممکن بود ایجاد کند گرچه خیلی مهمتر از اینها بود، حالا بنی‌صدر را مطمئناً نمی‌توانند مقابل امام بگذارند.»

آیت به علاوه گفت که برای جلوگیری از قرار گرفتن هر شخص دومی در برابر خمینی، طرح جانشینی آیت‌الله منتظری در دستور کار است: «اینها می‌خواهند بنی‌صدر را اصالت بدهند در مقابل امام، تمام کارشان این است که تا حالا که نتوانستند و بعدش هم نمی‌توانند کاری از ایشان ساخته نیست. منتها الان ما برنامه‌مان این است که منتظری باشد یعنی آنجا هم دانشجوها عکسش را ببرند... حرفش را بزنند توی سخنرانی نامی از او ببرند تمام اینها فعلاً باید روی منتظری باشد تا منتظری روزبروز بزرگتر بشود که اگر اتفاقی برای امام پیش آمد آن وقت دیگر ما خیلی کار نداشته باشیم. »

به این ترتیب، هرچند اصل ولایت فقیه در قانون اساسی شرایط «نمادین» سلطه مطلقه روح‌الله خمینی و حامیانش بر کشور را فراهم کرده بود، شرایط واقعی تا ۳۰ خرداد فراهم نشد.

بنی‌صدر که بعدها هدفش را جلوگیری از «بازسازی استبداد» با حذف نهادهای غیرقانونی و موازی صورت‌بندی کرد، در نهایت هم کنترل بر ارتش را از دست داد، هم کنترل بر صداوسیما، و هم کنترل بر نهادهای اطلاعاتی. همه این موارد با هماهنگی خمینی کار می‌کردند.

خمینی ۲۰ خرداد بنی‌صدر را در پیامی یک‌خطی از فرماندهی کل قوا برکنار کرد و ۲۵ خرداد به بهانه تظاهرات علیه لایحه قصاص جبهه ملی را مرتد خواند.

درست یک سال پس از انتشار نوار آیت در روزنامه انقلاب اسلامی، مشخص شده بود که طرح‌های او و هم‌فکرانش به نتیجه رسیده اند. احمد خمینی در ۲۸ خرداد ۱۳۶۰ پیام پدرش به مناسبت نیمه شعبان را در جماران علیه بنی‌صدر، مجاهدین، گروه‌ها و حزب‌های مارکسیست،‌ و گروه‌های لیبرال و ملی‌گرا خواند و در واقع معلوم شد که تنها حزب جمهوری اسلامی مورد تأیید اوست. خمینی گفته بود: «من با قدرت شما ملت دلاور مقابل ضدانقلاب که تصمیم گرفته است بعضی افراد را بهانه قرار داده و علیه شما هر روز دست به اغتشاش بزند، خواهم ایستاد. شما ارتشیان و پاسداران بسیج و ژاندارمری و شهربانی و تمام نیروهای مردمی مسلح و تمام مردمی که جان‌تان را برای اسلام و ایران فدا می‌کنید، به هوش باشید که اسلام را معیار حرکت‌های خود قرار دهید. امروز منافقین و جبهه ملی و حزب دموکرات و تمامی ضدانقلابیون دست در دست یکدیگر گذاشته اند تا شما و انقلاب پاک ملت را نابود کنند. مگر بیانیه اتحاد کمونیست‌های ایران را ندیده‌اید که به بهانه یک نفر به تمام مقدسات شما توهین کرده است....»

به این ترتیب بود که روح‌الله خمینی با برکناری رئیس‌جمهوری قانونی کشور از طریق مجلسی که با تقلب شکل گرفته بود، خود را بر فراز قانون اساسی قرار داد و در واقع ۳۰ خرداد، با دادن دستور تیر به حزب‌اللهی‌ها عملاً ولایت «مطلقه» را تأسیس کرد.

پانویس‌ها:

[1] بنی‌صدر در بیانیه‌اش گفته بود: «این پیشنهاد را خود من طرح کردیم گفتیم ما نمی‌خواهیم آزادی هیچ گروهی را سلب کنیم که نفس نکشد یا تصفیه‌ای بکنیم این نیست، اما دانشگاه هم نمی‌شود ستاد باشد.»

[2] البته «شورا بی‌شورا»ی بنی‌صدر کمک دیگر او به گسترش نیروی سرکوب در نظام شکل‌گرفته بود.

[3] بخشی از نامه استعفای فراحی: «با قبول مسئولیت اداره صدا و سیما بسیار کوشیدم که اهرم های لازم را برای شروع کار و به تحرک انداختن چرخ سازمان جمع آوری و به مرکز هدایت کننده متصل نمایم ولی از آنجا که عموما هر کدام از این اهرمها در اختیار مرکز قدرتی بود که در درون سازمان به صورت خودمختار عمل می کردند و پذیرای هیچ عامل هدایت کننده ای نبوده و نیستند درست ده روز پس از قبول مسئولیت استعفا دادم».

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ایراندوست

    خمینی زمانی‌ خمینی شد بدلیل : ۱- فقدان تاریخی- فرهنگی‌ تفکر و گفتمان دمکراتیک در میان مردم و گروه‌های سیاسی بدلیل سالها سرکوب و دیکتاتوری. ۲- نافهمی و ناتوانی نیروهای دمکرات ملی‌، چپ مستقل، مذهبیون معتدل به یک اتحاد عملی در مقابل فاشیسم خمینی. ۳- هژمونی روسو‌فیلها از طریق حزب توده و بعدها فداییان و برجسته کردن گفتمان پدیده امپریالیسم و سیاست خارجی‌ آمریکا در فضای انقلاب زده ایران. ۴- تروتسکیسم اسلامی خمینی (=صدور انقلاب) در خاورمیانه و بهانه عربهای نفتی‌ برای جلوگیری از آن ,از طریق جنگ فرسایشی ۸ ساله عراق با ایران. ۵- ضعف و سستی رئیس‌جمهور معتدل مذهبی‌ وقت بنی‌صدر، در بسیج توده‌ها و تحلیلی اشتباه از وضعیت آنزمان و فریب خوردن از مجاهدین خلق و ترک ایران. ۶- ائتلاف نامقدس خمینیستها با غرب و اسراییل برای دستیابی به تسلیحات و ادامه جنگ و سرکوب گروه‌های مخالف به بهانه جنگ و دفاع از ایران. و....

  • حقیقتگو

    درطبیعت حشراتی هستند که برای تولید مثلشان تخم هایشان برپیکرکرم ها فروریخته ویا می چسبانند که با بیرون ازآمدن تخم ها ازپیکرهای همان کرم ها تغذیه ورشد ونمو کنند ونسلشان پابرجا بماند ولی کرم ها بی خبرند برآنچه که برپیکرشان چسبیده است و روزی وروزگاری طعمه همان بی خبرماندشان میشوند.... طبیعت جانوران چنین خلاقیت وفهمی که به چنین حشراتی کوچک داده است چرا نباید درطبیعت امپریالیست ها کپی سازی شود وبهره برداری شود.؟ امریکا بعدازخاتمه جنگ جهانی دوم بسیاری ازمخترعان وکاشفان وسازنده گان دستگاه آلات و جنگ افزارهای که درزمره فاشیست های دوآتشه هیتلربودن وبرعلیه امریکا وقشون نظامی اش چنین وچنان کرده بودند برحسب منافعی که ازعلم ودانش وفنون انها نصیبش میشد محترمانه با درون امریکا پذیرفت وهرخواسته ای هم که داشتند با کمال میل انجام داد ولی چرا خمینی بافهم وشعوروخلاقیت آنچنانی چه سیاسی و چه حقوق بشری خدای اسلام داده وامثال وی را نپذیرفت ؟ سالهای سال است که امپریالیست ها تخم هایشان که همچون خمینی ها وآمثال انها باشند چه درایران وچه درچه کشورهای خاورمیانه وچه درکشورهای افریقائی وغیره باشند برپیکر این کشورها چسبانیده اند وفقط زمان لازم دارد که ازتخم ها که خمینی ها وامثال انها ظاهرشوند که کشورها را طعمه کنند و نسل امپریالیست ها بتواند با انچه ازدرون تخم ها بیرون امده بدون هیچ مانعی تمامی منابع ومعادن کشورها را تصرف کنند...وحالا چرا پیکرهای کرم ها چه ربطی به پیکرکشورهای جهان سومی دارد ؟ زیراکه پیکرسازی کشورها به مردمانش چه ازلحاظ تمدن و چه ازلحاظ سواد وچه ازلحاظ فهم وشعورسیاسی وچه ازلحاظ غرق بودن درتوهمات وتخیلات وچه ازلحاظ جهان بینی باشد ارتباط مستقیم داشته ودارد ... برای مثال ژاپن که درجنگ جهانی دوم چنین وچنان کرد وخسارات وصدمات آنچنانی متحمل شد وحتی دو بمب اتمی هم تقدیمش شد و بعد به کشوری شکست خورده و اشغال شده امریکا درآمد ولی نه اشغالکشورشان ونه زجروفقرناشی ازجنگ نتوانست ماهیت فرای تصورخلاق وهبستگی مردم زاپن خللی وارد کند که اکنون هم اززمره کشورهای جهان اول است ...کره زمین برای تمامی قاره های کره زمین و مردمانش یکسان بدورکره خورشید می گردد ولی چه شده است این تفاوت بین مردم ایران ومردم زاپن وجود داشته ودارد مگریک چشم دارند ؟ ویا علیل بدنیا آمده اند ؟ پس چه بلاها وچه فجایعی فرای تصوراسمانی می توانسته بیشترازصدمات جنگ جهانی دوم برژاپن و یا آلمان برمردمان ایران نازل شده باشد که مردم ایران با درامان ماندن جنگ دوم جهانی وحالا انهم درقرن بیست ویکم به چنین اوضاع فاجعه باری سقوط کرده اند؟ دلیلش چیست ؟ اگربیمارشده ای بگوید برای بهبودی ام هرانچه که دکترها برایم روی نسخه نوشتم چشم بسته استعمال کردم ونتها بهبود نیافتم بلکه کوروشل وعلیل هم شدم قابل درک است ...ولی اگرفردی که بیمارنیست اجازه بدهد برایش دکترها نسخه ها بنویسند و داروها را استعمال کند وکوروشل وعلیل شود نتها قابل درک نیست بلکه این فرد فهم وشعورش وپیکرش را تقدیم دکترها کرده است و خرید داروها کرده است...دردوران عذل وبدل کردن امپریالیست ها درایران که به اصطلاح مردم ناآگاه پسندانقلاب اسلامی نام گرفته است دراروپا بودم و بدفعات هم درجلسات سیاسی گروهای کمونیستی ومائویستی و اسلامی و همچنین درچادربرپا شده درخیابان نف الشتوی پاریس برای خمینی شرکت داشتم ..- هرگروهی برای خودش سازونوای سیاسی وادعاهای آنچنانی خلاقیت وفهم وشعورسیاسی میکرد وبرای خودشان هم شبه قرآن های سیاسی داشتند و شرکت کننده گان هم درجلسات می بایستی هرآنچه ازروئسای جلسه گفته میشد می پذیرفتند وگرنه یا ساواکی بودی ویا ضد انقلاب و یا شاهی و یا سرمایه دارو برژوا !!!استبدادوخفقان وبستن دهان انتقادکننده گان به هرشکل وفرمی رایج بود- دردانشگاه هم چنین بود که مهال بود بتوانی درناهارخوری دانشگاه بنتهائی صرف غذا کنی که چندنفری دورتان می نشستند که بله ازمقلات حزب ما مطلع هستی و یا ازانکه " بچه های ما" درایران انقلاب را رهبری می کنند؟ جواب میدانم خیر نه مقلات حزب شما خوانده امد ونه " بچه های " حزب شما را درایران می شناسم .....جواب پس شما انقلابی نیستید و شاهی ویا ساواکی هستید؟ این توهین ها بکرات ازشهوت زده گان سیاسی چه چپ ها وچه مذهبی ها دریافت کردم ...توده ای ها برای خمینی چنین وچنان میکردند و با دیگرگروهای چپ دردانشگاه برلین بطورعلنی وبا ضرب وشتم و شکستن میزهایشان می پرداختند که بدفعات پلیس دردانشگاه حاضرمیشد- - در جلسه سازمان مجاهدین شرکت کردم وپرسیدم اگر فردی خمینی را به رهبری نپذیزد چه میشود ...جواب خائن است وباید اعدام شود ...خمینی بارها وبارها درجواب سئولاتمتعد حاضرین درچادردرجهت اقتصاد و آنچه درایران انجام خواهد داد می پرسیدند وجواب آنها این بود...قرآن را بخوانید جواب سئولات تان درآن است ...تمامی این نسخه نویسی های کاسبکاران سیاسی چه مذهبی وچه غیرمذهبی شباهت عجیبی ویکسان بادکترهائی داشت که افرادسالمی وصاحب فهم وشعوررا به به عمد بیماربودن وناتوانائی ترقیب کنند که نیاز درمان ودارو آنها برای مدت زمان طولانی دارد ولازمه اش آن است وابسته همیشگی به آنها داشته باشد- - اصل وماهیت حقیقی اعمال کاسبکاران سیاسی برسنگ انقلاب برسینه زدن تصاحب قدرت و پست ومقام و ثروت وسوارشدن برهیاهوی وهیجانی افسانه ورانه و تخیل وارانه وبیفکرانه مردمی بود که جذب چنین تبلیغاتی چهل قرارداشتند به قاقالی های مفت ومجانی از کاسبکاران مذهبی وغیره چشم دوخته بودند....امپریالیست ها با تمامی قدرتشان دردوچنگ جهانی همدیگررا برای تصرف وداشتن مستعمره ها ازهم دریدند ولی ایران را ازروی ترس ووحشت به خمینی باآن شکل وشمایل وفهم وشعوروشرکا<واگذارکردند و گفتند ایران را برای تو باشد که چرا که تو وامثالت ازاشرف مخلوقات اشرف ترهستی وچهل سال هم خداحافظی هم کردند وپشت سرشان را هم نگاه نکردند!!

  • کیوان

    در مورد روزی که خمینی خمینی شد به چند تاریخ می توان‌ اشاره نمود ، از اهم آنها : - خرداد ۴۲ وقتی که فیضیه را به آشوب کشید . - دی ۵۶ وقتی که قم آشوب شد . - مرداد ۵۷ وقتی که تمامی رسانه های داخلی و خارجی ، یکصدا و هماهنگ نام خمینی را در بوق کردند و عنوان جعلی رهبر مردم ایران را برایش تراشیدند . - آبان ۵۷ وقتی که خمینی وارد امامزاده نوفل شد - بهمن ۵۷ وقتی که خمینی وارد ایران شد و ... تاریخ های دیگری را هم قطعا می توان افزود از جمله همین ۳۰ خرداد ۶۰ ؛ که مقاله بدرستی اشاره می کند که از مدتها قبل برای آن برنامه ریزی شده بود ولی حتی تا امروز ( با تاسف بسیار ) مسئولیت فجایع خرداد ۶۰ را متوجه قربانیان آن می کنند ؛ چه مردم عادی ، چه بنی صدریون ، چه مجاهدین ، چه اقلیت ، چه طوفان و چه .... دقیقا مشابه وقایع مرداد ۳۲ که هنوز هم عده ای مسئولیت را به گردن مرحوم مصدق یا حامیانش می اندازند . فرقی نمی کند کِی خمینی خمینی شد ، ولی آنچه مسلم است هیچگاه خمینی آدم نشد .

  • مرتضی

    جناب کیوان شما کتاب خاطرات دکتر صدیقی, وزیر کشور کابینهء مصدق, را بخوانید و ببینید آیا خود دکتر مصدق و یارانش نیز در عدم جلوگیری از کودتا مقصر و مسئول بودند یا نه؟ اما داستان کودتا بسیار تراژیک-کومیک تر از این صحبتها ست. حتی حزب توده نیز که ناسلامتی "چپ" بود و "ضد امپریالیست" و سازمان افسران داشت و کوفت کاری و زهر مار, حتی یک دست در جلوگیری از کودتا برنداشت. آیا هیچگاه از خود پرسیده اید که چگونه بود که از میان تمامی آن پایه های گستردهء حزب توده (که به روایتی بزرگترین حزب چپ خاورمیانه در آن دوران بود) این فقط یک فقره خسرو روزبه بود که دست به اسلحه برد و سعی کرد در مقابل کودتا مقاومت کند. انتقادات وارده به خسرو روزبه به جای خود باقی است. اما واقعا تعجب آور نیست که در ایران آن دوران, در تمامی کشور فقط یک نفر جرات, استقلال رای و توانایی این را دارد که در مقابل کودتا ایستادگی کند؟ تکرار مکررات بی فایدهء سابق کافی است. نقد بی رحمانهء گذشته تنها راه حل می باشد.