• دیدگاه
به سوی یک پیمان ملی ضد هستهای
محمدرضا نیکفر − «نه به برنامه هستهای» شایسته است که از سرفصلهای کنشگری آگاهیگستر باشد، با این امید و هدف که پیمانی ملی شکل گیرد که به صورت قطبی دربرابر رژیم قرار گیرد، و در ضمن بداند که مبنای مقابله چیست: صلح، حفظ محیط زیست و پایاندهی به فلاکت و سرکوب.
برجام: پیمانی که کسی به آن از ته دل علاقه نداشت. به نظام ولایی تحمیل شد و ولایت این تحمیل را هیچگاه هضم نکرد. ولی فقیه ناخشنودی خود را پنهان نکرده است. آمریکای ترامپیست هم آن را خوش نمیداشت و از آن خارج شد. برای اروپا هم برجام چیزی بود و هست که تنها بنا بر ملاحظاتی آن را تحمل میکند. دو بازیگر دیگر هم داریم که اگر چه نقشهای مهمی ایفا میکنند اما آشکارا به روی صحنه برجام نمیآیند: اسرائیل و عربستان. محافلی جنگطلب ترجیح میدادند به جای بستن قرارداد با دولت ایران، کشور ایران با بمباران هوایی شخم شود.
آنچه از زاویهای مردممدار، پایدار و هنجارگذار مهم است، نه پیمانی است میان جمهوری اسلامی با حریفانش در مورد تکنولوژی هستهای به کار گرفته شده در ایران، بلکه نگاه مردم است به “اورانیوم”، نگاه به مسئلهای که شاخص آن این عنصر از جدول عناصر شده است.
فشردهٴ تجربهٴ ما با اورانیوم چنین است:
- غنیسازی اورانیوم مترادف با فقیرسازی مردم بوده است. اورانیوم مترادف است با تحریم. و فشار اصلی تحریم بر دوش مردم است؛ هر چه فقیرتر، تحمل فشار بیشتر.
- سیاست هستهای رژیم منجر به مسابقه تسلیحاتی در منطقه شده است. همه میخواهند به اتم مجهز شوند، همه میخواهند سلاح بیشتری را برای مقابله با یک تهدید بزرگ تهیه کنند. و اسلحهفروشان؟ آنان بر آتش تنشها میدمند؛ میخواهند بازار گرمی داشته باشند.
- یک دروغ بزرگ این بوده که فناوری هستهای ستیغ فناوری است. در محاصره اقتصادی قرار گرفتهایم و مشمول تحریم علمی و تکنولوژیک شدهایم، چون حکومت میخواهد پایگاه هستهای نطنز مجهز به سانتریفیوژهای پیشرفته شود. و یکشبه همه چیز بر باد میرود. مقامات مسئول پس از منفجر شدن یک بخش از این پایگاه میگویند میدانیم چه شده اما نمیگوییم. ستیغ فناوری با خاک یکسان میشود. و این مردماند که باید تاوان این “پیشرفت بزرگ” را بپردازند، با فقر، با محروم بودن از دستیابی به امکانهای ضروری زندگی از جمله دارو.
- کشور تنها در محاصره اقتصادی قرار نگرفته است. مردم ایران هم به نوعی تحریم شدهاند. برای سفر به خارج و در خارج، انواع محرومیتهای ناشی از این تحریم را تجربه میکنند. مرکزهای علمی ایران هم رابطه با جهان بیرونی از دست دادهاند.
- بالا بردن غلظت اورانیوم مترادف شده است با بالا بردن غلظت کنترل امنیتی و آزادیکشی در کشور. غنیسازی اورانیوم تنش بیشتر با خارج را به دنبال آورده و پیامد این وضعیت در داخل غنیسازی و قویسازی نیروهای کنترل و سرکوب در داخل بوده است.
- غنیسازی اورانیوم مافیای قاچاق تکنولوژی اتمی را غنی کرده است.
- غنیسازی اورانیوم همچنین منجر به غنی گشتن مافیای بهرهور از تحریم شده است.
- خطر آلودگی محیط زیست کشور به مواد رادیوآکتیو به شدت بالا رفته است. حادثهای از نوع پیشامد اخیر نطنز به راحتی ممکن است فاجعهآفرین شود، حال چه این حادثه بر اثر حمله خارجی باشد، چه در نتیجه سوءمدیریت داخلی که امری است قاعدهوار.
- برنامه غنیسازی اورانیوم، موضوع محیط زیست را از زاویه دید رژیم به یک مسئله امنیتی تبدیل کرد. اورانیوم خود یک خطر بزرگ است و سیاست محافظت از برنامه غنیسازی باعث شده که تشکلیابیِ مردمنهاد برای محافظت از محیط زیست از زاویه دید رژیم یک موضوع امنیتی باشد.
خلاصه کنیم: برنامه هستهای حکومت ولایی بار گرانی است بر دوش اقتصاد، جامعه، فرهنگ، امنیت و محیط زیست کشور و همچنین تحریککننده است به تنش و مسابقه تسلیحاتی در منطقه.
این برنامه بخشی از بسته حفظ اقتدار است. در این بسته قرار دارند چند نهاد امنیتی و نظامی برای سرکوبگری در داخل و درگیری در خارج، گروههای زیر فرمان برای جنگهای نیابتی در منطقه، برنامه موشکی، بهعلاوه بند و بستهایی در روابط خارجی با ترکیه، چین و روسیه. پشتیبانی از رژیم اسد در سوریه نیز جزئی از این بسته است.
رژیم میپنداشت که اتم ضامن قدرتش خواهد بود. همین پندار و نیز کنش و واکنشهایی خارج از کنترل خودش عملاً برنامه هستهای را در کانون برنامه حفظ اقتدار قرار داد. اورانیوم نقشی نمادین یافت، اعتلا پیدا کرد و در جمع مقدسان نشست. اکنون تهدید میکنند که ممکن است از NPT، پیمان منع گسترش جنگافزارهای هستهای، خارج شوند. این به آن معناست که میخواهند وارد کارزاری شوند که پیامد آن برای مردم فشار و فلاکت بیشتر است، و برای منطقه و سیاست بینالمللی تنش بیشتر.
نقد این برنامه اقتدار و مقابله با آن مستلزم آن است که هم هدف و انگیزه پیشبرد آن نقد شود، و هم توجه شود به همه عناصر آن از جمله سیاست هستهای. در صورتی حساسیتی بِهنگام نسبت به آن وجود داشت که حساستر میبودیم به نفس خطرات تکنولوژی هستهای، نسبت به سرنوشت محیط زیست، و نسبت به امر صلح در منطقه و جهان.
در میان نیروهای مخالف و منتقد هم حساسیت به برنامه هستهای کم بوده است. عدهای با رویکردی ناسیونالیستی نفس برنامه را درست میدانند اما تنها با مجریان آن مشکل دارند. آگاهی زیستمحیطی مستلزم نقد تکنولوژی نیز هست، و این چیزی است که هنوز در میان ما استوار نگشته. افزون بر این هیچ آرمانی برای صلح و همزیستی در منطقه در ذهن ما جایی برای خود باز نکرده است. بر این قرار نقد قدرتِ مستقر، تا حدی چیره، منحصر شده است به تقابل با آن از زاویه قدرت، نه بر پایه برنامهای برای صلح، عدالت، آزادی و حفظ محیط زیست.
در دوره اخیر کمتر روزی است که خبر از سانحه، در شکلهای آتشسوزی و انفجار نرسد. رژیم توانایی و دغدغه لازم برای مقابله با این حادثهها را ندارد. اما نفس توانایی و برخورداری از فناوری پیشرفته، تضمینکنندهٴ ایمنی تأسیسات هستهای نیست. در پیشرفتهترین کشورهای جهان هم جنبش نیرومند فراگیرندهای وجود دارد برای اینکه این تأسیسات را برچینند، چون ریسک آنها را کنترلپذیر نمیدانند. در ایران حلقه آخر از برنامه هستهای ممکن است یا حمله از بیرون باشد یا سانحهای فاجعهآور. آیا رواست که این خطرها را جدی نگیریم؟ هر پیشامدی ممکن است فاجعهای باشد بیهمتا در تاریخ این سرزمین.
وقت مقاومت است. سرانجام باید مقابله با برنامه هستهای در دستور کار روشنفکران، نویسندگان، هنرمندان و فعالان سیاسی و مدنی قرار گیرد. حجم محقر نوشتههایی که در نقد برنامه هستهای وجود دارد، بایستی همه ما را به فکر وادارد.
کمکاری وحشتناکی صورت گرفته، اما هنوز میتوان کاری کرد.
«نه به برنامه هستهای» شایسته است که از سرفصلهای کنشگری آگاهیگستر باشد، با این امید و هدف که پیمانی ملی شکل گیرد که به صورت قطبی دربرابر رژیم قرار گیرد، و در ضمن بداند که مبنای مقابله چیست: صلح، حفظ محیط زیست و پایاندهی به فلاکت و سرکوب.
نقد همهجانبه برنامه غنیسازی اورانیوم یکی از ارکان غنیسازی مضمون مبارزه سیاسی است.
نظرها
ایراندوست
یکی از فواید انرژی هستهایی، تولید برق است که برای اقتصاد و رفاه ملی جزو لازمها است.در زمان شاه و قبل از اتمام نیروگاه هستهایی ، قطع برق در روز و شب معمول و آزاردهنده بود ! برخی متخصصین ، انرژی هستهایی را در تضاد با محیط زیست نمیدانند بلکه بلعکس، یک آلترناتیو خوب در کنار انرژی بادی، آفتابی و گازی میبینند. برپایی یک نیروگاه هستهایی پر هزینه است ولی بهرهبرداری بعد از اتمام پروژه، پر سود و کم هزینه ! ماجراجویی جمهوری اسلامی برای اقتدارش در داخل و دفاع از کشور در مقابل بیگانگان همراه با تجربه شکست نظامی با تلفات انسانی انبوه و اندوهبار آنها در جنگ هشت ساله عراق با ایران، حاکمین آخوندتبار ایران را به تحقیق و تولید بمب هستهایی هل داد ! در این میان نوکیسههای نفت فروش عرب و مافیای هزار ساله یهود برای دوام، بقا و تحمیل خود در تاریخ ، سعی در مقابله با نونهالان انقلابی شیعی ایران که در مدیریت کشور ناتوان ولی داعیه، رهبری دنیا را به دوش میکشند، هستند! بدلیل فقر، فساد و بیعدالتی که در ایران نهادینه شده و سالها وقت برای برنامه ریزی توسعه و دمکراتیزه کردن جامعه لازم است، باید از مخالفین جمهوری اسلامی انتظار اتحاد و اتفاق داشت ! تمامی شرایط برای تغییر موجود است جز رهبری معتمد دمکراتیک. اگر شاه با جنگ روانی و رسانهایی مثلث بیق (بنیصدر،یزدی،قطبزاده) سرنگون شد، جمهوری اسلامی نه با رادیو، تلویزیون،تارنما و فضای مجازی در خارج از کشور بلکه با تحول درونی امنیتی ها، انتخاب نظامیان وطندوست بین استقلال کشور یا هرج و مرج آخوندی و سازماندهی سیاسی ملیون و دمکراتها در داخل کشور, به زباله دانی تاریخ خواهد پیوست !
Ali
برق تولید شده از نیروگاه هسته ای فقط ۲% کل تولید ایران است, پس این ادعا که تولید انرژ ی هسته ای موجب رفع مشکل قطع برق شده درست نیست.
ali
آقای ایراندوست, برق تولید شده از نیروگاه هسته ای فقط ۲% کل تولید ایران است, پس این ادعا که تولید انرژ ی هسته ای موجب رفع مشکل قطع برق شده درست نیست.
mandana
راستش آنقدر از چرنوبیل و فوکو شیما خوانده ، شنیده و دیدیم، که به این تکنولوژی " سودده " یک نه بزرگ میگویم!، در کشورهای صنعتی و پیشرفته، این تکنولوژی را میخواهند کنار بگذارند، با آن همه پیشرفت در محافظت، و ایمنی این " بمبهای ساعتی" ! بعد کشور " نظام مقدسی اسلامی" که همه چیزش ابتدایی و غیر ایمنی است ، میخواهند، از این "بمب ساعتی" استفاده کنند!! واقعا خط ر ناک است!، چه کسی جواب آلوده شدن محیط زیست را خواهد داد؟ این نظام ضد ایران و مردم ایران؟ همین حالا هم مردم بسیاری به بیماریهای بی علاج مبتلا هستند، بدون پول و درو و امکانات!. چه کسی جواب گو است؟؟
اشکان
موافق نیستم. چرا میان انرژی هسته ای و غنی سازی اورانیوم فرق نمی گذارید؟ انرژی های بادی و خورشیدی و موج دریا نیاز تمدن بشر به انرژی را تامین نمی کنند. اینها نهایتا نقش مکمل را بتوانند داشته باشند. قطب شمال امسال بالاترین رکورد دمای خود را ثبت کرد. منطقه سیبری نسبت به سال نرمال, دمایش 30 درجه افزایش داشته است. میلیاردها تن گاز متان درون لایه پرمافراست سیبری در آستانه آزاد شدن است. فاجعه ای که اگر رخ دهد, پاندمی ویروس کرونا در برابرش به شوخی شبیه است. ما واقعا برای توسعه انرژی های جدید وقت نداریم. انرژی هسته ای تنها آلترناتیو واقعا ممکن برای انسان است. اینکه انرژی هسته ای خطراتی دارد کاملا درست است اما ریسک رفتن به سوی انرژی هسته ای دربرابر ریسک نرفتن به سوی آن اصلا به حساب نمی آید. خیال نکنید چشم بسته و به دنبال مد روز رفتن و ژست صلح طلبی گرفتن نشان روشنفکری است. بلکه شاید نشان بی مسئولیتی باشد.در طی 70 سالی که از تولید برق هسته ای گذشته 2 بار حادثه رخ داده. آیا به خاطر 2 بار حادثه باید روی انرژی هسته ای خط بطلان کشید؟ اگر چنین است هواپیما و کشتی و خودرو را هم کنار بگذارید چون استفاده از آنها هم به حوادثی منجر شده اند. انرژی هسته ای لزوما ناایمن نیست. ایمنی رآکتورها مدیریت پذیر است. انبارهای زباله اتمی مدیریت پذیر هستند. به نظر من به عنوان یک شهروند, گسترش نیروگاه های هسته ای در ایران و البته در جهان کاملا لازم است. اگر با غنی سازی اورانیوم توسط حکومت غیر مسئول در کشور مخالف هستیم لزومی ندارد با اصل تولید برق هسته ای هم مخالف باشیم. نیروگاه هسته ای ایمن با تکنولوژی روز دنیا که زیر نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی فعالیت کند هیچ منافاتی با صلح و دموکراسی ندارد. من هم با غنی سازی اورانیوم در داخل کشور مخالفم. اما معتقدم نباید مردم را به اصل تولید برق هسته ای بدبین و نگران کرد.
شریف باجور
با درود و سپاس از سردبیر سایت برای مطرح کردن یک بحث اساسی دیگر. در ابتدای مقاله شاید بد نبود که ذکری از روسیه و چین می شد و اینکه چگونه هر کدام از آنها نیز بنابر منافع و مصلحت های خویش از ج.ا. استفاده کرده اند, و ملت ایران را به بازی گرفته اند. ۹ نکته در مورد تجربهء ما با اورانیوم بسیار جالب و همه جانبه است. عموما سیاستهای کلی ضد هسته ای در اساس و گوهر خویش قضاوت و داوری صحیح و درستی است. اما به نظر این حقیر برای ما در ایران, در حقیقت امر ما قبل از هر چیز احتیاج داریم به یک میثاق اجتماعی عمومی و همه جانبه ای ضد-سرمایه داری, که بخش مهمی از این میثاق اجتماعی ضد سرمایه داری نیز شامل سیاستهای غیر ابزاری زیستِ محیطی و برنامه های ما برای حفظ محیط زیست (بر اساس هماهنگی, توازن و تطبیق با طبیعت, نه سود آوری کوتاه مدت) باید باشد. که منطقا و طبیعتا ضدیت با انرژی اتمی و پروژه های هسته ای نیز بخشی از راهبردی های کلی ما در مورد حفظ محیط زیست خواهد بود. و پر واضح است که چنین میثاق ضد سرمایه داری می تواند و باید سمت و سویی منطقه ای داشته باشد و شامل تمامی جنبش های مترقی منطقه ای (در عراق, لبنان, سوریه,..) که متحد مردم ایران هستند باشد. با احترام
دخو
جناب "ایراندوست" سقوط شاه بیش از هر چیز به دست خودش و به خاطر خریت ها و ندانم کاری های "عاری از مهری" اش بود, تاهر چیز دیگر. دوست گرامی ما آقای "همنشین بهار" در سایت اش یک نواری دارد از مکالمات و گفت و گو های کابینهء آموزگار در شب قبل از ۱۷ شهریور ۵۷. شما اگر به صحبت های این مثلا وزرا و افرادی که قرار بود کشور را در دست داشته باشند و مملکت را بچرخانند گوش کنید, می بینید که هیچکدامشان حتی به ذهنشان هم نمی رسید که با چه پدیده ای طرفند و چگونه باید با آن دست و پنجه نرم کنند. خود شاه که دیگه خدای پرت و پلا گویان و از همه گیج تر. آمد در تلویزیون و با یک "سخنرانی" دو دقیقه ای گفت که صدای انقلاب مردم را شنیده, اما بعد از آن دست روی دست گذاشت و هیچ غلطی نکرد تا لحظه آخر که دیگر خیلی خیلی در شده بود و بختیار را انتخاب کرد. این معجون شما برای مبارزه با ج.ا. هم بسیار نخ نما و منسخ شده است. ج.ا. توسط جنبش های اجتماعی معاصر در ایران (جنبش های زنان, جنبش های کارگری, جنبش های جوانان, دانشجویان و دانش آموزان, جنبش های اقلیت های ملی: کردها, عربها, بلوچ ها, ترکمن ها,...جنبش های اقلیت های مذهبی: بهائیان,.... جنبش های دگر باشان, جنبش های کنشگران محیط زیست ,...) سرنگون خواهد شد. این جنبش ها رهبر خود هستند و هیچ احتیاجی به "رهبری معتمد" ندارند. "تحول" درونی نیروهای امنیتی و ارتشی هم چیزی نخواهد بود غیر از یک کودتای دیگر و حکومت نظامی. افسانه ای "ملیون" هم بیش از نیم قرن است که تبخیر شده و غیر از برای برخی از جوانان (بسیار کم حافظهء) ده های سی و چهل شمسی, خریدار دیگری ندارد. رادیو، تلویزیون، تارنما و فضای مجازی در خارج از کشور بهترین پشتیبان و حامی جنبش های اجتماعی معاصر در ایران هستند. بعضی ایرانیان عرضه این را دارند که از این ظرفیت ها و رسانه ها استفده کنند. برخی دیگر "هنرشان" فقط بحر طویل نویسی, یا سواری مجانی دادن است. خسته نباشید.
حجت
عربستان درحال تبدیل شدن به یکی از کشورهای صادر کننده برق از باغهای خورشیدی است. این برای کشور ما یعنی یک فرصت طلایی. چون صاحب کویرهای وسیعی هستیم که قادرند سالانه میلیاردها دلار برق تولید و صادر کنند. امروزه با نگاهی به مقالات علمی درمییابیم که تولید برق هستهای تنها برای کشورهایی مقرون به صرفه است که هیچ یک از امکانات محیطی برای تولید برق را ندارند. اینکه دوستمان میگوید: "در طی ۷۰ سالی که از تولید برق هسته ای گذشته ۲ بار حادثه رخ داده. آیا به خاطر ۲ بار حادثه باید روی انرژی هسته ای خط بطلان کشید؟"! تنها اثرات حادثه چرنویل برای کل اعصار و دوران کافی است تا بشر با دیده عبرت بدان بنگرد. آیا میدانید که در منطقه وسیعی از روسیه هنوز هیچ جنبنده ای زیست نمیکند؟ آیا می دانید که جانورانی که در مناطق حاشیهای زیست دارند تبدیل به چه عجایبی شدهاند؟ اگر حادثه چرنویل در کشور کوچکی اتفاق بیافتد، این بدان معنی است که کل مردم کشور را خواهد کشت و تا صدها سال آن کشور بدون سکنه خواهد ماند. این برای شما شاید یک عدد یک باشد، ولی آن یک عدد برای متخصصین امر بسیار بزرگتر از آن چیزی است که در مخیله شما بگنجد. جمهوری ولایت فقیه شیعی فرقه هیأتی ـ لاتی ـ بازاری، امروز از لفظ انرژی صلح آمیز فقط برای پوششی در جهت تولید بمب اتمی استفاده میکند. آنها بمب اتمی را ضامن دوام خود میدانند. ما دانش صلح آمیز هستهای را داریم و کسی قصد و توان گرفتن آن را از ما ندارد. این بمب اتم است که بعضی از کشورها را ترسانده، و بعضی دیگر را به فکر معاملات پر سود کشانده است. ولایت فقیه باید در جایی متوقف شود. این رژیم دست به ماجراجویی های عجیب و غریبی میزند. هر کدام از این ماجراجویی ها قادرند تا سرنوشت یک کشور را کاملاً دگرگون کنند. با نظر نگارنده مقاله موافقم که اندیشمندان ما کم کاری کردهاند. نمونه اش را در همین چند کامنت بالا میبینیم. مردم ایران امروز در بیخبری به سر میبرند. از یک سو سانسور خبری و از سوی دیگر پروپوگاندای ولایت فقیه مردم را تحت تأثیر اطلاعات مخدر قرار داده است. متأسفانه حاکمیت (ایرانی تبار!!!) دستچین شده توسط استعمار جدید (قدرتهای استعمارگر) بدلیل عدم مشروعیت مردمی، بیش از پیش محتاج قدرتهای شرقی و بعضاً غربی شدهاند. اخیراً سیاستهای رژیم، دست بعضی از آن کشورهای غربی را کمی کوتاه کرده است. و یکراست ایران را به آغوش شرق انداخت. این معاهده 25 ساله به معنی این است که ایران قرار است تبدیل به زمین جنگ غرب و شرق شود. این حاکمیت (ایرانی تبار!) در اصل دزد مال مردم ایران است و ایران را برای بردگی دیگران رام میکند. فراموش نکنید صحبتهای بشکه تعفن مشهد را که زنان ایران را به صیغه مردان کشورهای دیگر فرا می خواند! حاکمیت ایرانی قرنهاست که قوادی میکند چه شیخ باشد چه شاه. مشکل حاکمیت ایرانی و غیر ایرانی نیست، مشکل استبداد است!
پاسخ به ایراندوست
عجبا! با اندکی دقت در خیابان ها و آزادراه های کشور هنوز هم کامیون ها و کامیونت ها و وانت های با عمر بالای سی سال و یا با تکنولوژی منسوخ مربوط به بیش از سی سال را می توان به چشم دید! هیچ بعید نیست اگر روزی خودروهای الکتریکی در دنیا فراگیر شوند، این موجودات برای سرپا نگاه داشتن آن ارابه مرگسازان از رده خارج، تا سال ها در مقابل الکتریکی شدن ناوگان خودرویی کشور ایستادگی کنند! و کسانی پیدا می شوند که در مورد چنین کشوری صحبت از برق هسته ای کنند! شگفتا! جناب! این برنامه هسته ای از ابتدا تا امروز چقدر هزینه مستقیم و غیر مستقیم بر کشور ما تحمیل کرده است؟ آیا غیر از این است که حتی اگر نیروگاه های برق هسته ای هم در کار باشند، ضرر ناشی از آن هزینه ها، هزاران هزار برابر بیشتر از سود احتمالی آن بوده است؟ کسانی هم که خیال می کنند دستیابی ایران به سلاح هسته ای به نفع منافع ملی است، ظاهرا حواسشان نیست که اگر به فرض محال چنین اتفاقی هم خارج از اراده قدرت های جهانی صورت پذیرد، حداکثر کاری که آنها خواهند کرد، دادن اجازه به کشورهای عربی منطقه به ویژه عربستان، جهت دسترسی به سلاح هسته ای خواهد بود. یعنی تکرار همان سناریوی هند و پاکستان! و عربستان مجهز به سلاح هسته ای، توازن قوای بسیار بالاتری نسبت به ایران، در مقایسه با امروز خواهد داشت. یعنی نه تنها شرایط بهتر نخواهد شد بلکه بدتر هم خواهد شد.
اشکان
درباره خطرناک بودن نیروگاه های هسته ای اغراق فراوان شده است. عده ای همیشه روی خطرات انرژی هسته ای تمرکز می کنند اما از خطرات ناشی از نبودن انرژی هسته ای غافل هستند. انرژی های جدید مثل باد و خورشید و زمین-گرمایی و موج دریا بیشتر حالت نمایشی دارند. وقتی وارد محاسبه های عددی بشویم می بینیم مقدار تولید انرژی از این روشها اصلا به آن اندازه نخواهد بود که جوابگوی نیاز تمدن قرن 21 باشد. البته حتما باید روی انرژی های پاک سرمایه گذاری بیشتری کرد ولی هرچقدر هم سرمایه گذاری کنیم متاسفانه باز هم کافی نیست. انرژی هسته ای تنها آلترناتیو کنونی است. در بدترین حالت فرضی اگر 100نیروگاه هسته ای در جهان منفجر شوند آیا تمدن بشر نابود میشود؟ خیر. آیا حیات در زمین منقرض میشود؟ قطعا خیر. اما اگر پرمافراست سیبری ذوب شود جواب هردو سوال بالا آری است. زمین 6 درجه گرمتر خواهد شد و پس از آن حیات روی زمین فقط در سطح باکتریایی می تواند وجود داشته باشد. ما از زمان عقب هستیم. حتی اگر همه دولتها و ملتها دست به دست هم بدهند نمی توانیم انرژی های پاک را با سرعتی رشد دهیم که از سرعت گرمایش زمین بیشتر شود. حال ببینیم نیروگاه هسته ای چه خطراتی دارد: در صورت انفجار مواد پرتوزا همراه با آب و باد در محیط پخش می شوند. در این حالت 4 محدوده خطر در پیرامون نیروگاه تعریف می شوند. بزرگترین این 4 محدوده, شعاعی بین 20 تا 25 کیلومتر را دربر میگیرد( یعنی چیزی تقریبا به اندازه جزیره قشم). پس از آن محدوده مجاز برای زیست انسان با توجه به ناپایدار بودن مواد پرتوزا شروع به کوچک شدن می کند. مدیریت آن باید به نحوی باشد شخصی که در آن محدوده زندگی میکند در یک سال بیش از 50 میلی سیورت و در 5 سال متوالی بیش از 100 میلی سیورت دریافت نکند. که این یعنی فرایند پس از انفجار نیروگاه بر خلاف گرمایش زمین قابل مدیریت است. نیروگاه های هسته ای ایمن هستند. پس از انفجار چرنوبیل, فناوری ایمنی هسته ای پیشرفت فراوان کرد. نیروگاه های جدید به قدری ایمن هستند که احتمال منفجر شدن آنها از احتمال نابودی کره زمین در اثر برخورد یک سیارک, بسیار کمتر است. نیروگاه هسته ای بمب ساعتی ای نیست که هر لحظه احتمال انفجار داشته باشد. دلیل انفجار نیروگاه فوکوشیما فقط یک چیز بود: نیروگاه قدیمی بود. نیروگاه فوکوشیمای ژاپن دقیقا همان سالی ساخته شده بود که چرنوبیل اوکراین. ملاحظات امنیتی پساچرنوبیلی در آن لحاظ نشده بود. اما نیروگاه های جدید کاملا فرق دارند. نیروگاه هسته ای با تکنولوژی روز جهان تقریبا محال است که منفجر شود. در پایان متذکر شوم نه آژانس بین الملل نه شورای امنیت با نیروگاه بوشهر مشکلی ندارند. بحث این است که کشوری که به اندازه کافی معدن اورانیوم ندارد, فناوری گران قیمت غنی سازی اورانیوم برایش هیچ صرفه اقتصادی ندارد و منطقا دلیلی جز ساخت سلاح هسته ای نمی تواند داشته باشد. حال به نظر من به عنوان یک شهروند ایرانی, کسانی که به دنبال پیمان ملی ضد هسته ای هستند بهتر است تفکیکی میان نیروگاه هسته ای و غنی سازی اورانیوم قائل شوند. پیشاپیش از توجه مخاطب گرامی سپاسگزارم.
کامران
آقایان اشکان و ایراندوست بقیه کاربران لطف بفرمایند مقاله خانم دکتر مینا پایور « پشت پرده رنگین نیروگاه های اتمی» را به دقت مطالعه کنند. یکی از مشکل های جامعه ایران به تحصیلکردگانش برمی گردد.
بهرام
با توجه به نبود منابع اورانیوم طبیعی در ایران، تولید برق هستهای مقرون به صرفه نیست. این موضوع در کنار تحریمهای بینالمللی هیچ معنیای ندارد بجز دیوانگی محض، یا اهداف غیر صلح آمیز. هم اکنون جمهوری اسلامی قادر است فقط از حدود 10 درصد توان نیروگاه بوشهر برق تولید کند. در اصلاح گزارش دوستمان، اشکان، باید عرض کنم نیروگاه فوکوشیما بر اثر سونامی و زلزله دچار آسیب شد، و نه قدیمی بودن. ضمناً تکنولوژی روسی در نیروگاه بوشهر جدید نیست و نیروگاه بوشهر بر روی گسل زلزله واقع شده است. شعاع آلودگی 25 کیلومتر صحیح نیست! بسته به شدت آسیب و سایر مسائل فنی و طبیعی مانند باد و آب و شنهای روان و غیره، میتواند دامنه آلودگی تا صدها کیلومتر هر جانداری را بر سر راهش نابود کند. اضافه کنم بحث زبالههای اتمی هم هست که نیاز به تکنولوژی بالا و هزینه بسیار بالایی برای معدوم کردن آن هست که از عهده جمهوری اسلامی بر نمی آید. وقتی شما این باور را بوجود آورید که برق هستهای از روشی که جمهوری اسلامی بدنبال آن است، برای ایران مفید است، بطور ناخودآگاه تیک تأیید زیر عملکرد سراسر غلط جمهوری اسلامی زدهاید. درحالیکه مردم و ایران برای جمهوری اسلامی محلی از اعراب ندارند. جمهوری اسلامی دهههاست که مشروعیت خود را از دست داده است. پس بدنبال تثبیت خود است. جمهوری اسلامی جنایت زیاد در حق مردم ایران و منطقه کرده است. حاکمین آن جایی برای رفتن ندارند. پس این جنگ، جنگ بین زندگی و مردن برای آنهاست. آنها به هر قیمت بدنبال بمب اتمی هستند و این می تواند به قیمت نابودی کل ایران تمام شود.