شیوهای نوین در بازجویی با حضور استادان دانشگاه
محمد غلامابوالفضل- به نظر میرسد دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی در راستای سناریو پردازیهای خود دست به کار جدیدی زده و جلسه بازجویی و اعترافگیری از علی یونسی و امیرحسین مرادی را در حضور برخی دانشجویان و اساتید دانشگاه شریف برگزار کردهاند تا شاید بتوانند به این اعترافات اجباری در اذهان عمومی مشروعیت ببخشند.
- ادامه جلسه به گپوگفتِ ما و علی و امیرحسین میگذرد. بچهها درخواستهایشان را میگویند. [علی] یونسی تأکید میکند حاضر است تعهد بدهد و اگر دوباره دستگیر شد، در جا حکم اعدام را بپذیرد! علی میگوید خانواده به حضورش نیاز دارد و باید کنار پدر و مادرش باشد و اگر امکانش هست، او را ببخشند. (امیر حسین) مرادی هم میگوید با بازپرس پرونده همکاری کامل داشته و درخواست بخشش دارد. روی بچهها باز شده و انگار ترسِ اولِ جلسهشان ریخته. یکی دوجا با بازپرس جعفری کلکل میکنند و با او وارد بحث میشوند. چند باری هم لبخند را روی صورتشان میبینیم که کنارِ بغضی که توی صدای هردویشان هست، فضای جلسه را یک جوری میکند. یک جوری که خیلی قابل توصیف نیست. فرض کن معجونی از نگرانی و امیدواری. یک حالتی که خوشایند نیست اما بعید میدانی آخرش خوشایند نباشد. تهِ تهِ حرفهای علی و امیرحسین دو کلمه است: پشیمانیم. ببخشید.
این چند خط بخشهایی از یادداشتی است که روز پنجشنبه ۲۶ تیر در سایت ویرگول منتشر شده و در مورد دیدار روز دوشنبه ۲۳ تیر ۹۹ تعدادی از دانشجویان و اساتید دانشگاه شریف، همراه چند مقام قضایی و امنیتی است با علی یونسی و امیرحسین مرادی که در «کاخ دادگستری» انجام شده.
این دو، دانشجوی نخبه و المپیادی دانشگاه شریف هستند که چند ماه پیش بدون حکم قضایی توسط سازمان اطلاعات سپاه دستگیر شدند و بعد از روزها بیخبری و نداشتن وکیل و حتی نداشتن اجازه تماس با خانواده، مقامات قضایی ایران ادعا کردند با سازمان مجاهدین خلق در ارتباط بوده و اقدام به طراحی و انفجار چند بمب دستساز در مراکز حساس کردهاند. ادعایی شبیه بسیاری از سناریوهایی که دستگاههای امنیتی برای بسیاری از مخالفان نوشتهاند و بسیاری از آنان را با استناد به همین سناریوها تا پای محاکمه و گاهی مجازات اعدام پیش بردهاند.
به نظر میرسد دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی در راستای همین سناریو پردازیها این بار دست به کار جدیدی زده و جلسه بازجویی و اعترافگیری را در حضور برخی دانشجویان و اساتید دانشگاه شریف که خود را نمایندگانی از انجمن اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی مستقل، جامعه اسلامی، بسیج و شورای صنفی دانشگاه معرفی میکنند برگزار کردهاند تا شاید بتوانند به این اعترافات اجباری در اذهان عمومی مشروعیت ببخشند.
لیلا حسینزاده، فعال دانشجویی در صفحه توییتر خود رشته توییتی نوشته با این عنوان: جنبش دانشجویی پاسخ دهد!
او در این توییتها سوالهای مهمی از شرکتکنندگان در این «نمایش اعتراف» پرسیده.
حسینزاده در یکی از این پرسشها از دانشجویان و اساتیدی که در این جلسه حضور داشتهاند پرسیده:
«در قبال این فاجعه رخ داده ضروریست همه تشکلهای "دانشجویی" حاضر در آن جلسه اعتراف اجباری، با هر خط سیاسی که هستند (از شورای صنفی تا انجمن اسلامی و ...) پاسخگو باشند. اولا باید توضیح دهند در آن جلسه بودهاند یا انجمن مستقل کذب گفته؛ ثانیا اگر بودهاند باید توضیح دهند چگونه نهادهای به اصطلاح دانشجویی را بدل به رسانه پخش اعترافات اجباری کرده اند؟ باید توضیح دهند چگونه نقش خبرنگار بازجو را ایفا کرده و بدل به #تشکل_بازجو شده اند؟»
لیلا حسینزاده در ادامه به موضوع مهمی اشاره کرده و در سوالی با این مضمون پرسیده: چگونه میشود که این دو نفر از حق دیدار با خانوادههای خود محروم هستند اما به اجبار به ملاقات این افراد آورده شده و برای اعتراف گیری تحت فشار روحی و روانی قرار گرفتهاند؟
در متن گزارشی که سایت ویرگول از جلسه مذکور منتشر کرده و نویسنده آن هم مشخص نیست بیان شده در این جلسه فیلمهایی نمایش داده شده که در آنها علی یونسی و امیرحسین مرادی در حال کار گذاشتن و منفجر کردن بمب دیده میشوند:
«اولش، تصویر سیاه است. سیاهیِ مطلق نه. گُلهبهگُله چراغهای خیابان روشن است و فیلم را از تاریکیِ کامل درآورده. دو نفر با صورتِ پوشیده میآیند وسطِ قاب، چیزی را روی زمین میگذارند و به سرعت از کادر خارج میشوند. چند ثانیه بعد، تصویر پر میشود از نور زرد و سفیدِ انفجار، درست جلوی سردر وزارت ارتباطات. شما به وزارت ارتباطات اضافه کنید شعبهی بانک، حوزهی علمیه، پایگاه بسیج، وزارت کشور و مجتمع قضایی شهید باهنر. اینجا و در این لحظه، ما روبروی کسانی نشستهایم که اتهامشان، عاملیت در بیش از ۲۰ بمبگذاری و آتشافروزی در سطح شهر تهران است. کسانی که اتهامات را پذیرفتهاند و تعداد عملیاتهای خرابکارانهشان، از عدد سنوسالشان بیشتر است!»
نگارنده این گزارش اما هیچ اشارهای نمیکند که از تصویری تاریک که دو نفر با صورتی بسته را نشان میدهد چهطور توانسته بفهمد این دو، علی یونسی و امیرحسین مرادی هستند؟ و چهطور به همین سادگی در مقام یک قاضی همینجا حکم آنها را صادر کرده و میگوید بیش از ۲۰ عملیات بمبگذاری را پذیرفتهاند؟ و از همه مهمتر چرا تا زمان دستگیری این دو در هیچ مرجع خبری از وقوع این حوادث چیزی منتشر نشده است؟
اما ۱۰ ساعت بعد از انتشار مطلب اول، سایت ویرگول گزارش دیگری از این جلسه را منتشر کرده که زبان متفاوتی دارد و در آن نگارنده تلاش میکند با قلمی منعطفتر ماجرا را روایت کند.
او در مورد پخش فیلمها نکتهای میگوید که از آن میتوان دریافت ماموران امنیتی و قضایی حاضر در جلسه از اعمال فشار بر زندانیان خودداری نکردهاند و تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند تا این نشست یک جلسه بازجویی تمام عیار باشد:
«ایشان (امین ناصری، سرپرست دادسرای امنیت) در ادامه از علی خواستند درباره فیلمها توضیح دهد، اما علی همانطور که گفته بود تمایلی به این کار نداشت. آقای امینناصری مجدداً اصرار کردند که واکنش برخی از نمایندگان دانشجویی را به دنبال داشت. «امینی» (نماینده انجمن اسلامی) گفت: به نظر میرسد ایشان با اصرارهای شما تحت فشارند و درخواست دارم این روند متوقف شود. اتهاماتی مطرح شد و این دو نفر نیز دفاعیاتی دارند، اما صحتسنجی و قضاوت درباره آن، تنها در صلاحیت دادگاه عادل است. ما نیز برای اعترافگیری به اینجا نیامدیم. لطفاً اجازه دهید در بیان مطالب راحت باشند»
آن چه مشخص است لااقل بخشی از دانشجویان و اساتید حاضر در این جلسه، در قامت همکاران بازجویان نهادهای امنیتی در این جلسه بازجویی شرکت کردهاند و تلاش کردهاند تا نقش محلل را در صدور حکمی ظالمانه که تشخیص منشأ و دلیل آن کار سادهای نیست بازی کرده و این بار راوی به ظاهر قابل قبولی از اعترافاتی اجباری باشند که معلوم نیست در عدم حضور وکیل چگونه از دو جوان ۲۰ ساله گرفته شده است.
رضا یونسی، برادر علی که مقیم سوئد است و در این مدت نقشی برجستهای در اطلاعرسانی در مورد این پرونده ایفا کرده، در رشته توییتی در مورد این جلسه مینویسد:
«این جلسه بدون حضور خانوادهها و وکیل برگزار شده و خانوادهها چند روز بعدتر از برگزاری چنین جلسهای آگاه شدند. - وزارت اطلاعات با اینها چه کرده که علی مایل است زودتر به دادگاه برود تا از آزار و اذیت اطلاعات راحت شود؟ چه تهدیدهایی کردید که علی در آن وضعیت، نگران خانوادهاش است؟»
دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی و همینطور دستگاه قضایی به گرفتن اعترافات اجباری، شکنجه و نمایشهایی از این دست اکتفا نکرده و به گفته رضا یونسی، این دو زندانی سیاسی نه تنها از داشتن وکیل محروم هستند که حتی مجبور به انتخاب وکیل از لیست مورد تأیید قوه قضاییه هستند:
«بعد از ۹۷ روز اجازه نمیدهید وکیل انتخابی وارد پرونده شود و همچنان اصرار دارید که تنها وکلای امنیتی خودتان که در هماهنگی با شما به فکر سنگینتر کردن پرونده هستند، دسترسی به پرونده داشته باشند.»
به عبارتی علی یونسی و امیرحسین مرادی در شرایطی بازجویی و محاکمه میشوند که حتی وکیلی که قرار است در برابر اتهامات از آنها دفاع کند هم باید با تأیید دستگاه امنیتی انتخاب بشود. این تبصره یک ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفریست که میگوید در «جرایم امنیتی» متهم تنها میتواند وکیل خود را از میان وکلای مورد تأیید رئیس قوه قضاییه انتخاب کند.
و اما سوال مهمی که در خصوص این نمایش غیر انسانی میتوان مطرح کرد این است که بر اساس کدام قاعده حقوقی و اخلاقی، دو نفر که هنوز در مرحله تکمیل پرونده هستند و هنوز هیچ مرجع قضاییای، حکمی مبنی بر گناهکار بودن آنها صادر نکرده، باید در برابر جمعی که هیچ صلاحیت قانونیای ندارند قرار گرفته و به اعتراف مجبور شوند؟
علی یونسی و امیرحسین مرادی اما اولین قربانیان اعترافات اجباری در جمهوری اسلامی نیستند، منتها آنچه بر این دو گذشته را میتوان رخدادی منحصر به فرد دانست. یک سو دستگیری و اتهامات عجیب و غریب آنان است که نمیتوان هیچ توجیه منطقیای برای آنها پیدا کرد و سوی دیگر، سناریویی غیرانسانی است با حضور اساتید و دانشجویان برای توجیه این دستگیریها که ورق دیگری از خلاقیت دستگاههای امنیتی را در نوشتن سناریوی اعترافات اجباری، رو میکند.
- در همین زمینه
نظرها
ساختِ شهروند_بازجو
در روزهای اخیر شاهد خبر ملاقات جمعی از تشکلهای دانشجویی و اساتیدشان با #علی_یونسی و #امیرحسین_مرادی دو دانشجوی بازداشت شده دانشگاه شریف بودیم. بعد از آن ملاقات تمام تشکلها «روایت» خود را از ماجرای ملاقات منتشر کردند که چگونه این دو نفر جلوی آنها به همدستی با سازمان مجاهدین اعتراف کردهاند. در روایت «انجمن اسلامی دانشجویان مستقل» نیز حتی آنها علاوه بر دیگر اتهامات به نقش خود در بمب گذاریهای نقاط مختلف کشور نیز اعتراف کرده بودند! این ملاقات در حالی صورت گرفت که تا کنون حتی خانوادههای علی یونسی و امیرحسین مرادی با آنها ملاقات نداشتهاند. این خبر نشان میدهد به تازگی علاوه بر بازجو-خبرنگار و بازجو-تحلیلگر، دو گونه جدید بازجو نیز کشف شده! بازجو-دانشجو و بازجو-استاد. استادان و دانشجویانی که نه تنها اجازه ملاقات حضوری با «متهمان» را بدون حضور وکیل پیدا میکنند، بلکه آزادند تمام سخنان و حرکات رد و بدل شده از طرف آنها در اتاق بازجویی را برای عموم تعریف کنند. میتوان گفت جمهوری اسلامی پس از این اتفاق دوره جدیدی را در استراژی سرکوب شروع کرده است. اینک همانند کارخانههای دولتی، قتلهای سیستماتیک، سانسور کتابها و... بازجویی نیز به نوعی «برون سپاری» شده است. اینک نه فقط اعضای رسمی وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه که هر کس که توانایی «مدیریت» کار را دارد میتواند «پروژه» را بردارد! از این رو اساتید و تشکلهای دانشجویی شتابان به گرفتن پروژه هم کلاسیها شتافتند و با افتخار در جلسه بازجویی علی یونسی و امیرحسین مرادی شرکت کردند. استراتژی جمهوری اسلامی همواره ساخت «شهروند-بازجو» بوده است و همانگونه که از ابتدا کمر به قتل سیستماتیک مخالفین خود بسته بود به صورت موازی در پی «شکستن» آنها و پخش اعترافات از «ندامت»های آنان بود. از این رو تحلیل سوژه «بازجو» همواره نقش مهمی در تحلیل جمهوری اسلامی دارد. نوعی سیستم سراسریبینی با این تفاوت که در این مدل تمام اعضا تحت نظارت نیستند، اعضای نزدیک به حاکمیت به واسطه رانت از مجازات معافاند و این گروه وظیقه نظارت بر تمام اعمال باقی شهروندان و در صورت لزوم بازجویی از آنها را دارد. به طور خلاصه در این مدل برون سپاری شده نیز بازجو از تصور سنتی فاصله گرفته و هر کس که بتواند در راستای هدف حاکمیت نقش بازی کند میتواند بازجو باشد، از امر به معروف و نهی از منکر و تذکر بد حجابی تا شرکت مستقیم در جلسه بازجویی. در این «بازجو سالاری» شهروندان به دو گروه تقسیم میشوند، «بازجو-شهروندان» که اقلیت متصل به حاکمیت هستند و در طرف دیگر «متهمان» که تنها دلیل «مجرم» نبودنشان محدودیتهای مادی برای تشکیل و رسیدگی به پروندههای آنان است. متن از گروه نویسندگان #سرخط @sarkhatism
امیر راست گفتار
این احتمال هست که قضات بدنام دستگاه قضائی اعتراض کرده باشند که ما دیگر نمیتوانیم بار محکوم کردن بی گناهان را بتنهائی بر دوش بکشیم و لازم است که زمینه ای فراهم شود تا محکوم کردن انان در شرایطی سهل تر انجام شود " و حق هم دارند زیرا انان هر چقدر هم که حیوان باشند اما تحمل بدنامی بهر حال کار چندان ساده ای نیست! اتهام منافق بودن در این نمایش مسجل شد" اتهام بمب گذاری همچنین" درخواست بخشش و قبول اینکه اشتباهاتی مرتکب شده اند " همه کلا شرایط را برای قاضی اسانتر کرده تا حکم اعدام بدهد و اعدام حکمیست که اینروزها برایشان ضروری شده! در مورد حکم اعدام سه نفری که میخواستند خیلی سریع سر و ته ش را هم بیاورند لب پاشوره خورد و صدای جهان را در اورد" دروغها در مورد وکیل ان سه نفر که اصلا وکیلی در کار نبوده و چند مورد تخلفات حقوقی محرز که بابک پناهی وکیل یکی از متهمین بوسیله یک ویدئو کلیپ در رادیو فردا عنوان کرد دست دستگاه قضائی را در پوست گردو گذاشته و انان مجبورند یا قید اعدام این سه نفر را بزنند یا از بیراهه ای دیگر وارد شوند که بنظرم راهی برایشان باقی نمانده " مجمعی که برای این نمایش انتخاب شده اسامی دهان پر کنی دارند ! دانشجو" استاد دانشگاه" دوستان دانشگاهی متهمین" تشکلهای دانشجوئی و از این جور اراجیف ! فکر کردند دوره ناصر الدین شاهه که یه دکتر یا مهندس حکم خدا رو داشته باشه" تو سر سگ بزنی از اینجور دانشجو و استاد دانشگاه مثل ریگ ریخته و تو هر خانواده ای که بری یا چندتا دانشجو دارن یا بعضی از فک و فامیل هاشون استاد دانشگاه هستند! چندتا تیکه انحرافی هم گذاشتند مثل این که اقا اینهارو تحت فشار برای جواب قرار ندید تا روز دادگاه! نقش پلیس خوب و پلیس بد رو اجرا کردند ! خدا رو شکر که حواس همه هست که این جور نمایشها واسه فاطی تنبون نمیشه!
آیت ا...شنگولیان
بسم الله تعالی حضرت آغا نایب امام زمان،-ضحاک زمانه ما، سید علی گدا رهبر شکنجه گران جهان دوران شکنجه گری را در زندان ساواک گذرانده اند. در ایام حکومت امام راحل (لعنتو الله و علیه) بکارآموزی و تخصص پرداخته اند. بهمین جهت بسیار هوشیارانه با ابُداع روشهای حزب اللهی پسندانه بتولید روشهای مادن انسانی پرداخته تا در سیر کردن شکم مارهای سیاه و خونخوار سرو دوشش که در لابلای عمامه دور سرش پنهان شده اند از گوشت و پوست و مغزو استخوان جوانان بی باک وطن کم نیاورد.تا روزیکه جوانان این کاوه های آهنگر وشیر زنان جوان ایران، این جرثمه (و جرثمه های) ننگ و کثافت را بسزای اعمالشان کثیفشان برسانند مارهای سر دوش آغا نایب خدا نیاز بخوراک ترو تازه دارند. السلامم و علیکم برحمت الله و برکاته
مسعود کریمی
اول یاری الله پاک و بعد افشا جنایات رژیم آخوندی ایران در حق زندانیان سیاسی از خرداد 60 تا تابستان 1367 و امروز. درخواست انتشار نامه سرگشاده از دانشگاه ها و سند یکاهای دانشجویان اروپایی مطمئن هستیم انشاءالله رژیم آخوندی توان مقابله با افشا سازی در این شرایط نداد
مینا
اخه همچین میگین "بازجویی با حضور استاد دانشگاه " انگار راس راسی استاد دانشگاه ِ این حکومت معنای واقعی ِ استاد دانشگاه رو داره. واضح و مثل روز روشن هست که چه کسایی یا صحیحتر اگر بخوایم بگیم اکثر ۹۰% اساتید دانشگاه چه کسایی هستن. خودشون با سهمیه و از هزار نهاد سپاه و اطلاعات و کوفت و خوره این اختاپوس ِ جمهوری ِ فساد و مافبایی به استادی میرسن. باید ببینین و بعبارتی تحقیق کنین اون اساتید که حضور داشتن پیشینه شون چیه تو جمهوری فساد همه چیز معنی واقعی خودش رو از دست داده. استاد دانشگاه همهمینطوره
مینا
به مسعود کریمی "درخواست انتشار نامه سرگشاده " در مورد چی؟