شیللر: «به راه خود بروید، شادمانه، همچون یک قهرمان»
ویژه سرود شادی در دویست و سیامین سالگرد نمایش «سارقان» از فریدیش شیللر
«سرود شادی» از اشعار فریدریش شیللر، شاعر سرشناس آلمانی در دوران کلاسیک از هر نظر ستایشگر شادیست.
آیا در ادبیات داستانی و در شعر میتوانیم از «شادی» سخن بگوییم؟ یا اینکه مهمترین وظیفه ادبیات اصیل و ماندگار این است که از نقصانها، از ناتوانی و درماندگی انسان و از تباه شدن آرزوها و آرمانهای او سخن بگوید؟ آیا نویسندگان و شاعران هم حق دارند شاد باشند؟ یا اینکه آنها از چنان شاخکهای عاطفی حساسی برخوردارند که نمیتوانند نسبت به فلاکت و رنج و درماندگی انسان بیتفاوت بمانند و لاجرم همواره غمگیناند؟ اگر چنین نیست، «شادی» چگونه در ادبیات خلاق میتواند زبان و بیان ادبی بیابد؟
«سرود شادی» از اشعار فریدریش شیللر، شاعر سرشناس آلمانی در دوران کلاسیک از هر نظر ستایشگر شادیست.
«سرود شادی» از مشهورترین سرودههای فردریش شیللر است. او این شعر را در اوج جوانی در تابستان ۱۷۸۵ سروده و بتهوون هم بعدها تقطیعش کرده و بر اساس آن سمفونی نهماش را ساخته است.
این شعر به اعتبار سمفونی نهم بتهوون و بهخاطر پیام امیدبخش و شادیبخشش در اروپا بسیار خواهان دارد.
شیللر در «سرود شادی» یک جامعه ایدهآل یا به اصطلاح کمال مطلوب را وصف میکند که در آن انسانها به واسطه شادی و دوستی واقعی - و نه از روی منفعتطلبی و نیرنگ - با هم در یک پیوند برادرانه قرار دارند. این شعر بیانگر این معناست که نباید هرگز امید به صلح و دوستی و پیوند انسانها را از دست داد. شیللر امیدوار است که روزی انسانها بهراستی شادیهاشان را با هم تقسیم کنند و اعتقاد دارد که اگر چنین بشود، آنگاه میتوان به خداوند هم نزدیک شد. یعنی در واقع شیللر از مفهوم شادی به معنای آزادی دست پیدا میکند. مینویسد:
آه یاران، نه این نواهای محزون
خوشتر نوایی سر دهیم
نوایی شادیبخش
شادی!
شادی!
شادی، این اخگرِ الاهی
دختری از اِلیسیوم
سرمست پای مینهیم به بارگاه آسمانیات
و به سِحرِ تو
هر آنچه که به رسم روزگار از هم گسیخته
یگانه میشود
و آنجا که تو بالهای لطیفات را بگسترانی
انسانها با هم برادر میشوند
در نظر شیللر «دوستی» چنان اهمیت دارد که اگر انسان بتواند با دوستِ کسی دوستی کند، مثل این است که بختیار بوده و لاجرم «شاد» هم خواهد بود. با این تفاصیل میتوان گفت «شادی» و «دوستی» و «آزادی» در نظر شیللر با هم در پیوندی تنگاتنگ قرار دارند.د مینویسد:
او که بخت یارش بوده
و دوستِ دوستی بوده
او که به زنی زیبارو دست یافته
هلهلهکشان به ما بپیوندد
باید دانست که دوران کلاسیک که در آلمان با سفر گوته به ایتالیا در سال ۱۷۸۶ آغاز شد و با درگذشت شیللر در سال ۱۸۰۵ به پایان رسید، واکنشی بود به عصر روشنگری و خردگرایی محض در آن دوره. شیللر و گوته بر آن بودند که از زیبایی و نیکی و از انسانیت ستایش کنند. از این دوران به عنوان دوره «تهاجم و طوفان» هم یاد کردهاند.
در دوران «تهاجم و طوفان» از نظر سیاسی و اجتماعی، شاعران و روشنفکران و اندیشمندان آلمان خواهان همه آنچه بودند که امروز ما در ایران با آن درگیر هستیم. آنها خواستار پایان گرفتن حکمفرمایی اقتدارگرایان در ایالات آلمان و دربار شاهزادگان بودند، اعتقاد داشتند که زندگی طبقه متوسط یک زندگی کسالتبار است و همچنین تصور رایج این گروه اجتماعی از «اخلاق» و «عرف» را نمیپذیرفتند و نیز سنتهای ادبی مسلط در جامعه را به چالش کشیده بودند. «سرود شادی» در این عصر طلایی و در جوانی و شوریدگی یکی از بااستعدادترین شاعران جهان پدید آمده است.
فریدریش شیللر در سال ۱۷۵۹ متولد شد و در سال ۱۸۰۵ هم درگذشت. او با نمایش «سارقان» ( Die Raeuber) به شهرت رسید. این نمایش در ۱۳ ژانویه ۱۷۸۲ در چنین روزی در تآتر ملی و درباری مانهایم به نمایش درآمد. استقبال از این نمایش تا آن حد بود که از قبل ۱۲۰۰ صندلی این تماشاخانه مجلل به فروش رفته بود.
شیللر در آن زمان به عنوان پزشک در ارتش خدمت میکرد. او بدون اجازه مافوقش و بدون برگ مرخصی از پادگان فرار کرد که در این نمایش شرکت کند. او که در آن زمان فقط ۲۳ سال داشت، یکشبه به شهرت بیسابقهای دست یافت.
روایت میکنند که مردم از دیدن این نمایش چنان به شوق آمده بودند که تماشاخانه به دیوانهخانه شباهت پیدا کرده بود. موضوع نمایش هم در این اقبال بیسابقه بیتأثیر نبود: دو برادر به نامهای فرانتس و کارل که عضو گروه سارقان تبهکار هستند، بر ضد حکفرمایی بیچون و چرای پدرانشان شورش میکنند. پس طبعاً این نمایش در آن زمان مورد اقبال جوانان واقع شده بود. از نظر این رویکرد شورشی و همچنین به لحاظ تأکید شیللر در جوانی بر شادی و اصالت دوستی، دوران امیدبخش «تهاجم و طوفان» به خیزش اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نسل بیت در سالهای دهه ۱۹۶۰ شباهت دارد. هم در دوران «تهاجم و طوفان» و هم در دوران نسل بیت نویسندگان و شاعران خواهان آرمانشهری بودند که بر مبنای دوستی و عشق و شادی شکل گرفته باشد.
باید گفت اصولاً هرگاه ادبیات خلاق به واقعیتها و به زندگی روزانه انسانها نزدیک شده از شادی فاصله گرفته است و هرگاه که با تکیه بر فلسفه، کمال مطلوب و یک جامعه آرمانی را در نظر داشته، پیامش هم برای بشریت امیدبخش بوده است.
شیللر سالها بعد در ۲۱ اکتبر ۱۸۰۰، یعنی پنج سال پیش از آنکه از دنیا برود در نامهای به دوستش، کریستیان گوتفرید کولنر نوشت: «علاقهات به "سرود شادی" احتمالاً به دورانی معطوف است که در آن این شعر پدید آمده. اما این تنها ارزشیست که این شعر دارد و آن هم فقط در نظر ما و نه برای جهانیان یک ارزش بهشمار میآید.»
شیللر در سطری از «سرود شادی» مینویسد: برادران! به راه خود بروید، شادمانه، همچون یک قهرمان.
نظرها
نظری وجود ندارد.