اسرائیل و امارات: صلح علیه صلح
خالد صالح ــ دستکم از زمان اسحاق شامیر، راهبرد رهبران دستراستی اسرائیل «صلح علیه صلح» بوده است. صلح با کشورهای عربی برای تداوم جنگ با فلسطینیها.
دستکم از زمان اسحاق شامیر، راهبرد رهبران دستراستی اسرائیل «صلح علیه صلح» بوده است. صلح با کشورهای عربی برای تداوم جنگ با فلسطینیها.
خبر غیرمنتظره را آمریکا اعلام کرد: اسرائیل و امارات متحده عربی توافق «صلح» امضا کردند، توافقی که راه را برای روابط راهبردی دو کشور در سایه حسن توجه ترامپ میگشاید.
و البته کسی از خود خبر غافلگیر نشد، مگر از چگونگی و زمان نامنتظره اعلام آن: از سالها پیش دو کشور روند عادیسازی روابط را به طور غیررسمی آغاز کرده بودند.
تبادل سفیر، تقویت روابط امنیتی و تجاری و اجازه پرواز مستقیم از مفاد اصلی توافق است و از سوی دیگر، اسرائیل پذیرفته است که طرح الحاق شهرکهای اسرائیلی واقع در کرانه باختری را به خاک اسرائیل به حالت تعلیق درآورد.
کدام جنگ، کدام صلح؟
پرتاب کاوشگر فضایی «امید»(امل) به سمت مریخ، تاسیس نیروگاه اتمی براکه و حالا توافق صلح با امارات. امارات به صدر اخبار آمده و پایین نمیآید.
پس از مصر و اردن، اکنون امارات سومین کشور عربی خواهد بود که روابط دیپلماتیک فعال با اسرائیل خواهد داشت.
با این حال، تفاوتی اساسی میان توافق امارات با قراردادهای صلح مصر و اردن با اسرائیل وجود دارد.
مصر و اردن هر دو برخلاف امارات همسایه اسرائیل هستند. مصر چهار بار با اسرائیل جنگید و نهایتاً وقتی که اسرائیلیها از زمینهای مصر عقبنشینی کردند، حاضر شد قرارداد صلح را امضا کند. اردن هم در سه جنگ علیه اسرائیلیها حاضر بود و سرانجام پس از آنکه فلسطینیها با اسرائیلیها توافق کردند، با اسرائیل قرارداد صلح امضا کرد.
امارات اما نه مرزی با اسرائیل دارد و نه در جنگی علیه آن شرکت کرده است؛ وقتی جنگی نبوده از کدام «صلح» حرف میزنند؟
وانگهی، صلح و امارات کلماتی هستند که خیلی هم به هم نمیآیند. بهویژه از سال ۲۰۱۱ به این سو، امارات در تلاش بوده است از زیر سایه عربستان سعودی بیرون بیاید و به عنوان قدرت مستقل منطقهای شناخته شود. و البته این تلاشها پیش از آنکه به «صلح» مربوط شود، ماهیت «جنگی» داشتهاند. حالا این کشور در یمن و لیبی در حال جنگ است. و البته باید اضافه کرد تنشهای خصمانه امارات با ایران، ترکیه و قطر، دخالت در تونس و سومالی و تنش مرزی با عمان را.
آیا میتوان صلحی را جدی گرفت که ابتکار آن با دولت «جنگطلب» امارات باشد؟
در این باره بیشتر بخوانید:
- امارات و لقمه بزرگتر از دهان
- خاورمیانه به فضا میرود
- براکه: یک نیروگاه اشتباهی، در یک منطقه اشتباهی و در یک زمان اشتباهی
صلح علیه ایران
عادیسازی روابط اسرائیل و امارات یکشبه اتفاق نیفتاده است. سابقه روابط اطلاعاتی و امنیتی امارات و اسرائیل به دهه ۷۰ میلادی برمیگردد و البته تا امروز نیز ادامه داشته است. تماسها و مراودات دیپلماتیکی نیز در این سالها در جریان بوده که گزارش بعضی از آنها به بیرون درز کرده است.
در زمان جورج دبلیو بوش، مقامات اسرائیلی در هتلی در واشنگتن با سفیر امارات در آمریکا مخفیانه ملاقات کردند. در سال ۲۰۱۶ نیز، دنی دانون سفیر اسرائیل در سازمان ملل به طور رسمی به دوبی سفر کرد، دیداری که گفته شد به موضوع «ایران» مربوط بود.
بدون شک، «تهدید ایران» از زمینههای اصلی نزدیکی میان عربستان سعودی و امارات با اسرائیل در یک دهه اخیر بوده است. و از این بابت، پیمان صلح امارات و اسرائیل را میتوان علامت رسمی و تایید دیپلماتیکی دانست از انتقال کانون منازعه خاورمیانه از تنش اعراب با اسرائیل به تنش اعراب واسرائیل با ایران.
شکی نیست صلح از جنگ بهتر است. اما پیمان «صلح» اسرائیل و امارات مشخصاً قراردادی است علیه صلح با «ایران». به عبارت دیگر، آنچه به عنوان «یک صلح تاریخی» شمرده میشود، خود قدمی در مسیر افزایش تنش در منطقه و تشدید شکاف ایران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس است.
صلح علیه صلح
دستکم از زمان اسحاق شامیر، راهبرد رهبران دستراستی اسرائیل «صلح علیه صلح» بوده است. صلح با کشورهای عربی برای تداوم اشغال و در واقع جنگ با فلسطینیها.
با این حال، برخی از چپگرایان اسرائیلی از جمله تامار زندبرگ، رهبر حزب چپگرای مرتص و جنبش «صلح همین الان » (peace now) از این پیمان استقبال کرده و آن را حرکتی در مسیر صلح خوانده است.
با این توضیح در توئیتر که « ۷۷ درصد اسرائیلیها (۶۴ درصد دستراستی) عادیسازی روابط با امارات را به الحاق شرکتها [واقع در کرانه باختری] به خاک اسرائیل ترجیح میدهند»، جنبش «صلح همین الان» حکومت اسرائیل را تشویق کرده که مردم را ناامید نکند و به جای تبلیغات و استدلالهای بیمعنا در مورد ضرورت الحاق، مسیر عادیسازی با کشورهای عربی را در پیش بگیرد.
امارات متحده عربی نیز مدعی است که این پیمان در همبستگی با فلسطینیها و برای دفاع از حقوق و شرافت آنها منعقد شده است. این در حالی است که این قرارداد، نه فقط از کنار مسئله فلسطین-اسرائیل گذشته که بدون هماهنگی و اطلاع رهبران فلسطینی امضا شده است. بسیاری از فعالان سیاسی صلحطلب نیز (حتی درون اسرائیل) این پرسش را طرح کردهاند که چرا الان و چرا با ترامپ و نتانیاهو؟ کسانی که در طول چهار سال گذشته سختترین روزها را برای فلسطینیها در دو دهه اخیر رقم زدهاند.
استدلال اصلی مدافعان پیمان اسرائیل و امارات این است که پیمان مورد بحث جلوی طرح الحاق را گرفته است. حقیقت اما این است که طرح الحاق غیرقانونی حدود یک سوم سرزمینهای اشغالی عملاً پیش از این قرارداد متوقف شده بود. در واقع، تعلیق الحاق در حالی دستاورد توافق اسرائيل-امارات شمرده میشود که الحاق پیشاپیش به حالت تعلیق درآمده بود.
پیش از انتخابات آوریل ۲۰۱۹ بود که نتانیاهو اعلام کرد قصد الحاق یکجانبه شهرکهای اسرائیلی به خاک اسرائیل را دارد. مقرر بود این طرح در تاریخ اول ژوئیه اجرا شود، اما با مخالفتهای اتحادیه اروپا و حتی شریک دولت ائتلافی نتانیاهو یعنی بنی گانتس اجرای آن به تعویق افتاد.
از این بابت، پیمان اسرائیل و امارات، نه نوید صلح است و نه دستاوردی برای فلسطینیها به شمار میرود. و اگر چنین بود، چرا فلسطینیها یکصدا با حضور در خیابانها اقدام اماراتیها را محکوم کردند و آن را «خیانت»، «معامله» و «تجاوز» نامیدند؟
دهههاست اسرائیلیها از اهرم دیپلماسی با کشورهای عربی برای تعمیق و پیشبرد سیاستهای اشغالگرانه استفاده میکنند. اما دیپلماسی به صلح ربطی ندارد. یک طرح صلح واقعی با اسرائیل بدون حضور و مشارکت فعال فلسطینیها ممکن نخواهد بود. چنین طرحی، باید بدون شک موضوع آپارتاید و بازگشت آوارگان فلسطینی را دربرگیرد، و علاوه بر آن، باید در سطح منطقهای و با حضور همه کشورهای متخاصم از جمله ایران منعقد شود.
نظرها
نقی
جناب صالح این قرارداد "صلح" مثل اینکه واقعا و تحت الفضا علیه صلح است. چند روز اخیر خبر فروش جنگنده های ف-۳۵ به امارات بیرون آمده و حداقل در اسرائیل جنجالی به پا کرده است. به نظر می رسد که هدف اصلی امارات از این قرداد صلح هم تحویل گرفتن جنگنده های ف-۳۵ بوده و بقیهء جریانات خورشت است. نظر شما چیست؟