ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

درس‌های «زمستان ناخرسندی» انگلستان برای جنبش کارگری ایران

کیوان مسعودی-زمستان ۴۰ سال پیش، درست همزمان با انقلاب ایران، موجی گسترده از اعتصاب‌ها و اعتراضات سندیکایی کارگری در انگلستان زمینه به قدرت رسیدن شخصیتی شد که دشمن شماره یک کارگران و سندیکاهای کارگری بود:‌ مارگارت تاچر. در وقایع زمستان ۱۹۷۹ انگلستان چه درسی برای کارگران ایران در تابستان ۲۰۲۰ وجود دارد؟

زمستان ۴۰ سال پیش، درست همزمان با انقلاب ایران، موجی گسترده از اعتصاب‌ها و اعتراضات سندیکایی کارگری در انگلستان زمینه به قدرت رسیدن شخصیتی شد که دشمن شماره یک کارگران و تا مغز استخوان مخالف سندیکاهای کارگری بود:‌ مارگارت تاچر. در وقایع زمستان ۱۹۷۹ انگلستان چه درسی برای کارگران ایران در تابستان ۲۰۲۰ وجود دارد؟

زباله‌های انباشت شده در خیابان در جریان اعتراضات کارگری زمستان سال ۱۹۷۹ در انگلستان

تابستان ۲۰۲۰ ایران را می‌توان بدون اما و اگر به نام جنبش کارگری نوشت. کارگران نیشکر هفت‌تپه ۷۰ روز است دست از کار کشیده‌اند و همزمان کارگران پروژه‌ای نفت، گاز و پتروشیمی و برق در بیش از ۲۰ پالایشگاه و نیروگاه از ۱۱ مرداد دست به اعتصاب زده‌اند. معلمان و بازنشستگان، پرستاران، کارگران شهرداری‌ها، هپکو و راه‌آهن نیز بارها تجمع‌های اعتراضی برپا کرده‌اند. ابعاد، کثرت و همزمانی اعتصاب‌ها به حدی بوده که جنبش کارگری توانسته راه خودش در میان هشتگ‌های پرطرفدار توئیتر هم باز کند. (نگاه کنید به #اعتصاب_سراسری)

اوج‌گیری اعتراضات کارگری در تابستان ۱۳۹۹ اما برخلاف‌ ظهور هشتگ‌‌های توئیتری امری یک‌شبه نیست و باید آن را در زمینه تاریخی رشد و تکثیر الگوی اعتراضات کارگری در ۱۵ سال گذشته و به ‌ویژه در امتداد اعتراضات کارگری پاییز ۹۷ خواند و فهمید. 

تبار جنبش اخیر کارگری ایران به اواخر سال ۸۳ و تشکیل نخستین سازمان‌های مستقل کارگری و مشخصاً احیای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه برمی‌گردد.

 نقطه عطف اعتراضات کارگری در ایران اما پاییز ۹۷ بود. در آن مقطع، دو مجتمع بزرگ صنعتی یعنی نیشکر هفت‌تپه و مجتمع فولاد اهواز به ‌طور همزمان و به مدت طولانی دست به اعتصاب و اعتراض زدند. مهم‌تر از آن، فضای سیاسی جامعه پس از سال‌ها تحت تأثیر مبارزه کارگران قرار گرفت. و اعتراضات کارگران پس از چند دهه توانست دوباره به صدر اخبار رسانه‌های جریان بیایید. 

از پاییز ۹۷ تا تابستان ۹۹ اعتراضات کارگری ادامه داشته است. در این مدت، کارگران رشادت‌های زیادی نشان داده و هزینه‌های فراوانی پرداخت کرده‌اند. با این همه، رشد جنبش کارگری در سال‌های اخیر عمیقاً نامتوازن بوده است: از یک سو، با نرخ رو به رشد کارگری روبرو بوده‌ایم و از سوی دیگر، با انبوه اعتراضات اما نامنسجم، پراکنده و غالباً‌ بدون ایده‌ روشن سیاسی.

«اقتصادمحوری سندیکایی» و «خلوص طبقاتی-کارگری» که بر روحیه اعتراضات کارگری ایران تحمیل شده، می‌تواند حتی سازمان‌یافته‌ترین اعتراضات کارگری را به ضد خود بدل کند.

معوقات مزدی، عدم امنیت شغلی و خصوصی‌سازی مهم‌ترین مسائل کارگران در سال‌های اخیر بوده‌اند. به دلیل هزینه بالای فعالیت مستقیم سیاسی، کنش‌ها و اقدامات کارگری غالباً محدود به افقی اقتصادی و سندیکایی بوده است. و حتی درون چارچوب محدود «صنفی» نیز، کارگران نتوانسته‌اند سازمان‌های سراسری ایجاد کنند. طبیعتاً، در غیاب یک برنامه و جهت‌گیری سیاسی پیوند ارگانیکی میان کارگران معترض و دیگر گروه‌های ناراضی طبقه متوسط شکل نگرفته است. 

امروز اشخاص و گروه‌های گوناگونی از بیرون و درون جنبش کارگری در مورد خطر «سیاسی شدن» اعتراضات کارگری هشدار می‌دهند، تلاش می‌کنند اعتراضات «تشخص‌ سیاسی» پیدا نکند، و در مسیر پیوند میان جنبش اعتراضی کارگری، جنبش زنان و دانشجویان و گروه‌های تحت ستم ملی و... مانع می‌تراشند. 

موضوع این یادداشت نقد جنبش کارگری در ایران نیست، بلکه یادآوری این نکته در پرتو تاریخ است که چگونه «اقتصادمحوری سندیکایی» و «خلوص طبقاتی-کارگری» که بر روحیه اعتراضات کارگری ایران تحمیل شده، می‌تواند حتی سازمان‌یافته‌ترین اعتراضات کارگری را به ضد خود بدل کند و بدترین نتیجه را برای کارگران به همراه داشته باشد.

نبرد سندیکا‌ها و دولت در بریتانیای دهه هفتاد

بیایید به ۴۰ سال پیش برگردیم، به سرزمینی که صحنه نیرومندترین جنبش‌ها و اعتراضات کارگری در یکصد سال گذشته بوده است، انگلستان.

۴۰ سال پیش، درست همزمان با انقلاب ایران، موجی گسترده از اعتصاب و اعتراضات سندیکایی کارگری در این کشور زمینه به قدرت رسیدن شخصیتی شد که دشمن شماره یک کارگران و تا مغز استخوان ضد اتحادیه‌ها بود:‌ مارگارت تاچر، کسی که سندیکاها را «دشمن درونی»‌ انگلستان می‌دانست

بریتانیا از آغاز دهه هفتاد میلادی شاهد نبرد مداوم میان اتحادیه‌های کارگری و دولت‌ها بود.

نقطه آغاز این درگیری‌ها که پایان خوشی برای کارگران نداشت، شوک نفتی سال ۱۹۷۳ بود.

افزایش شدید نرخ تورم در اثر شوک نفتی، دولت محافظه‌کار ادوارد هیث را واداشت که بودجه بخش عمومی را کاهش دهد. و همین باعث ایجاد تنش میان دولت او و اتحادیه‌ کارگران معدن‌ شد که معتقد بودند نرخ افزایش دستمزدها از نرخ افزایش قیمت‌ها کمتر است. 

اتحادیه ملی معدن‌کاران، کارگران را تشویق کرد که بیش از حداقل‌های الزام‌آور قراردادهایشان کار نکنند— به این تاکیک فشار کارگری و صنفی در انگلیسی Work-to-rule و در فرانسه Grève du  zèle گفته می‌شود و آن را می‌توان کار حداقلی ترجمه کرد. نتیجه این فشار کارگری کاهش منابع سوخت در بریتانیا بود. در واکنش به این اقدام، دولت محدودیت‌هایی برای استفاده تجاری از برق را تصویب کرد که مطابق با آن، کارگران فقط ۳ روز متوالی در هفته حق استفاده از الکتریسیته برای کار را داشتند. 

۴۰ سال پیش، درست همزمان با انقلاب ایران، موجی گسترده از اعتصاب و اعتراضات سندیکایی کارگری در این کشور زمینه به قدرت رسیدن شخصیتی شد که دشمن شماره یک کارگران و تا مغز استخوان ضد اتحادیه‌ها بود:‌ مارگارت تاچر، کسی که سندیکاها را «دشمن درونی»‌ انگلستان می‌دانست

در حالی که تنش میان اتحادیه‌ها و دولت بالا گرفته بود، ادوارد هیث تصمیم گرفت که انتخابات زودهنگام برگزار کند. نتیجه اما شکست محافظه‌کاران، پیروزی حزب کارگر و نخست‌وزیری هارولد ویلسون بود. –

در انتخابات سال ۱۹۷۶ نیز بار دیگر حزب کارگر برنده شد. جیمز کالاهان، نخست‌وزیر وقت بریتانیا،‌ با سیاست‌های ضدتورم به طور موقت توانست پشتیبانی اتحادیه‌ها را به دست بیاورد، اما این تنها پیش‌پرده یکی از بزرگ‌ترین اعتصابات تاریخ بریتانیا بود: اعتصابات زمستان ۱۹۷۹ که مشهور شد به «زمستان ناخرسندی»– عبارتی برگرفته از نمایشنامه ریچارد سوم ویلیام شکسپیر.

ماجرا این طور اتفاق افتاد که دولت کالاهان برای مهار تورم تصویب کرد افزایش حقوق از سقف ۵ درصد تجاوز نکند. اتحادیه‌ها اما به این محدودیت ۵ درصدی افزایش حقوق تن ندادند و اعتراضات و اعتصاب گسترده‌ای را در بخش‌های مختلف اقتصادی آغاز کردند که به مدت پنج ماه ادامه یافت. از کارگران معدن و پرستاران تا رفتگران و گورکن‌ها برای اعتصاب بسیج شدند. 

موج اعتصابات باعث بروز مشکلات متعددی در سراسر بریتانیا شد، از جمله کمبود مواد غذایی، قطعی مکرر برق و انباشت زباله در سطح شهرها. 

برنده این تنش عمیق میان سندیکاها و حزب کارگر، کسی نبود جز مارگارت تاچر و حزب محافظه‌کار که توانست طبقه متوسط را علیه کارگران بسیج کند و با ۴۴ درصد آرا برنده انتخاب شود. 

مارگارت تاچر و رونالد ریگان (۱۹۸۸)

به قدرت رسیدن تاچر و ریگان در دو سوی اقیانوس اطلس، غالباً نقطه آغاز تثبیت و هنجارمندسازی سیاست‌های نئولیبرالی معرفی می‌شود:‌ مجموعه اقداماتی شامل خصوصی‌سازی،‌ سرکوب مزدی، ارزان‌سازی و متزلزل‌سازی نیروی کار که به کاهش قدرت سندیکاهای کارگران منجر شدند و توازن قوای طبقاتی را به ضرر کارگران تغییر دادند. 

مارگارت تاچر نه فقط با مالیه‌سازی اقتصاد انگلستان و انفصال بخش مالی از بخش واقعی اقتصاد، کارخانه‌های تولید صنعتی و استخراخ معادن را به تعطیلی کشاند و باعث بیکاری انبوه کارگران در ولز، اسکاتلند و شمال انگلستان شد، بلکه قدرت سندیکاها را به ویژه در جریان شکست کارگران اعتصابی معدن در ۱۹۸۵ درهم شکست؛ همان سندیکاهایی که زمینه‌ساز به قدرت رسیدن او بودند. 

تاچر به ‌تدریج با وضع قوانین جدید اهرم اعتصاب را از دست اتحادیه‌ها گرفت. اعتصاب کارگران در همبستگی با همدیگر ممنوع شد و همین‌طور حرکت کارگران اعتصابی از یک نقطه به نقطه دیگر.

مهم‌تر از همه، الزام قانونی عضویت در اتحادیه برای استخدام لغو شد و با جلوگیری از واریز مستقیم حق عضویت کارگران به اتحادیه، تاجر از قدرت و توانایی مالی اتحادیه‌ها را محدود کرد.

مارگارت تاچر نه فقط با مالیه‌سازی اقتصاد انگلستان و انفصال بخش مالی از بخش واقعی اقتصاد، کارخانه‌های تولید صنعتی و استخراخ معادن را به تعطیلی کشاند و باعث بیکاری انبوه کارگران در ولز، اسکاتلند و شمال انگلستان شد، بلکه قدرت سندیکاها را درهم شکست؛ همان سندیکاهایی که زمینه‌ساز به قدرت رسیدن او بودند. 

با پیروزی تاچر در انتخابات ۱۹۷۹، محافظه‌کاران به مدت ۱۸ سال در قدرت ماندند و مختصات کارگری و سیاسی این کشور را مطلقاً زیر و رو کردند. 

در اواخر دهه ۷۰، تعداد اعضای اتحادیه کارگری بالغ بر ۱۲ میلیون بود، ‌اما در اواخر دهه ۸۰ این رقم به نصف رسید. 

از بی‌کفایتی حزب کارگر و تیزهوشی مارگارت تاچر اگر بگذریم، بخشی از صورتحساب این شکست را باید به حساب خود سندیکاها نوشت؛ «اقتصادمحوری سندیکایی»، فقدان افق و برنامه مستقل سیاسی و «خلوص طبقاتی-کارگری» اتحادیه‌ها باعث شد طبقه متوسط به دشمن شماره یک آنها ملحق شود. 

از زمستان ۱۹۷۹ انگلستان تا تابستان ۲۰۲۰ ایران

از ۱۹۷۹ تا ۲۰۲۰ فاصله زیادی است. میان زمستان ناخرسندی کارگران انگلیسی و تابستان کارگران اعتصابی ایران نیز همین ‌طور. تفاوت‌های تعیین‌کننده متعددی وجود دارد، اما برخی از درس‌های سیاسی هیچ وقت کهنه نمی‌شوند. کوتاه‌نگری معیشتی، سندیکالیسم اقتصادمحور،‌ هراس از سیاسی شدن، حفظ خلوص طبقاتی کارگری (آن هم با تعریف محدود از طبقه کارگر به عنوان نیروی تولید صنعتی) به لحاظ تاریخی هیچگاه نتایج خوبی برای جنبش کارگری نداشته‌اند.

در سال‌های اخیر «تشکیل شوراهای کارگری» یگانه پیشنهاد سیاسی روشنی بوده است که خود کارگران معترض در ایران مطرح کرده‌اند. شورا اما می‌تواند استراتژی و تاکتیک، هدف و وسیله،‌ برنامه و افق تمام اقشار و طبقات تحت ستم در ایران باشد. اگر زمستان ناخرسندی ۱۹۷۹ در بریتانیا یک درس داشته باشد، این است که چاره کار کارگران نه یک حزب سیاسی به اصطلاح کارگری (چیزی شبیه به حزب کارگر بریتانیا در آن زمان) است و نه اتحادیه‌های کارگری معیشت‌محور، بلکه پیشبرد شوراها تا شکل‌گیری یک «جنبش خودآئینی همگانی» است.

امروز مطالبات و تضادهای عینی کارگران به اندازه‌ای تلنبار شده که تشخص و تعارض سیاسی طبقه کارگر در ایران را اجتناب‌ناپذیر کرده است. 

در عین حال، گروه‌های زیادی در داخل و خارج کشور در کمین نشسته‌اند تا از اعتراضات و اعتصابات کارگری بهره‌بر‌داری سیاسی کنند:‌ از دانشجویان به اصطلاح عدالت‌خواه گرفته تا گروه سلطنت‌طلب فرشگرد که اخیراً در نامه‌ای به مایک پمپئو خواستار اختصاص درآمد ناشی از فروش بنزین توقیف‌شده ایران به ««صندوق اعتصابات ایران» شده است.

در این بزنگاه تاریخی، مهم‌ترین اولویت پیشٍ روی کارگران تدوین یک برنامه جامع و روشن سیاسی و تشکیل یک سازمان سراسری به دست خود آنهاست: یک برنامه سیاسی،‌ ورای خط تحمیلی «اقتصادمحوری سندیکایی» و به‌ دور از وسواس در حفظ «خلوص طبقاتی-کارگری» و یک سازمان‌مندی سراسری که پیوند روشن و ارگانیکی با طبقه متوسط فقیرشده ایران برقرار کند، در اسطوره کارخانه درجا نزند و بتواند فضای اعتراضی در مجمتع‌های تولیدی را در کل شهرهای از پیش ملتهب ایران بگسترد. تنها به شرط وجود یک سازمان سراسری کارگری است که اعتصاب سراسری در ایران ممکن است. 

در سال‌های اخیر «تشکیل شوراهای کارگری» یگانه پیشنهاد سیاسی روشنی بوده است که خود کارگران معترض در ایران مطرح کرده‌اند. با این حال، بانگ تشکیل «شوراها» غالباً‌ در معنایی صرفاً اقتصادی، معطوف به فضای تولید، و بدون وجوه سیاسی‌اش سر داده می‌شود. شورا اما می‌تواند استراتژی و تاکتیک، هدف و وسیله،‌ برنامه و افق تمام اقشار و طبقات تحت ستم در ایران باشد. اگر زمستان ناخرسندی ۱۹۷۹ در بریتانیا یک درس داشته باشد، این است که چاره کار کارگران نه یک حزب به‌اصطلاح کارگری (چیزی شبیه به حزب کارگر بریتانیا در آن زمان) است و نه اتحادیه‌های کارگری معیشت‌محور، بلکه پیشبرد شوراها تا شکل‌گیری یک «جنبش خودآئینی همگانی» است. جنبشی توأمان تولیدی-خدماتی-آگاهی‌بخش که بی‌اعتنا به دولت و در توازی آن در لایه‌های مختلف ناراضی رشد کند و تکثیر شود و نه فقط وسیله رسیدن به یک زندگی ‌شایسته‌تر که خود معرف چنین شکلی از زندگی باشد. 

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • توفان تویتری برای آزادی جعفر عظیم زاده

    فراخوان برای توفان توییتری روزهای سه شنبه و چهارشنبه ۴ و ۵ شهریور # جعفر_عظیم_زاده_آزاد_باید_گردد # جان_جعفر_عظیم_زاده_در_خطر_است #کارگر_زندانی_آزاد_باید_گردد

  • به نتیجه اصلی نزدیک می‌شویم!

    به نتیجه اصلی نزدیک می‌شویم! هفتاد و یکروز اعتصاب، این تازه شروع ماجراست. ما نه مقابل کشت ایستادیم و نه مقابل تولید و نه با پرداخت دو ماه دستمزد معوق ساکت نشستیم. هربار نسبت های دروغین به ما نشانه گرفتند، اعتصابمان قوی تر و پرتعداد ادامه پیدا کرد. به تمام درخواست های مذاکره مسئولان پاسخ مثبت دادیم. در برابر دادستانی برای پیگیری دقیق پرونده اختلاس ارزی صبوری کردیم. کلمه ای غیر از حق و مطالبه کارگری نگفتیم و ذره ای از خواسته های اعتصاب کوتاه نیامدیم. اینجا هفت تپه است قلب تپنده ی اعتصاب ها. افشاگر تخلفات و حیله هایی که ثابت کرد حقیقت از دهان کارگر بیرون میاید. تمام مسائل به دست خود ما انجام گرفته از افشای اختلاس ها و زیان آوری اسدبیگی ها گرفته تا خنثی کردن انواع برنامه های تفرقه و انحراف مطالبات. این کارها تمرین برای نظارت و اداره شرکت به دست خودمان است. به خودمان باور داشته باشیم نه به دروغ مسئولان. تازه داریم به نقطه اصلی نزدیک میشویم: از بین رفتن بساط خصوصی سازی و مجازات باند اختلاسگر. خواسته های مشترک داریم. ایستاده ایم تا به آخر، تا نابودی خصوصی سازی! پیام همکار

  • راه موثر برای گرفتن حقوق معوقه

    بررسی امکان لغو خصوصی سازی شرکت کنتورسازی و پرداخت دستمزد کارگران ▪️اردوی کار: جز اعتراض گسترده، مستمر و حداکثر تلاش در رسانه ای کردن صدای معترضان هیچ راه موثری برای گرفتن حقوق معوقه و لغو خصوصی سازی واحدهای تولیدی باقی نمانده است. در پی اعتراضات تناوبی کارگران کارگران کنتورسازی که امروز حتی مسیر حرکت نوبخت را هم مسدود کردند، هدایت الله جمالی پور، استاندار قزوین در جمع کارگران در حضور نوبخت معاون روحانی گفته: مطالبات کارگران این شرکت به حق است و باید پرداخت شود ▪️با توجه به مشکلاتی که واگذاری این شرکت به بخش خصوصی ایجاد کرده است، در حال بررسی امکان ابطال این واگذاری هستیم. ▪️هم اینک کارگران این شرکت به بیمه بیکاری معرفی شده‌اند و اقدامات بعدی نیز در خصوص آنها در حال انجام است. ▪️کارگران این شرکت، آدم‌های متخصصی هستند که یا باید آنها را به تولید برگردانیم یا از طریق اعلام ورشکستگی، کارخانه را بفروش رسانده و آن را واگذار کنیم.

  • "کارگران قهرمان هفت تپه ترفندهای دولت و کارفرما را درهم می شکنند!"

    بخش پایانی مقالهء "کارگران قهرمان هفت تپه ترفندهای دولت و کارفرما را درهم می شکنند!" سبعیت و درهم تنیدگی نیروی کار ارزان و سرکوب را میتوان به درستی یکی از اساسی ترین خصلت سرمایه داری ایران دانست. درست زمانی که کارگران هفت تپه خواهان خلع ید از بخش خصوصی شده و باز گشت به دولت را به شرط کنترل صد در صد کارگران طرح میکنند، به همین خصلت سرمایه داری ایران که در تجارب واقعی زندگی خود کسب کرده اند ، اشاره دارند. در این نوع از روابط سرمایه دارانه کارفرما میتواند دستمزدها را هر زمان که خود خواست بپردازد و یا اصلا نپردازد، کارفرما میتواند قرارداد سفید امضاء را به یک نرم جا افتاده تبدیل کند، کارفرما میتواند گریبان خود را از پرداخت حق بیمه کارگران رها سازد. و همین بی حقوقی مطلق است که کارگران هفت تپه هفتاد و دو روز در دل گرمای بالای پنجاه درجه و در دل ویروس کرونا و حتی ابتلاء همکارانشان، همچنان به خیابان آمده و در پشت "سنگر" جمع می شوند و از زبان نمایندگانشان مطالبات خود را طرح می کنند. چه چیزی گویاتر از سخنان یکی از همین نمایندگان در شصت وششمین روز اعتصاب خطاب به آنهائی است که بیشرمانه گفتند اگر به مطالبات کارگران جواب دهیم پررو میشوند. او گفت "پررو توئی، وقیح توئی، مگر ما بلیط سفر به پاریس میخواهیم اینجا جمع شده ایم. ما مگیم حقوق و مطالباتمان را بدهید، مگر چیزی غیر از این خواستیم. دولت بی تدبیر وناامید کننده ! دولت سرمایه داری ! دولتی که فکر میکنی کارگر برده تویه، برده داری هنوز توی ایران از بین نرفته متأسفانه. به کارگر به چشم ابزار کار نگاه میکنن که تا زمانی که سرپاست ازش استفاده کنن ، زمانی هم که از کار افتاد، پرتش بکنن بیرون. اینطور نیست، ماایستاده ایم تا خصوصی سازی از اینجا بره، تا نره ما کف خیابون میمونیم." با وجود همه این مقاومت ها و ایستادگی ها نباید لحظه ای فراموش کرد که کارگران هفت تپه نباید بار این مبارزه را به تنهائی بدوش بکشند. هر چند اعتصاب کارگران در صنایع نفت و گاز و آغاز مجدد اعتصاب کارگران هپکو برای کارگران هفت تپه یک دلگرمی است ولی طبقه کارگر ایران بسیار گسترده تر از این کارگران است. اکنون فرصت بسیار مناسبی است که فعالین و پیشروان کارگری به فکر ایجاد کمیته های اعتصاب، به فکر فراخوان گسترده اعتصاب عمومی در همه کارخانجات و مؤسسات و همچنین در فکر ایجاد ارتباط بین این مبارزات و بالاخره به سمت ایجاد تشکل سرتاسری کارگران بروند. هیچ تردیدی نباید داشت که مهمترین رمز استقامت و پایداری کارگران هفت تپه وجود تشکلی است که از درون مبارزات و تجارب آنان بیرون آمده باشد. و به همین علت هر لحظه در شرایطی است که هم مبارزات کارگران را هدایت کرده وهم ترفندهای کارفرما و دولت را بی اثر سازد. ----------------------------------- "سخن روز" - حزب کمونیست ایران

  • محمد حبیبی معلم زندانی

    #توییت_خوان #محمد_حبیبی معلم زندانی و عضوهیات مدیره کانون صنفی معلمان تهران؛ بیش از دو سال است که بدون یک روز مرخصی در زندان است. محمد به بیماری ریوی مبتلاست و در زندان تهران بزرگ بدون امکانات بهداشتی محبوس است. بدون یک روز مرخصی.... حتی برای کرونا هم به او مرخصی ندادند. از توئیتر صدیقه پاک ضمیر