زنان و تعرض جنسی:
آیا توصیههای جرمشناسان سرزنش قربانی است؟
آیا توصیههای جرم شناسان، به ویژه آن دسته که به طور تخصصی در زمینه بزهدیدگی و قربانیشناسی پژوهش میکنند، در زمینه تلاش برای پیشگیری از وقوع جرم به واقع سرزنش قربانی و نوعی از ملامتگری است؟
شواهد و یافتههای جرم شناسی نشان میدهند یکی از علل گزارش نکردن جرم توسط بزهدیده، ترس او از ملامتی است که ممکن است به دلیل بزهدیده شدن با آن روبهرو شود. این ترس از ملامت در جرایمی که به ویژه با تمامیت جسمانی افراد ارتباط دارند بیشتر است و بزهدیده برای جلوگیری از آن ترجیح میدهد از گزارش جرم به مراجع صالح و پیگیری آن خودداری کند.
این مساله به ویژه در جوامعی که در آنها اعلام، صحبت و عمومی کردن جرایم جنسی علیه زنان تابو محسوب میشود بدتر است و در آنها اساسا ترس از آنچه که «آبروریزی، بی ناموس و بیغیرت دانسته شدن و انگشتنما شدن» خوانده میشود، سبب میشود بزهدیدگان حتی از سوی خانواده نیز تحت فشار شدید قرار گیرند تا از بازگویی و گزارش تعرض یا تجاوز جنسی صرف نظر کنند.
بر این اساس، تلاش برای تغییر فرهنگ سرزنش و ملامت قربانی از سوی جرم شناسان، جامعه شناسان و فعالان حقوق زنان تبدیل به گفتمان اصلی در برخورد با جرایم علیه زنان به ویژه جرایم جنسی شده است. با وجود تلاشها اما شدت ملامت و سرزنش زنان بزهدیده تعرضات جنسی و روشهای استفاده شده توسط ملامتگران آنقدر زیاد و متنوع است که گاه در ابتدا در قالب دلسوزی یا توصیههای کارشناسانه ارائه شده اما در پایان همچنان همان رویکرد ملامتگری را پیش میبرند.
توصیه هایی هم هستند که برای طرح آنها کارشناسی صورت گرفته و در مقام آگاهیبخشی ارائه میشوند اما در میان سیل روشهای ملامتگری، آنها نیز قربانی مقابله با آن روشها میشوند.
از این رو سوال اینجاست که آیا توصیههای جرم شناسان، به ویژه آن دسته که به طور تخصصی در زمینه بزهدیدگی و قربانیشناسی پژوهش میکنند، در زمینه تلاش برای پیشگیری از وقوع جرم به واقع سرزنش قربانی و نوعی از ملامتگری است؟
بزهدیده شناسی چیست؟ بزهدیده شناسان چه میگویند؟
«بدون بزهدیده شناسی، هیچ آماری از جرایم قابل استناد نیست.»
این ادعایی است که پژوهشگران و کارشناسان بزهدیده شناسی مطرح میکنند. به گفته آنها از آنجا که بر اساس شواهد جرم شناسی در بهترین حالت که در عمل بعید است اتفاق بیفتد، تنها دو سوم جرایم از سوی قربانیان به پلیس و مراجع قضایی گزارش میشوند؛ از این رو بزهدیده شناسی با انجام پژوهش میتواند آمار پلیس و مراجع قضایی در مورد میزان وقوع جرایم را که تنها مربوط به جرایم گزارش شده است، به آنچه که واقعا در عمل اتفاق میافتد نزدیک کند.
البته این تنها یکی از جنبههای کاربردی بزهدیده شناسی است. موضوع اصلی بزهدیده شناسی اما مطالعه بزهدیدگی و بزهدیده است؛ یعنی فردی که در معرض جرم بوده و مستقیما در نتیجه ارتکاب عمل مجرمانه آسیب دیده است. تمرکز اصلی این مطالعه بر بزهدیده جرم است: اثرات روانی و جسمانی جرم بر او، نحوه تعامل نهادهای دخیل در پیگیری جرم به ویژه پلیس و مراجع قضایی با بزهدیده، رابطه بزهدیده با جامعه و گروههای حمایتی پس از بزهدیدگی، چگونگی کمک به بزهدیده برای فائق آمدن بر آسیبهای ناشی از جرم به ویژه آسیبهای روانی و سرانجام رابطه بزهدیده با مجرم یا همان چگونگی در معرض جرم قرار گرفتن بزهدیده.
در مطالعه رابطه بزهدیده با مجرم در بزهدیدهشناسی، خلاف دیگر زیرشاخههای جرم شناسی، آنچه که از سوی جرم شناس مورد بررسی قرار میگیرد نه علت و انگیزه ارتکاب جرم از سوی مجرم، بلکه عوامل موثر در در معرض جرم قرار گرفتن بزهدیده است. به این معنی که چه عواملی اعم از عوامل محیطی و فردی سبب شده است که بزهدیده به عنوان هدف از سوی مجرم انتخاب شود؟
هدف از آگاهیبخشی پیشگیری از وقوع جرم است؛ البته نه با از میان برداشتن مجرم، بلکه با تقویت دانش بزهدیده نسبت به جرم و عوامل موثر در وقوع آن
مطالعه و شناسایی همین عوامل است که در واقع سبب ارائه توصیههای جرم شناسان برای پیشگیری از وقوع جرم میشود. به عنوان مثال توصیههایی که از سوی پلیس و دیگر مراکز حفاظتی مبنی بر عدم تردد تک نفره در شب در محیطهای خلوت به دلیل احتمال وقوع زورگیری میشود از نتایج مطالعات بزهدیدهشناسی است. روشن است که ارائه این توصیه هرگز به معنی سرزنش بزهدیده یا ملامت او و یا مقصر دانستنش در وقوع جرم نیست؛ بلکه هدف توصیه به دیگران برای قرار نگرفتن تا حد امکان در چنین موقعیتی است.
در جرایم جنسی به ویژه آن دسته از جرایم جنسی که در آن بزهدیده و متجاوز شناخت قبلی از هم ندارند نیز وضع به همینگونه است. به عنوان نمونه اعلام این یافته جرمشناسی که تعرضات تماسی جنسی علیه زنان در مکانهای شلوغ مانند کنسرتها، فستیوالها، بازارها و مانند آن بیشتر است به هیچ وجه به این معنی نیست که در نتیجه زنانی که به این مکانها میروند خودشان خواستهاند در معرض جرم قرار گیرند و از این رو خودشان مقصرند؛ بلکه به این معنی است که اولا افراد اعم از زن و مرد با اطلاع از این مساله با آگاهی و احتیاط بیشتر در چنین محلهایی تردد و تجمع کنند، و دوم اینکه مسئولان حفاظتی این مکانها نیز با آگاهی از این حقیقت، تدابیر بهتری برای رصد، کنترل و در صورت لزوم شناسایی و دستگیری متجاوز اتخاذ کنند.
هدف از این آگاهی بخشی در واقع پیشگیری از وقوع جرم است؛ البته نه با از میان برداشتن مجرم، بلکه با تقویت دانش بزهدیده نسبت به جرم و عوامل موثر در وقوع آن. از این رو رویکرد پیشگیرانه در این روش اساسا متکی بر یک سری اقدامات غیر کیفری است. اقداماتی که به جای تهدید کیفری مجرم، با دخالت در روند وقوع جرم پیش از وقوع، شرایط در معرض قرار گرفتن جرم برای بزهدیده و در نتیجه ارتکاب فعل مجرمانه از سوی مجرم را از بین برده یا تا حد قابل توجهی تغییر میدهند.
نقش شرایط در وقوع جرم
جرمشناسی علاوه بر علم آمار، علم تئوری هم است. تئوریهای فراوانی در این علم تاکنون سعی کردهاند پدیده جرم، علت وقوع آن، نقش جامعه در ارتکاب جرم، نقش مجازات، پلیس، مجرم و در نهایت نقش بزهدیده در وقوع جرم را توضیح دهند. مسلم است که هیچ یک از این تئوریها کامل نیستند و هر کدام صرفا توانستهاند درصدی از دلایل وقوع جرم را توضیح دهند. این البته به این معنی نادرست بودن این تئوریها نیست؛ بلکه به دلیل پیچیده بودن عامل ارتکاب جرم، یعنی انسان، و وجود عاملی مهم به نام تفاوتهای فردی در انسانها یافتن پاسخی برای توضیح علت وقوع همه جرایم تقریبا غیر ممکن است.
بنا بر یکی از این تئوریها (تئوری فعالیت روزانه/Routine Activity Theory) که خود بخشی از تئوری بزرگتر فرصت مجرمانه/Crime Opportunity Theory است جرم محصول انتخاب آگاهانه ارتکاب عمل مجرمانه از سوی مجرم است به دلیل منفعتی که از آن میبرد. از این رو اگر هزینه ارتکاب جرم که شامل میزان مجازات احتمالی و احتمال شناسایی و دستگیری است بالا رود؛ مجرم از ارتکاب آن خودداری خواهد کرد.
بر این اساس، به گفته تئوری فعالیت روزانه، سه عامل در وقوع جرم نقش اصلی را ایفا میکنند: مجرم با انگیزه ارتکاب جرم، بزهدیده با قابلیت آسیبپذیری، زمان مناسب وقوع جرم که در نتیجه نبود حفاظت مهیا میشود. در حقیقت بنا بر این نظریه جرم محصول در کنار هم قرارگیری این سه عامل در یک زمان است. از این رو از آنجا که جرم ممکن توسط هر کس انجام شود، در نتیجه از بین بردن یکی از این سه عامل میتواند وقوع جرم را از بین برده یا احتمال وقوع آن را کاهش دهد.
از سوی دیگر از آنجا که تمرکز بزهدیده شناسی بر بررسی بزهدیده است، در مطالعه بزهدیده بر مبنای این تئوری بر عواملی تاکید میشود که بر اساس آنها بتوان عامل بزهدیده را از این فرمول وقوع جرم حذف کرد و در نتیجه آن احتمال وقوع جرم را از میان برد.
بزهدیده مناسب یا هدف جرم با قابلیت آسیبپذیری در تئوری فعالیت روزانه همان شی یا فردی است که به دلیل نبود حفاظت مناسب از آن یا احتمال پایین امکان مقاومت یا راحتتر بودن دسترسی به آن، هدف مناسبی برای مجرم با انگیزه است و در نتیجه از سوی مجرم برای ارتکاب جرم انتخاب میشود. به عنوان نمونه، خودرویی که امکان باز کردن درهای آن راحتتر باشد و زمان کمتری نیز برای این کار نیاز داشته باشد، مسلما هدف بهتری برای ارتکاب جرم سرقت خودرو است. در مثالی دیگر فردی تنها در منطقهای خلوت از شهر هدف بهتری برای زورگیری است.
جرم شناسان توصیه میکنند که زنان از تردد تنها در ساعات خلوت شبانه روز و در محیطهای خلوت خودداری کنند؛ یا به جای استفاده از خودروهای شخصی مسافرکش از وسایل نقلیه عمومی یا تاکسی استفاده کنند؛ یا مهارتهای دفاع شخصی بیاموزند
در زمینه تعرضات جنسی به زنان به ویژه در موارد ناشناس بودن بزهدیده و متجاوز برای هم نیز بر اساس تئوری فعالیت روزانه، انتخاب هدف جرم از سوی مجرم با توجه به همان عناصر صورت میگیرد. یعنی نبود حفاظت مناسب مانند حضور پلیس یا احتمال پایین بودن مقاومت از سوی بزهدیده یا راحتتر بودن دسترسی به آن یا احتمال پایین شناسایی و دستگیری. از این رو، به عنوان مثال یک زن تنها در ساعاتی خلوت از شب در محلهای خلوت، هدف بهتری برای متعرض جنسی است. یا مثلا اماکن شلوغ و پر ازدحام بهترین محل برای تعرضات جنسی تماسی است یا یک زن کاملا مست پس از خروج از یک دیسکو یا حی مهمانی دوستانه هدف قابل دسترس تری است تا یک زن هشیار.
البته باید دانست این مساله هرگز به این معنی نیست که مثلا زنان هشیار کاملا از تعرض جنسی به دور هستند یا تعرضات و تجاوزات جنسی علیه زنان صرفا در چنین شرایط یا محیطهایی رخ میدهد؛ بلکه منظور این است که تردد تنها در محله خلوت در ساعت تاریک شبانه روز یا ترک کردن یک دیسکو یا مهمانی در شرایط کاملا مست و به صورت تنها ریسک و احتمال در معرض جرم واقع شدن را به شکل قابل توجهی بالاتر میبرد.
به عنوان نمونه در زمینه جرایم جنسی علیه زنان جرم شناسان توصیه میکنند که زنان از تردد تنها در ساعات خلوت شبانه روز و در محیطهای خلوت خودداری کنند؛ یا به جای استفاده از خودروهای شخصی مسافرکش از وسایل نقلیه عمومی یا تاکسی استفاده کنند؛ یا مهارتهای دفاع شخصی بیاموزند.
در عین حال باید دانست مرز میان سرزنش قربانی و توصیه جرم شناسانه به قدری باریک است که ممکن است حتی بدون نیت نیز اتفاق بیفتد. در عین حال عمده روند سرزنش قربانی نیز با تکیه بر همین یافتهها صورت میگیرد: اینکه اگر زنی مشروب خورد و مست کرد پس حتما خود به مورد آزار جنسی واقع شدن مایل است چرا که میدانسته ممکن است مورد تعرض قرار گیرد یا اگر در یک دیسکو با مردی رقصید پس قطعا به رابطه جنسی با او رضایت داشته چون با اطلاع از این احتمال با او رقصیده است. نتایجی کاملا غلط و مغرضانه که با مغلطه به دست آمده و مشخصا هدفی جز ملامت قربانی ندارند.
روی دیگر سکه نیز البته نه به همان میزان اما به همان سبک رنج آور است. چسباندن انگ سرزنش قربانی به جرم شناسان و پژوهشگرانی که صرفا در حال ارائه توصیههای امنیتی هستند. چرا که روشن است مسلما از میان برداشتن مجرمِ با انگیزه هدف غایی جرمشناسی است؛ اما در دنیایی که در بهترین حالت تنها نیمی از دخالتهای اصلاح گرایانه در آن منجر به نتیجه میشود؛ تاکید بر افزایش حفاظت و تلاش برای خروج بزهدیدهِ بالقوه از محل مطلوب وقع جرم در کنار افزایش مجازات مجرمان گزینههای واقعگرایانهتری خواهند بود.
نظرها
رستم
تیترتون اصلا قابل فهمنیست!!! این چه جور تیتر دادن ه؟