بازنگری امنیتی یا توبهفرمایی و توابسازی؟
مجید محمدی - در جمهوری اسلامی تنها بخشی از منتقدان حکومت یا بخشی از کسانی که از حکومت رانده شدهاند به بازبینی حرکتهای قبلی خود میپردازند و آنها که حاکم هستند نیازی به بازبینی نمیبینند.
فراتر از قضاوت حقوقی و اخلاقی در مورد اقدامهای مقامات امنیتی رژیمهایی که پرونده تاریکی در رعایت حقوق بشر دارند، میتوان آنها را از حیث بازنگری به سیاستهای خود- سیاستهایی که باید رژیم مربوطه را تقویت کند- با یکدیگر مقایسه کرد.
برخی از این رژیمها مثل اسرائیل یک سازوکار درونی برای بازنگری امنیتی دارند که مبتنی است بر دمکراسی و آزادی رسانهها. برخی دیگر مثل جمهوری اسلامی به دلیل فقدان دمکراسی و آزادی، سازوکار بازنگری امنیتی ندارند و منتقد و مخالف را یا از میان می برند یا مجبور به ترک کشور میکنند یا آنقدر به او آزار میرسانند تا افراد توبه و اعتراف ظاهری کنند.
دروازهبانان
تصور کنید شش وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی یعنی محمد محمدی ریشهری، علی فلاحیان، قربانعلی دری نجفآبادی، علی یونسی، غلامحسین محسنی اژهای و حیدر مصلحی در یک فیلم مستند در برابر دوربین بنشینند و در مورد ترورهای خارج کشور، قتلهای زنجیرهای دهه هفتاد در داخل کشور، کشتار سه تا پنج هزار زندانی در سال ۱۳۶۷، کشتار مخالفان در سالهای ۱۳۵۹ تا ۶۱ خورشیدی، پروندهسازی برای افراد معمولی تحت عنوان جاسوس و تمهید مقدمات برای اعدام آنها جهت سر فراز ماندن سربازان گمنام امام زمان، عملیات مخفی در یمن، عراق، افغانستان، و آذربایجان و دیگر کشورها و فعالیتهای اقتصادی وزارتخانه و افراد قدرتمند آن (باجگیریها، مصادرهها، سرمایهگذاریهای انحصاری و قاچاق مواد مخدر) از آنها سئوال شود. آنها هر چه بخواهند مسائل را پنهان کنند یا طفره بروند باز از میان جملات آنها و نحوه واکنششان به سئوالات میتوان حقایقی را بیرون کشید.
اندکی اسب خیال را فراتر برانیم و تصور کنیم که این شش تن با نوعی دلبستگی به نظام از اعمال سیاستمداران بالای سر خود، برخی مدیران زیردستی خود که بدانها تحمیل شده بودهاند و نیز نیروهای افراطی درون نظام که بدون هماهنگی با وزارت اطلاعات یا سپاه دست به آدمکشی یا شکنجه زدهاند هم شکایت کنند یا یکدیگر را مورد انتقاد قرار دهند. نتیجه کار فیلمی تاریخی خواهد بود که اگر کار فیلمبرداری و تدوین آن درست انجام شود و فیلمهای خبری نیز روی سخنان این شش تن بیاید فیلم حتما نامزد جایزه اسکار در بخش فیلمهای مستند میشود.
شبیه این کار را یک فیلمساز اسرائیلی به نام درور موره در فیلمی به نام "دروازهبانان" با شش تن از مدیران شینبث (سازمان امنیت داخلی اسرائیل) انجام داده و سئوالات سختی از آنها پرسیده است. هر شش تن چنانکه از مقامات در یک جامعه به نسبت باز و دمکراسی انتظار میرود سخنان بسیار جالبی در مورد دوره کاری خود گفتهاند. نتیجه هم شده فیلمی مستند به نام "دروازهبانان" که نامزد اسکار در بخش فیلمهای مستند سال ۲۰۱۲ است. بازنگری سیاستهای دنبال شده از منظر مقامات امنیتی اسرائیل در عرصه عمومی نشان میدهد که این جامعه علیرغم چالشهای جدی خود تا چه حد پویایی دارد. عدم امکان یا حتی تصور ساخته شدن چنین فیلمی در ایران نیز نشان میدهد جمهوری اسلامی تا چه حد از این جهت بیظرفیت است.
توبهفرمایان
در جمهوری اسلامی تنها بخشی از منتقدان حکومت یا بخشی از کسانی که از حکومت کاملاً رانده شدهاند به بازبینی حرکتهای قبلی خود میپردازند و آنها که حاکم هستند و سهمی در قدرت دارند نیازی به بازبینی نمیبینند.
از نگاه مقامات جمهوری اسلامی بازبینی و بازنگری امنیتی و سیاسی کار شکست خوردگان است و نه آنها که در مسند قدرت هستند. از این جهت اثری از بازنگری امنیتی در حکومت دیده نمیشود، اما مقامات این نظام غیر از خود همه را به توبه دعوت میکنند (با سخن یا با گرفتن اعترافات اجباری در زیر شکنجه و در زندانها)، گویی در مقام خداوندی نشستهاند و میدانند چه کسی بهشتی و چه کسی جهنمی است و جهنمیان را به توبه دعوت میکنند.
سعید حجاریان از یکی از دعوتها به توبه بعد از ترور شدن در خیابان سخن گفته است: "اطرافیان برایم گفتند و بعد خود ایشان برایم تعریف کردند. خود آقای عسگراولادی روزی که به بیمارستان برای ملاقات من آمده بود را تعریف کردند. اطرافیانم گفتند که آقای عسگراولادی بالای سرم آمد، برایم «حمد» خواند و یک جملهای هم گفت. او به من گفته بود سعید جان! توبه کن انشاءالله خوب میشوی." (اعتماد، ۹ بهمن ۱۳۹۱)
مقامات امنیتی و سیاسی جمهوری اسلامی نه تنها مخالفان را به توبه دعوت میکنند، بلکه با زندانی کردن و شکنجه شرایطی را فراهم میکنند که افراد در بارگاه آنان توبه کنند. تفاوت حبیبالله عسگراولادی و حسین شریعتمداری در دو نوع برخورد با مخالفان نیست؛ در دو نوع خدمتی است که به نظام میکنند: یکی برای افراد پروندهسازی و با شکنجه در زندانها توابسازی میکند و دیگری مشغول به توبهفرمایی کسانی است که بیرون از زندان هستند.
از سال ۱۳۸۸ تاکنون مقامات نظامی، امنیتی و سیاسی حاکم میلیونها نفر را به بازگشت (توبه) به جمهوری اسلامی دعوت کردهاند (در سه دهه ماقبل آن نیز چنین روالی ادامه داشت). پس از مدتی خود آنها بازگشت این میلیونها نفر را به وکالت از سوی ایشان اعلام کردند: "۱۳ -۱۴ میلیون نفری که در انتخابات گذشته به کاندیدای دیگری رای دادند قطعاً از همین کشور هستند و مومن به نظام و قانون اساسی هستند و حق دارند فرد دیگری را انتخاب کنند و به او رای بدهند. آنها هم بعد فهمیدند آن کسانی که مدعی وفاداری به قانون اساسی بودند به نحو دیگری عمل کردند و لذا از این افراد برگشتند." (علیاکبر ولایتی، مهر ۱۰ بهمن ۱۳۹۱) به آنها که هنوز توبه نکردهاند اما همیشه توصیه کردهاند که توبه کنید تا به عرصه سیاسی برگردید: "این افراد باید قبول کنند که اشتباه کردند و این افراد اگر بگویند اشتباه کردند و اشتباهات خود را قبول داشته باشند، میتوانند بازگردند."(علی لاریجانی، رجا نیوز، هفتم بهمن ۱۳۹۱) البته برخی از مقامات فعالان سیاسی جنبش را محارب تلقی و تنها با اعدام آنها رضایت حاصل میکنند. (احمد خاتمی، همانجا)
توابسازان
ماشین سرکوب جمهوری اسلامی دو وظیفه سازمانی در برابر منتقدان و مخالفان نظام دارد:
۱) بازداشت، شکنجه، اعترافگیری و در نهایت توابسازی
۲) در صورت عدم همکاری و توبه، حذف و ترور و به خاکسپاری و سیمان کردن قبر آنها. در نهایت حتی قبور این افراد نیز تخریب میشود.
نیروهای سپاهی و انتظامی افراد را بازداشت میکنند، ماموران وزارت شکنجه میکنند و اعتراف میگیرند؛ قضات بنا به خواست بازجوها حکم صادر میکنند؛ سازمان صدا و سیما فیلمهای اعترافگیری را آماده و پخش میکند و رسانههای دولتی برای افرادی که باید بازداشت شوند یا بازداشت شدهاند پروندهسازی میکنند. بیت رهبری نیز این عملیات را هماهنگ میکند. دستگاه توابسازی حکومت بیشترین کارایی را در میان دستگاههای حکومتی داشته است.
این دستگاه علیرغم کارایی در سرکوب مخالفان، سه پیامد برای حکومت دینی داشته است:
۱) ایجاد توهم محبوبیت و مشروعیت حکومت و به زیر قالی فرستادن یا زیرزمینی کردن مخالفتها.
۲) جلوگیری از فرایند بازنگری در فرایندهای حکومتی و اداری متوجه به حفظ و بقای نظام.
۳) غیر ممکن یا دشوارسازی اصلاح روندها و فرایندها که مبتنی بر عدم خود- حق- پنداری و بازنگری در امور است.
پانویس:
*مجید محمدی، جامعه شناس و استاد دانشگاه است./ زمانه
نظرها
کاربر مهمان
بسیار پیش میآید که یک درهمتنیدگی و یا تنها تشابهی برههای در گذر زندگی فردی، شخص رادر جایی چون یک رویا غافلگیر کند. کابوس چارلی --------------- پرده میلرزید و نور پشت شیشه را بدرون اطاق میتکاند. روی کف زمین شبح نیمرخ مرد انگشت سبابه در دهان و خیره به جلو در نور شناور با ریتمی آرام میلغزید. کمی دقت، فرم حرکات آشنای چارلی را در ذهن روشن میکرد. خیال نبود. در تاریکی بدیدنم آمده بود و به مفهوم درست به همصحبتی دعوت شده بود، بدون دختر گلفروش پیش رویش. انگشت در دهان نشان چه بود جز همان حیرت؟ و طبعا چارلی حرف نزد، حیرت کرد. اما من داد سخن (سخن به داد) دادم. - چه خوب شد مُردی و دیکتاتوران کنونی را تجربه نمیکنی. هر چند در مفهوم یک پیام بود، ولی نقض حق داشتن «عقیدهای بکلی دیگر» در آمریکای شمالی کجا و اجبار مطابعت مطلق از شخصی که خدا را هم به بندهگی گرفته کجا؟ - وقتی «جاسوس» و «خائن» خوانده شدید، حق دفاعی بود. اکنون پنج دهه پس از آن؛ لباس «جاسوس»، «خائن»، «ضد امنیت ملی»، «محارب» و بخصوص اصل خاص نیت «ضد ولایت فقیه» به قد و قواره هر روزنامه نگار، طرفدار حقوق فردی و مدنی، برابری طلب، کارگر معترض به فلاکت، دانشجوی آزادیطلب، عقیدهای دینی از هر نوع، اصلاحطلب خواهان اجرای قانون، دوخته و آماده به تن کردن است. - در هلوکاست جدید، دزدان بزرگ دزدان فقیر را در ملاء عام با لذت دار میزتتد و دست میبرند و یا با اعدامهای گروهی مخفیانه کیف سادیستی «ولایت فقیه» را کوک میکنند. - اینجا دیکتاتور برای تحقیر خدا و ائمهای که برای مردم محترمند، همه را تحقیر میکند. مهرههایش علاوه بر کل جامعه هم یکدیگر و هم دیکتاتور را تحقیر میکنند. و مردم با بیاعتنایی به اینان، همهشان را تحقیر میکنند. اینجا ملک «تحقیر» انسان وحیوان و طبیعت است! اینجا همه دستاوردهای بشری با و بخاطر پول به حراج گذاشته شده بطوریکه خود پول هم دایم تحقیر میشود. - اینجا اعتراض به دزدی( حتا اگر پول و وسایل زندگی نباشد و فقط یک رای باشد)، با اسلحه و زندان و تجاوز جسمی، روانی و حتا جنسی و اعدام پاسخ میگیرد. اینجا بضرب شکنجه مجبوری به آنچه که «دیکتاتور» از طریق مهرههای حقیرش میخواهد بر علیه خودت شهادت دهی. ..... چارلی حالا انگشتاش را میجود. ..... - اینجا ملک دروغ، تزویر و پشتپا زنی است. دروغگوی اعظم ادعای صلحآمیز بودن سلاح هستهای خود را دارد. او تمام دنیا را به سخره میگیرد. اینجا فقط سلاح است که تحقیر نمیشود. اینجا سلاح، همه و حتا خود دیکتاتور را به گروگان گرفته و تحقیر میکند. دیکتاتور مفتون و جادو زده سلاح هستهای و غیر هستهای، گرم، سرد، باتوم، چماق، چوبه دار، ماشین قطع عضو، زندان و غیره است. ..... چارلی با آهنگ جویدن انگشت میرقصد. ..... و من برای جبران بدهی دهه شصت نمکی که بر زخم مانده را در فضا پخش میکنم: - در دو سال گذشته بیش از 60 هزار کشته در سوریه بوسیله اسد و حمایت بی چون و چرای «ولی فقیه» داشتهایم. میدانی غیر از همدستی حزبالله لبنان چه رژیمهایی پشتیبان اسد هستند؟ روسیه و چین. انگشت چارلی شکست!