«صداهای یک کشتار جمعی» راه دادخواهی را به مجامع بینالمللی باز میکند
زمانه برای پرداختن به کتاب صداهای یک کشتار جمعی، سراغ ایرج مصداقی، دادخواه و از جان به در بردگان اعدامهای ۶۷ در ایران رفته که خود در کتاب روایتی را ارائه کرده است.
در اواخر تابستان سال ۱۳۶۷ و اندک زمانی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از سوی تهران، به نحوی که در خاطرات حسینعلی منتظری، قائم مقام وقت روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی آمده، دستور اعدام تمامی زندانیان سیاسی که هنوز بر عقیده خود راسخ بودند از سوی رهبر وقت جمهوری اسلامی صادر شده است. کشتگان آن سال که هنوز شمار دقیق آنها معلوم نیست، در گورهای دستهجمعی در سراسر ایران و به دور از چشم خانوادهها و بازماندگانشان به خاک سپرده شدند. از زمان وقوع آن رویداد تا امروز، بیش از ۳۲ سال است که بازماندگان و دادخواهان خواستار روشن شدن حقیقت و برقراری عدالت هستند و در این ارتباط فعالیتهای مختلفی را از برپایی همایش گرفته تا چاپ و انتشار اسناد، سامان دادهاند.
کتاب «صداهای یک کشتار جمعی» حاصل تلاش ۱۰ ساله ناصر مهاجر، مورخ، پژوهشگر و نویسنده ایرانی ساکن پاریس، از آخرین منابعی است که به زبان انگلیسی درباره این کشتار منتشر شده است.
نویسنده در این کتاب ۴۸۰ صفحهای کوشیده است تا ضمن گردآوری روایات تازه از کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ و همچنین انتشار اسناد و مدارک مرتبط با این موضوع در ضمیمه کتاب، این رویداد را به مثابه جنایتی عظیم که در حق هزاران مخالف سیاسی در ایران صورت گرفته، به جهانیان معرفی کند.
این کتاب در واقع میتواند سند دیگری برای جلوگیری از به فراموشی سپرده شدن یک نسلکشی سیاسی و یک مرگ دسته جمعی در ایران باشد.
نویسنده در گفتوگویی که درباره این کتاب با زمانه داشته به روشنی بر این نکته تأکید کرده که هدف عمدهاش از انتشار این کتاب، بازسازی «حافظه تاریخی» و بازشناساندن «چند و چون این جنایت تاریخی» به میلیونها نفر از انسانهایی است که فارسی نمیدانند.
اما این کتاب تا چه میزان میتواند به پیشبرد دادخواهی درباره کشتار تابستان ۶۷ یاری برساند؟ اهمیت آن برای معرفی تاریخ این جنایت برای غیرفارسی زبانان در چیست و ...؟
زمانه با چند پرسش از این دست سراغ ایرج مصداقی، از فعالان جنبش دادخواهی و از جان به در بردگان اعدامهای جمعی مخالفان سیاسی در دهه ۶۰ در ایران رفته است. مصداقی خود در کتاب صداهای یک کشتار جمعی روایتی از این کشتار را ارائه کرده است.
زمانه: بهنظر شما کدام ویژگی کتاب «صداهای یک کشتار جمعی» بیش از همه برجسته است؟
ایرج مصداقی: مهمترین وجه این کتاب این است که جوامع غیرفارسی زبان را با جنایت آشنا کرده و این مسأله راه دادخواهان را به مجامع بینالمللی باز میکند. انتشار این کتاب بسیار کار مثبتی است و جای خالی آن وجود داشت و من به شخصه بسیار خوشحالم که از جنبههای مختلف به مسأله کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ پرداخته شده است. در این کتاب هم خانوادهها و هم فرزندان از زاویه دید خود به این مسأله پرداختهاند. گذشته از آن بخش اسناد و مدارکی که در ضمیمه کتاب آمده هم بسیار مهم است.
در ارتباط با کشتار ۶۷ موضوع زندانها و اساسا در ارتباط با آنچه که در دهه ۶۰ گذشته است، کار به زبان انگلیسی یا زبانهای خارجی کم انجام شده. بنابراین من فکر میکنم باید از هر کاری که در این زمینه صورت میگیرد استقبال کرد. البته در ارتباط با کشتار ۶۷ قبلا گزارش مبسوط قاضی جفری رابرتسون، حقوقدان سرشناس انگلیسی و قاضی مستقل سازمان ملل که توسط بنیاد برومند استخدام شده بود، به زبان انگلیسی منتشر شده است. از سوی دیگر ایران تریبونال هم شهادتنامهها و گزارشهایی را در ارتباط با آنچه که در دهه ۶۰ بر زندانیان سیاسی گذشته را به زبان انگلیسی منتشر کرد. همچنین کمیته حقیقتیاب هم که زیر نظر ایران تریبونال است و ریاستش را آقای موریس کوپیتورن، پرفسور حقوق بینالملل برعهده داشته، فعالیتهایی از این دست انجام داده است.
کتاب صداهای یک کشتار، رویدادهای دهه ۶۰ و سرگذشت زندانیان سیاسی در دهه ۶۰ را بازتاب میدهد و از این جهت خیلی مهم است که ما هرچه بیشتر کارهایی را به زبان انگلیسی در ارتباط با جنایت علیه بشریت در زندانها در سالهای دهه ۶۰ ارائه دهیم.
- در میان همه روایات منتشر شده در کتاب، شما هم روایتی داشتهاید. ممکن است شرح مختصری از آن بدهید برای مخاطبانی که هنوز این کتاب را نخواندهاند؟
- روایت من در این کتاب بخشی از روزشمار کشتار ۶۷ است و اینکه در روزهای مرداد ماه آن سال در زندان چه گذشت. خودم روزهای متوالی در راهروی مرگ، از نزدیک شاهد فعل و انفعالاتی بودم که در آنجا صورت میگرفت. هم خودم به دادگاه و نزد هیأت مرگ برده میشدم و هم اینکه روزها در آن راهرو حضور داشتم و میدیدم که بر زندانیان چه میگذرد. به همین دلیل روزشماری را در کتاب خاطرات خودم و در اینترنت هم منتشر کردم. بخشی از این خاطرات در کتاب صداهای یک کشتار جمعی هم آمده تا بدین ترتیب خوانندهای که با آن روزها آشنا نیست و نمیداند چه اتفاقی در زندان گوهردشت افتاده، با تاریخ این کشتار آشنا شود.
- انتشار این کتاب چه کمکی به پیشبرد امر دادخواهی در ایران میکند؟
- اهمیت کتاب در ارتباط با مخاطبان خارجی ما یعنی کسانی است که زبان انگلیسی میدانند. قاعدتا نسل دوم بازماندگان دهه ۶۰ از طریق همین منابع متوجه میشوند که در آن سالها در کشورشان چه گذشته است. البته برخی از مواردی که در کتاب مطرح شده قبلا افراد به صورت غیرمنسجم در جاهای مختلف مطرح کرده بودند. به نظر من اهمیت این کتاب یا هر گونه کار به زبان انگلیسی یا زبانهای خارجی دیگر این است که جنایت صورت گرفته در ایران را به اطلاع عموم جهانیان میرساند. بهتر است که همه کارهای ما در این زمینه به زبان انگلیسی منتشر شود تا بتوان این مسأله را در سطح جهانی مطرح کرد. البته به نظرم لازم است که در ارتباط با ۴۰ سال گذشته کار انجام شود و در این زمینهها تحقیقاتی صورت بگیرد.
- برای شما به عنوان یکی از کسانی که در سال ۶۷ با آنچه که اتفاق افتاد، درگیر بودید احتمالا دادخواهی یک وجه شخصی هم دارد. به نظر شما غایت این دادخواهی چیست؟
- موضوع دادخواهی اساسا جنبه انتقامی ندارد. قبل از هرچیز باید برای ما روشن شود که در سال ۱۳۶۷ چه اتفاقی افتاده؟ چه کسانی درگیر این کشتار زندانیان سیاسی بودهاند؟ چگونه به این تصمیمگیری رسیدهاند؟ چه تعداد در تهران یا شهرستانها به قتل رسیدهاند؟ مسئولیت کمیتههای شهرستانها دقیقا با چه کسانی بوده است؟ کسانی که اعدام شدند در کجا به خاک سپرده شدهاند؟ وصیت آنها چیست یا چه چیزهایی از آنها باقی مانده است؟ اینها سوالاتی است که قبل از هر چیز برای ما در امر دادخواهی مهم است. یعنی برای جنبش دادخواهی مهم است که تمام زوایای پنهان این کشتار مشخص شود. از طرف دیگر کسانی که مرتکب این جنایت شدند از جمله کسانی که در امر تصمیمگیری برای این کشتار مشارکت داشتند و همینطور کسانی که در اجرای فتوای خمینی احکام اعدام را صادر کرده و مجریان این احکام، همگی مسئول هستند و باید در برابر عدالت پاسخگو باشند. اینها موضوعاتی است که در جنبش دادخواهی به دنبال آن هستیم.
- فارغ از کتاب صداهای یک کشتار جمعی، اگر بخواهید یک جمعبندی در ارتباط با فعالیتهایی که در زمینه دادخواهی در یکسال گذشته انجام شده، ارائه دهید، چه میگویید؟
- در یک سال گذشته بزرگترین موفقیتی که جنبش دادخواهی ایران کسب کرد، دستگیری حمید نوری، دادیار قضایی سابق جمهوری اسلامی و از عاملان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در کشور سوئد بوده است. جنبش در طول ۴۰ سال گذشته اساسا چنین دستاورد بزرگی نداشته. به جرأت میتوان گفت این رویداد تحول جدیدی در حقوق بینالملل به وجود آورده است. باید توجه داشت که سه ماه بعد از دستگیری حمید نوری که بر اساس «صلاحیت جهانی» صورت گرفت، دستگاه قضایی کشور آلمان هم با توجه به اقدام سوئد، در ارتباط با افرادی که در شکنجه و کشتار در سوریه نقش داشتند، سه پرونده گشود.
احتمال میدهیم دادگاه حمید نوری در ژانویه یا فوریه سال آینده برگزار شود اما باز این احتمال وجود دارد که دادگاه عقب هم بیفتد. هر چند بخش ویژهای بر روی این پرونده کار میکنند اما پرونده خیلی سنگین است. با توجه به شواهد و اسنادی که به دادگاه ارائه شده، هیچ تردیدی در برگزاری دادگاه و همچنین تردیدی در محکومیت نوری نداریم اما این پرونده باید پروسه حقوقی خود را بگذراند که این پروسه هم قطعا زمانبر خواهد بود.
نکته جالب این پرونده این است که همان روز اولی که دادگاه حکم بازداشت حمید نوری را تمدید کرد یعنی در روز ۱۳ نوامبر ۲۰۱۹، وکیل سوئدی او در همان روز گفت این پرونده سنگینی است و ممکن است دو سال هم طول بکشد.
حمید نوری تاکنون چهار وکیل عوض کرده و صرف نظر از اینکه دادگاه نوری چه خواهد شد، برگی در حقوق بینالملل ورق خورد و جهان برای ناقضان حقوق بشر به شدت تنگتر و خطرناکتر شده است. این موفقیت بزرگی است که جنبش دادخواهی ایران آغازگر آن بود. جنبش دادخواهی توانست در حالی که دولت جمهوری اسلامی هنوز در ایران مستقر است، یکی از جنایتکاران علیه بشریت را دستگیر کرده و پای میز عدالت بنشاند.
- در همین زمینه
نظرها
S M Nazemi
فولعاده