چهره جدید تروریسم اسلامگرا در فرانسه
از سال ۲۰۱۶ به بعد، پروفایل تروریستهای اسلامگرا در فرانسه به لحاظ سن و خاستگاه نامتجانستر شده است. و عملیات تروریستی بیشتر به شکل فردی و با سلاح سرد صورت میپذیرد.
از سال ۲۰۱۶ به بعد، پروفایل تروریستهای اسلامگرا در فرانسه به لحاظ سن و خاستگاه نامتجانستر شده است. و عملیات تروریستی بیشتر به شکل فردی و با سلاح سرد صورت میپذیرد.
قتل وحشیانه ساموئل پاتی معلم تاریخ-جغرافی در کنفلان-سنت-اونورین فرانسه که به تازگی کاریکاتورهای محمد، پیامبر اسلام را سر کلاس درس نشان داده بود، وجدان عمومی در فرانسه را برآشفته است. ضربهای جدید روی یکی از بدخیمترین زخمهای جامعه فرانسه که مجموعهای پرسشها و نگرانیها در مورد هویت فرانسوی، اسلام سیاسی و آزادی بیان را در قرن جدید برانگیخته است.
این دومین اقدام تروریستی همزمان با برگزاری دادگاه شارلی ابدو است. همین سه هفته پیش بود که یک پاکستانی با ساطور در نزدیکی دفتر سابق شارلی ابدو چند نفر را مجروح کرد.
ژانویه ۲۰۱۵، دو مرد مسلح به دفتر مجله شارلی ابدو حمله کردند و ۱۲ نفر را کشتند و حالا دادگاه این واقعه خونین در جریان است. همه چیز به کاریکاتورهای محمد پیامبر اسلام برمی گردد. مهاجمان کشیدن کاریکاتور از محمد را توهین به اسلام می دانند.
آن طور که نیویورک تایمز نوشته، تاریخ اخیر اقدامات تروریستی در فرانسه نشان میدهد که «مهاجم با دقت قربانیای را انتخاب میکند که به گمان او نمادی از حمله به اسلام است.»
پس از واقعه، نیروهای پلیس قاتل معلم کنفلان-سنت-اونورین را به ضرب گلوله از پای درآوردند. ۹ نفر از خویشاوندان و نزدیکان او نیز موقتاً دستگیر شدهاند.
دیلی تلگراف گزارش داده، نام مهاجم، که یک چچنی متولد مسکو است، اگرچه در فهرست نظارت پلیس ضد تروریسم فرانسه قرار نداشته، اما او پیشتر به خاطر جرائم جزئی دستگیر شده است و برای پلیس فردی ناشناخته نبوده است.
به نقل از ال پائیس، مهاجم پس از قتل، در حساب توئیتریاش ــ که البته بسته شده ــ تصویری از سر بریده قربانی را منتشر کرده همراه با این پیام خطاب به امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه که او را «رهبر کفار» خوانده: «یکی از سگهای جهنمیات را که جرأت کرده بود به محمد توهین کند، کشتم.»
ساموئل پاتی قبل از نمایش کاریکاتورهای محمد در کلاس درس و بحث در مورد آزادی بیان، به شاگردان مسلمانش گفته بود اگر ناراحت میشوند میتوانند از کلاس خارج شوند. پس از کلاس، یکی از والدین خشمگین اما ویدئویی شکوایهامیز از معلم در یوتیوب منتشر میکند. آتش خشم شعلهور شده گسترش مییابد و جان معلم را که حالا «شهید آزادی بیان» خوانده میشود در خود فرو میکشد. مکرون گفته است که این معلم به قتل رسید، «زیرا تدریس می کرد، زیرا به شاگردانش دفاع از آزادی بیان میآموخت.»
لا استامپا ، روزنامه ایتالیایی، نوشته «پاریس بهای گزافی میپردازد، چرا که تسلیم تهدید جهادگرایان نشده است.»
نیمی از عملیاتهای تروریستی از ابتدای سال جاری خنثی شده است، عملیاتهایی، که به نقل از تایمز، عامل آنها اغلب «تندروهایی هستند که در فرانسه زاده شدهاند و تحتتآثیر داعش هستند، و بعضاً جنگجوهای فرانسوییای اند که موفق شدهاند از مناطق جنگی به کشور بازگردند.»
هم داعش و هم القاعده اعضا و هوادارانشان را تشویق میکنند که در برابر هر نوع توهینی به اسلام و مسلمانان بیتفاوت نباشند و دست به اقدام بزنند، با این حال از سال ۲۰۱۶ تاکنون شاهد هیچ عملیات تروریستیای نبودهایم که عاملانش شبهنظامیان آموزشدیده و حرفهای باشند یا عملیات از راه دور هدایت شده باشد. هم داعش و هم القاعده تا حد زیادی توانایی انجام عملیات در اروپا و آمریکا را از دست دادهاند. سلاح سرد جایگزین سلاح گرم شده است، اقدامات تروریستی برنامهریزی نشدهتر و واکنشیتر است و عاملان آنها غالباً سر صحنه کشته میشوند.
عملیاتهای تروریستی، حالا ماهیتی پراکنده، منقطع و کور دارند. و بیشتر تابع منطق نظامیای اند که فردریک گروس، پژوهشگر فرانسوی، آن را «جنگ منتشر» مینامد: جنگی بیقاعده برای کشتارِ «هر کسی که شد، هر وقت که شد، و هر طور که شد.»
اولویه روآ، استاد دانشگاه و متخصص اسلام سیاسی در گفتوگو با نوول ابزرواتور به همین مسأله میپردازد.
روآ میگوید که از سال ۱۹۹۵ (عملیات تروریستی خالد کلکال) تا ۲۰۱۵ (عملیات تروریستی سالن کنسرت بتکلان)، پروفایل یا مشخصات تروریستها کم و بیش یکسان بوده است: اکثریت آنها نسل دوم مهاجر از کشورهای شمال آفریقا هستند و یک چهارم آنها را نوکیشان مسلمان تشکیل میدهند.
آنها جوانانی اند که والدینشان بعد از سال ۱۹۹۵ به فرانسه آمدهاند. فهم و آموزش عمیقی از اسلام ندارند و میانجی پیوند آنها نیز نه خود دین که جرمهای جزئی و سابقه زندان و مانند آن است.
پیشتر اولیه روآ در کتاب «جهاد و مرگ» توضیح داده بود که فرایند جذب و افراطی شدن این جوانان غالباً در محله، زندان یا سالن ورزشی اتفاق میافتد. سلولهای جهادگرا همچون یک خانوادهی جدید یا به عبارت دیگر یک اجتماع برادران – در تضاد با پدران— شکل میگیرند. احتمالاً به همین خاطر در اغلب عملیاتهای تروریستی رد پای «برادران» خونی را میتوان دید (برادران کواشی، برادران عبدالسلام و…). آنها اغلب با خواهر برادران همرزم خود ازدواج میکنند.
در یک کلام، آنها بیشتر نیهیلیست هستند تا آرمانگرا. پیوندی اجتماعی با جامعهی مسلمانی که از آن دفاع میکنند ندارند، در آئینهای اجتماعی از جمله مراسم عید فطر و نماز جماعت شرکت نمیکنند، و تعداد کمی از آنها مرتباً به مسجد میروند.
به گفته روآ، از سال ۲۰۱۶ اما تغییراتی در پروفایل ترویستها رخ داده است. آنها به لحاظ سن و خاستگاه نامتجانستر شده اند. اقدام تروریستی نیز بیشتر فردی شده است. و دیگر و پس از سقوط دولت اسلامی با سلولهای جهادگرا روبرو نیستم. ریشه و خاستگاههای ملی تروریستها نیز متکثرتر شده است. عملیات تروریستی یک پاکستانی، یک چچنی و مانند آن پدیده جدیدی است. سابقه جرم و جنایت جزئی اما همچنان بخشی از پروفایل تروریستهاست.
تشخیص این تکثر و عدم تجانس اما برای جامعه خشمگین فرانسوی و زیر سایه هویتگرایی و ناسیونالیسم کار دشواری است. از چشم بسیاری از فرانسویها، مقصر اصلی یک کلیت واحد یعنی جامعه مسلمانان است.
مکرون و دولت او در تلاش اند که قانونی در جهت ممنوعیت آنچه «تجزیهطلبی اسلامی» خوانده میشود، تصویب کنند.
نظرها
ali
به امید محو همه اسلامگرایان و همینطور اسلامی که آنها مثلا مدافعش هستن . دین و ایدئولوژی کاری جز به جان هم انداختن انسانها انجام نمیدهند . مثلا به سختی میشه یک مسلمون و یک یهودی با هم کنار بیان یا یک یهودی با یک مسیحی کنار بیاد . همینکه بحثشون از آب و هوا و کرونا و اینا بیاد به سمت مذهب ، یک دفعه میبینی به جان هم میفتن و داد و بیداد راه میندازن . اگر عامل دین و ایدئولوژی رو از انسانها حذف کنیم دیگه چیزی برای اختلاف با هم نخواهند داشت و همه همدیگه رو به چشم یک انسان مثل خودشون خواهند دید. انسانگرایی حلقه گمشده ماست . وقتی به همدیگه نگاه میکنیم نباید به عنوان یک شیعه یا سنی یا یهودی یا هر چیز دیگه ای نگاه کنیم بلکه باید به چشم یک انسان همدیگه رو ببینیم . ممکنه اختلافاتی در مورد مسایلی غیر از دین هم داشته باشیم که امری طبیعی هستش . انسانها همه تفکرات گوناگون دارن اما مهم اینه که این تفکرات ، کهنه و پوسیده و مربوط به هزاران سال پیش نباشه که معلوم نیست اصلا درست باشن و یا حقیقت داشته باشن یا نه . برای بشر قرن 21 احمقانه است که در مورد مسائل قرن یک بر سر و کله هم بکوبن . مثل اینه که ما به درجه ای علم و دانش برسم که ماشین زمان رو اختراع کنیم بعد بوسیله اون بریم به هزاران سال پیش و از آدمهای اون دوره بپرسیم که ما چجوری و با چه قوانین باید زندگی کنیم ! طرف هم قطعا یه نگاه عاقل اندر سفیه به ما میندازه و میگه : مردک شماها به درجه ای از علم رسیدین که ماشین زمان و ساختین اونوقت اومدین در مورد نحوه زندگی و قانون و اینا از من نظر میپرسین ؟ اوج تکنولوژی زمان ما اینه که توی کوزه شکسته آب میخوریم و زیر پای درختان دستشویی میکنیم اونوقت شما اومدین از مای پاپتی زندگی کردن یاد میگیرین ؟ یعنی خودتون انقدر عقل و شعور ندارین که راه و روش زندگی مربوط به زمان خودتون رو تدوین کنین و دست به دامن ما شدین ؟ البته اون این حرف و به مذهبیون و کسانی که در هزاران سال پیش زندگی میکنن میزنه نه بشر عاقل امروزی که گذشته براش زیاد اهمیتی نداره .