خامنهای موضوع کاریکاتورهای محمد را مطرح کرد اما هیچ اشارهای به تروریسم اسلامی نکرد
خامنهای مسئولیت انتشار کاریکاتورهای پیامبر اسلام را متوجه دولت فرانسه کرد و آمریکا را به حمایت از داعش متهم کرد.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران در سالگرد اشغال سفارت آمریکا در تهران و ماجرای گروگانگیری، در سخنانی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، بدون اشاره به تروریسم اسلامی، آمریکا را به حمایت پنهان از گروه دولت اسلامی (داعش) متهم کرد. خامنهای همچنین مسئولیت انتشار کاریکاتورهای پیامبر اسلام در نشریه شارلی ابدو را متوجه دولت فرانسه کرد.
۱۶ اکتبر ۲۰۲۰ مهاجمی با فریاد «الله اکبر» به یک آموزگار تاریخ در حومه پاریس حمله کرد و سر او را برید. ژان میشل بلانکور وزیر آموزش و امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه این حمله را «حمله به ملت فرانسه» خواندند و اعلام کردند که فقط یک راه باقی مانده و آن هم مقابله با «هیولای تروریسم اسلامی» است. همزمان علیه دولت فرانسه اعتراضاتی در برخی کشورهای اسلامی از جمله اندونزی و بنگلادش به راه افتاد و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز کالاهای فرانسوی را تحریم کردند.
خامنهای در نطق تلویزیونی خود در واکنش به کاریکاتور پیامبر و قتل معلم در فرانسه گفت:
«دیگر چرا کاریکاتورها را نصب میکنید و صریحاً از آن حمایت میکنید، حادثه زشتی است که در ابعاد یک دولت اتفاق میافتد، صرف این نیست که یک هنرمند این کاریکاتور را کشیده باشد.»
رهبر جمهوری اسلامی در بخش دیگری از سخنانش، با گوشهچشمی به رویدادهای دهه نخست انقلاب، فرانسه را تلویحا به حمایت از سازمان مجاهدین خلق ایران متهم کرد. خامنهای آمریکا را هم از اتهام حمایت از تروریسم بینصیب نگذاشت:
«آمریکاییها اعتراف کردند، اگر ما میگفتیم ممکن بود محل تردید قرار بگیرد، ترامپ صریحا گفت داعش را آمریکا به وجود آورد و از آنها حمایت کردند و برایشان تجهیزات فراهم کردند، هم مرکز تولید فکر درست کردند، هم جریان تروریستی ایجاد کردند و عناصری را نادانسته وارد کردند.»
رهبر جمهوی اسلامی با اشاره به پیمان آبراهام (ابراهیم) که زمینهساز عادیسازی روابط امارات و بحرین با اسرائیل شد، گفت:
«مسأله خائنانه عادیسازی با اسرائیل را راه انداختند. مسأله فلسطین ادامه پیدا خواهد کرد و اسرائیل از بین خواهد رفت، اینها دارند برای اینکار مانع ایجاد میکنند.»
خامنهای با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری امریکا یک بار دیگر به تأکید ادعا کرد که نتیجه این انتخابات در سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در برابر آمریکا تأثیری نخواهد گذاشت. رهبر جمهوری اسلامی ایران گفت:
«دشمنی آنها با ما سر این است که سیاستهای آنها را قبول نکردیم و زیر بار نرفتیم و این دشمنی ادامه دارد.»
خامنهای در بخش دیگری از سخنانش خواهان پایان یافتن درگیریها بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان در منطقه قرهباغ شد:
«[درگیریها] بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان باید هر چه زودتر تمام شود و سرزمینهای آذربایجان که توسط ارمنستان گرفته شده باید به آذربایجان بازگردانده شود و امنیت ارامنه در این سرزمین رعایت شود و دو طرف به مرزهای بینالمللی تعدی نکنند و تروریستها در نزدیکی مرزهای ما نباشند.»
خامنهای به تأکید گفت: با «تروریستها» در نزدیکی مرز قطعا برخورد خواهد شد.
شامگاه گذشته افراد مسلح با انگیزههای اسلامگرایانه در شش نقطه از شهر وین در نزدیکی یک کنیسه مردم را به گلوله بستند. خامنهای ترجیح داد درباره این حادثه سکوت کند.
شامگاه گذشته افراد مسلح با انگیزههای اسلامگرایانه در شش نقطه از شهر وین در نزدیکی یک کنیسه مردم را به گلوله بستند. خامنهای ترجیح داد درباره این حادثه سکوت کند.
بیشتر بخوانید:
نظرها
هیستوری
اولین تروریستهای اسلامی حدود 42 سال قبل، سینما رکس آبادان را با مردم درون آن به آتش کشیدند. این فردی که امروز از داعش نام میبرد، از رهبر آن تروریستها بارها بعنوان استاد خود و کسی که مشوق او بوده یاد کرده است (نواب صفوی). درباره نواب صفوی: (نقل از ویکی پدیای فارسی) نواب صفوی قبل از اقدام به سوءقصد نافرجام به کسروی یک بار حین جلسات مباحثهاش با او روبرو شده بود. در ۲۹ فروردین ۱۳۲۴ او و دستیارش به کسروی - در میدان حشمت الدولهٔ تهران - حمله کردند. ضاربان از چاقو و اسلحهای استفاده کرده بودند که با اعانه "آیتالله حاج شیخ محمد حسن طالقانی" - امام مسجد سیف الدولهٔ تهران - خریداری شده بود. کسروی به شدت زخمی شد و به بیمارستان منتقل شد. ضاربان او برای مدت کوتاهی بازداشت شدند و با وثیقهای که "تاجران ثروتمند بازار" تأمین کرده بودند، آزاد شدند. نکته جالب همراهی پلیس شاه و آزادی این تروریستهاست: گزارش غیر حقیقی پلیس، با ادعای نواب صفوی مبنی بر اینکه نواب با چاقو از خودش دفاع کرده و اسلحه از دست کسروی درآورده است، پیوست پرونده میشود. گزارش پزشکی، گزارش پلیس را نقض میکرد بدین ترتیب که «پشت کسروی توسط شلیک گلوله مجروح شده بود». کسروی نتایج تحقیقات پلیس را انکار و مسخره کرد و روایت خودش از حادثه را به رسانهها گفت. چند هفته بعد از اقدام نافرجام ترور کسروی، سید روحالله خمینی از مسلمانان جوان خواست نسبت به «این بی سواد تبریزی» -اشاره به زادگاه کسروی - واکنش نشان دهند. در این نامه سید روحالله خمینی، سید احمد کسروی را «یک نفر تبریزی بیسروپا» خطاب کرد. وی از روحانیونی بود که «مسلمانان با غیرت» را به کشتن «این مرتد جاهل مفسدالارض» فراخواند. سید محمد صادق روحانی، از مراجع تقلید، میگوید وی فتوای قتل کسروی را به درخواست نواب صفوی از سید ابوالقاسم خوئی گرفته و خویی نیز همین فتوا را از سید حسین طباطبایی قمی گرفتهاست. به گمان وی، خوئی بخشی از پول سفر نواب و تهیهٔ اسلحه برای او را نیز پرداختهاست. نواب صفوی به محض آزاد شدن از زندان، اعلامیهای با عنوان «خون و انتقام» توزیع کرد و تشکیل گروه فدائیان اسلام را اعلام کرد. گروه بنیادگرایانه شیعی که از ابتدا با طلبههای جوان و مسلمانان متعصب شکل گرفت. ******** این رویدادها چیزی نبود که از چشم آمریکا و فرانسه و انگلیس مخفی بماند، اما با این اوصاف از خمینی حمایت همه جانبه کردند. شاه هم از این تروریستها و اسلامگرایان تندرو حمایت کرد. این ها بخشی از تاریخ ماست که هرگز فراموش نمی شود.
قدرشناس
سکوت پیرمردی سالخورده که سالها از زمان بازنشستگی و کناره گیری آش گذشته و از روی نوشته هایی که دیگران برایش نوشته اند تغذیه میکند چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟ و در ضمن درج عبارت «انگیزه های اسلام گرایانه» هم همچون سکوت خامنه ای کاملا بی معناست و فاقد ارزش و اعتبار.
دخو
جناب "هیستوری" با سپاس از یادآوری های تاریخی شما در مورد ترور زنده یاد احمد کسروی؛ که به نظر بسیاری از تاریخ نگاران نطفهء ج.ا. از همین ترور کسروی ریخته شد. شوربختانه تراژدی ترور کسروی و مسئولیت قتل او فقط به گردن مسلمانان و دربار شاه نیست. اگر چه ترور کسروی نتیجهء توافق و همکاری مابین ایندو بود. شما دقت کنید که چگونه شخصیتی مانند دکتر فاطمی, وزیر امور خارجهء "ضد امپریالیستی" مصدق و سردبیر نشریهء "باختر امروز" علنا و صریحا در صفحات نشریهء "باختر امروز" از ترور کسروی دفاع کرد و آنرا امری مثبت تلقی نمود. یا از آن بدتر خفه خون تاریخی حزب توده که مثلا ناسلامتی قرار بود جریان کارگری و گرایش سوسیالیستی در جامعه ای ایران آن زمان می بود, اما در این مورد (احتمالا چون ربطی به منافع شوروی نداشت) حتی یک خط هم ننوشت! مارکس در مورد انقلابهای کارگری (در "هجدهم برومر") می نویسد که: "... ولی انقلابهای پرولتری ... مدام از خود انتقاد می کنند، پی در پی حرکت خود را متوقف می سازند و به آنچه که انجام یافته به نظر می رسد باز می گردند تا بار دیگر آن را از سر بگیرند، خصلت نیم بند و جوانب ضعف و فقر تلاشهای اولیه خود را بی رحمانه به باد استهزا می گیرند، دشمن خود را گویی فقط برای آن بر زمین می کوبند که از زمین نیروی تازه بگیرد و بار دیگر غول آسا علیه آنها قد برافرازد.." شاید ما ایرانیان نیز در نقد تحجر و عقب افتادگی شدید فرهنگی خود به چنین سنجش هایی بی رحمانه و سخت نیاز داشته باشیم.
هیستوری
منطقاً آنچه که باعث همراهی شاه با جریانهای اسلامگرای تندرو امثال نواب صفوی و آخوندهای مرتجع میشد، ترس از کمونیسم بود. شاه فکر میکرد شاید به کمک شیعهگری بتواند کمونیسم را مهار کند، اما اشتباه کرد. نباید فراموش کرد که کمونیسم دشمن اکثر حکومتهای منطقه و حتی غربی بود، و مردم ایران با توجه به سطح دانش نسبتاً خوب و نزدیکی جغرافیایی به شوروی، تحت تأثیر این ایدئولوژی بودند. فریبی که خمینی در فرانسه به کار برد هم در همین جهت بود. او به شرکای غربی خود (شرکای سرنگونی شاه)، قول مبارزه با کمونیسم و بازنگهداشتن خط نفت به غرب را داد. و پس از قدرت گرفتن هم این قول را عملی کرد. شاه میخواست با ابزار دین به جنگ کمونیسم برود، اما خمینی با کمک دانشآموختگان غربی (همچون یزدی و دیگران) به غرب این پیغام را رساند که این ابزار در دستان اوست و او بهتر از هر کسی میتواند آن را بکار گیرد. برای همین بود که یکی از متحجرترین حکومتهای دینی تاریخ را در ایران شکل داد. و این همان چیزی بود که غرب میخواست. آنها یکی دیگر را در افغانستان شکل داده بودند و با همین حربه تا حدودی شوروی را زمینگیر کرده بودند. این همان هلال اسلامی بود که غرب بدور شوروی کمونیستی کشید. چچن هم تا حدود زیادی در همین خط قرار داشت. پوتین بعدها آن جریان تندرو اسلامگرا را تار و مار کرد. و از حکومت اسلامی ایران جیک هم در نیامد. این درست زمانی بود که نفوذ روسیه در ایران زیاد شده بود. و شیعه اسلامی در حال تبدیل شدن به ابزار روسی میشد. که بعدها هلال اسلامی بدور شوروی تبدیل به هلال شیعی بدور اسرائیل شد. و جنگجویان طالبان سنی در افغانستان تبدیل به قاتلان سربازان آمریکایی شدند(و طبق گفته ترامپ برای کشتن هر سرباز آمریکایی از روسیه پول میگرفتند.). بنابراین آمریکا تصمیم گرفت تا طالبان را از لیست تروریستی خارج کند و با آن به گفتگو نشست. نکات مختصر فوق به ما میگوید که اتفاقات داخل کشور هرگز بدون تحلیلهای بیرونی کامل نیست. نکته بسیار مهم اما غیر مستقل بودن شاه، خمینی و دیگر رهبران ایران بوده و هست. آنها خلاف ادعاهایشان، هرگز به مردم متکی نبودند و نیستند. مردم برای آنها موج هستند. موجی که باعث مشروعیت بخشی بین المللی برای آنها میشود. خارج از آن مردم برای این افراد هیچ محلی از اِعراب ندارند. بحث به درازا کشید و کمی منحرف شد. هدف فقط آشکار کردن چهره خامنهای بود. کسی که ترور جزو اولین اولویت او در مقابله با مخالفانش است. کسی که دکترین ترور را استاد خود میخواند نمیتواند در این خصوص صحبتی کند.