یک سال پس از جان باختن محمد داستانخواه: «مُرد دیگر؛ دنبال چه هستید؟»
یک سال از کشته شدن محمد داستانخواه گذشت. مقامهای قضایی و امنیتی در کنار تهدید و عدم پاسخگویی، بیشرمانه پیشنهاد پرداخت دیه دادهاند.
- محمد خیلی خونگرم بود، خیلی جنب و جوش عجیبی داشت. همیشه دوست داشت کار کند، علاقه زیادی به رباتیک داشت. همیشه مقداری سیم و آرمیچر داشت و خودش را با آنها سرگرم میکرد و چیزهای مختلف درست میکرد. در کوچه همیشه با دوستانش مشغول بازی بود، دوستانش را دور خودش جمع میکرد. از زمانی که این اتفاق برای محمد افتاده دیگر بچهها در کوچه جمع نمیشوند. میگویند مادر محمد صدای ما را میشنود و ناراحت میشود. محمد همیشه دوست داشت زود بزرگ شود و شروع به کار بکند. عشقش کار کردن بود.
یک سال از آن روزها میگذرد که صدها جان بیگناه با سرکوب خشونتآمیز نیروهای امنیتی در جریان اعتراضهای آبان بر خاک افتادند. بسیاری از خانوادههای دادخواه و داغدیده اما نه تنها پاسخ مشخصی در مورد آنچه بر سر عزیزانشان آمد دریافت نکردهاند، بلکه حتی به دلیل پیگیری این موضوع از جانب نهادی امنیتی مورد تهدید و آزار واقع شدند.
حکومت ایران تاکنون آمران و عاملان کشتار مردم در اعتراضهای سراسری آبان ۹۸ را معرفی نکرده و در عوض بسیاری از جانباختگان را «اغتشاشگر» خوانده و به این ترتیب تیراندازی بیمحابا و کشتن آنها را مشروع دانسته. از سوی دیگر هم تلاش کرده برخی از جانباختگان را با اعمال فشار و تهدید به عنوان «شهید» ثبت کند و کشته شدن آنان را نتیجه اقدام «عوامل بیگانه» جا بزند.
محمد داستانخواه، نوجوانی که تنها ۱۵ساله داشت، روز شنبه ۲۵ آبان ۹۸ هنگامی از مدرسه در راه بازگشت به خانه بود، در شهر صدرا از ناحیه قلب مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت. عبدالرضا داستانخواه، پدر محمد داستانخواه، بعد از گذشت یکسال میگوید پیگیریهای قضایی آنها برای معرفی عامل قتل فرزندشان تاکنون راه به جایی نبرده و هیچ پاسخی به درخواستهای آنها داده نشده و نمیشود.
عبدالرضا داستانخواه به زمانه میگوید بعد از گذشت یک سال همچنان منتظر دریافت پاسخ روشن و شفاف در مورد قتل پسر ۱۵ سالهشان هستند اما تاکنون هیچ پاسخی به آنها داده نشده است.
خانواده محمد داستانخواه برای پیدا کردن عامل قتل فرزندشان یک شکایت به ثبت رسانده است:
«مادرش به دادگاه مراجعه کرده بود، گفته بودند باید ۵۰۰ هزار تومان به حساب واریز کنید برای کارشناسی، ما هم مبلغ را به حساب ریختیم. آخرین جوابی که به مادرش داده بودند، گفتند میتوانید دیه بگیرید. این شد تنها جواب ما. مسئولان فکر میکنند اگر برای بچه خود آنها هم چنین اتفاقی افتاده بود، یک دیه میگرفتند و پی کارشان میرفتند؟ اگر برای کسی مثل امثال خودشان چنین اتفاقی افتاده بود، مطمئنا با این چیزها حل نمیشد و صدایشان را به کجاها که نمیرساندند.»
بر اساس آنچه در دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای نظامی فارس آمده است، بازپرس برابر با آنچه که محتویات پرونده محمد داستانخواه خوانده، پس از «بررسیهای به عمل آمده توسط کمیته اطلاعاتی و امنیتی»، به دلیل عدم وجود «شواهد و مستندات مبنی بر اقدامات خشن، تخریبی و ضد امنیتی و ...» [از جانب محمد داستانخواه] و بینتیجه ماندن تلاشها برای «یافتن قاتل»، برابر با بخشنامه ۴۵۲۴۸ شورای امنیت کشور و مواد ۴۸۷ قانون مجازات اسلامی و ۸۵ قانون آیین دادرسی کیفری، درخواست ارسال پرونده به دادگاه برای پرداخت «دیه» به خانواده داستانخواه کرده است.
بازپرس شعبه در گزارش درخواست ارجاع پرونده به دادگاه برای پرداخت دیه، در حالی از عدم «پیدا شدن قاتل» سخن میگوید که در ابتدا با شرح وقایع آبان ۹۸ در شهر صدرا و توسل به آنچه «حجم درگیریها، تخریب و آتشسوزی و تعرض عدهای از مردم به مقر بسیج» عنوان کرده، تأیید میکند مأموران به سوی مردم تیراندازی کردهاند و نتیجتا باید برای آنها هویت مأمور/مأمورینی که در آن روز اقدام به تیراندازی کردهاند، محرز باشد. در این گزارش اما آمده است که «متوفی [محمد داستانخواه] بر علیه خود اقدام» - که مشخص نیست منظور از اقدام علیه خود برای یک کودک ۱۵ساله چیست - و در نتیجه «اقدامات مأمورین صرفا در مقام دفاع مشروع و قانونی از خود، مقر تجهیزات و سلاح و مهمات مقر بسیج صورت گرفته» و «مأمورین برابر بندهای ۳ و ۸ قانون به کارگیری سلاح اقدام به تیراندازی نمودهاند».
مقامهای قضایی و امنیتی از خانواده داستانخواه به پرداخت دیه رضایت دهند و تاکید دارند «این اتفاقی است که افتاده و تمام». در نهایت طی یک سال گذشته تمام پیگیریهای این خانواده برای رسیدن به عدالت تنها به پرداخت دیه ختم شده است:
«برای ما و امثال ما تره هم خُرد نکردند، میگویند اتفاقی است که افتاده و تمام. فقط میتوانید بروید یک دیه بگیرید، فکر میکنند مثلا درد یک پدر و مادر را میتوانند با این چیزها دوا کنند. این اتفاقی است که در این یک سال افتاده.»
عبدالرضا داستانخواه از تاثیرات مخرب حادثه جان باختن فرزندش بر خانوادهشان چنین میگوید:
«کلا خانه از هم پاشیده، مادرش عصبی شده و قلبش درد میکند. هر ساعت باید به دکتر برویم، خودم هم دیگر حوصله هیچ چیزی را ندارم، نه سر کار رفتن، هیچی… این افتاق تحملش برای ما خیلی سخت است، خیلی نبودن محمد سخت است.»
علاوه بر عدم رسیدگی قضایی عادلانه و پاسخگویی به درخواستهای خانواده داستانخواه، در این مدت نهادهای امنیتی آنها را تهدید کردهاند. اداره اطلاعات یک مرتبه آنها را احضار و بابت صفحهای که در آن عکسهای محمد را به اشتراک میگذاشتند مورد بازجویی قرار دادند:
«گفتند به چه دلیل پیج دارید، پاک کنید. اگر زندگی بچه دیگر شما برایتان مهم است بروید بنشینید در خانه، مُرد دیگر تمام شد، دنبال چه هستید؟»
غزل داستانخواه، خواهر بزرگتر محمد داستانخواه اما میگوید بعد از کشته شدن برادرش زندگی آنها دیگر مانند قبل نشده است:
«زندگی ما بعد از محمد زندگی قبل نشد. بچهای را بیرون میبینی کیف مدرسه دارد یاد محمد برایمان زنده میشود، قد کشیدن نوجوانها را که میبینم میگویم اگر محمد ما هم زنده بود الان چقدر قد کشیده بود. واقعا نمیدانم چه بر سر خانوادهها آوردند. یعنی یک ذره عذاب وجدان ندارند؟ یکسالی که مثل برق و باد گذشت، برای خانوادهها صدسال دلتنگی به وجود آورد.»
غزل داستانخواه میگوید تنها خواسته خانوادهشان این است که بدانند چرا، به چه حقی و به چه گناهی برادرش را کشتند و قاتلش کیست:
«واقعا کسی نیست که جوابگو باشد؟ فقط میگویند مُرد دیگر تمام شد ...»
با توجه به رویکرد مقامهای جمهوری اسلامی در قبال معترضان آبان ۹۸، چه افرادی که کشته شدند چه خانواده آنها و نیز صدور احکام سنگین برای هزاران بازداشتی این اعتراضها، ظاهرا ارادهای برای تحقق عدالت و روشن شدن ابعاد همه ماجرا به مانند حوادث دیگری چون دی ماه ۹۶ و ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی وجود ندارد. اما «دادخواهی» بازماندگان این جنایت همچنان برای کشف حقیقت و اجرای عدالت با دریایی از درد، رنج و امید ادامه دارد.
درباره سرگذشت محمد داستانخواه اینجا بیشتر بخوانید:
نظرها
نظری وجود ندارد.