در دادگاه هم با خشونت مواجه میشویم - گفتگو با ناهید مرجان، فعال حقوق زنان در افغانستان
مرجان ناهید، فعال حقوق زنان افغانستان از مشکلات زنان افغانستان، خشونتهایی که با آن مواجه هستند و ترس زنان افغانستان از طالبان میگوید.
مرجان ناهید، فعال حقوق زنان در افغانستان است که حقوق و علوم سیاسی خوانده و سالهاست در حوزه مبارزه با خشونت علیه زنان در شهر هرات فعالیت میکند. او در گفتوگو با کانون زنان ایرانی، از مشکلات زنان افغانستان، خشونتهایی که با آن مواجه هستند و ترس زنان افغانستان از طالبان میگوید.
***
■ ابتدا یک تصویر کلی از وضعیت زنان در افغانستان برای ما ترسیم کنید. به نظرم تصویری که در رسانه ها از زنان افغانستان گفته میشود با چیزی که یک فعال حقوق زنان میگوید متفاوت است و قطعا روایت شما، دست اول است …
تصویر زنان آنطور که رسانهها نشان می دهند نیست. زندگی در افغانستان خیلی وحشتناک است و حتی زمانی که زنان از خانه بیرون میآیند تا به سمت یک آینده تازه روند، هیچ نهادی در حوزه زنان از آنها حمایت نمیکند. سه ماه قبل یکی از زنان افغانستان را از ایران خارج کردم چون مورد خشونت خانگی واقع شده بود. من خودم درد کشیده هستم و زنان را درک میکنم. به همین خاطر خودم آستین بالا میزنم تا به آنها کمک کنم. به واسطه دسترسی به رسانهها تلاش میکنم وارد مسائل شوم و قدری به آنها کمک کنم. اما واقعیت این است که حتی دادگاههای افغانستان هم به زنان نگاه زنستیزانه دارند و زن از نظر آنها، هنوز جنس دوم است. هنوز طلاق را به عنوان یک معیار قبول ندارند و نمیتوانند آن را قبول کنند.
■ پیش از مصاحبه که با شما صحبت می کردم، به مساله ازدواج زیر سن قانونی به عنوان یکی از مصادیق خشونت علیه زنان اشاره کردید. منظورتان ازدواج کودکان است؟ لطفا دقیقتر دربارهاش صحبت کنید.
بله. از مشکلات بزرگی که زنان در افغانستان دارند، ازدواج زیر سن قانونی است که هنوز در قوانین افغانستان جرمانگاری نشده است. دختران در سنین ۸ تا ۱۳ سال را شوهر میدهند. برخی در همان سن به خانه شوهر میروند و برخی دیگر صبر میکنند تا قدری بالغ شود. وقتی هم به مراجع قانونی میرویم، آن را به مسائل سنتی و شرعی ربط میدهند که پدر یا پدربزرگ حق این کار را داشته است.
■ شما در طول این سالها با موارد بسیاری از خشونت علیه زنان مواجه شدهاید. حتی به یک مورد از زنان افغانستانی که در ایران بود اشاره کردید. کمی بیشتر دربارهاش توضیخ بدهید؟
مساله آن زن که گفتم، مربوط به ۴ ماه قبل بود که در ایران زندگی میکرد و در ۱۴ سالگی با یک مرد افغان ازدواج کرده بود. البته خانواده به خواستگاری رفته و طبق سنت انجام شده بود. همسرش بعد از ازدواج او را کتک میزد و ارتباط زن با خانوادهاش را به کلی قطع کرده بود. این زن دو بار به هرات رفته و به پلیس شکایت کرده بود. پلیس هم به گرفتن یک تعهد اکتفا کرد. زن به ایران بازمیگردد و همسرش احتمالا معتاد بوده. تعریف می کرد که همسرش آدمهای مختلف را به خانه میآورده و زن را از خانه بیرون میکرده است.
شوهرش برای اینکه زن، ارتباطی با والدیناش نداشته باشد، تلفن را شکسته بود. یعنی ارتباطش با پدر و مادرش به کلی قطع شده بود. هر چه تماس میگرفتند، موفق به صحبت نمیشدند و به دلیل کرونا امکان آمدن به ایران را نداشتند. زن هم تهدید به خودکشی کرده بود. والدین با من تماس گرفتند. من روابط اجتماعی خوبی در ایران دارم و به شدت با شنیدن قصه این زن متاثر شدم. تلاش میکردم با دوستان ایرانیام ارتباط برقرار کنم. در نهایت برایش پول فرستادم و او را از ایران خارج کردم.وقتی زن را در افغانستان تحویل گرفتم، آثار ضرب و جرح داشت. الان هم در حال انجام کارهای طلاق غیابی او هستیم. یکی از نمونههای بارز در اینجا این است که وقتی به دادگاه خانواده میرویم، با ما بد برخورد میکنند. من به دادگاه افغانستان گفتم که زنان ایرانی از طریق خانههای امن کمک کردند تا این زن دوباره به اینجا بازگردد. مشکلات عمده ما همینهاست. زنان افغانستان اجازه آب خوردن هم ندارند. اجازه درس خواندن، کار کردن، انتخاب لباس و ازدواج ندارند و همه اینها از موارد عینی نقض حقوق انسانی است.
■ درباره اشتراکات ایران و افغانستان که صحبت کردیم، به مساله سواد اشاره کردید. در عین حال یکی از مواردی که شما به کمکش رفتید، مربوط به زن افغانستان در داخل ایران بوده. یعنی انگار مساله جغرافیای خشونت مطرح نیست و خود مردان افغانستان نیاز به آموزشهای بیشتری برای کاهش این خشونت ها دارند. این مساله را قبول دارید؟
بله. مردم در افغانستان ذهنیت کاملا بسته دارند. هنوز به سنتهای سالهای قبل پایبند هستند. بیشترشان پشتون هستند و این گروه نیاز به ذهنیتسازی دارند. ولایتهایی که اهالی پشتون در آن هستند، زن را به شکل کالا میبینند. نگاه به زن هنوز در ایالتهایی مثل جلال آباد به صورت کالایی است. مثلا دست زن را نگاه میکنند ببینند سفید است یا سیاه و یا زنها را وزن میکنند تا ارزشگذاری یا پسندیده شوند. این مسائل جایی در اسلام ندارد. زن برای شکایت از خشونت به دادگاه میرود اما آنجا هم مورد خشونت قرار میگیرد. افغانستان تا زمانی که سطح تحصیلات و سواد را بالا نبرد، کمکهای خارجی موثر نیست. من تلاش میکنم هر جا که میروم، ذهنیتسازی کنم که اجازه تحصیل به زنان داده شود تا حداقل یکی دو خانواده ذهنیتشان تغییر کند.
■ در این سالها NGO ها ونهادهای مدنی خارجی بسیاری در افغانستان حضور پیدا کردند. چقدر حضور آنها را موثر میدانید و دستاورد بودن آنها چه بوده است؟
حمایت خارجیها و جامعه جهانی تا حدودی خوب بوده است. مثلا وقتی قانون منع خشونت علیه زنان در مجلس تصویب میشد، افغانها آمادگی ذهنی برای این مساله را نداشتند. باید مشکلات جامعه افغان را بیشتر مطالعه میکردند اما نمیتوان گفت این حمایتها مهم نبوده چرا که صدای زنهایی مثل من و امثال من بلند شد. اگر فشار خارجیها نبود شاید حرف ماها را هم نمیشنیدند. زنان اگر بخواهند مشکلاتشان را حل کنند باید کمی جسارت داشته باشند. حتی مثل همان چیزی که خانم بنی یعقوب در کتابش(افسوس برای نرگس های افغانستان) اشاره کرده، در یک جا به دلیل حضور نمایندگان نهادهای خارجی، قیمت کرایه خانه در کابل بالا رفته بود. اشتغال هم وضعیت جالبی ندارد.
■ یعنی عملا زنان مشارکتی در خانه یا اجتماع ندارند؟
زنان افغانستان راه زیادی تا مشارکت اقتصادی دارند. مردانشان هم اغلب بیکارند. مشارکت اقتصادی زنان نیاز به کارهای بسیاری دارد. سطح دانش پایین است. حتی وقتی از دانشگاه فارغ میشویم هم پایین است. تا زمانی که سطح دانش بالا نرود، نمیتوانیم خیلی پیشروی کنیم. اینکه شما هم به شاگردان افغان که در ایران داشتید اشاره کردید درست است. افغانها باهوش و توانمند هستند اما خیلی روی این توانمندی کار نشده است. یکی از دغدغههای زنان در اینجا طالبان است. از طالبان میترسیم.
■ در طول فعالیتهایی که داشتهاید، آیا از طرف طالبان هم تهدید شدید؟
مردم افغانستان در فیسبوک خیلی فعال هستند. من چند بار مساله حجاب در دانشگاه را به بحث گذاشتم و آنجا من را تهدید کردند. ناچار شدم شکایت کنم. برخی مردان افغانستان ذهنیت بیمار دارند. یک بار که بیرون میرفتم پسر همسایه به سمت ریکشا (وسیله نقلیه شبیه سه چرخه) آمد و توی صورتم زد که چرا بیرون آمدی؟ تصور میکرد کسی که در ریکشا بود دوست من است. شکایت بالا رفت و نهادهای حقوق زنان در جریان قرار گرفتند. البته به نتیجه نرسید. تماس میگرفتند و میگفتند اشتباه کرده اما مساله ناموسی بوده است.می خواهم بگویم حتی پسر همسایه هم خودش را پدر و یا همسر ما میداند. زندگی در افغانستان بسیار چالشبرانگیز است.
نظرها
نظری وجود ندارد.