ده سال پس از بهار عربی: یاس پایان انقلاب یا امید به تکرار آن؟
ده سال از خودسوزی دستفروش تونسی که آغازگر بهار عربی شد میگذرد. در این مقاله به بررسی این انقلابها و تاثیر آن بر جنبشهای مردمی منطقه میپردازیم.
ده سال از خودسوزی محمد بوعزیزی - دستفروش تونسی - که آغازگر بهار عربی در تونس شد میگذرد. او عصبانی از توقیف چرخدستیاش که با آن میوه و سبزی میفروخت مقابل ساختمان شهرداری شهر سیدی بوزید، بر بدنش بنزین ریخت و خود را به آتش کشید. پس از او، در دورانی که به بهار عربی مشهور شد ۶۴ انسان دیگر حرکت او را به دلایل مشابه تکرار کردند: خشم از فقر و نابرابری و فساد سیستمی.
خودسوزی محمد بوعزیزی را آغاز انقلابی میدانند که در آن زنها و جوانان حضور چشمگیر داشتند. انقلابی که دیکتاتوری ۲۳ ساله زینالعابدین بن علی را در تونس پایان داد.
یاس پایان انقلاب
پوشش خبری دهمین سالگرد این خودسوزی سیاسی در رسانههای جریان اصلی پر از یاس است. گزارشهای ده سال بعد اگر در مورد تونس است، گزارش وضعیت اقتصادی خراب است. در مورد سوریه و یمن و لیبی - گزارشها اخبار هر روز جنگ و خون ریزیست.
انگوس مک داول و طارق عماره رویترز در بازگشت به شهر سیدی بوزید - جایی که انقلاب از آنجا آغاز شد - از قول یک استاد بازنشسته فلسفه مینویسند که چیزی در انقلاب خراب شد.[1]
مقاله مارتین شولوف در گاردین هم با عنوان «۱۰ سال بعد از بهار عربی، خشم انفجاری و آرزوهای نابود شده» تمی مشابه دارد. مقاله در سفری تاریخی از فرار دیکتاتورهای سابق تونس و بحرین به عربستان سعودی میگوید، از سقوط حسنی مبارک و معمر قذافی و از صندلی لرزان بشار اسد که به زور روسیه، ایران و ترکیه هنوز پابرجاست. مقاله در نگاه به انقلابهای بهار عرب بیشتر در مورد آرزوهای بر باد رفته است تا سنگرهای به دست آمده.[2]
درست است که بخشی از واقعیت این است که اعتراضات مردمی که یک دهه پیش در تونس، مصر، لیبی و یمن فوران کرد، در بهترین حالت آن تنها در تونس به اصلاحاتی انجامید که کشور را به دمکراسی و حاکمیت مردمی نزدیکتر کرد اما مشکلات اقتصادی را حل نکرد. در بدترین حالت آن دیکتاتوری را در مصر با دیکتاتوری دیگری جابهجا کرد. در سوریه و لیبی و یمن به جنگهای داخلی انجامید که هنوز هم آنها را پایانی نیست. اما آیا ده سالگی بهار عربی همین است؟ جنگ و فلاکت و ناامیدی؟
امید تکرار
آصف بیات استاد جامعه شناسی دانشگاه ایلینویز که سالها در مصر زندگی کرده و کارشناس انقلابها در جهان عرب است با نگاههای پر از یاس به جنبشهای اجتماعی منطقه همدل نیست. او به فرانس ۲۴ در آستانه ده سالگی بهار عربی میگوید که اعتراضات سال گذشته در چهار کشور جدید نشان داد که خیزشهای مردمی سال ۲۰۱۱ همچنان زنده است:
«ظهور موج ۲۰۱۹ خیزشها در الجزایر، سودان، لبنان و عراق نشان داد که بهار عربی از بین نرفته است.»[3]
در خیزشهای مردمی سال ۲۰۱۹ هم مطالبات مشخص و شبیه به آنچه در سال ۲۰۱۱ مردم را به خیابان کشاند مطرح بود: فقر، پایان دادن به بیثباتی اقتصادی، پایان دادن به فساد سیستمی و حکومتهای دیکتاتوریای که به مردم پاسخگو نیستند.
مطالبات طبقه متوسط فقیر: آتش زیر خاکستر
این خواستههای مردمی چیستند و این مردم کیستند که در بهار عربی انقلاب کردند و اکنون مطالبات آنها آتش زیر خاکستری است که جنبشهای اجتماعی دیگر در منطقه را روشن کرده است؟
درست پس از سقوط حسنی مبارک و قدرت گرفتن اخوان المسلمین در مصر زمزمههای اول نامیدی و یاس آغاز شد. نخبگان مصر و طبقه متوسطی که مدعی انقلاب بودند انتظار سیاستهای لیبرال و سکولار داشتند و حالا اسلام سیاسی آن هم ورژن اخوان المسلمین قدرت گرفته بود.
سویه خشم اول به سمت فقرا و فرودستان بود. نگاه کلی این بود که انقلابیهای فقیرتر که تعدادشان هم بیشتر است اسلامگراها را به قدرت رساندهاند.
احساسات مشابه در ایران در جنبش سبز هم بود. «ساندیس خورها» تنها تحقیر بسیجیها و وابستگان حکومت جمهوری اسلامی نبود. «ساندیس خورها» طبقه فقیرتر حامی محمود احمدی نژاد و حکومت اقتدارگرای خامنهای بودند، که این حاکمیت نمیتوانست بدونشان قشونکشی مردمی کند.
آصف بیات که انقلاب مصر و تونس را بیشتر از انقلابهای دیگر پس از بهار عربی نگاه و بررسی کرده است با نگاه بالا که فقیرها را مسئول قدرت گرفتن اسلامگراها میداند موافق نیست.
پاسخ او به اینکه این مردم انقلابی کیستند در پرونده بهار عربی مصر و تونس کماکان این بود: طبقه متوسط فقیر و فقیران شهری.
اینکه چرا این مردم انقلابی شدهاند به نظر بیات مربوط به «گسترش سیاستهای نئولیبرالی در رژیمهای عربی است». این سیاستهای نئولیبرالی همراه با نابرابریها، دسترسی مردم به امکانات محدود کرده و در سطح جامعه قطبیهای اقتصادی ایجاد کرده است:
«ثروت و رفاه را برای برخی و محرومیت و حاشیهنشینی را برای برخی دیگر به ارمغان آورده است.»[4]
این را همراه کنید با اینکه بسیاری از قشرهای محروم شهری، دسترسی به آموزش و ابزارهای جدید ارتباطی مانند موبایلهای هوشمند هم دارند که در مورد شرایط خود و دیگران آگاه باشند و بتوانند بر اساس این آگاهی شبکه بسازند.
به نظر بیات، بهار عربی، نتیجه مذاکره میلیونها شهروند عرب فقیر شهرنشین مانند بوعزیزی با نظم نئولیبرال جدید بود که در آن آنها مطالبهشان زندگی و کار بهتر و استفاده بهتر از مزایا بود.
این شرایط چه در کشورهای عربی، چه در ایران، همچنان باقی است. مذاکره طبقه متوسط فقیر و فقیران شهری با نظم نئولیبرال به پایان نرسیده و بازسازی این نظم موجود از طریق جنبشها مردمی ادامه خواهد داشت. منطق کلی نظریه بیات را میتوان در مورد خیزشهای اخیر مردمی در ایران هم به کار برد. چنانچه در خیزش دی ماه و خیزش آبان ماه در ایران دیدم که نیروهای این جنبشها - درست مانند جنبشهای پیش از آنها در بهار عربی – از افزایش قیمت بنزین و فشارهای معیشتی به شعارهای سیاسیای رسیدند که پایان رژیم سیاسی را درخواست میکرد.
زمستان عربی
گزاره «بهار عربی شکست خورد» در ده سالگی این انقلابها در رسانههای جریان اصلی غالب است. «زمستان عربی» که عنوان کتابی نوشته نوحا فلدمن هم هست قرار است این نظریه باشد که انقلابهای بهار عربی شکست خوردند و آنچه قرار بود از دلش دمکراسی در بیاید تبدیل به زمستانی شد برای قدرتگیری دیکتاتورهای جدید، اقتدارگراییهایی با شکلهای جدیدتر و از همه خطرناک تر قدرت گرفتن اسلام سیاسی افراطی.
حامیان این نظریه معمولا از دو وجه به این شکست فرضی نگاه میکنند: یکی که این جنبشها از اولش هم بر دوش فقرای اسلامگرا قدرت گرفته بودند و نیروهای مردمی آن اسلامی بودند. دو اینکه اگر این خیزشها با مداخله خارجی و حمایتهای کشورهای غربی لیبرال همراه میشدند شاید میشد که انقلابها را از همان اول زهر اسلامش را گرفت و به سمتی لیبرالتر هدایت کرد.
ابوبکر الشماهی روزنامهنگار الجزیره به مناسبت ده سالگی انقلاب تونس به شهر سیدی بوزید رفته و آنجا با زکریا حمدی - یک شهروند - حرف میزند که در زمان انقلاب ۲۰ و چند سالش بوده و اکنون ۳۰ و چند سالش است.
حمدی توضیحی شفاف از شرایط خودش در زمان میدهد که برای ایجاد تردید در مورد نظریه «زمستان عربی» مهم است. حمدی میگوید در آن زمان در اواسط ۲۰ سالگی فارغ التحصیل دانشگاه و بیکار بوده و در حین انقلاب مخلوطی از احساسات یأس و عصبانیت او را به سمت خیابان سوق میدهد.
او میگوید نود درصد از هم سن و سالهایش در سیدی بوزید شرایط مشابه داشتند:
«ما به دانشگاه رفته بودیم اما در کافههایی نشسته بودیم و قادر به پرداخت هزینه یک قهوه یا سیگار نبودیم. و دولت ما را انگل میدید.»[5]
این نقل قول کلیدی است. نه اسلام اینجا مطرح است و نه حمایتهای دولتهای لیبرال غربی از انقلابها. چیزی که اینجا مطرح است جوانانی هستند که در بطن انقلابهای بهار عربی بودند، دانشگاه رفته بودند، خود را برای یک زندگی طبقه متوسطی آمده کرده بودند اما امکانات زندگی طبقه متوسطی نداشتند، و در فقر زندگی میکردند.
نگاههای که انقلابهای بهار عربی را زمستان میبینند از درک ساز و کار نئولیبرالیسم در خاورمیانه و فسادهای پیرامونی آن در سیستمهای سیاسی-اقتصادی رانتی غافل هستند. از این رو تنها شاخص تحلیلی آنها وضعیت اسلام است - که شاخص تحلیلی مهمی است اما اگر تنها شاخص تحلیلی باشد ذهن را به سمت زمستانهایی میبرد که اسلامیسازی و ظهور احزاب اسلامگرا به مفهوم شکست جریان دمکراسیخواهی است.
البته که در ماتریس تحلیلی این انقلابها و یا هر خیزش مردمی دیگری در در خاورمیانه مهم است که وضعیت زنان و حقوق زنان و اقلیتها چه میشود، که وضعیت گرایش به اسلام سیاسی چگونه است، که احساسات ضد غرب اگر هست خاستگاهش چیست - همه اینها شاخصها مهم تحلیلیاند اما اقتصاد سیاسی آنچه نیروی انقلابی را به خیابان میکشاند است که مشخص میکند انقلابها شکست خوردهاند یا نه – که بهارها کی زمستان میشوند.
اسلام سیاسیای که دیگر نیست
با توجه به اینکه این خیزشهای مردمی - از جمله خیزشها ۲۰۱۹ در کشورهای عربی و خیزش آبان ماه و دی ماه در ایران همگی در بستری از مشکلات اقتصادی و در خشم و عصبانیت نسبت به نخبگان سیاسیای رخ میدهند که همگی به نوعی درگیر اسلام سیاسی هستند - وضعیت اسلام سیاسی پس از بهار و خیزشهای مشابه چگونه است؟
آصف بیات و اولیویه روآ - پژوهشگر اسلام سیاسی - هردو بر این باور هستند که اسلام سیاسی آنچنان که در انقلاب ۱۳۵۷ ایران نمود پیدا کرد، دیگر نیست واعتبار مردمی خود را از دست داده است.[6]
به نظر این دو نظریهپرداز و پژوهشگر، اسلامگراییای که پس از بهار عربی در قدرت گرفتن اخوان المسلمین در مصر و النهدا در تونس دیدیم همان اسلامگرایی نیست که ما در نگاه روح الله موسوی خمینی دیدیم.
پس از بهار عربی ما شاهد یک شیفت پارادایمی هستیم و سیاست و امر سیاسی نسبت به امر دینی در نگاه مردم تفکیک شده است. این به مفهوم سکولاریسم نیست اما به این مفهوم است که مطالبات مشخص سیاسی - مانند حقوق شهروندی، مانند عدالتخواهی اقتصادی، مانند حقوق زنان، نسبت به هویتخواهی دینی اولویت یافتهاند.
اسلامگرایان هم حتی اگر در قدرت باشند باید به این مطالبات سیاسی مردمی پاسخ بدهند – که حق و حقوق من شهروند چیست. مردم ممکن است کماکان دیندار باشند اما زمان مذاکره سیاسی با قدرت از قدرت معنویت نمیخواهند - بلکه حقوق میخواهند.
بیات این شرایط را یک شرایط «پسا-اسلامگرایی» میخواند. و دلیل آن را هم شکست اسلام سیاسی در فراهم کردن امکانات و مزایا برای شهروندان میداند.
آنجه که بیات به آن پسا-اسلام گرایی در انقلابهای بهار عربی میگوید به گفته خودش نه «ضد اسلامی است و نه غیر اسلامی». سکولار هم نیست. اما نماینده یک نقد به اسلام سیاسی از درون است و تاکید آن بیشتر از آنکه بر سازماندهی جامعه بر اساس قوانین اسلامی و شریعت باشد بر سازماندهی جامعه بر اساس سیاست و حقوق است. مردم در چنین نگاهی دیگر شهروند هستند و قرار نیست «امت» اسلامی را تشکیل دهند.
آرشین ادیب مقدم، از دانشکده مطالعات شرق و آفریقا در لندن هم با بیات هم نظر است.
ادیب مقدم که نویسنده کتابی است که خیزشهای جهان عرب را با انقلاب ایران و جنبشهای اجتماعی در ایران مقایسه میکند میگوید که «مردم منطقه معیار جدیدی برای سیاست و حاکمیت در نظر دارند و از این به بعد تمام سیاستها در برابر این خواستهها سنجیده خواهد شد.»[7]
به نظر او آنچه که محرک جنبشهای مردمی در بهار عربی بود همچنان آتش زیر خاکستر است و گرمای آن به حرکتهای مردمی به جاهای دیگر در جهان عرب هم کشیده شده است. او به ایندیاتایمز میگوید که خواستههای اصلی معترضان بهار عربی مانند حبابهایی زیر سطح آب وجود دارد و در فرصت بعدی مانند یک سونامی سیاسی به خروش خواهد آمد.
پانویس:
[1] Amara, A. M., Tarek. (2020, December 15). Ten years on, anger grows in Tunisian town where “Arab Spring” began. Reuters. https://www.reuters.com/article/us-tunisia-uprising-idUSKBN28P11U
[2] Chulov, M. (2020, December 14). 10 years on, the Arab spring’s explosive rage and dashed dreams. The Guardian. https://www.theguardian.com/world/2020/dec/14/10-years-on-the-arab-springs-explosive-rage-and-dashed-dreams
[3] “The Arab Spring did not die”: A second wave of Mideast protests. (2020, November 30). France 24. https://www.france24.com/en/live-news/20201130-the-arab-spring-did-not-die-a-second-wave-of-mideast-protests
[4] Bayat, A. (2015). Plebeians of the Arab Spring. Current Anthropology, 56(S11), S33–S43. https://doi.org/10.1086/681523
[5] How economic hardship fuelled the Arab Spring 10 years ago | Arab Spring: 10 years on News | Al Jazeera. (n.d.). Retrieved December 17, 2020, from https://www.aljazeera.com/news/2020/12/17/bread-and-gas-economic-boost-needed-after-arab-spring
[6] Bayat, A. (2013). The Arab Spring and its Surprises. Development and Change, 44(3), 587–601. https://doi.org/10.1111/dech.12030
Roy, O. (2012). The Transformation of the Arab World. Journal of Democracy, 23(3), 5–18. https://doi.org/10.1353/jod.2012.0056
[7] From hope to agony, what’s left of the Arab Spring after nearly 10 years? - The Economic Times. (n.d.). Retrieved December 16, 2020, from https://economictimes.indiatimes.com/news/international/uae/from-hope-to-agony-whats-left-of-the-arab-spring-after-nearly-10-years/articleshow/79404244.cms
نظرها
صادق
نویسنده مقاله، انقلاب بهار عربی را واکنش تودهای فقیر به نئولیبرالیسم حاکم در این کشورهای عربی می داند. اینکه نویسنده، رژیم های بن علی، مبارک، قذافی، بشار اسد، صالح، آل خلیفه و.... را نئولیبرال معرفی کرده است جای تامل دارد. تمسک به واژه نئولیبرالیسم جهت تحلیل حرکت اعتراضی بهار عربی، زدن به صحرای کربلاست به دلیل ضعف تئوریک نویسنده است.