● پرونده ویژه پنجاهمین سالگرد سیاهکل
جنبش فدائی خلق: چرخه جستجو ــ نوجویی ــ بازنگری
مجید عبدالرحیمپور با تکیه بر تجربه زیسته خویش و با نگاهی نقادانه از فراز و فرودهای فدائیان از سیاهکل تا انقلاب و شکست انقلاب مینویسد.
این نوشته، واکاوی گذرا با نگاهی نقادانه در بنیانهای اندیشگی جنبشی پنجاه ساله از «سیاهکل» تا به امروز است؛ جنبشی ماندگار در سپهر سیاسی کشور.
نگارنده ۴۶ سال از آن را، از حضور در خانه های تیمی تا رهبری سازمان و مشارکت در بیشترین تحولات آن زیسته است. و بسیاری از تاثيرگذاری ها و خطاها این زمان دراز را جزیی از کارنامه خویش میشناسد و خود را در قبال بیشترین فراز و فرودهای آن مسئول میداند.
چریکهای فدائی در کدام شرایط قدم در راه گذاشتند.
نسل چپ جوان دهه چهل و پنجاه، فرزند زمانه خود در جامعهای در حال گذار از ساختارهای سنتی به ساختارهای نوین، زیر سلطه دولت دیکتاتوری بود: دولتی محصول کودتا و تحت نفوذ آمریکا.
ما از موضع آرمان سوسیالیستی و اندیشه آزادیخواهانه و عدالتجویانه، تغییر وضع موجود را میخواستیم و دنبال گشایش در فضای بسته بوديم. ولی محصور تنگناهای فکری نیز بودیم.
و جوان که بودم مانند دیگر چپهای مارکسیست لنینیست مسحور این باور شدم که انقلاب، به خودی خود همواره پدیدهای مثبت و مترقی و رهگشای آزادی و عدالت و رفاه اجتماعی است و تنها راه هم برای نجات کشور از سلطه استبداد و «امپرياليسم»، انقلاب قهرآمیز. با همین باور و شور انقلابی بود که برای شرکت در مبارزه سیاسی با محوریت مبارزه مسلحانه در برابر دیکتاتوری حاکم، به سازمان چریکهای فدائی خلق ایران پیوستم.
نگاهی گذارا به فرازوفرودهای فدائیان از سیاهکل تا انقلاب و شکست انقلاب.
سازمان چریکهای فدائی خلق ایران به پشتوانه ۷ سال مبارزه شجاعانه و فداکارانه در آن شرایط سخت و با شرکت گسترده در مبارزات مردم طی سال ۱۳۵۷ در آستانه انقلاب به بزرگترین سازمان سیاسی چپ ایران فراروئيد. ما به یکی از اهدافمان دست یافتیم یعنی شکلگیری حزب سیاسی چپ ایران که دارای اعتبار و پایگاه اجتماعی باشد.
اما انقلاب، امان نداد، با سرعت تمام دل ما را ربود و با خود فروبرد.
کشتی تازه ما که با کشتیرانانی سرمست از انقلاب و فانوسی مه آلود و نه چندان روشن، وارد دریایی شده بود طوفانی—به وسعت و عمق ایران— کژ میشد و مژ می شد.
با وجود این، سازمان در برابر رفراندم « جمهوری اسلامی: آری یا نه؟ » این پرسش خردمندانه و آیندهنگرانه را پیش کشید که: «...آیا بدون تدوین قانون اساسی و روشن شدن محتوی کامل جمهوری، میتوان در باره آن قضاوت کرد و رای داد»؟ خود نیز در ۹ فروردین این پرسش را چنین پاسخ گفت: «از آنجا که باید عالماً و عامداً و با آگاهی کافی به جمهوری مورد نظر خود رای مثبت بدهیم ... و این پس از تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی میسر است ... در رفراندم پیشنهادی شرکت نمی کنیم».
سازمان در پی تصویب قانونی اساسی مجلس خبرگان و تحمیل ولایت فقیه به قانون اساسی و گذاشتن حکومت علمای دین و پیشوایان مذهبی بهجای حاکمیت مردم، در رفراندم قانونی اساسی نیز شرکت نکرد.
فدائیان از اوایل انقلاب تا اوایل سال ۱۳۵۹ علیرغم برخی تندرروی ها و خطاها در مجموع سیاست نسبتا معقولی را پیش بردند و متحداً و در اشتراک با هم کار کردند.
اما متاسفانه، در مجموعه رهبری سازمان، نتوانستیم این امید بسیاران در آن روزها را، در راستای نیاز مبرم جامعه –که آزادی و دمکراسی محور آن بود— هدایت کنیم؛ زیرا خود به لحاظ ایدئولوژیک و برنامهای در باره آزادی و دمکراسی دچار تناقض بودیم.
ما بزرگترین بخش سازمان، یعنی «اکثریت»، بهتدریج به سمت نظریه متوهمانه شوروی پیرامون مرحله رشد سوسیالیسم و تئوری بیپایه راه رشد غیرسرمایه داری رفتیم و دچار این خطای مهلک شدیم که خط امام و جمهوری اسلامی در راستای استقلال ،آزادی و عدالت اجتماعی قرار دارد و از موضع مبارزه با امپریالیسم به سرکردگی آمریکا، سیاست انتقاد از و اتحاد با حکومت را در پیش گرفتیم.
بخشهای دیگری از مسئولین سازمان نیز بی آنکه برنامهای منطبق با شرایط جامعه و سیاست روشنی در قبال وضع داشته باشند، راه جدائی را در پیش گرفتند.
بدین سان بود که متاسفانه بزرگترین سازمان سیاسی چپ و معتبر ایران را با اراده و دستان خود به چند بخش تقسیم کردیم.
بررسی و نقد آن گذشته همچنان ضرورت دارد
ما هنوز هم با نتایج آن خطاها و عملکرد برخی عناصر بهجامانده از گذشته سروکار داریم. سعی میکنم از منظر امروز و در محدوده تجربه و توانائی خود، ابتدا از اشکالات و خطاها بگویم و سپس به دستاوردهای نقد اشاره کنم. استقرار جمهوری اسلامی و شکست انقلاب، این سوال را در برابر بخشی از ما قرار داد که چرا چنین شد؟ این سرآغازی شد برای درنگ و اندیشیدن در برنامه و سیاست و اساسنامه خود و نقد خود و بیداری ما درابعاد ملی.
ما بزرگترین بخش سازمان، یعنی «اکثریت»، بهتدریج به سمت نظریه متوهمانه شوروی پیرامون مرحله رشد سوسیالیسم و تئوری بیپایه راه رشد غیرسرمایه داری رفتیم و دچار این خطای مهلک شدیم که خط امام و جمهوری اسلامی در راستای استقلال ،آزادی و عدالت اجتماعی قرار دارد و از موضع مبارزه با امپریالیسم به سرکردگی آمریکا، سیاست انتقاد از و اتحاد با حکومت را در پیش گرفتیم.
ما همزمان، قبل از فروپاشی شوروی، بنبست و بحران سهمگین «سوسیالیسم واقعا موجود» را تجربه کردیم و بهتدریج به بازنگری شناخت و نظر خود درباره سوسیالیسم واقعا موجود و نقد آن پرداختیم. پیشرفت همزمان این دو روند، بحران چندجانبه فکری، برنامهای، روشی، اساسنامهای نهان در ساختار ذهن و سازمان ما را عیان ساخت. درپیشرفت این روند بود که مبانی نظری برنامه و جهتگیریهای برنامهای جمهوری دمکراتیک خلق باقی مانده از گذشته و برنامه شکوفائی جمهوری اسلامی و روش و موضوعات اساسنامهای در دستور بررسی و نقد قرار گرفت و بهتدریح تغییرکرد.
این نقد متاثر از تجربه تلخ ملی و بیداری نسبت به توهمات بین المللی در میان ما – سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت) – از سال ۱۳۶۲ تا اولین کنگره در ۱۳۶۹ طول کشید و در برخی زمینهها بهبار نشست و زمینهساز تدوین برنامه و اساسنامه جدید شد.
عمدهترین کمبودها، خطاها ومشکلات نظری و برنامهای ما.
- ضعف شناخت ما از انديشه های مارکس، فقدان نگاه نقادانه به مارکسیسم، پذیرش بیچون و چرا و تبدیل کردن آن به مکتب و ایدئولوژی؛
- عدم تشخیص و توجه به نقش و کارکردهای باز دارنده دین و مذهب و نیروهای پیرو آن، عدم شناخت ار اسلام سياسی و نقش ويرانگرانه آن و فرهنگ و رفتار سنتی مردم در برابر مدرنيته، سکولاریسم و آزادی و توسعه جامعه؛
- درآمیزی اندیشههای مدرن با عناصری از فرهنگ سنتی–دینی جامعه در ساختار ذهن و زبان ورفتار ما. شيفتگی نسبت به انقلاب و باور به نقش قهر در تغییر و تحولات جامعه؛
- فقدان فرهنگ سیاسی مبتنی بر و رفتار و گفتار مداراجویانه، روادارانه و تعاملی در روابط درون سازمانی و با دیگران در سپهر سیاسی؛
- تناقض نظری درباره آزادی و دمکراسی؛
- کمبود دانش و تجربه در زمینه مقولات و واقعیت مدیریت و سازماندهی مدرن دمکراتیک و محدود کردن خود به مدیریت و سازمان مبتنی برسانترالیسم دمکراتیک لنینی اوایل قرن بیستم.؛
- جهت گیری برنامهای و سیاسی چپ روانه ( جمهوری دمکراتیک خلق) و راست روانه ( « برنامه شکوفائی جمهوری اسلامی» و سیاست اتحاد و مبارزه با حکومت مبتنی بر ولایت).
- فقدان رابطه و پیوند وسیع و همه جانبه و سازمانیافته با کارگران و زحمتکشان و دیگر محرومان و استثمار شوندگان جامعه که ما را از داشتن پایگاه و لنگرجتماعی نیرومند که برای یک جریان سیاسی تعیین کننده است محروم کرده بود.
وجود چنین مجموعه ناسازگار در ساختار ذهن و روان ما و فقدان لنگرگاه اجتماعی، موجب این شده بود که ما فدائیان در پروسه مبارزات شجاعانه و سخت خود در راه آزادی و عدالت اجتماعی دچار خطا دریکی از حساسترین مقاطع حیات معاصر مردم ایران بشویم.
امروز به جرئت میتوان گفت که در این روند بازبینی و نقد، بیشترین نیروهای فدائیان و دیگر چپ کشورما، به دستآورهای مشترکی رسیده اند که زمینه ساز همکاری و اتحاد، و وحدت برنامهای، اساسنامه و تشکیلاتی آنها درجهت فراروی به حزب چپ فراگیر ایران است.
دستاوردها را بیشتر کنیم تا پیشتر برویم!
دستاوردهای این راه پرفراز و فرود و مملو از تلاش، فداکاری و نقد پیگیر:
درهم تنيدگی و پیوند آزادی و دمکراسی هم بهمثابه شکل و هم محتوی همچون ارکان مهم سوسیالیسم؛
ارزشها و اندیشههای صلح، آزادی، عدالت اجتماعی، دموکراسی، برابری، حفظ محیط زیست، سکولاریسم، مدارا، رواداری، برابر حقوقی زن و مرد و دیگر ارزشهای حقوق بشری، توزیع دموکراتیک و عادلانه قدرت، ثروت، فرصتها و اطلاعات، مخالفت با استثمار و دفاع از حقوق، منافع و مطالبات نیروهای کار فیزیکی و فکری و تهیدستان و دیگر غارت شدگان در مقابل تعرض سرمايه، مخالفت با تبعیض جنسیتی، ملی و قومی، نژادی و مذهبى، دیکتاتوری و استبداد و حکومت دینی، موروثی و ایدئولوژیک؛
تلاش در راستای برقراری هماهنگی و توازن میان آزادی، عدالت اجتماعی، دمکراسی، حفظ محیط زیست و قرار گرفتن جامعه در مسیر توسعه پایدار و تامين شرایط زندگی متناسب با شان انسانی برای همه شهروندان و فراهم آمدن شرايط گذر تدریجی به سوسیالیسم دمکراتیک؛
دفاع از حاکمیت مردم و قانون مبتنی بر مبانی حقوق بشر و دموکراسی، پلورالیسم سیاسی، حزبیت و نظام چندحزبی و محدودیت زمانى قدرت و تناوب آن. دفاع از جامعه نیرومند و نظام سکولار دمکراتیک، جامعه مدنی، تعمیق و گسترش دموکراسی نمایندگی به دموکراسی گستردهتر و ژرفتر در راستای دمکراسی مشارکتی و مستقيم در اشکال و ابزار مختلف از جمله سیستمهای دیجیتالی که حضور و مشارکت شهروندان در امور اجتماعی و سیاسی را سهل تر کرده است.
گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی به نظام سکولار دمکرات در شکل جمهوری با اتکاء به مردم و جنبشهای آزادی خواه، دمکرات و عدالت جوی و تشکل های مردم نهاد کشورمان ایران و برقراری رابطه عادی و تعاملی مبتنی بر احترام متقابل با دولتهای جهان و همسایه.
با امید به دستآوردهای بیشتر و تدوام نقد و فراروی نیروهای چپ کشور به حزب چپ فراگیر ایران .
نظرها
نظری وجود ندارد.