«عرق سرد» بر پیشانی زنان ایرانی
فیلم عرق سرد در سال ۱۳۹۶ و به نویسندگی و کارگردانی سهیل بیرقی ساخته شده، اما موضوعی که به آن پرداخته نه تنها کهنه نشده بلکه با توجه به عزم جمهوری اسلامی به حفظ قوانین کهنه و ضد زن شبهاسلامی، بارها و بارها تکرار خواهد شد. اتفاقی که برای زنان ورزشکار بسیاری از جمله نیلوفر اردلان در سال ۹۶ و سمیرا زرگری در این اواخر افتاد، بهانهای شد تا مروری بر این فیلم داشته باشیم.
مشکلی که افروز، شخصیت اصلی فیلم، یک ورزشکار قهرمان مستعد، با آن دست به گریبان است، مسالهای است که قوانین جمهوری اسلامی به طور بالقوه سر راه هر زنی که ازدواج میکند، قرار میدهد. افروزی که در ابتدای فیلم میبینیم پس از طی مسیر دشوار و فرسایندهای که فقط در چند روز اتفاق میافتد، بارها درهم میشکند اما به خاطر روحیه مبارزهطلبانهاش تسلیم نمیشود. اگرچه فیلم نتیجه تلاشها و سرنوشت او را تصویر نمیکند اما زنی که در این فیلم میبینیم همچنان امیدوار است و به مبارزه در هر شکلش ادامه میدهد حتی اگر پایان آن تا زمانی طولانی نامشخص باشد.
مشکل اصلی که در فیلم طرح میشود این است که در جمهوری اسلامی، پس از ازدواج، زن با از دست دادن تمام اختیارات اساسیاش از جمله حق طلاق و خروج از رابطه زناشویی، حق حضانت فرزندان، حق کار و تحصیل و حتی تعیین محل زندگی و البته حق خروج از کشور بدون اجازه مرد را از دست میدهد. طرز فکر مردان، میزان سلامت روان آنها و به طبع آن نوع واکنش آنها به شخصیت زنانشان و موفقیت آنهاست که تعیین میکند لبه تیز کدام یک از این قوانین محدودکننده بر پیکر زندگی آنان فرود بیاید. افروز فوتسالیست برای حل مشکل خود در فیلم تمام راههایی که برای یک زن مرسوم است را امتحان میکند و در یک یک آنها شکست میخورد. در این مطلب، راههایی که او میرود، سیر آنها و سرانجامش را بررسی میکنیم.
مصالحه با شوهر و تن دادن به خواستههای او برای رضایت گرفتن
در همان ابتدای فیلم، پس از مطرح شدن مشکل اصلی زن، میفهمیم که او با شوهرش مشکلاتی دارد. حدود یک سال است که جدا از همسرش زندگی میکند و میخواهد از او طلاق بگیرد. واکنشها اما به مساله ممنوعالخروجی او در ابتدا به ریشه مساله نمیپردازد بلکه اولین و مرسومترین روش را برای حل این ماجرا پیشنهاد میکند: با شوهرت حرف بزن، از او عذرخواهی کن، به او حس مرد بودن و قوی بودن بده، غرورش را نشکن. "اجازه بده احساس کنه تونسته تو رو تنبیه کنه" این پیشنهاد دوست اوست و البته پیشنهاد مهرانه نوری، سرپرست تیم که از او میخواهد به حقوق ناعادلانه شوهرش احترام بگذارد و با محبت کردن بیشتر و کوتاه آمدن سعی کند حق انسانیاش را از او گدایی کند.
افروز این راه حل را میپذیرد مانند اغلب زنان ایرانی که خواسته یا ناخواسته مجبور میشوند تن به عرف مردسالار بدهند و حقوقشان را با مصالحه به دست بیاورند. افروز به محل کار همسرش، به صدا و سیما میرود. علی رغم مشاجرات لفظی کوتاهشان تصمیم میگیرد با دل شوهرش راه بیاید، او که ورزشکار است، مجبور میشود برای او قلیان چاق کند و لباس خواب محبوب شوهرش را بپوشد و با او رابطه جنسی برقرار کند تا مرد به او اجازه خروج از کشور بدهد. سکانس آخر شب که زن با لباس خواب مشکی بر تن با اشمئاز دندان و زبان و دهانش را میشوید و در حین این شستن دیوانهوار از فرط بیزاری به گریه میافتد، یکی از بهترین سکانسهای این فیلم است. صبح روز بعد با همسرش به محضر میرود، زن مهریهاش را میبخشد و مرد حق خروج از کشور را به زنش میدهد اما بیرون محضر آن را پاره میکند و به همین راحتی پس از گذراندن شبی به دلخواه خود با زن، او را با مشکلش رها میکند.
درخواست کمک از فدراسیون
راه حل بعدی این زن ورزشکار که کاپیتان تیم ملی است، مراجعه به فدراسیون است. این راه حل در چند مقطع زمانی مختلف نشان داده میشود. مهرانه نوری، چهره منفور فیلم که یادآور تمام زنهایی است که از طرف جمهوری اسلامی مسئولاند تا زنان را محدود و تحقیر و تهدید کنند، او را مقصر میداند. از او میخواهد با همسرش مصالحه کند و عملا با تلف کردن زمان هیچ کاری برای بازیکن اصلی تیم انجام نمیدهد. برای او سربلندی تیم مهم نیست بلکه حفظ ارزشهای اسلامی اهمیت دارد. او مسئول تذکر وضعیت حجاب، پوشاندن تتو، پیگیری تفریحات تیم و سرک کشیدن در زندگی آنهاست و نه حل کردن مشکلات اساسی تیم و بازیکنان آن. در شروع فیلم میبینیم که مربی تیم، قبل از شروع بازی حرفی برای گفتن به بازیکنان ندارد و حضور او منفعلانه و نمایشی است اما مهرانه است که صحبتهای زیادی در خصوص حجاب و حفظ شئونات اسلامی برای بازیکنان دارد.
در طول فیلم او به عنوان نماینده فدراسیون کاری جز بدتر کردن اوضاع ندارد. اوست که رابطه افروز و مصی را برهم میزند، مساله پناهندگی و مصاحبه وکیل افروز با رسانههای خارجی را پررنگ و وارد پرونده افروز میکند و برای کامل نشان دادن شخصیتش، اوست که در جلسه کنار گذاشته شدن افروز از تیم ملی که با حضور رییس فدراسیون، مهرانه و شوهر افروز (!) برگزار میشود سنگ تمام میگذارد و تمام حق را به مرد میدهد و از رییس فدراسیون میخواهد که او را از تیم کنار بگذارند.
افروز همانطور که خود در بحثش با رییس فدراسیون میگوید حتی یک بار در جلسهای برای حل مشکلش حضور نداشته گرچه همسر او بارها در جلسه بوده است. در کنار نکات دیگری مانند حقوق ناچیز ورزشکاران زن در مقایسه با مردان، که به صورت گذرا به آن اشاره میشود، موضع حکومت ایران در قبال حل مشکلات زنان به خوبی در این فیلم نشان داده میشود.
انتشار مساله در شبکههای اجتماعی و جلب توجه عمومی و مصاحبه با رسانههای خارجی
قبل از به وجود آمدن مشکل هم فدراسیون دل خوشی از افروز ندارد. او نباید پستی در شبکههای اجتماعی منتشر کند، انتظار دارند توجه حداقلی و نزدیک به صفر به ورزش زنان جلب شود و خبری از زنان منتشر نشود. مانند دیگر موقعیتهای اجتماعی، رختکن خانمها هم مکانی خصوصی است و حریمی ممنوعه که کسی نباید آن را ببیند. افروز اما پس از ناامید شدن از دیگر راه حلها با انتشار ویدیویی در اینستاگرام به دنبال گرفتن حق خودش است. انتشار این پست ویدیویی به همراه واکنش مردم در حمایت از او و کمپینهای آنلاینی که در اعتراض شکل میگیرد و در نهایت مصاحبه وکیل او با شبکه صدای امریکا فقط وضع او را بدتر میکند. حالا پرونده او در فدراسیون هر روز سنگینتر میشود. روزنههای امید او کور میشوند و چیزی از یک ورزشکار موفق به جا نمیماند. او زنی است که زندگی خانوادگیاش و مشکلاتی که قانون محدود کننده حکومت اسلامی برای او ایجاد کرده را نمایان کرده و توجه مجامع بینالمللی را به آنچه باید مسکوت میمانده، جلب کرده است.
در طول فیلم میبینیم که این راه حل به عنوان یک اشتباه مطرح میشود. پیامدهای آن به قدری برای افروز زیاد و سنگین است که او به کلی از انجام این کار پشیمان میشود. وکیل او فردی سودجو معرفی میشود که فقط به دنبال معروفیت خودش بوده است و استدلال وکیل این است که این راه حل ممکن است در آیندهای دور و به تدریج موجب تغییری هرچند کوچک شود که بدان معناست که در واقع اثر چندانی بر بدنه آهنین مردانه قوانین جمهوری اسلامی نخواهد گذاشت و به نظر وکیل همانطور که تا به حال هیچ کمپین و گزارش بینالمللی نتوانسته تغییری در وضعیت قانونی زنان به وجود آورد در آینده نیز امید چندانی برای تغییر و بهبود به این نظام نیست.
شکایت به دادگاه (پناه بردن به قانون از شر خود قانون!)
آخرین راه حل افروز مراجعه به دادگاه است. دادگاه او خلوت است. خودش، وکیلش و شوهرش یاسر که نیازی به وکیل ندارد چون قانون محافظ اوست. جلسه دادگاه کوتاه اما پر از نکات درخور توجه است. بارها در جریان دادگاه یاسر و در نهایت قاضی تکرار میکنند که این حق قانونی مرد است که طلاق ندهد، همسرش را از حقوق انسانی خود محروم کند و البته با داشتن پشتوانهای چون قانونی مردسالارانه و غیرقابل نفوذ برای زنان راه حل دیگری جز صبر کردن و از دست رفتن تمام رویاها برای زن باقی نمیماند.
در همین جلسه دادگاه است که زن از تغییر رفتار همسرش به موازات پیشرفتش میگوید، اینکه تا زمانی که در تیمهای کوچک و غیر مطرح بازی میکرده مرد حتی او را تشویق میکرده اما زمانی که او کاپیتان تیم ملی شده مرد با حسادت شروع به تحقیر او و البته تلاش برای جلوگیری از بازی کردن او کرده و در نهایت همین مسایل بوده که منجر به تصمیم زن به جدایی شده است. مرد با اینکه خود مجری معروفی است که برنامه زنده و پربینندهای بر روی آنتن تلوزیون دارد اما باز هم نمیتواند تحمل کند که زنی دوشادوش او تلاش کند و موفق شود.
در جمهوری اسلامی، عرف مردانه این است که زن بایستی از همسرش پایینتر باشد، تحصیلات و درآمد کمتری داشته باشد و اگر موفقیتی در کار است باید کوچکتر از موفقیت مردش باشد چرا که شخصیت مرد به این واسطه له خواهد شد و اینگونه برای اعاده حیثیت خود به پشتوانه قانون میتواند هرطور که بخواهد زن را عقب براند و از زندگی بازدارد.
به این ترتیب است که هر راهی که زن برای حل مشکلش انتخاب میکند به بنبست میخورد چون مرد چارهای جز ترک علایقش برای او باقی نگذاشته است. افروزی که در پایان فیلم میبینیم زنی است که به جای بازی کردن در تیم ملی و در فینال جهانی، در یک زمین کوچک با مردانی غیرحرفهای بازی میکند. علاقه عاشقانه او متوقف شدنی نیست اما به حکم اسلام و قوانین واپسگرایانه آن از جلوهگری و افتخارآفرینی او جلوگیری شده است. او اما در پایان سعی میکند از طریق تماس با برنامه زنده و پربیننده همسرش که اتفاقا یک زن ورزشکار موفق را به برنامهاش دعوت کرده تا با تجلیل از او سرپوشی بر افکار و عقایده و نحوه برخورد خودش در زندگی شخصیاش بگذارد، چهره واقعی او را نشان دهد. قطع برنامه نشانی از موفقیت کوچک او دارد و نشان از صدایی است که دیگر نمیتوان آن را خاموش کرد و زنانی که به دنبال احقاق حقوقشان از پا نمینشینند و گرچه در این راه هزینههای گزافی میدهند اما درهم نمیشکنند و به مسیرشان ادامه خواهند داد.
نظرها
نظری وجود ندارد.