قرن بیداری و پایداری– ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۲
الاهه نجفی − ۱۴۰۰ سال پایان قرن است. بهانهای است تا به پشت سر نگریم و بیینیم از چه فراز و فرودهایی گذر کردهایم. در قرن سیزدهم طبق تقویم جلالی جنگ، کشتار مخالفان سیاسی، تبعید و سرکوبهای اجتماعی و بحرانهای معیشتی و سرخوردگیهای اجتماعی بارها جامعه ایران را در آستانه فروپاشی قرار داد و با این حال این قرن سرآغاز دوران بیداری ایرانیان بوده است. زیر تأثیر رویدادهای تاریخی، به دلیل گسستهای اجتماعی، تاریخ فرهنگ ما هم مدام با موانع جدی مواجه شد و هر بار ناگزیر در نقاط عطف تاریخی، حرکت تازهای را آغاز کرد. نگاهی به پشت سر با تمرکز بر عرصه فرهنگ در نوشتهای چند قسمتی. بخش اول از آغاز قرن تا کودتای ۲۸ مرداد.
من چراغم را در آمدرفتن همسایهام افروختم
در یک شب تاریک
نیما یوشیج
۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰: از زوال مشروطه تا جنگ
رشد سرمایهداری پایههای نظام کهن را سست کرد و خواست مشروطیت و حکومت قانون در جامعه ایران مطرح شد. در دوران پرتلاطم ۱۲۸۴ تا ۱۳۰۰ فردگرایی سرمایهداری به جای پدرسالاری زمینداری نشست. به گفته و به تعبیر تقی مدرسی، در آن زمان بود که اندیشههای جدید اجتماعی – اقتصادی شکل گرفت و روشنفکران و هنرمندانی پدید آمدند که آمال طبقه متوسط نوپا را بیان میکردند. با وقوع جنگ جهانی اول، امیدها به دستگاه اداری مشروطه به یأس گرایید، مالکان و دیوانسالاران از مجلس دوم به بعد نمایندگان سرمایهداری ملی را کنار زدند، همزمان با این تحولات، در اثر جنگ جهانی اول، فقر و فساد گسترش یافت و روشنفکران نیز به تدریج از انقلاب مشروطه سرخورده شدند و به این ترتیب شرایط برای به قدرت رسیدن حکومتی سرکوبگر فراهم شد. رمان تاریخی محصول این دوران است. حسن عابدینی مینویسد:
«رمان تاریخی این دوره نشانگر زمانهای است که در آن هر گروه اجتماعی از دیدگاه خود، در جستجوی هویت و امنیت است. و این جستجو که مهمترین مشغلۀ ذهنی روشنفکران ایرانی تا سالهای ۱۳۲۰ است هنریترین نمود خود را در رمان بوف کور صادق هدایت مییابد.»
مظالم ترکان خاتون (۱۳۰۷) نوشته حیدر علی کمالی، دلیران تنگستانی (۱۳۱۰) نوشته محمد حسین رکنزاده آدمیت و پهلوان زند (۱۳۱۲) نوشته شین پرتو از رمانهای تاریخی مهم در این دوره پرآشوباند.
در سالهای آغازین ۱۳۰۰ شمسی نخستین نمونههای رمانها، داستانها و اشعار اجتماعی در ایران پدید آمد. رمان تهران مخوف نوشته مشفق کاظمی، نمایشنامه جعفرخان از فرنگ برگشته حسن مقدم، داستانهای مجموعه یکی بود، یکی نبود محمد علی جمالزاده و در شعر افسانه سروده نیما یوشیج شالوده یک قرن را پی ریختند. نیما در آن ایام در «ستارهای روی زمین» نوشت:
«زشت است برای وجود حساسی که خورد و خواب راحت او به واسطۀ جمعیت باشد تا اینکه به راحتی بنشیند و شعر بگوید و ولی نخواهد به جمعیت یعنی طبقه مفید فایده برساند و بیطرفی اختیار کند. مفید گفتن و مفید نوشتن لازم است.»
در همان ایام، در سال ۱۳۰۳ علینقی وزیری گروه موسیقیاش را تأسیس کرد و برای ارکستر آن به جز تار معمولی، سه نوع تار با طولهای مختلف طراحی کرد که در واقع یک ارکستر مجلسی چهار بخشی بود که با موسی معروفی، حسین گلگلاب، ادیب، حسنعلی صبا، اسماعیل مهرتاش، صادق خانی و محمد صادق اربابی اجرا میشد. سرود «ای ایران» سروده حسن گل گلاب دستاورد این دوره است. مردم ایران در صد سال گذشته از این سرود همواره برای ادامه مبارزه با استبداد و خودکامگی نیرو گرفتهاند. این سرود با صدای غلامحسین بنان در برنامه گلها نیز اجرا شده است.
سال ۱۳۱۳ به دستور رضا شاه و به همت محمدعلی فروغی، فرهنگستان ایران تأسیس شد. حسین گلگلاب و کسانی همچون محمود حسابی، علیاصغر حکمت، علیاکبر دهخدا، رشید یاسمی و غلامحسین رهنما از نخستین اعضای فرهنگستان بودند. در ۱۳۱۴ حسین گلگلاب به دلیل تخصص در معادلیابی اصطلاحات رشتههای علمی به عضویت پیوسته فرهنگستان ایران برگزیده شد و در سال ۱۳۱۵ سردبیری فرهنگستان را پذیرفت. او نخستین دبیر فرهنگستان زبان فارسی بود.
در همان سال ۱۳۱۳ گروهی از نویسندگان جوان که در اروپا تحصیلات خودرا به پایان رسانده بودند گرد هم جمع شدند و گروه ادبی نوگرای «ربعه» را در واکنش به ادیبان سنتگرا و پدیدآورندگان ادبیات بازاری تشکیل دادند.
برگزاری هزاره فردوسی در همان سال زمینه تحقیق درباره ادب کهن و متون کلاسیک و توجه به فارسی سره را فراهم آورد. در چنین حال و هوایی مهمترین هدف گروه ربعه تجدید حیات ادبیات معاصر ایران با تکیه بر ادبیات و فرهنگ کهن بود. بزرگ علوی از مطرحترین نویسندگان ایران در چنین شرایطی آثارش را منتشر کرد: مجموعه داستانهای چمدان و رمان چشمهایش همراه با آثار صادق هدایت بر قله ادبیات معاصر ایران نشست. علوی با کتابهای پنجاه و سه نفر و ورقپارههای زندان، ادبیات زندان را در ایران پایهگذاری کرد.
در همان سالها بود که با رشد ادبیات اجتماعی به جای رماننویسیهای تاریخی سازمان پرورش افکار برای نظارت و سانسور آثار ادبی و هنری در ایران تأسیس شد.
تا پیش از آن، در زمینه ترجمه جز آثاری که شامل رمانهای تاریخی میشل زواگو، الکساندر دوما و جرجی زیدان و داستانهای پلیسی موریس لیلان و کتان دویل و عاشقانههای شاتو بریان و لامارتین، ویکتور هوگو و پونسون دوترای است، دست ما در ترجمه آثار ادبی خالی مانده است.
خانبابا معتضدی تنها چهره سینمای اجتماعی ایران در دوره رضاشاه بود. معتضدی در پاریس با سینما آشنا شد و در سال ۱۲۹۹ به ایران برگشت. ۲۴ آذر ۱۳۰۴ مراسم سوگند رضاشاه با دوربین او ثبت شد. گشایش ایستگاههای راهآهن، رژه رفتن لشگر، افتتاح پلها، شعبههای بانکی و مانند آن در برابر دوربین او به ثبت رسید. دختر لر، ساخته اردشیر ایرانی در سال ۱۳۱۲ ساخته شد. در فاصله بین سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۵ که اسماعیل کوشان دختر فراری را اکران کرد هیچ فیلم دیگری در ایران ساخته نشده است. از آن پس، از سالهای دهه ۱۳۲۰ به بعد اما عصر فیلمفارسی آغاز شد.
۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ – از جنگ تا کودتا
در شهریور ۱۳۲۰ در اثر تحولات بینالمللی ناشی از جنگ جهانی دوم رژیم رضا شاه ساقط شد و ایران بعد از دو دهه رهایی یافت. افزایش هزینههای عمومی و کمبود اقلام غذایی شرایط مناسبی را برای گسترش اعتراضهای مردمی فراهم آورده بود. وضعیت فرهنگی ایران نیز متاثر از تلاطمهای اجتماعی دچار دگرگونی شد. در این دوره در اثر تورم و بحران معیشت نشر کتاب در ایران متزلزل شد. عبدالرحیم احمدی در نشر کتاب در ایران» مینویسد از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶ حدود ۵۰۰ روزنامه و مجله در ایران به چاپ رسید. از ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۰ به خاطر افزایش چاپ کتابهای اجتماعی و انتشارات مسلکی و حزبی میزان نشر کتاب در ایران به بالاترین حد در یک دهه رسید. بر بستر این تحولات اجتماعی بود که ادبیات معاصر ایران نیز متحول شد و متاثر از مکتبهای فکری و ادبی نو نویسندگان تحولخواه تلاش کردند با واقعگرایی رنجها و آرزوهای مردم را بیان کنند. هدایت که تا قبل از آن تاریخ «بوف کور» را نوشته بود، در این دوره بود که «حاجی آقا» را نوشت. در آن ایام تأثیر روزنامهنگاری سیاسی و ادبیات مارکسیستی بر ادبیات داستانی ایران را نباید نادیده گرفت. نسل دوم نویسندگان ایرانی – م. الف بهآذین، صادق چوبک، جلال آل احمد و ابراهیم گلستان – حاصل درگیریهای عصر بعد از جنگاند.
از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ بازار روزنامهها بسیار پررونق است و در تیراژهایی بین پنج تا حتی ۴۰ هزار نسخه در روز منتشر میشوند. بنا به گزارش ل. پ الول ساتن هفتهنامههای امید، صبا، ترقی، تهران مصور و اطلاعات هفتگی در پنج تا ۱۵ هزار نسخه منتشر میشوند. پاورقینویسانی مانند حسینقلی مستعان و جواد فاضل بر گرته رمانهای عامپسند خارجی در این دوره رونق پیدا کرد. در مقابل، نویسندگان واقعگرا آثارشان را در مجلات سخن، مردم و پیام نو منتشر میکردند.
همزمان با این تحولات شعر ایران نیز در حلقه مجله خروس جنگی وارد مرحله تازهای میشود: هنر ناب. غلامحسین غریب، کاظم تینا، هوشنگ ایرانی، حسن شیروانی، سهراب سپهری و جلیل ضیاءپور از مهمترین اعضای این حلقهاند. آهنگهای فراموش شده، نخستین مجموعه شعر احمد شاملو نیز در سال ۱۳۲۶ منتشر شد.
ترجمه آثار فرانس زولا، لارنس، سارتر، شیلر، بالزاک، فلوبر، ژید، مترلینگ، موپاسان، هوگو، رولان، کافکا، شکسپیر و شاو بر داستاننویسی ایران در سالهای دهه ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ اثر عمیقی گذاشت و سببساز بیان مسائل جدید در اشکال هنری تکاملیافته شد. در این دوره آثاری از مارک تواین، ادگار آلن پو، اشتاین بک، همینگوی، فاکنر و جک لندن توسط رضا سید حسینی، محمد جعفر محجوب، پرویز داریوش ترجمه شدند و نویسندگان نوجوی ایرانی را تحت تاثیر قرار دادند. جلال آل احمد و ابراهیم گلستان در «از رنجی که میبریم» و «آذر، ماه آخر پاییز» تحت تاثیر ادبیات آمریکا قرار دارند.
برگزاری نخستین کنگره نویسندگان ایران در تیر ۱۳۲۵ گام مهمی در پیشبرد ادبیات معاصر ایران است. احسان طبری و فاطمه سیاح در جریان برگزاری این کنگره برای نخستین بار در ایران «وظیفه نقد ادبی» را با شیوهای تئوریک یادآوری کردند و مردمگرایی را اشاعه دادند.
با پایان جنگ و پیدایش و توسعه وسایل ارتباط جمعی نظیر رادیو و تلویزیون، موسیقی باری دیگر رونق یافت و تعداد زیادی موسیقیدان تربیت شدند.
فرامز پایور با ابتکارات نوآورانه و در عین حال سازگار با جوهر موسیقی سنتی، خون تازهای در رگهای سنتور جاری ساخت. به گفته ارفع اطرائی، تاریخ سنتور را باید به دو بخش تقسیم کرد: پیش از پایور و بعد از پایور. او تنطیمکننده ورزیدهای نیز بود. بسیاری از ترانهها و آهنگهای دوره مشروطیت مثل ترانههای شیدا و عارف، رکنالدین خان مختاری و درویش خان از شیوه تنطیم پر تحرک او بهره بردهاند. پایور خود نیز آهنگ میساخت، بیشتر بر روی آثار شاعران کهن. رباعیات خیام او با صدای شجریان، «صد آرزو» با شعر رودکی و با صدای گلچین و «بی تو به سر نمیشود» با شعر مولوی و با صدای عبدالوهاب شهیدی از نمونههای مثالزدنی است.
در این دهه تئاتر ایران نیز با تلاشهای عبدالحسین نوشین متحول شد. محمد علی سپانلو مینویسد:
«دهۀ ۲۰ تا ۳۲ را میتوان دهۀ آشنایی جدی ایرانیان با کارگردان و نقش آن در تئاتر دانست. در این دوره به دلیل شتاب حوادث و رویدادها نمایشهای مختلفی به صحنه میرود. بعد از سال ۱۳۲۰ طی یک دورۀ ۱۵ ساله، جریاناتی که در تئاتر ایران اتفاق میافتد بیشتر به صحنه مربوط است تا به نمایشنامه نویسی. به عبارت دیگر تئاترها هر کدام با پیگیری نظریه و مرام خاصی نمایشنامههایی را از طریق ترجمه، اقتباس یا تألیفات کم عیار به صحنه میآوردند. این است که در دوران یاد شده جریان نمایشنامه نویسی اصولاً متوقف است، اما در عوض پیشرفتهای عمدهای در کار صحنه، بازیگری و صحنهگردانی رخ میدهد.»
علی اصغر گرمسیری، غلامعلی فکری، نصرت الله محتشم، هنریک استپانیان و رفیع حالتی اصلی ترین کارگردانان تماشاخانه های تهران بودند. آنان اغلب نمایشهای کمدی و اخلاقی و تاریخی را با هدف کسب درآمد و سرگرم کردن تماشاگران روی صحنه میآوردند.
گروههای تئاتری مردمگرایانه در سه تئاتر فرهنگ، فردوسی و بعدها سعدی فعالیت میکردند. مهمترین کارگردان این گروهها عبدالحسین نوشین بود. با رفتن نوشین از ایران، همکاران او حسین خیرخواه، مهدی امینی و حسن خاشع با راهاندازی تئاتر سعدی شیوه نوشین در اجرای تئاتر را تداوم بخشیدند. در این دوره پیشپردهخوانی هم رواج داشت. پرویز خطیبی در این قالب مضامین اجتماعی را مطرح میکرد.
سالنهای سینما به تدریج در تهران و شهرهای بزرگ ایران تأسیس شد و دولت تسهیلاتی برای تهیهکنندگان فیلم فارسی در نظر گرفت. زندانی امیر، شرمسار، و مستی عشق به کارگردانی اسماعیل کوشان، واریته بهار به کارگردانی پرویز خطیبی و کمرشکن ساخته ابراهیم مرادی از فیلمهای پرفروش این دههاند.
ادامه دارد
نظرها
سیامک
اولین گام در بیداری ایرانیان و مواجه با مدرنیت و تجدد از اواخر دوران قاجار (پس از شکستهای نظامی) و چندین دهه قبل از ۱۳۰۰ اتفاق افتاد. امیر کبیر در نامه ای به یکی از نزدیکان (منتشر در نشریهء "چراغ" شمارهء ۴- به سردبیری سیما کوبان ) از "قونسطاسیون" Constitution صحبت میکند و افسوس که فرصتی پیش نیامد تا آنرا با شاه در میان بگذارد. جنبش بابیه به رهبری طاهره و یارانش اولین نهضت و جنبش اجتماعی تمام عیار ایرانی برای آزادی و عدالت بود. شایان توجه است که نظام سرمایه داری در ایران تا قبل از اصلاحات ارضی در دههء ۴۰ شمسی به هیچ وجه در جامعه ای ایرانی غالب نبود و در همزیستی با شیوه های تولیدی ماقبل سرمایه داری میزیسته است. و البته حتی پس از اصلاحات ارضی نیز شیوهء تولید سرمایه داری در ایران چنان شیرپلنگآهویی بود و هست که شباهتی به سرمایه داری در هیچ جامعه ای دیگری ندارد. که این ما را می رساند به مدرنیت با مشخصات ایرانی.
امیر
آیا لازم نبود که نامی هم از "احمد کسروی" در اینجا برده شود؟ نه تنها به خاطر آثار متعددی که نبشته بود, بلکه مهمتر به خاطر ترور شدنش بدست فدائیان اسلام و اهمیت تاریخی, اجتماعی این ترور در تحولات سیاسی آتی در ایران.