یک سال با کرونا: سنگینتر شدن بار زنان در نقشهای بیدستمزد مراقبتی
کووید-۱۹ به ما آموخت که کار مراقبت تا چه اندازه حائز اهمیت است، اما در عین حال، به بار وظایف زنانی که در هر عرصهای و جایگاهی، مشغول به مراقبت از دیگرانند افزوده شد - چه در خانه و چه در شغلهای خارج از خانه.
هشت مارس و روز جهانی زنان امسال مصادف است با یک سالگی سپری شدن دوران پاندمی کرونا در بیشتر کشورهای جهان. ویروسی که نه تنها با خود بیماری، قرنطینههای پیدرپی، بحران شدید اقتصادی، بیخانمانی و موقتیتر شدن زندگی، و مرگ و میر به همراه آورد، بلکه مناسبات اجتماعی را به گونهای تغییر داد که بار همه این سختیها بیشتر بر گردن زنان افتاد.
کووید-۱۹ به ما آموخت که کار مراقبت تا چه اندازه حائز اهمیت است، اما در عین حال، به بار وظایف کسانی که در هر عرصهای و جایگاهی، مشغول به مراقبت از دیگرانند - و به طور ویژه زنانی که در خانه یا در شغلهای خارج از خانهشان مشغول مراقبت از دیگراناند - افزوده شد. این روند فزاینده تا جایی پیش رفت که پاندمی، در کنار کُشنده بودنش، تبدیل به عامل تشدید تبعیضها و نابرابریها برای کسانی شد که: (۱) - بدون دستمزد یا با دستمزد اندک به مراقبت از بیماران مشغولند، و (۲) - توان و امکان پرداخت و دریافت مراقبت را ندارند.
حول محور مساله مراقبت، زنان، بر اساس نقشهای جنسیتی، به صورت حرفهای و غیر حرفهای به دیگر اعضای جامعه، مراقبت اهدا میکنند. زنان همواره از گروههای تحت تبعیض در جوامع بودهاند که نقش «ذاتی» مراقبت به روشهای مختلف به آنها تحمیل شده است.
در مطلب پیش رو، نگاهی میکنیم به اینکه زنان ارائهدهنده مراقبت، چگونه به دلیل گسترش بیماری کرونا، در سپهر خصوصی جامعه (مانند خانواده)، و سپهر عمومی آن (مانند محیط کار)، در دالانهای تبعیض و بیعدالتی تو در تو و بیسرانجام گرفتار شدند و شرایط اجتماعی و اقتصادیشان، بیش از پیش در معرض خطر قرار گرفت. در این بررسی مختصر، وضعیت و جایگاه زنان خانواده (در نقش همسر، مادر، و غیره) و زنان پرستار حرفهای را در خدمات مراقبتی و درمانی مورد بررسی قرار خواهیم داد.
در این مطالعه، در کنار دیگر موارد، به دو مورد میپردازیم: نخست، زنان در سراسر جهان، در کنار تمام نقشهای مراقبتیشان، بیش از دیگر اعضای خانواده، درگیر پرستاری و مراقبت از بیماران مبتلا به کرونا شدهاند (چنین وظیفهای برای زنان شاغل در خارج از خانه، مسئولیتی مضاعف به همراه دارد). و دوم، حضور زنان در خانوادهها به عنوان نیروی کار بیدستمزد در بخش مراقبت، لزوم توجه عمومی دولتها به نیروی کار پرستاران و عرضهکنندگان حرفهای خدمات مراقبتی را به ورطه فراموشی کشانده است. هر دوی این موارد را میتوان پیرامون «ذاتی» پنداشتن امر مراقبت برای زنان و تحمیل این بخش اقتصاد به آنها مورد بررسی قرار داد.
«مراقبت»، خدمت ارزشمند و بدون دستمزد زنان
از پیش از آنکه بلای کرونا به جان جهان بیفتد، و به شکل تاریخی زنان بیشترین کارها و مشاغل مراقبتی بدون دستمزد را انجام میدادهاند. به عنوان نمونه، زنان آفریقاییای که به عنوان برده به قاره اروپا و آمریکا آورده شدند، اگرچه بسیاریشان در کنار مردان، در مزارع نیشکر و چای و پنبه مشغول به کار بودند، اما نقش مهم مراقبت از خانوادهی «ارباب» را نیز بر عهده داشتند. همسران و مادرانی که در دنیای «مدرن» امروز، در خانه، مشغول به انجام کار خانگی هستند هم همان نقش مهم مراقبت بیدستمزد را انجام میدهند.
همانطور که کیت پاور هم در مقاله خود با عنوان «کووید ۱۹، بار مراقبت را بر دوش زنان و خانوادهها سنگینتر کرده» بیان میکند «آنچه که ما، اقتصاد (the economy) مینامیم، بدون کار ارائه شده (که عموماً هم به رسمیت شناخته نمیشود) در اقتصاد مراقبتی (care economy)، کارایی خود را از دست خواهد داد. اقتصاد مراقبتی یعنی بازتولید روزمره زندگی از خلل آشپزی، پرورش کودکان، و از این قبیل».
پژوهشها و مطالعات جامعهشناختی فمینیستی، و عموماً چپ و پسااستعماری که امروز در حوزه «مراقبت» انجام میشوند، بر این پرسش اساسی متمرکزند که چه کسانی، از خدمات اقتصاد مراقبتی استفاده میکنند و از آن نفع میبرند، و چه کسانی تولید کننده نیروی کار و ارائه دهنده خدمات در این اقتصاد هستند و از تبعیضهای موجود در آن رنج میبرند. به نظر میرسد که اشاره به نقش تحت تبعیض زنان در این ساختار مراقبتی، پایه و اساس بررسی این مساله باشد که چرا کووید ۱۹، شرایط را برای زنان ارائه کننده مراقبت وخیمتر از پیش کرد.
در ساختار نظام اجتماعی جنس و جنسیت، و به طور خاص در محیط خانواده، «مراقبت»، کنشی است که در یک دوگانه زنانه/مردانه - در ازای «حمایت» که به مردان نسبت داده شده- به زنان تعلق گرفته است. زنان در ساختار خانواده، فارغ از اینکه در فضای بیرون از خانه مشغول به کار باشند، یا نه، به دلایل متعدد، در جایگاه انجام وظایف خانگی نیز قرار گرفتهاند. همان چیزی که بحثهایی نظیر «تعلق گرفتن دستمزد به کار خانگی»، «عدم برابری زنان و مردان خانواده که در بیرون از خانه نیز مشغول به کارند» را در جامعهشناسی فمینیستی رقم زده است. از این میان، مراقبت از اعضای خانواده، شامل فرزندان، والدین، پدربزرگها و مادربزرگها، کودکان و همسر، یکی از همین نقشهای مراقبتیِ نسبت داده شده به زنان است.
اما در کنار این اشتغال بیدستمزد - که تعلق گرفتن دستمزد به آن نیز، خود در میان فمینیستها جنجالها و تفاوتهای نظری مختلفی را ایجاد کرده است- مراقبت از افراد دارای شرایط خاص نیز، به این نقش «زنانه» اضافه شده است: مراقبت از کودکان، افراد کهنسال خانواده، مراقبت از بیماران خانواده/ به طور کلی مراقبت از هر عضو خانواده که از شرایط خاصتری برخوردارند و عموماً در نوعی شرایط آسیبزا به سر میبرند معمولا به عهده زنان است. در مقابل، حمایت، که نقشی مردانه در خانواده تلقی میشود نیز، کاری است بدون دستمزد مستقیم، با این تفاوت که حمایتگری برای کسی که در آن نقش فرو میرود، کرامت و منزل و سپاسگزاری به همراه دارد، اما عموماً این، شامل حال افراد دارای نقش مراقبت نمیشود. مراقبتی که زنان از خانهها و خانوادههایشان میکنند، حمایتی است که وظیفه آنان تلقی شده و اگر در عرضه آن کوتاهی کنند، تنبیه و سرزنش خواهند شد.
موریرا دو سیلوا جی. در سال ۲۰۱۹، در مقالهای با عنوان «چرا باید به کار مراقبتی بدون دستمزد بپردازیم»، ضمن اشاره به این مسئله که سهم بزرگی از کار (مراقبت) که بر زندگی همه ما تأثیرگذار است، نادیده گرفته میشود، به این نکته اشاره میکند که بیشتر کسانی که این سهم بزرگ را انجام میدهند «زنان و دخترانی» هستند که به رایگان و هر روز به آن مشغولند. این زنان و دختران، در سراسر جهان، ۷۵ درصد بار خدمات خانگی و مراقبتی را در خانهها و دیگر اجتماعات به دوش میکشند. نمودار زیر که نتیجه کار تحقیقاتی سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD) در بخش دادههای مربوط به جنسیت است. نمودار سال ۲۰۱۹ منتشر شده و این شکاف جنسیتی را در بخش خدمات مراقبتی بدون دستمزد به خوبی نشان میدهد:
در نمودار بالا، که ترکیبی از عوامل مکان جغرافیایی و تعداد ساعت/روز اختصاص داده شده به کار مراقبتی بدون درآمد است، ستونهای قرمزرنگ نماینده حضور زنان در این بخش و ستونهای سبزرنگ، نماینده حضور مردان در آن است. منحنی آبیرنگ نیز به ما نشان میدهد که شکاف جنسیتی در زمان اختصاص داده شده به کار مراقبتی بدون درآمد، تا چه اندازه است. در این نمودار، NA برای آمریکای شمالی، ECA، برای اروپا و آسیای مرکزی، LAC برای آمریکای لاتین و کارائیب، EAP برای آسیای شرقی و اقیانوس آرام، SSA برای جنوب صحرای آفریقا، MENA برای خاور میانه و شمال آفریقا، و SA برای آسیای جنوبی به کار رفتهاند. (De Silva J, 0219) محاسبات سازمان بینالمللی کار (ILO) نیز گویای آن است که به طور میانگین، زنان در سراسر جهان، چهار ساعت و ۲۵ دقیقه از روز خود را به کار مراقبتی بدون دستمزد میپردازند، در حالی که این زمان برای مردان، یک ساعت و ۲۳ دقیقه در روز است (Pozzan and Cataneo, 2020).
همین آمارها و بررسیهای مشابه به ما نشان میدهند که در سال ۲۰۲۰ که پاندمی کووید ۱۹، به سرعت و با شدت، تعداد پرشماری از مبتلایان و قربانیان را به جای گذاشت- که البته هنوز هم ادامه دارد و اکنون، در ماه مارس سال ۲۰۲۱، تعداد کشتهشدگان آن از مرز دو میلیون و ۲۰۰ هزار نفر گذشته است- زنان که پیش از این هم مسئول مراقبت از افراد بیمار و سالخورده خانههای خود بودند، خود را در جایگاه مراقبت از بیماران مبتلا به ویروس کرونا نیز یافتند. تأثیر این پاندمی بر سنگینتر شدن مسئولیتهای زنان در خانواده، تنها منحصر و محدود به نگهداری از مبتلایان به این بیماری نیست. خانهنشین شدن فرزندان خانوادهها، آموزش از راه دور، و دورکاری اعضای خانواده، نیاز به اختصاص وقت بیشتر را به اعضای خانواده به منظور مراقبت از آنها شدیدتر کرد. کودکانی که تا پیش از قرنطینه، در مدارس خود وقت میگذراندند و تغذیه میکردند، حال در خانهها هستند و این، نیاز به تهیه خوراک را و اختصاص زمانی برای آن را افزونتر کرده است و مادران، به طور میانگین، به عنوان مسئولان اصلی کار آشپزی، ناچار به انجام چندهباره آن هستند. سازمان ملل متحد، در گزارشی در ماه آوریل سال ۲۰۲۰، اعلام کرد که پاندمی کووید ۱۹، کار مراقبتی بدون دستمزد را با «کودکانی که در خانهها نشستهاند، نیازهای فزاینده مراقبتی از افراد سالخورده، و خدمات بهداشتی و درمانی مملو» افزایش داده است.
در بسیاری از موارد و البته متأثر از عناصر گوناگون مانند پر شدن ظرفیت مراکز درمانی، بیماران مبتلا، دورههای قرنطینه خود را در خانهها میگذرانند، و اگر خدمات ارائه شده غیر دولتی و دولتی به افرادی که جواب آزمایششان مثبت میشود، به اندازه و با کیفیت نباشد (مانند ارائه خدماتی چون انجام خرید روزمره یا رساندن وعدههای غذایی به مبتلایان در قرنطینه که برای مثال در کشور فرانسه ارائه میشود)، این زنان «مراقب» خانواده هستند، که میباید این وظیفه را به عهده بگیرند.
در کنار امور روزمره، پرستاری از بیماری که در شرایط جسمی و روحی بدخیم و نامناسب به سر میبرد، نیاز به اختصاص نیرو و زمان مضاعف دارد. به همین دلایل، زنان در خانوادهها، بار سنگینی از مسئولیتهای جدید مربوط به پاندمی را به دوش میکشند. مراقبت از بیماران پاندمی بهمثابه شیفت چهارم کاری زنان شاغل، بار وظایف و مسئولیتهایی را که آنها به دوش میکشند، چند چندان کرده است. برگرفته از ایده متأخر اقتصاددانان فمینیست، که کار مراقبتی عاطفی را پس از کار خانگی و شغل حرفهای، «شیفت سوم کاری» مینامند، ابتلای جهان به کرونا، «شیفت چهارمی» را نیز به کار این زنان شاغل افزود.
دیری نیست که کنشگران فمینیست روی این مساله متمرکز شدهاند که حتی به فرض دسترسی برابر به بازار کار و نبود شکاف درآمدی، شرایط زنان و مردانی که هر دو در خارج از خانه شاغلند، باز هم با یکدیگر برابر نیست، چرا که عموماً مردان، پس از فراغت از شغل خود میتوانند به زندگی شخصی خود رسیده و به استراحت بپردازند، در حالی که زنان، پس از اتمام ساعت کاری، به منزل باز میگردند و عموماً با حجم بزرگی از کار خانگی و رسیدگی به امور فرزندان و خانه مواجه میشوند. در حالی که مردان، به امور شخصی خود میپردازند، تازه شیفت دوم و سوم کاری زنان در خانه و خانواده آغاز میشود؛ تهیه خوراک، خرید روزمره، رسیدگی به فرزندان و امور مربوط به آنها، نگهداری از افراد سالخورده مانند والدین، و ارائه مراقبت و حمایت عاطفی از افراد خانواده، از جمله وظایفی هستند که جامعه بر دوش این زنان گذاشته که هیچگاه هم پایانی بر آن نیست.
جامعهشناسی به نام هیونگ چانگ، در سال ۲۰۲۰، در مقالهای با عنوان «بازگشت خانهداری به سبک دهه ۵۰؟ چگونه میتوان از تقویت نقشهای جنسیتی در دوران قرنطینه پاندمی کووید ۱۹ جلوگیری کرد»، به این نکته اشاره میکند که در کنار مسائل بهداشتی مربوط به بیماری و مبتلایان به ویروس کرونا در خانواده، مسئولیت اطمینان از «رفاه عاطفی» افراد آسیبپذیر در خانواده، مانند فرزندان و افراد سالخورده که حجم زیادی از نگرانی درباره ابتلا شدن به ویروس را با خود حمل میکنند، نه تنها بر شرایط جسمی و روانی زنان در خانوادهها تأثیر میگذارد، بلکه بر مشارکت آنها در بازار کار بادستمزد، اثرات منفی خواهد گذاشت. این به نوبه خود به معنای به حاشیه رانده شدن هرچه بیشتر زنان به عنوان گروه اجتماعی تحت تبعیض است. بنابراین توجه به این نکته ضروری است که پاندمی، و اثرات منفیای که بر برابری جنسیتی و بهبود وضعیت به حاشیهراندهشدگان، مانند گروههای زنان داشت، تنها معطوف به اجبار غیر رسمی زنان به نگهداری از بیماران مبتلا به ویروس کرونا نیست و ابعاد مختلفی را در بر میگیرد.
کووید-۱۹ و ارزش پایین کار پرستاران و مراقبتدهندگان حرفهای
در جوامعی که نیروی کار ارزان یا رایگان در بخشهای اقتصادی آن وجود دارد، نیروی کار حرفهای متعلق به این بخشها، از ارزش و قیمت چندانی برخوردار نیست. به همین دلیل است که برای مثال میبینیم که شرایط اقتصادی و شغلی پرستاران بیمارستانی، یا ارائهدهندگان خدمات مراقبتی اعم از زن و مرد، در کشوری مانند کشور ایران، که زنان به طور سنتی در این نقشها گمارده شدهاند، شرایط ناگواری است. نکته دیگری که باید به آن نیز توجه کنیم این است که حتی در ساختاری که به زنان، اجازه رها کردن امور خانه و خانواده را بدهد، باز هم زنان دیگری از طبقات پایینتر جامعه هستند که به عنوان پرستاران و مراقبان در خانههای آن دیگر زنان مشغول به کارند و به همین ترتیب، ساختار قدرت بازار کار زنان نیز حفظ خواهد شد.
آنچه اینجا مورد بحث است، این است که چگونه میتوان این مساله را در شرایط پاندمی تعریف و تحلیل کرد؟ پاسخ این پرسش را شاید بتوان بر مبنای مباحثی که در قسمت قبل شد، یافت. پیشتر به این موضوع پرداخته شد که زنان، به طور میانگین، حدود سه چهارم نیروی کار مراقبتی بدون دستمزد را در سراسر جهان ارائه میدهند و هرچه در جامعهای زنان بیشتر، به عنوان خانهدار مشغول به کار (بیدستمزد) باشند، امکان اینکه ارزش کار پرستاران حرفهای نیز شناخته شود و امتیازهای اجتماعی و مالی لازم و کافی برای کار آنها در نظر گرفته شود، پایین میآید.
این در صورتی است که اشتغال حرفهای به پرستاری و مراقبت، به معنای برخورداری از معلومات و تجربه کافی است تا این نیروی کار بتواند در بخشهای مختلف مراقبتی، از قبیل ارائه خدمات به سالمندان، کودکان، افراد دارای معلولیت جسمی یا ذهنی، یا بیمار، خدمات مقتضی و شایسته را ارائه دهد. به طور قطع، جامعه برای برخورداری از این نیروی کار، نیازمند آموزش مناسب و صرف منابع مالی و انسانی است. این در حالی است که چنین مشاغلی، در طبقهبندیهای شغلی، به لحاظ موقعیت اجتماعی و سطح درآمد، در پایینترین طبقات ممکن قرار میگیرند و در بسیاری از نظامها، اصولاً ارائه آموزش مناسب و همچنین رسیدگی به وضعیت فرد شاغل در اقتصاد مراقبتی، تهی از هر گونه معنایی است.
با فراگیر شدن بیماری کووید ۱۹، و قرنطینههای طولانیمدت، در جوامعی مثل کشورهای اروپایی که ارائهی خدمات مراقبتی در منازل اشخاص، رواج بیشتری برای مثال نسبت به جامعهی ایران دارد، دیگر نیازی به نیروی کاری که تا دیروز به مراقبت و نگهداری از کودکان یک خانواده یا سالمندان آن مشغول بودند، نبود. چرا که اعضای خانواده به سبب قرنطینه یا خانهنشین شده بودند و یا به دورکاری پرداختند. در نتیجه، بسیاری از این نیروی کار مراقبتی، که عموماً هم از زنان مهاجر تشکیل میشود، از کار بیکار شدند و روند صعودی به حاشیه راندهشدگی آنها و تشدید ناامنیهای اقتصادی آنها، سرعت گرفت.
این موضوع را میتوان به شکل دیگری در مورد جامعه ایران نگاه کرد. زنان در خانوادههای ایرانی، همانطور که گفته شد، به طور میانگین، هنوز بیش از زنان در بسیاری جوامع دیگر، مطلقاً و تنها به کار خانگی و مراقبت از اعضای خانواده اشتغال دارند. اشتغالی بیدرآمد. مراقبت از اعضای خانواده در برابر پاندمی یا مبتلایان به بیماری نیز بر عهدهی همین زنان گذاشته شد که به نظر میرسد، گماردگان بی جیره و مواجب «مراقبت» باشند؛ این نیروی کار بی دستمزد یا ارزان، نیاز به پرستاران و مراقبتدهندگان حرفهای را در دورهی نفسگیر پاندمی، بدون آنکه اصلاً مورد پرسش واقع شود و محلی از اعراب داشته باشد، از دستور کار خارج کرد. نتیجه، افزایش بار مسئولیت زنان در خانه و به حاشیه رانده شدن زنان شاغل در بخش مراقبت بوده و هست. به هر صورت، به نظر میرسد که کرونا، در کنار اضطراب و مرگ و میر و بیکاری و محدودیتهای بی حد و حصرش، به شکاف جنسیتی طبقاتی نیز دامن زده و میزند. این شکاف جنسیتی را عمدتاً میتوان در سنگینتر شدن بار روی دوش زنان به عنوان ارائهدهندگان اصلی مراقبت به افراد جامعه مورد تحلیل قرار داد که تلاش شد تا در این مطلب به آنها به طور مختصر و مفید اشاره شود.
نظرها
نظری وجود ندارد.