ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

عادت ماهانه: یک انگ از دو منظر دین و زبانشناسی

داغ، انگ و ننگ اجتماعی دانستن عادت ماهانه، خاستگاه دینی و اجتماعی دارد و نجس یا اهریمنی قلمداد کردن زن در هنگام عادت ماهانه و پس از زایمان، در دوران مختلف تاریخی به صورت عرف اجتماعی درآمده است.

مقدمه

در فرهنگ عموم مردم باستان، اعم از دینی و غیر دینی، جهان به دو قطب نجس و پاک تقسیم می‌شود.(۱). بر اساس تعریف از هر دو قطب، در ادیان باستانی که به ادیان جدیدتر رسیده، نه تنها حریمی مشخص می‌شود و نشانه‌هایی برای هر یک از دو قطب گذاشته می‌شود تا از یکدیگر منفک نگاه داشته شوند، که انجام اعمالی آیینی نیز مقرر می‌گردد تا از آمیزش این دو حریم ممانعت شده، در صورت آلایش نشانه‌های آمیزش تطهیر شود. باور چنین بوده است که حاصل آمیزش نجس با پاک بدشگونی و مرگ زود هنگام را به دنبال دارد. 

در ادیانی مانند هندوگرایی و زرتشتی وقتی زنان به دوران بلوغ می‌رسند به دلیل خون ماهانه و شرایط پس از زایمان به طور موقت نجس به شمار می‌آیند. از این رو به منظور نیالودن حریم خانه که پاک محسوب می‌شود، زنان به جایی بیرون از خانه رانده می‌شوند و پیش از تطهیر حق ورود به حریم خانه را ندارند. چنین باوری البته اختصاص به ادیان زرتشتی یا هندو نداشته که همزمان در بسیاری از نقاط جهان به ویژه در میان آفریقاییان هم یافت شده و ادامه‌ی آن تا امروز در ادیان بزرگ شرقی دیده می‌شود. 

این مقاله نه تنها به استیگمای(۲) (داغ، انگ یا ننگ اجتماعی) عادت ماهانه در فرهنگ دینی می‌پردازد و این مفهوم و احکام مربوط به آن را در دین زرتشت، هندو، یهود، مسیحیت و اسلام بررسی می‌کند، که کلماتی مانند نجسّ، رجس، لمس، محیض، غوص و غوطه را از منظر زبانشناسی ریشه‌یابی و تجزیه و تحلیل می‌نماید، تا ضمن نشان دادن خاستگاه دینی و اجتماعی  هر یک از این کلمات، نشان دهد «نجس» یا اهریمنی قلمداد کردن زن در هنگام عادت ماهانه و پس از زایمان بیشترین ظهور دینی و فرهنگی را در مناطقی با معیشت اصلی دامداری داشته، اما با گسترش فرهنگ دینی مناطق دامداری و سرایت آن در مناطق کشاورزی، این استیگما به صورت عرف اجتماعی در آمده و عامل سرکوب و محدود کردن زن گردیده است. 

۱. دین زرتشت 

در احکام فقهی دین زرتشت در رابطه با  عادت ماهانه یا دشتان در وندیداد (قانون دیوستیز) فرگرد یکم بند ۱۸ می‌آید: وقتی اهوره مزدا وَرِن چهارگوش را که زادگاه فریدون است می‌آفریند(۳)، اهریمن «به پتیارگی دشتان نابهنجار زنان و بیدادگری فرمانروایان بیگانه» را می‌آفریند. فرگرد شانزدهم نیز با این پرسش از اهورامزدا آغاز می‌شود که مزداپرستان با زنی که دشتان است چه باید بکنند و پاسخ این است که برای او جایی بلندتر از سطح خانه بسازند تا نگاه او بر آتش نیفتد و از راهی که او را به دشتانستان می‌برند مراقب باشند که گل و گیاه نباشد(۴)، ضمن آنکه تمام فرگرد مربوط به قوانین مربوط به نگهداری زن دشتان در دشتانستان و دور نگاه داشتن او از آفریده‌های نیکو می‌باشد. حتی اندازه‌ی خوراکی که به او می‌دهند، نوع خوراک و رعایت فاصله بین کسی که خوراک برای او می‌برد نیز قید می‌شود. همچنین تأکید می‌شود ظرفی که برای زن استفاده می‌شود از جنس فلز برنج و کم بها باشد. اما قوانین طهارت زن ساده است. به این ترتیب که سه گودال بکنند در دو گودال بر سر او گُمیز (ادرار گاو) و در گودال سوم آب بریزند. 

در دین زرتشت انجام مراحل گوناگون تطهیر دینی از جمله نیرنگ، پادیاب (طهارت) و یوژداهری (طهارت) و نحوه‌ی انجام آنها بسیار اهمیت داشته است. به طور مثال در ارداویراف‌نامه دیده می‌شود که ویراز یا ویراف وقتی پس از خوردن منگ گشتاسبی بیهوش می‌شود تا به جهان مردگان برای ملاقات با ایزدان برود بر تن او احکام مردگان جاری می‌شود و او در جایی قرار می‌گیرد که ۳۰ گام از آفریدگان خوب دور باشد. در همان متن تأکید می‌شود که او در جایی تاریک قرار می‌گیرد،اگرچه مکان قرار گیری او آتشکده‌ی فرنبغ است(۵). 

ارداویراف در گزارشی که از سفرش به جهان دیگر و مشاهده‌ی «دوزخ ترسناک» می‌دهد نقل می‌کند در جایی شاهد مجازات زنی «دروند» بوده است، که در دوران دشتان، مطابق قانون رفتار نکرده و به سوی آتش و آب رفته است. او همچنین از پادافراه سنگین مردی خبر می‌دهد که با همسرش به هنگام دشتان همخوابگی (پهلوی: دشتان مرز) کرده است. در فصل ۷۲ توضیح داده می‌شود که اگر زنان مواظب دشتان نباشند و آب و آتش و سپندارمز (سپندارمذ)، زمین، خرداد، امرداد را آزرده کنند و به آسمان، خورشید و ماه نگاه کنند، چهارپا و گوسفند را با دشتان و مرد شایسته‌ی دینی را با ریمن (رجس؛ ریم) آزرده کنند، نه تنها جایگاهشان در دوزخ هولناک است که علاوه بر سوختن در آتش می‌بایست از دشتان خود نیز بخورند. 

طبق حکم دین زرتشت، زن به هنگام دشتان باید در دشتانستان گذاشته شود و آن محدوده می‌بایست به گونه‌ای ساخته شود که نه تنها از آفریده‌های نیکو دور باشد که دسترسی زن به آنها را نیز محدود کند تا سبب تقویت«اهریمنان» زن نگردد. از این رو دستور دین است که محل نگهداری او در جای تاریک و دور از خرمی و خاک حاصلخیز باشد. نیفتادن نگاه زن به آتش، خورشید و نور  و دست نیافتن به غذای کافی از جمله خوراک گوشتی و لبنی در دوران دشتان نقشی محوری دارد. این وضعیت به دستور دین هر ماهه مادامی که پاکی دینی صورت نگرفته می‌بایست ادامه یابد و تخلف از این امر پادافراه سنگین دنیوی و اخروی را به دنبال خواهد داشت. 

در زبان اوستایی به مردار و جسد nasu/ nasav می‌گویند(۶). به جای تاریک و قسمت شمالی خانه که در سایه و دور از آفتاب قرار دارد نیز نسا می‌گویند(۷). nasa از ریشه‌ی nas به معنای پنهان شدن، نابود شدن، نادیدنی شدن و فراموش شدن گرفته شده است. به دیو فساد و پلیدی نیز  nasuگفته می‌شود. علاوه بر آن در اوستایی daxma یا دخمه به گور و جایی گفته می‌شود که مردگان را در آن می‌گذارند (۸). معمولا دیوار دخمه از سنگ است تا مردار با خاک و محل رویش تماس پیدا نکند. در همین زبان daxšār به معنای داغ، انگ و نشان است. daxšat به سه معنا به کار می‌رود؛ داغ و نشان مخصوص، ابزار داغ‌گذاری و دشتانی، که منظور جریان دشتان است(۹). و به زنی که «محیض» یا دشتان باشد daxštavaiti می‌گویند و daxštavant به معنای واژنی است که بر آن داغ یا انگ گذاشته باشند. از آنجایی که stigma نیز تعریفی مشابه دارد و ترجمه به داغ، لکه‌ی ننگ و انگی می‌شود که فرد را به صورت منفی در جمع معرفی می‌کند تا دیگران از او پرهیز کنند، می‌توان باور داشت که در زبان دینی اوستایی دشتان نوعی داغ یا لعنت محسوب می‌شود که بواسطه‌ی آن زن به مردار یا نسا (پهلوی: nasāk)(۱۰) بدل گشته و مادامی‌که طهارت نیابد در آن شرایط می‌ماند.

در دین زرتشت جِه (پهلوی: jeh) یک مادینه‌دیو و همسر اهریمن است که با قصد به پلیدی کشاندن جهان، عادت ماهانه‌ی زنان را آفریده است. در واقع او مظهر و نمونه‌ی کهن‌الگویی عادت ماهانه و تجسم پتیارگی و فاحشگی محسوب می‌شود. در همین رابطه در وندیداد فرگرد هیجدهم بخش ۶۲:۴ اهورامزدا در پاسخ به سپیتمان زرتشت که می‌پرسد کیست که اهورامزدا را به تلخ‌ترین اندوه دچار می‌کند و به تلخ‌ترین درد درمند، می‌گوید: جه؛ «جهی» چنین کسی است که به روسپیگری در پی همه می‌رود. و در بند بعد ادامه می‌دهد که نگاه او یک سوم از سیلاب‌های روان کوهساران را می‌خشکاند، نگاه او یک سوم از گیاهان رویان زیبای زرین‌فام  و یک سوم از رستنی‌هایی را که پوشش زمین است می‌پژمراند، نزدیک شدن بدو یک سوم از اندیشه‌ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک و یک سوم از نیرومندی و توان اشون‌مرد را می‌کاهد. همانجا زرتشت در بند ۶۷-۶۸ از اهورامزدا درباره‌ی اینکه اگر مردی دانسته و آگاهانه با زنی دشتان-خواه دشتان بهنجار خواه نابهنجار-دشتان‌مرزی (هم‌خوابگی به وقت دشتان) کند و آن زن به سازگاری و دانسته و آگاهانه به این دشتان‌مرزی تن در دهد تاوان و پادافراه آن مرد برای گناهی که او و آن زن کرده‌اند چیست؟ اهورامزدا می‌گوید باید هزار رأس ستور کوچک را بکشد و اندرونه‌ی آنها را به همراهی «زُور» به آتش تقدیم کند. علاوه بر آن می‌بایست آیین‌های طُهر دیگری که سوختنی و فراهم کردنی است نیز به‌جای بیاورد. همچنین ۳۰ پل بر آبراهه‌ها بسازد. اما اگر اینهمه انجام یا به درجه‌ی قبول نرسد او (خاطی) در جهان تاریک دروغگویان می‌افتد. از تعاریفی که در شایست و ناشایست، در زادسپرم و بندهشن از جه jeh (بُعد مادینه‌ی اهریمن) و رفتار او و نحوه‌ی برخورد دینی با او می‌شود به‌روشنی پیداست که از دید دین زرتشت هر زنی در ایام دشتان تبدیل به جهی می‌شود، از این رو دستور اکید به پرهیز از او داده می‌شود.  زیرا با استناد به شایست و ناشایست حتی یک برق نگاه «جه» بقدری قوی است که می‌تواند کشنده باشد.

در دین زرتشت برای زن به هنگامی که جنینش (دشتک) سِقط می‌شود احکام سختی وجود دارد(۱۱). در وندیداد فرگرد پنجم، بخش هشتم بندهای ۴۵-۵۸ زرتشت در مورد احکام زنی که نوزاد مرده بدنیا آورده از اهورامزدا می‌پرسد و می‌خواهد بداند آن زن را به کجا باید برد. اهورامزدا همان احکامی را می‌دهد که شامل زن دشتان می‌شود؛ جایی که زمین آن بی آب و گیاه‌ترین جا باشد، گله‌های گاوان و گوسفندان کمتر از آنجا بگذرد، آتش پسر اهورامزدا کمتر در آنجا برافروخته شود، دسته‌های برسم کمتر بدان برده شود و «مردم اشون» کمتر از آنجا بگذرند. وقتی در پرسش بعد اندازه‌ی فاصله پرسیده می‌شود پاسخ ۳۰ گام فاصله از آتش، آب، برسم و مردم است. و اینکه دور زن باید چینه‌ای کشید و در همان جا به او آب و غذا داد. زرتشت در مورد خوراک زن می‌پرسد و پاسخی که دریافت می‌کند چنین است: «باید سه یا شش یا نُه جام گُمیز با خاکستر بیاشامد تا گور درون زهدان وی شسته شود. پس از آن می‌تواند شیر گرم مادیان یا گاو یا میش یا بز یا گوشت پخته و نان و شراب ناب بیاشامد و بخورد. اما نوشیدن آب بر او روا نیست. طبق احکام دینی زن باید سه شب در این شرایط بماند. پس از آن تن و جامه‌اش را با گمیز و آب در کنار نه گودال بشوید تا پاک شود. اما هنوز نمی‌تواند با مردم تماس برقرار کند. او باید تا ۹ شب پس از سپری شدن آن سه شب تنها بماند و جدا از دیگران زندگی کند، جا و خوراک و جامه‌اش از دیگران جدا باشد. بعد از طی ۹ شب تن و جامه‌ی خود را با گمیز و آب بشوید تا پاک شود(۱۲).

نجس‌انگاری زنان در زمان عادت ماهانه و آنچه در تماس با ایشان قرار می‌گیرد نه تنها در عرف مردم اثر خود را به جای گذاشته که مانند بسیاری از قصه‌ها و حکایات، تاریخ نیز بر آن گواهی می‌دهد. البته زنان هوشمند بسیاری نیز همیشه بوده‌اند که از این باور عوام برای پیش‌برد خواسته‌های خود استفاده ‌کرده‌اند. از آن جمله است روایتی که از خواهر قباد (کواذ)(۱۳) پادشاه ساسانی (پدر انوشیروان) نقل می‌شود. وقتی این شاهدخت برای دیدار با برادرش قباد، پادشاه موقتاً برکنار شده‌ی ساسانی، به زندان می‌رود، برادرش را در بستر خواب (فراش) می‌پیچد و به یکی از غلامان خود دستور می‌دهد آن را بر دوش بگذارد. در همان‌حال به  زندانبان می‌گوید که محموله «ایام زنانگی» اوست. و زندانبان باور می‌کند و به آن بساط نزدیک نمی‌شود(۱۴) تا مبادا به ناپاکی آلوده شود.

محمد بن محمود بن احمد طوسی (قرن ششم هجری) در رابطه با عادت ماهانه‌ی زنان و اثرات شگفت آن که نتیجه در جادو می‌دهد قصه‌های تاریخی و حکایات افسانه‌ای بسیاری نقل می‌کند. از آن جمله است که شاپور ذوالاکتاف قصد گشودن حصاری در شهر حضر در زمین جزیره  را داشته که تا قبل از او بکر مانده بوده است. شاپور پس از سال‌ها جنگ و عدم توفیق در گشودن حصار، سرانجام به سفارش یکی از بزرگان «خونِ حیضِ زنِ سبز چشم» را با خون کبوتر می‌آمیزد، در رقی (پوست نازک آهو که بر آن می‌نویسند) می‌ریزد و از گردن یک فاخته آویزان می‌کند و به شهر حضر می‌اندازد. به گفته‌ی طوسی در دم حصار شهر می‌افتد، بناها از هم می‌پاشند و حصار به دست شاپور ذوالاکتاف گشوده می‌شود(۱۵). 

آنچه از اظهارات طوسی بر می‌آید باور به اقتدار شگفت زن در زمان عادت ماهانه و ترس مردان از او در ایران، حتی پس از تغییر دین زرتشت به اسلام است. پرداختن به نظر از این نظر اهمیت دارد که سابقه‌ی علت نجس‌انگاری زنان در این ایام و ترس مردان از این پدیده را ولو در قالب باور دینی به وضوح به نمایش می‌گذارد. او به نقل از حکما می‌گوید بوی زن حایض «زیت و کامه» را تباه می‌کند، اگر از خیارستان بگذرد خیارها تلخ می‌شوند، اگر از جالیز بگذرد صیفی‌جات خراب می‌شوند، اگر از کندوی عسل بگذرد به آن آسیب می‌رسد. اگر کسی با زن حائض همبستر شود حاصل آن فرزندی کودن می‌شود. اگر خرقه‌ی حیض را بر سر چوبی ببندند و به آتشی عظیم نزدیک کنند آن آتش در دم می‌میرد، اگر دنبال کشتی ببندند باد زوبعه (تندباد) از آن می‌گریزد. او با تأکید می‌گوید سخنان او گزافه نیست بلکه از روی تجربه است. در همانجا طوسی که در کتاب خود در خواص زنان مبحثی را به «الحیض» اختصاص داده است می‌گوید: «زن حائض را اثرها باشد و جهودان گرد حایض نگردند و نان بر سر چوب‌ها به ایشان دهند»(۱۶). در عجایب‌نامه در دنباله‌ی همان مطلب می‌آید: «هندوان از حیض زنان کارهای عظیم کنند و دعوی‌ها کنند.»(۱۷)

۲. دین هندو 

۱.۲ هند

در دین هندوان رعایت ایام قاعدگی بسیار اهمیت دارد، در هندی ماسیک دارم (ترم) به معنای عادت ماهانه است. در سانسکریت برای دوران قاعدگی هم کلمه‌ی  rtu  به معنای نظم و عادت وجود دارد و هم کلمه‌ی رجس rajas  که معادل رجس و ناپاکی است (۱۸) و هر دو به یک معنا به کار می‌رود. منتها یکی در یک رابطه‌ی عام و فاقد هر نوع قضاوت ارزشی و اخلاقی (عادت) و دیگری در چهارچوب دینی (رجس). به همین ترتیب به زنی که در دوران دشتان یا قاعدگی است در  تعریف دینی در سانسکریت malina و rajasa گفته می‌شود که  معادل نجس و ناپاک است(۱۹).  

در میان هندوان در رابطه با عادت ماهانه اسطوره‌ها و روایات بسیاری وجود دارد. اما مهم‌ترین آنها به زمان وداها و متن ریگ ودا باز می‌گردد. در ریگ ودا، کتاب پنجم با سرود ۳۲ آغاز می‌شود که موضوع آن کشتن (اهی) یا اژدها به دست ایندرا می‌باشد (۲۰). در بند دو همان سرود ایندرا نخستین زاده‌ی اژدها؛ «ورترا» را تکه تکه می‌کند. بر اساس متون ودایی ورترا هفت گاو خدایان را دزدیده و متعاقباً آنها را در غاری پنهان کرده بوده است. ایندرا ورترا را می‌کشد و هفت گاو خدایان را آزاد می‌کند. بعد از کشته شدن ورترا، ویشنو به ایندرا خبر می‌دهد او که مرتکب قتل شده نمی‌تواند در جایگاه پادشاهی خدایان و مقام تأمین باران برای زمین بماند، مگر اینکه رستگار شود. برای رستگاری نیز باید بار گناه خود را بین سه تن از پاک‌ترین مخلوقات خدایان تقسیم کند. ایندرا پس از دریافت این حکم از سه آفریده‌ی پاک یعنی زمین، درخت‌ها و زن‌ها می‌خواهد تا هر یک، یک سوم از بار گناه او را بر دوش بکشند. هر سه ضمن گذاشتن شروطی بار «لعنت» او را می‌پذیرند. به همین دلیل «لعنت» عادت ماهانه و نجس ماندن در سه شب و سه روز  نصیب زنان می‌شود و زنان این «لعنت» را در عوض بارداری، لذت بردن از رابطه‌ی جنسی تا اواخر بارداری و رسیدن به اوج لذت جنسی می‌پذیرند.

در دین هندو زن در سه روز و سه شبی که «نجس» شمرده می‌شود حق ندارد خود را در آب بشوید.  زیرا سبب می‌شود  آب که مظهر طهارت است آلوده گردد. در این مدت زن باید روی زمین بخوابد تا بستر و پوشش را نیالاید، خوابیدن در طول روز برای او حرام می‌شود. در عین حال نه حق لمس کردن آتش مقدس را دارد و نه درست کردن طناب. او دندانش را هم نباید بشوید و از خوردن گوشت نیز منع می‌شود. ضمناً نه تنها نگاهش نباید به اجرام فلکی و آسمان بیفتد که نوشیدن آب از یک ظرف بزرگ، یا دو کف دست یا ظرفی مسی نیز برای او ممنوع می‌باشد. به علاوه در برابر چشم کسانی که در حال قرائت ودا هستند نباید ظاهر شود و آن ودا خوانان نیز به سهم خود نباید از این زن روغن قبول کنند(۲۱). بر این موانع، ممنوعیت تماس با کتاب و متون مقدس، انجام آیین دینی، حق ورود به معابد، حضور در آشپزخانه و لمس غذا نیز افزوده می‌شود. دختران هندی نه تنها از حرف زدن در مورد عادت ماهانه یا «ماسیک ترم» که ایام «نجسی» آنها محسوب می‌شود در ملاء عام منع می‌شوند، که در میان خود و خویشان نیز در این باره می‌بایست سکوت اختیار ‌کنند. 

در هند امروزی از سوی زنان و گروه‌های مترقی سعی بسیاری می‌شود تا مردم را متوجه پیامدهای غیر انسانی نجس‌انگاری زنان در دوران عادت ماهانه کنند، اما عرف جامعه‌ی هندو همچنان بر آن پای فشاری می‌کند. به طور مثال در هند زنان در هنگام عادت ماهانه منعی برای ورود به معابد ندارند. اما در پاره‌ای معابد از ورود زنان در سنین بین ۱۰ تا ۵۰ سال، حتی به نزدیکی معبد، ممانعت می‌شود. یکی از این معابد Sabarimala در جنوب کرالا است. در قانون هند ماده‌ای  به تصویب رسید که بر اساس آن زنان بین ۱۰ سال تا ۵۰ سال، اجازه ورود به معبد فوق را دارا هستند. اما برداشتن این منع با مخالفت شدید و تؤام با خشونت مردان معتقد به معبد سبریمالا و حتی زنان ساکن کرالا روبر شد. زائران این معبد که سالانه نزدیک به ۱۵ میلیون می‌شوند در تظاهرات متعدد و خشونت‌باری، نه تنها ورود زنان را نتیجه‌ی ورود فرهنگ غربی و مصداق تهاجم فرهنگی دانستند که تهدید کردند که به هر قیمتی از حریم معبد دفاع خواهند کرد(۲۲) و وقتی تعدادی زن تحت نظارت شدید پلیس وارد معبد شدند، به این اعتبار که معبد نجس شده است، اقدام به تطهیر آیینی معبد  کردند(۲۳). 

معبد سبری‌مالا و معابدی که به ایّاپّان(۲۴) اختصاص دارد کلاً زنان را در ۴۰ سال باروری زندگی‌شان نجس می‌دانند و اجازه نمی‌دهند به «حریم قدسی» معبد نزدیک یا وارد ‌شوند. مردان بسیاری که قصد زیارت این معبد را دارند قبل از زیارت نه فقط ۴۱ روز روزه می‌گیرند و از نوشیدن الکل و کشیدن سیگار دست می‌کشند که از هر نوع تماسی با زنان بین سنین ۱۰ تا ۵۰ نیز پرهیز می‌کنند. به نظر می‌رسد بخشی از مناسک این معبد و محدودیت نزدیک نشدن به زنان و پرهیز از ایشان شبیه به مناسکی باشد که در معابد مصر باستان نیز اجرا می‌شده است. در مصر باستان برای نزدیک شدن به دیوار معابد و مراتب ورود به معابد مصری موارد خاصی وجود داشته است که همه ناچار از اطاعت بودند. در مقاله‌اش یواکیم فردریک کوَک در مورد مفاهیم تطهیر در مذهب مصریان، از کتاب معبد مصریان نقل می‌کند که طبق قانون در مصر هیچ کس حق ورود به معابد را نداشته مگر روحانیون بلندمرتبه، که مراسم آیینی خدا را به اجراء در می‌آوردند. بیرون ساختمان اصلی معبد ساختمان‌هایی وجود داشته که در کتاب معبد در مورد حریم و تقدس و نحوه‌ی تطهیر آنها نیز مطالبی آمده است. مثلاَ در قسمتی از محل بیرونی معبد؛ «خانه‌ی بامداد» حتی برای فرعون به هنگام ورود مراسم تطهیر انجام می‌دادند. حیاط بعدی که دورتر از آن قرار گرفته بوده به نام «حیاط اجتماع» بوده است و می‌توان باور کرد محل اجتماع کسانی ‌بوده که مشترکاً مراسم آیینی معبد را انجام می‌دادند و گمان می‌رود که آنها مردان خدمتگزار معبد بوده‌اند. در اینجا هم اتاقی برای پادشاه بوده تا هنگامی که به محل وارد می‌شده تطهیر گردد. حیاط سوم به گروه به‌خصوصی اختصاص داشته که شکستگی متن مانع اطلاعات بیشتر در مورد آنها می‌شود و نمی‌توان خواند منظور چه کسانی بوده، اما قطعا منظور زنان یا روحانیونی که در معبد اقامت نداشتند نبوده است. علاوه بر آن قوانین سخت و محکمی برای قسمت اوزیریسی معبد وضع شده بود. اگر کسی در قسمتی که حرم اصلی محسوب می‌شده بدون اجازه قدم می‌گذاشته عملش توهین به پادشاه محسوب می‌شده است. و مرتکب جرم کشته، جسدش تقدیم آتش محراب می‌گردیده است(۲۵). کوَک می‌گوید او روی دستور‌العمل معابد مصر (۲۶) کار کرده است. و در متنی که مربوط به دیوار معبد Esna می‌شود به مطلبی برخورده که گمان می‌رود به قوانین ورود و تطهیر همه‌ی معابد مربوط بوده است. و آن شامل حق و شرایط ورود کسانی است که می‌توانسته‌اند به معبد وارد شوند. هر کس که به معبد وارد می‌شده نه تنها می‌بایست مرد باشد که از تماس با زن پاک و در تطهیر یک روزه بوده باشد. آن فرد ضمن تطهیر خود، جامه‌اش نیز می‌بایست آب کشیده می‌شده است. در دیگر موارد باید آن مرد نُه روز به زن نزدیک نشده باشد. بعد از این اجتناب باید لباس‌هایشان را در دریاچه تطهیر می‌کردند سپس می‌توانسته‌اند به حریمی که برای زائران تعیین شده بوده وارد شوند. علاوه برآن زائران نباید اجازه می‌دادند زنی از فاصله‌ی ۲۰۰ ارورا(۲۷) به آنها نزدیک شود. نکته‌ی جالب توجه این است که هنوز زنان در هند زنان با لباس‌های خود در آب رودخانه فرو می‌روند و خود را سه بار کُر می‌دهند. زنان در ایران نیز رسم داشته‌اند که سه بار در خزینه یا حوض خود را فرو می‌کردند تا غسل داده شوند. حتی در وقت شستن جامه نیز سه بار جامه را در آب طشت (آب کُر) فرو می‌کنند، یا سه بار زیر آب جاری می‌گیرند تا پاک شود. به این ترتیب می‌توان دید که رسم تطهیر با آب در جهان باستان آیین خاصی داشته و در منطقه به هنگام برخورد با نجسی یا ناپاکی به منظور دور راندن اهریمن (ریم یا رجس) انجام آن واجب بوده است و یکی از این مصادیق نجسی دیدار یا تماس با زن (هر زنی که امکان باروری داشته) برای مردان، تماس معبد با زنان و تماس زنان با خونی که از تنشان به صورت ماهانه یا بعد از زایمان جاری می‌شود می‌باشد. البته زنان تنها وقتی می‌توانند در آب وارد شوند که جریان خونشان بند آمده باشد.

۲.۲ نپال

نپال همسایه‌ی چین و هند است و بیش از ۸۰ درصد جمعیت کشور پیرو دین هندو هستند، اگرچه ادیان اسلام و بودایی نیز پیروانی دارند. در این کشور کوهستانی، که رشته کوه‌های هیمالیا در آن قرار دارد و هشت قله از بلندترین قله‌های جهان از جمله اورست در آن واقع شده است، هم مناطق صعب و سرد کوهستانی وجود دارد و هم دره‌های حاصلخیز. تحت تأثیر دین هندو، که گاو اصل مقدس حیاتی در آن است، چه در مناطق کوهستانی سرد و برف گیر و چه در دره‌های حاصلخیز، برای دورانی که زن پریود می‌شود و باید از خانواده کنده شود و به نقطه‌ای دور دست تبعید گردد اصطلاح Chhaupadi را به کار می‌برند که معادل دشتان در دین زرتشتی است. 

در نپال که امروزه حدود یک دهه است در آن حکومت جمهوری برپا شده است، به کوشش قانون و تلاش کنشگران اجتماعی، از سال ۲۰۰۵ رسم chhapaudi یا محصور کردن دختران و زنان در کومه‌های دور از محل مسکونی، ملغی شده است. اما هنوز در عرف این رسم دیرپای اجتماعی قبولیت عام دارد و همان سبب می‌شود که‌ اجرای این آیین سالانه سبب مرگ ده‌ها دختر و زنی بشود که مجبورند به دلیل عادت ماهانه یا وضع حمل در این «کومه‌های جدایی» محظور شوند. یک دلیل بر نیفتادن این رسم دیرپا اصرار شمن‌ها و مردان و زنانی است که برای بقای این سنت تلاشی غلبه‌جویانه می‌کنند. به طوری که ۷۰ درصد از زنان ساکن در مناطقی که دور از کاتماندو و شهرهای بزرگ قرار گرفته، ناچارند به این احکام تن دهند(۲۸). 

زنی در کومه جدایی. منبع AFP (۲۹)

زاغه‌ها یا آلونک‌ها که goth یا chhaugoth نامیده می‌شوند به صورتی بسیار ابتدایی، در کوه کنده یا برپا می‌شوند تا اقامتگاه دختران و زنان شوند(۳۰). قابل توجه است که در زبان‌های هندی goth  هم به غار یا مغاره یعنی جایی تنگ تر ا از کهف (cave) گفته می‌شود و هم برای گور به کار می‌رود.

در نپال وقتی دختران برای نخستین بار پریود می‌شوند، باید به مدت ۱۰ تا ۱۴ روز، در جایی تاریک محبوس بمانند، بی آنکه اجازه‌ی نگاه کردن به خورشید را داشته باشند. در شهرهای بزرگتر دختران از رفتن به مدرسه و دست زدن به کتاب و لوازم‌التحریر هم منع می‌شوند. زیرا این باور وجود دارد که مدرسه مکانی مقدس است و تماس با مدرسه و لمس کتاب سرواتی ایزدبانوی آموزش را آزرده می‌سازد.  به شهادت دختران در این دوران محبت خانواده به آنها کم رنگ یا بی‌رنگ، و رفتار اطرافیان تؤام با تحقیر و خشونت می‌شود. در دوران chhapaudi که شامل دوران پریود و ایام بعد از وضع حمل است دختران و زنان از خوردن گوشت، شیر و محصولات شیری بازداشته می‌شوند. زیرا این باور وجود دارد که مصرف این محصولات سبب آسیب رساندن به منبع اصلی آنها یعنی گاو می‌شود. حتی اجازه‌ی خوردن میوه و سبزی‌جات هم داده نمی‌شود. به دختران و زنان گفته می‌شود که از نگاه کردن به صورت برادر و پدر یا سایر مردان فامیل شدیدا پرهیز کنند. زیرا افتادن نگاه دختری که پریود شده به یک مرد سبب مرگ یا کوتاه شدن عمر او می‌گردد. در ویدیویی که به‌وسیله‌ی نیویورک تایمز به منظور نشان دادن ابعاد ظلم و فاجعه‌ای که به دختران در نپال روا داشته می‌شود، ساخته شده و در ۸ مارس ۲۰۱۹ به مناسبت روز زن منتشر شده است، از زبان دختران دانش‌آموزی که در سنین ۱۲ و ۱۳ به سر می‌برند شنیده می‌شود چگونه قاعدگی مانند بلایی بر زندگی ایشان وارد می‌شود و زندگی‌شان پس از آن با لعنت یا داغ آن تغییر می‌کند. آنها می‌گویند با فرستاده شدن به چوپدی یا کلبه‌ی جداسازی در سرما و گرما نه تنها از ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم می‌شوند که در معرض هر نوع بیماری و خطری قرار می‌گیرند. علاوه بر آنکه حق رفتن به مدرسه و بر خورداری از محبت پدر و مادر نیز از ایشان سلب می‌شود (۳۱).

در نپال کنشگران اجتماعی سعی وافری برای برانداختن این رسم و ویران کردن کومه‌ها از خود نشان داده‌اند اما پیروان سنت برای رسمی که توجیه ناپذیر است، همواره توجیهاتی از قبیل بوی زنان، کشاندن پلنگ و حیوان وحشی به میان مردم، مصلحت محیط یا مصلحت خود دخترها و زن‌ها و رعایت بهداشت، را برای در کومه گذاشتن دختران و زنان و تحریم ایشان مطرح می‌کنند. شمن‌ها یا بزرگ‌ترهای خانواده مثل مادربزرگ‌ها نیز نه تنها حامیان این عرف هستند که همه‌ی تلاش خود را برای نگاه داشتن این رسم به کار می‌گیرند. 

 Chaupadi pratha یا دوران جداسازی دختر یا زن از خانواده به لحاظ زبانشناسی هم گواه آن است که زنان در دوران عادت ماهانه و پس از وضع حمل نجس محسوب شده و باید از آنها دوری گزید و گرنه آسیبی جبران ناپذیر به «پاکان» وارد می‌شود. Chhau به معنای دست نزدنی و پرهیزکردنی و padi به معنای وضعیت یا موجودیت است. و در نپالی prathabandit به معنای منطقه‌ی ممنوعه یا محدوده می‌باشد.  در گجراتی و مراتی pradesa و در مالایامی pradesam همان معنا را می‌دهد که معادل حظیره در عربی است. در واقع کلمه‌ی پردیس به معنای باغ‌های محصور یا منطقه‌ی ممنوعه‌ی مقدس، با این کلمه اشتراک معنایی دارد. منتها پردیس یا فردوس به جایی می‌گویند که حریم قدسی است و پراتا حریم کفر یا اهریمن. 

قابل توجه است که در دین هندو دوشیزگی یا مادینگی از عناصر پاک جهان به شمار می‌رود و دختران یکی از سه وجود پاک جهان می‌باشند که ایندرا برای تقسیم بار گناهش به آنها متوسل می‌شود. به عبارت دیگر دختران مادامی‌که به سن بلوغ نرسیده‌اند و «لعنت» ایندرا را با خود حمل نمی‌کنند پاک و پرستیدنی محسوب می‌شوند. از این رو در نپال مهم‌ترین ایزدبانویی که به صورت زنده از طرف هندوها و بودایی‌ها پرستش می‌شود دختری است که بین سنین سه تا هفت سالگی معمولا از میان یک خاندان بودایی (معمولاً شکیا) به وسیله‌ی داوران هندو انتخاب می‌شود و تا زمانی که اولین عادت ماهانه را دریافت نکرده به عنوان نماد رسمی قداست و تجلی الوهیت زنانه در سراسر نپال پرستش می‌شود. این دوشیزه که گمان می‌رود ایزدبانو درگا durga (مظهر مادری) در هند یا Taleju در نپال تن او را برای حلول خویش انتخاب کرده است، از میان زیباترین و سلامت‌ترین دختربچه‌گان انتخاب می‌شود. این سنت دیرپای نپالی که کوماری(۳۲) یا پرستش دوشیزگی، بکارت یا virginity نام دارد، در نپال اگرچه مخالفینی دارد اما طرفداران بسیار هم دارد. یکی از دلایل جانبداری آنها علاوه بر احترام سنت، جذب سیل عظیم توریست به هنگام برگزاری فستیوال در کاتماندو است. مقام یک کوماری چنان پر اهمیت است که در گذشته پادشاه، امروزه افراد بلند‌مرتبه‌ی کشوری و لشکری به زیارت حتی به پابوسش می‌آیند(۳۳). 

تصویری از سنت کوماری یا پرستش دوشیزگی در نپال

به این ترتیب می‌توان دید در فرهنگ دینی نپال یک دختر خردسال مادامی‌که اتفاق طبیعی قاعدگی برای او نیفتاده است و هنوز میل جنسی در او بیدار نشده، مظهر زنانگی و طهارت به حساب آمده و پرستیده می‌شود. اما پس از قدم گذاشتن به عالم زنانگی و کشف زن بودن خود، ملعون و اهریمنی تلقی می‌گردد. این نجس‌انگاری زنان و محصور کردن آن‌ها را می‌توان علاوه بر تاریخ نپال در افسانه‌های آن و داستان‌های کشورهای همسایه‌ی آنها مشاهده کرد. اما از آنجایی که زن، قاعدگی و هر آنچه به آن مربوط می‌شود در فرهنگ این مردم تابو محسوب می‌شود مستقیماً هیچ اسمی از آن به میان نمی‌آید. مثالش قصه‌ی اژدهای زرد در داستان‌های تبت است: 

دختر نوجوان خدمتکاری که در حال شستن سبزی است، مشاهده می‌کند هلویی سبز روی آب می‌رود. می‌گوید یک هلوی سبز بهتر از هیچ است. هلوی کال را می‌خورد و نمی‌داند که آبستن شده است. خانم خانه وقتی متوجه می‌شد دختر باردار شده او را بیرون می‌کند. و هیچ کس دیگر هم او را نمی‌پذیرد. وقتی هوا تاریک می‌شود، دختر گریان سر راه  می‌نشیند پیرزنی او را می‌بیند و به او می‌گوید که رئیس خدمتکاران کلبه‌ی مخروبه‌ای دارد که در آن جز تشک کاهی چیزی نیست، می‌تواند از او بخواهد که دختر را به آنجا راه دهد. پیرزن به او یک لحاف پشمی کهنه نیز می‌دهد و می‌گوید گهگاه به او سر خواهد زد و برایش غذا خواهد آورد. زمستان سرد و وحشتناک به پایان می‌رسد و تابستان گرم و خفه‌کننده فرا می‌رسد و دختر فکر می‌کند به پایان زندگیش نزدیک شده است (شرایطی که عموم زنان باردار و دختران و زنان به هنگام ایام ماهانه، بارداری و زایمان و پس از آن در نپال داشته و هنوز بسیاری در آن وضعیت به سر می‌برند، اگرچه قصه در تبت نقل می‌شود). در این موقع پرنده‌ای عظیم دم کلبه می‌نشیند که بال‌های درخشان و آتشین دارد. بر اثر بال زدن پرنده دختر اندکی خنک می‌شود و پسری به دنیا می‌آورد که در آینده منجی مردم می‌شود(۳۴). 

۳.۲ پاکستان

در شمال غربی پاکستان در محدوده‌ی کوه‌های هندوکش در منطقه‌ی Chitral  وادیی به نام کلاش قرار دارد، که شرایط آب و هوایی آن بی شباهت به مناطق حاصل‌خیز نپال نیست. مردم این منطقه بر دین باستان خود که از ادیان پیشاهندو و پیشازرتشت است مانده‌اند و به دین اسلام یا ادیان دیگر نگرویده‌اند. مسلمانان پاکستان آنها را کافر می‌دانند. اما خودشان می‌گویند خدای واحد را که در چیزهای مختلف تجلی‌های گوناگون دارد می‌پرستند. مردم کلاش که در حفظ رسوم کهن‌شان تلاش می‌کنند، با وجود زندگی مسالمت آمیز در کنار مسلمانان، به ازدواج مسلمانان در نمی‌آیند. در این منطقه که در بهار و اوایل تابستان بسیار زیباست و مناظری دل ‌انگیز و طبیعی دارد، قرن‌ها در رابطه با مسئله‌ی ناپاکی زنان در ایام ماهانه یا زایمان، به همان شیوه‌ی نپال و مناطق اطراف رفتار شده است. اما امروزه گزارش‌های متعدد نشان می‌دهد که شرایط زنان به ویژه در دهه‌های اخیر اندکی بهبود یافته است. به طوری که زنان از رفتن به این خانه‌های عمومی که bashali نامیده می‌شود گاه استقبال هم می‌کنند، یک دلیل این استقبال، امنیتی است که به طور نسبی برای زنان ایجاد شده است، و آنها می‌توانند در این مدت کارهایی بکنند که به انجام آن راغب هستند. دیگر اینکه مردها به این حریم احترام می‌گذارند و به آنجا نزدیک نمی‌شوند(۳۵). 

در فرهنگ کلاش نیز مانند سایر ادیان باستانی دو مفهوم پاک و نجس اساس دین را تشکیل می‌دهد و رعایت آن برای حفظ زندگی، شگون و خوشبختی اهمیت فراوان دارد. مردم کلاش که زبانشان از شاخه‌ی زبان‌های ایرانی است برای پاک onjasta  و برای نجس یا ناپاک pragata را به کار می‌برند، و برای مردم کلاش جدایی این دو از یکدیگر اهمیتی حیاتی و کیهانی دارد، از این رو است که زنان در دوران قاعدگی به عنوان بارزترین مصداق پرگته، نمی‌بایست به هیچ عنوان در تماس با onjasta  یا دنیای بیرون باشلی قرار بگیرند(۳۶). در دین مردم کلاش پاک یا انجسته نیز مصادیق فراوانی دارد که تخت چوبی؛ حاصل کار نجار، یکی از آنهاست. اما این تقدس شامل تخت فلزی نمی‌شود. به همین دلیل استفاده از تخت‌های فلزی که در دهه‌ها اخیر صورت گرفته در کاهش مرگ و میر زنان که بر اثر نیش کشنده‌ی مار و خطراتی از این دست بوده تأثیر فراوان داشته است. یکی دیگر از مصادیق پاکی آتش  به شمار می‌آید که نیالودن آن از اهمیت شایانی برخوردار است. در گذشته گودالی در کومه یا بیرون آن می‌کندند تا در شب‌های سرد آن را پر از هیزم ‌‌کنند، وقتی هیزم‌ها می‌سوختند و تبدیل به ذغال گرم می‌شدند روی آن را می‌پوشانند تا هم آتش آلوده نشود و هم گودال به صورت نوعی بخاری یا چال‌کرسی درآید. این شیوه‌ی گرمایش ضمن رعایت اصول دینی کمک می‌کرد تا دختران، زنان و زنان تازه‌زا و نوزادان‌شان بتوانند از گرما در سرمای کوهستانی برخوردار باشند. اما این گودال‌های ذغال‌های سوزان همیشه به شکل درست طراحی نمی‌شده یا نمی‌شوند از این رو دود ناشی از آن در طول سالیان موجب خفگی زنان، دختران و نوزادان شده است. همانطور که پیش از این آمد در نپال نیز قربانیان سالانه این اتفاقات به ۱۰۰ نفر و بیش می‌رسد. اما تحقیقات نشان می‌دهد از اواخر دهه‌ی ۵۰ میلادی یعنی پس از استقلال پاکستان، به دلیل بهبود شرایط زیستی در باشلی‌ها مرگ و میر زنان کاهش یافته است. این بهبود را نه تنها همت خود زنان کلاش باعث شده که کمک‌های خارجی مثل سازمان ملل و محققینی که در منطقه کار کرده‌اند نیز در اتفاق آن مؤثر بوده است(۳۷)وگرنه قصه‌هایی که در منطقه وجود دارد نشان می‌دهد که زنان و دختران بسیاری در این کومه‌ها مانند کومه‌ها یا گوت‌های نپال تحت تأثیر عوامل مختلف مثل سرما، دود، حمله‌ی حیوانات وحشی یا نیش مار و فقدان بهداشت می‌مرده‌اند. 

در کلاش قصه‌ها و افسانه‌ها بر خلاف قصه‌های تبت مستقیما از عادت ماهانه و وحشت عمومی زنان از اقامت در باشلی‌ می‌گویند و اینکه بزرگترین ترس دختران و زنان از خورده شدن به وسیله‌ی اژدها در شب بوده است. در حالی که بعد از ساخت خانه‌های عمومی و افزودن پاره‌ای تسهیلات مختصر و ضروری مانند توالت، ظاهرا این ترس زنان از رفتن به «باشلی» کاهش یافته است. اما هنوز اصل نجسی زنان در ایام عادت ماهانه را تغییر نداده است.

در دین مردم کلاش خلاف نپال، شمن نقشی ندارد و این پسران نوجوانی که هنوز به سن بلوغ و مردانگی نرسیده‌اند و با زن نیامیخته‌اند نقش مقدسین و شمن‌ها را بازی می‌کنند. معمولا کار این نوجوانان مراقبت از بزها در کوهستان است. و بزها در میان این مردم اهمیت قدسی دارند. به همین دلیل حریم محل نگهداری بزها، حریم محراب و فاصله‌ی بین اجاق خانه و دیوار پشتی خانه و مناطق کوهستانی هر چه به قله نزدیک‌تر می‌شود در میان مردم کلاش مکان پاک یا  اُنجسته شمرده می‌شود. از این رو زنان در ایام ماهانه و پس از زایمان نباید به این مکان‌ها نزدیک شوند. این ناپاکی از دید مردم کلاش شامل مسلمانان، و  سایر مردم بیرون از دین ایشان، مردگان و مردار نیز می‌شود. آمیختن با زنان در میان مردم این منطقه چنان عامل قدرتمندی در ناپاکی به حساب می‌آید که سبب می‌شود پسران نوجوان در جایگاه دینی، مرتبه‌ای بالاتر حتی از مردان داشته باشند. ناگفته نماند که زنان به اصطلاح کافر کلاش نسبت به زنان مسلمان همسایه و مناطق اطراف در روابطشان با مردان از آزادی بیشتری برخوردارند. علاوه بر آن اگر بخواهند مادامی که بتوانند دو برابر قیمتی که برای زناشویی دریافت کرده‌اند را به شوهر خود بپردازند می‌توانند طلاق بگیرند. در عین می‌توانند به راحتی با مردی که دوست دارند فرار کنند(۳۸).   

امروزه از ده‌ها هزار مردمی که در سه وادی منطقه‌ی کلاش در پاکستان زندگی می‌کردند کمتر از چهار هزار نفر نمانده است و یکی از دلایلی که تغییر دین را در میان مردم سبب شده همان احکام بسیار گران نجس و پاکی است که می‌بایست در بسیاری موارد تطهیر با قربانی ده‌ها رأس بز انجام شود. این مردم برخلاف همسایگان خود که در نورستان افغانستان (کافرستان سابق) قرار دارند و در قرن نوزدهم با شمشیر مسلمان شدند هنوز بر دین چند هزار ساله‌ی خود (پیشاهندو) باقی مانده‌اند اما با وجود حمایت دولت پاکستان و سازمان ملل همچنان در حال کاستی گرفتن هستند. یک عاملی که سبب جلب توریست به این مناطق شده جشن‌های سه‌گانه‌ی کلاشی‌هاست. یکی از آنها که مهم‌ترین جشن‌هاست، به مدت چهار روز، در هفته‌ی دوم خرداد قبل از شروع تابستان برگزار می‌شود. برپایی این جشن به شادی آغاز تابستان و همسرگزینی و باروری است و یکی از مراسم آیینی آن تطهیر زنانی است که در سال گذشته فرزندی به دنیا آورده‌اند- طبق رسوم مردم کلاش برای آلوده نکردن خانه‌ی زناشویی از هنگام بارداری به باشلی منتقل شده‌اند و تا وضع حمل و بعد از آن در باشلی مانده‌اند. در این جشن که  که Chillam Joshi نام دارد و جهانگردان بسیاری را به این منطقه‌ی زیبای جهان می‌آورد، رسم چنین است که همه‌ی زنانی که کودک آورده و در bashali در کنار هم بوده‌اند را صبح بسیار زود روز جشن جمع ‌کنند تا مردی مراسم تطهیر را انجام می‌دهد. این مراسم با پاشیدن چند قطره شیر به روی آنها پایان می‌گیرد. پس از تطهیر روانه‌ی خانه‌ی زناشویی می‌شوند و دیگر خطر نجسی آنها مردان و خانه‌ی زناشویی را تهدید نمی‌کند.

۳. دین یهود

در کتاب لاویان احکام مربوط به نجس و طاهر با جزئیات کامل توضیح داده شده است. در باب دوازدهم قید می‌شود زنی که آبستن باشد و پسر بزاید تا هفت روز موافق ایام طمث حیض، نجس است و تا می‌بایست به مدت ۴۰ روز از تماس  با هر آنچه مقدس یا پاک محسوب می‌شود پرهیز کند و این شامل امکنه‌ی مقدس نیز می‌شود. اگر زن فرزند دختر بیاورد مدت پرهیز او دو برابر می‌شود به این ترتیب که به جای هفت روز ۱۴ روز مانند ایام حیض نجس محسوب می‌شود. و تا ۸۰ روز یعنی دو چله می‌بایست در حصار بماند. در باب پانزدهم آیه ۱۹ نیز تأکید می‌شود اگر زنی جریان داشته باشد و آن جریان خون باشد باید هفت روز در حیض خود بماند و هر که او را لمس کند تا شام نجس محسوب می‌شود. علاوه بر آن بر هر چیزی که بنشیند و بخوابد نیز نجس می‌شود. اگر همسرش با او در یک بستر باشد شوهرش تا هفت روز نجس است. این افراد باید هر ماه کفاره‌ی گناه خود را که قربانی سوختنی است برای خدا بگذارند. در باب ۲۰، آیه‌ی ۱۹ همان کتاب گفته می‌شود «کسی‌که با زن حائض بخوابد و عورت او را کشف کند هر دوی ایشان از میان قوم خود منقطع خواهند شد.(۳۹)» 

 یهودیان به ایامی که زن در حالت دشتان یا حیض بسر می‌برد، نیدّه nidah  یا nidda می‌گویند که به معنای جدایی، بریده شدن یا کنده شدن است. یهودیان به ویژه ارتدکس‌ها قوانین شرعی مربوط به ایام نیدَّه niddah را که در مشابهت کامل با دشتان در دین زرتشت است با جدیت رعایت می‌کنند. در این ایام زنان نه تنها نجس شمرده می‌شوند و نباید چیزی مقدس را لمس کنند که لمس نیز نباید بشوند. این ایام برای زن یهودی نوعی بازنشستگی از کارِ خانه، همسرداری و نگهداری کودکان به شمار می‌آید که در فارسی به آن قاعدگی می‌گویند که هم به معنای قاعده مند بودن است و هم بازنشستگی. یعنی زنان نسبت به جهان و جهان نسبت به زنان تابو می‌شود. و تا جریان خون زن قطع نشده، پس از آن هفت روز سفید را پشت سر نگذاشته و نهایتا در آب فرو نرفته و تطهیر آیینی نکرده آمیزش با او ممنوع است. 

عمل تطهیر در یک حوض یا خزینه صورت می‌گیرد که به آن میکوه یا میقوه عبری: מִקְוֶה / מקווה می‌گویند که به معنای آب انبار است. این مخزن باید با آب طبیعی مثل باران پر ‌شده باشد، امروزه چنین امری دشوار است، به همین دلیل آب باران را به میزانی با آب جاری آمیخته می‌کنند. زنان قبل از فرو رفتن در میقوه می‌بایست تمام آرایش، لاک ناخن و هر چیزی که در سطح پوست قرار دارد و مانع رسیدن آب به آن ناحیه از بدن می‌شود را پاک کنند و در حین فرو رفتن نیت کرده و دعا بخوانند. این طهارت آیینی مخصوص زنان شوهردار است که هر ماه می‌بایست حداقل یک بار انجام ‌شود. دوشیزگان که قرار نیست با مردی همبستر شوند موظف به انجام تکالیف نیده بعد از پاک شدن از قاعدگی نیستند. علاوه  بر آن زنان در ایام نیده باید در جایی جدا از شوهرشان باشند و گاه اتاقشان را عوض ‌کنند و گاه به خانه‌ای دیگر بروند. اما در جایی دور از خانه محصور نمی‌شوند هرچند قبایلی از اهالی اتوپیا که یهودی هستند هنوز زنانی را که در ایام نیده هستند به کلبه‌ای که از نی و چوب ساخته شده و دور از خانه و خانواده است تبعید می‌کنند.  

یک کلبه‌ی چوبی (مرگم گوگو)(۴۰) که برای نیدّه در دهکده‌ یهودی نشین امبوبر در شمال اتیوپیا بر پا شده است عکس در سال ۱۹۷۶  به وسیله‌ داو گلدفلیم(۴۱)گرفته شده است.

نیدَّه niddah در عبری به معنای دوران جدا شدگی یا بریدگی از جمع است که علت آن جدایی نجسی زن بوده و فرد و یا شی تا زمانیکه در آب میکوه فرو نرفته نجسّ محسوب می‌شود. بر اساس دانشنامه‌ی یهودی، ابراهام ابن عزرا می‌گوید معنای کلمه‌ی نیده جدا شده است و از کلمه menadechem  מנדיכם به معنایthose cast you out آمده است. اما از آنجایی که کلمه‌ی نیده در تورات اشاره به شرایطی می‌کند که بر اساس آن فرد به حالت مردار در می‌آید و فرو رفتن در آب به او زندگی تازه می‌بخشد، می‌توان باور کرد مفهوم فوق اساسا به فرهنگی تعلق دارد که در کنار آب جریان داشته است. به همین دلیل برای نیده که گمان می‌رود کلمه‌ای عبری و سامی باشد، می‌توان معادلی در زبان سومری یافت. همان طور که در میان مصریان نیز فرو رفتن در آب به منظور تطهیر از نجسی اهمیت دینی و حیاتی داشته است.

در زبان سومری ne deg  از دو جزء ne و deg تشکیل شده است. وقتی این دو جزء با هم ترکیب می‌شوند معنای صاف کردن، جدا کردن، تطهیر کردن ( (to consecrate پاک و خالص کردن را می‌دهند. به خصوص که deg از ریشه‌ی de  به معنای گردآوردن و جمع کردن است(۴۲). و در اکدی معادل آنašāru ،  elēlu ،hasāsu می‌باشد(۴۳). می‌توان دید niddah عبری با nedeg سومری از یک ریشه است و بر خلاف بسیاری از کلمات عربی با صورت اکدی مربوط نمی‌باشد. در سومری به مشک آب  kušna-a-du-um  گفته می‌شود که معادل اکدی آن نادو nādu (۴۴) است. در این فرهنگ مقدسین کسانی محسوب می‌شوند که وسیله‌ی ارتباط جنسی خود با دیگران را قطع کرده‌اند و نجسان کسانی هستند که با اهریمن آمیزش داشته‌اند یا اهریمن در ایشان حلول کرده است. از این رو پاکان نباید در تماس با ایشان یا هر آنچه متعلق به ایشان است یا به وسیله‌ی ایشان لمس شده قرار بگیرند. در همین فرهنگ و فرهنگ منطقه‌ی حاشیه‌ی رودهای دجله و فرات و فرهنگ ایرانی-هندی افرادی با خاستگاه بالای اجتماعی نیامیخته و نژاده به شمار می‌رفته‌اند. با وقوف به جایگاه خویش از «نجس» پرهیز می‌کردند. علاوه بر آنکه این باور وجود داشت که نطفه‌ی پاکان  به طریق معمول بسته نشده، بلکه ریشه در مهر و ماه و ستارگان داشته، از خاستگاهی آسمانی می‌باشند. در اساطیر مصر این مفهوم با نماد اوزیریس که بدون عضو جنسی خواهر-همسر خود، ایزیس، را به هوروس بارور می‌کند نشان داده می‌شود. این باور فرمانروایان مصر و سومر که گفته می‌شد از نژاد خدایان هستند در باور ژاپنی‌ها نسبت به امپراطور خود که او را پسر آفتاب می‌پندارند هنوز وجود دارد. امپراطوران چین نیز خود را پسر آسمان می‌دانستند. مردان یهودی نیز با ختنه شدن  (یا قربانی کردن نمادین عضو جنسی) خود را در شمار پاکان (چست‌ها، نیامیخته‌ها، نژاده‌ها) قرار می‌دهند. هر کس که بخواهد به دین یهود در آید نیز علاوه بر ختنه می‌بایست در میکوه یا میقوه فرو رود. بنابراین پاکان نیامیخته و نژاده محسوب می‌شوند و نجس کسی است که به سبب آمیختن با پلیدی آلوده شده است. از این رو ایشان را باید از محیط خود برید و تا پاک شدن در محلی که در تماس با پاک نباشند قرار داد. از آن رو که زنان در سنین باروری مادامی که واجد شرایط محیض می‌شوند چه شوهر دار و چه بی‌شوهر مشمول نیده می‌شوند و در آن ایام مادامی که طهر آیینی را انجام نداده‌اند نجس به حساب آمده و از تماس با شوهر و امور مقدس و ورود در معبد منع می‌شوند. 

۴. دین مسیحیت

در مسیحیت تفاوتی میان زنی که عادت ماهانه دارد با سایر زنان نیست و زنان در این ایام نجس محسوب نمی‌شوند. بلکه یگانه نجسی یا ناپاکی مسیحی نبودن به شمار می‌آید. از این رو کودکان حدودا در دو یا سه ماهگی غسل تعمید داده می‌شوند و در اصطلاح baptised یا Christianised می‌شوند یعنی در آب فرو می‌روند و به آیین مسیحیت می‌پیوندند. مهم‌ترین عمل آیینی که در این زمان صورت می‌گیرد شستن سر کودک با آبی است که گفته می‌شود از رودخانه‌ی اردن (محلی که یحیی تعمید دهنده مردم را تعمید می‌داد) آورده شده، در کلیساهای ارتدکس کودک را همانطور در آب فرو می‌کنند که زنان مسلمان ایرانی در خزینه یا حوض خود را فرو می‌کرده‌اند یا زنان یهودی در میکوه فرو می‌روند. غوص یا فرو رفتن در آب به طوری که آب از سر بگذرد در این آیین اهمیت دارد. بزرگسالانی که می‌خواهند به دین تازه «زنده» شوند نیز باید به وسیله‌ی یک کشیش که نقش یحیی تعمید دهنده را بازی می‌کند سرشان طوری در آب فرو ‌شود که آب بالای سرشان قرار گیرد. بنابراین در مسیحیت نیز نجس و مردار یکی است و وسیله‌ی احیاء یا پاک شدن آن فرو رفتن در آب است، و شامل مرد و زن می‌شود. در رابطه با غسل که رسمی رایج در میان اقوامی از ساکنان حاشیه‌ی رودها از جمله کارون، دجله و فرات  بوده و به مغتسله شهرت داشتند در هر چهار انجیل نخست از یحیی نام برده شده که در بیابان یهودیه کنار رود اردن از مردم می‌خواهد از گناهان خود توبه کرده و در آب رود اردن غسل تعمید بیابند. مسیح یکی از کسانی است که این غسل را می‌یابد و تقدیس یا baptised می‌شود.  

قابل توجه است که کلمه‌ی bapt از ریشه‌ی gwabh هندواروپایی باستان  می‌باشد(۴۵). تبدیل گ g به ب b یا و wو تبدیل بb به پp و تبدیل ه h به ث th و بر عکس را در همه‌ی زبان‌های ایرانی می‌توان دید و بارزترین مصداق آن نام مهر، میترا، میثره یا گشتاسپ، ویشتاسب، یشتاسب، بشتاسف یا وشتاسب است. همچنین بسیاری از پ‌ها از اوستایی به پهلوی تبدیل به ب شده‌اند. بنابراین گوپ همان غوث یا غوص است که معرب شده و از آن غوّاص ساخته شده است. از همین ریشه در قرآن فعل یغوصّون ساخته شده است (انبیاء ۸۲) و برای شیاطینی که در خدمت سلیمان هستند و در زیر آب فرو می‌روند به کار رفته است. همین جزء در میقوه یا میکوه که اسم ظرف از قَوَة یا کَوَ است نیز دیده می‌شود.

در فارسی غوطه یا غوته که همان گوپته می‌باشد می‌تواند هم ریشه با کلمه‌ی Coptic یا قبطی باشد. از آنجایی که به مسیحیان مصری(۴۶) قبطی یا کپتیک می‌گویند می‌توان انجام غسل تعمید و «غوص» یا فرو رفتن در آب را از مراسم مصریان نخستین دانست، به خصوص که برای نزدیک شدن به معبد و پاک شدن از زن، فرو رفتن در دریاچه و انجام طهارت با آب از واجبات دین مصریان بوده است. در تأیید این نکته می‌توان به نظر پرفسور  کوَک که مبحث تطهیر در دین مصریان باستان را با ادیان سامی مقایسه کرده نیز استناد کرد. او می‌گوید کلمه‌ی عادی برای یک روحانی (priest) در مصری باستان w'b است که از ریشه‌ی w'b به معنای پاک بودن گرفته شده است و هنوز به عنوان oyhhb برای کشیشان مسیحی در زبان قبطی استفاده می‌شود(۴۷).

در فارسی غوطه ور شدن به معنای فرو رفتن در ژرفنای آب یا شناور شدن است و همان معنایی را می‌دهد که در یهودیت از عمل آیینی میکوه برداشت می‌شود یعنی شناور شدن و غوطه خوردن در آب(۴۸)به طوری که آب از روی سر بگذرد و همان معادل مردن و دوباره زنده شدن است، که معنای اسم یحیای تعمید دهنده نیز می‌باشد. یحیای تعمید دهنده پیامبر دین مندائیان است که غسل تعمید بخش تفکیک ناپذیر اصول دینی ایشان است. همانطور که گفته شد پیروان این دین اغلب در کنار رودخانه‌ی کارون، دجله و فرات زندگی کرده‌اند.

مندائیان معروف به صابئی یا صُبی در حال انجام غسل تعمید در رود کارون به مناسبت تولد حضرت آدم

با این تفاصیل هنوز در یک متن دینی مسیحی مستقیما به اینکه مریم که خود زنی یهودی بوده و در همان هنگام به فرزندش عیسی باردار شده، نیامده است که به هنگام بارداری و وضع آیا شرایط نیده را رعایت کرده است. اما در قرآن در سوره‌ی مریم گفته می‌شود مریم قبل از بارداری در مکانی شرقی جامه‌هایش را از تن بیرون آورد. در کلیه‌ی تفاسیر قرآن و قصص الانبیاء گفته می‌شود که در کنار آبی به قصد حمام کردن این کار را کرده است(۴۹). در همانجا می‌آید که او در آن هنگام ۱۳ ساله بود و دو بار حیض شده بود. میبدی می‌گوید سبب اعتزال مریم آن بود که از مدت حیضش به سرآمده، می‌خواست غسل کند(۵۰): «به حکم دیانت و مروت به گوشه‌ای باز شد در پس پرده‌ای تا مردم او را نبینند و غسل کند.» اما در ادامه می‌گوید مقصود از آن حجابی که مریم در پس آن خود را پنهان کرد دیواری است. علاوه بر آن تأکید می‌کند که مریم پیوسته در مسجد بود و مشغول عبادت، چون نشان حیض در او پیدا شد از مسجد به خانه رفت و تا وقت طهر در آنجا بود، بعد از آن غسل می‌کرد و به مسجد باز می‌گشت. بعد از آن توضیح می‌دهد که وقتی مریم پاک شده بود به جایی رفت تا غسل کند، جبرئیل در آنجا بر او ظاهر شد. توضیحاتی که میبدی جسته و گریخته می‌دهد بیان این است که می‌کوشد حمام کردن یا تن شستن مریم را که در قرآن آمده با پاک شدن بعد از «حیض» ربط بدهد و اینکه مریم پس از غسل با مردی زیبا ملاقات می‌کند که فرستاده‌ی خداست و می‌خواهد به او فرزندی نیکو ببخشد. البته در میان یهودیان تا امروز رسم است که خاخامی نیکو صورت در سربینه‌ی میکوه یا میقوه می‌نشیند و زنان با او بعد از طهر دست می‌دهند. این باور وجود دارد که وقتی به خانه رفتند بعد از تماس با همسرشان صاحب کودکی به صورت خاخام زیبا می‌شوند. سورآبادی هم می‌گوید: «چون با یک سو شد از خاندان خود به جایگاه بر آفتاب تا غسل کند، گفته‌اند غسل حیض و گفته‌اند غسل تنظیف زیرا که وی را آلایش زنان نبودی»(۵۱).

طبری روایات گوناگونی را در مورد باردار شدن مریم نقل می‌کند در یکی از روایات از ابن مسعود و گروهی از یاران پیامبر اسلام نقل می‌کند که مریم دچار حیض شد و از محراب به یکسو رفت و پس دیوار نهان شد. آندم در جایی رو به آفتاب از کسان خود دوری کرد. پس از آنکه در پس پرده‌ای نهان شد با جبرئیل ملاقات کرد. در روایات دیگر ملاقات مریم و جبرئیل را در غاری می‌داند که مریم برای پر کردن کوزه‌ی آب خویش در یک روز گرم تابستان رفته بود(۵۲). ابوالفتوح رازی عزلت مریم را در یک مکان شرق به منظور غسل کردن می‌داند و اینکه در ایام ظهر در مسجد بیتوته می‌کرده و چون حائض می‌شده به خانه‌ی خاله‌ی خود می‌رفته و در این هنگام که برای غسل رفته بود از حیض پاک شده بود. او همچنین از عبدالله عباس نقل می‌کند که مریم پرده‌ای زده بود در پشت یک کوه. چون برهنه شد با روح القدس ملاقات کرد(۵۳). آنچه اکثریت تفاسیر می‌کوشند بیان کنند این است که علت کناره‌گیری مریم از «مسجد» مرخصی از کار عبادت بوده است، و هنگامی که با روح القدس ملاقات می‌کند پس از انجام «میکوه/ مَغوه/میقوَ» است که می‌بایست در آب طبیعی صورت گیرد وگرنه مریم می‌توانسته با ظرفی آب در خانه شستشو کند. اما پرسش این است که اگر مریم همسری نداشته چرا باید غسل می‌کرده است؟ به خصوص که در اسلام زنان یا مردان می‌توانند در صورت کمبود آب با یک کاسه آب هم غسل کنند و از نظر آیینی پاک شوند.

یک میکوه‌ی باستانی در اسرائیل  (۵۴)

بر خلاف تفاسیر قرآن که با در اختیار داشتن منابع یهودی به شرح بعضی نکات پرداخته‌اند. در انجیل متی به ملاقات با فرشته‌ی خدا و نقش او در باروری به عیسی اکتفا می‌شود (انجیل متی ۱:۱۸-۲۰). 

دیگر اینکه سنن یهودی و قوانین دینی ایشان امروز نشان نمی‌دهد که زنان یهودی برای زایمان باید از محل زندگی خود دور شوند. اما در قرآن چنین آمده است که مریم به وقت زایمان به مکانی دور می‌رود. درد تنهایی و زایمان او به قدری زیاد است که آرزوی مرگ می‌کند. سرانجام  به سایه‌ی نخلی پناه می‌برد. به معجزه‌ای درخت خشک بارور می‌شود و جوی آبی از زیر پای مریم روان می‌گردد(۵۵) در واقع شرایطی برای مریم توصیف می‌شود که از جهاتی شبیه شرایط هاجر است. این گواه آن است که در عربستان پیش از اسلام زنان در هنگام عادت ماهانه یا پس از وضع حمل نمی‌توانسته‌اند در خانه بمانند. 

البته در روایات مسیحی گفته نمی‌شود مریم در بیابان برهوت وضع حمل کرده است،  اما گفته می‌شود که او ناچار است با همسرش یوسف از محل مسکونی خود شبانه فرار کند و به ناچار در یک طویله بار خود را  به زمین بگذارد. تمام تصاویر و مجسمه‌ها و روایاتی که در کریسمس به نمایش گذاشته می‌شود یا نقل می‌شود گواه تولد میسح در طویله است. تصویری که در اروپا و بسیاری مناطق جهان برای زایمان بیگانه نبوده است. زیرا تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا معمول بوده که زنان در طویله وضع حمل می‌کردند(۵۶) و در نقاط دیگر جهان به خصوص این رسم تا امروز دوام داشته است. شاهد مثالش نپال، سنگال و اتیوپی می‌باشد. در شرعیات مسیحی همچنین قید نمی‌شود که باید زنان را از آب و غذا محروم کرد یا نمی‌آید که به هنگام قاعدگی یا پس از زایمان ایشان را از ورود به اماکن مقدس منع کرد.  اما کلیسای ارتدکس هند، یونان، روسیه و اکراین، کلیسای شرقی که احتمالا تحت تأثیر سنن پیشامسیحی هستند که می‌کوشند به قوانین لاویان وفادار باشند، زنان را شامل قانون نیده می‌دانند و آنها را از نزدیک شدن به اماکن مقدس پرهیز ‌می‌دهند. همچنین سفارش می‌کنند که از نزدیکی با همسرانشان پرهیز کنند اما این موضوع با نظر کلیسای روم همخوانی ندارد. پیروان مسیحیت نیز به این سفارش چندان وقعی نمی‌نهند.

قصه‌هایی که از قرون وسطی، مخصوصاً آن دسته که در روسیه، لهستان و یونان نقل می‌شود، نشان می‌دهد مادران با سخت‌گیری دختران نوجوان را حتی در برف و سرما از خانه بیرون می‌کردند تا در کلبه‌ای در جنگل بمانند. در عین حال قصه نشان می‌دهد این کار به نفع دختر تمام شده و حاصلش رشد توانایی‌های بسیار در دختر است. یکی از این توانایی‌ها آشنایی با ۱۲ ماه و ایزدان هر ماه می‌باشد و همان سبب می‌شود از دختر انسانی معتقد و پرهیزگار ساخته شود که سبب جلب حمایت ایزدان در زندگی گردد. در حالی که دختران نازپروده که در خانه می‌مانند و این رسم را به درستی و خلوص رعایت نمی‌کنند زناشویی تباهی دارند(۵۷). افسانه‌های مورد نظر که به نظر می‌رسد بخشی از یک مراسم آیینی باشند می‌کوشند دختران را قانع کنند که از رفتن به دوران جدایی در ایام عادت ماهانه با روی باز و خشنودی استقبال کنند.

زیبای خفته داستان دختری نوجوان است که در زیر شیروانی خانه بعد از ملاقات با پیرزن و دوک نخ ریسی به خوابی طولانی فرو می‌رود. یا شنل قرمزی از خانه‌ی خود به خانه‌ی مادربزرگش که پیرزنی تنهاست فرستاده می‌شود و گرگ هر دو را می‌خورد. بسیاری از قصه‌ها هم اشاره به زندگی دختران نوجوان در بالای درخت‌ در جنگل دارد و اینکه باید در پوست حیوانات پنهان شوند. بسیاری از قصه‌ها نیز از راندن زن تازه‌زا به کلبه‌ای در جنگل حکایت دارد که گواه بازمانده‌های فرهنگی است که در افسانه‌ها  و سنن رسوب کرده‌اند. اما مسیحیت در مجموع زن را به دلیل عادت ماهانه موجودی نجس تلقی نمی‌کند. همانطور که در بودیسم هم عادت ماهانه یک stigma یا داغ ننگ نیست که زن در ایامی از ماه آن را با خود حمل کند.

۵. اسلام

در میان مسلمانان رایج است که از روی توهین و آزار به زنان «لت حیض» بگویند. این ناسزا که اشاره‌ی مستقیم به عادت ماهانه دارد می‌کوشد به زن یادآوری کند او برابر با لکه‌ی ننگ، انگ یا ستیگمایی که بر دامنش گذاشته شده است. از آن بدتر برابر با ناپاک‌ترین مظهر این ایام است. پاسخ به این سؤال که ناسزای مورد نظر ریشه‌ی دینی یا اسلامی-عربی دارد در حوصله‌ی این مقال نمی‌گنجد. اما می‌توان همین‌قدر اشاره کرد در عربی و عبری عورت هم برای شرمگاه و هم برای زن به کار می‌رود. در حالی که در قرآن تنها به شرمگاه اطلاق می‌شود. علاوه بر آن در مورد عادت ماهانه نیز بسیاری از ممنوعیت‌هایی که در دیگر ادیان است در قرآن به چشم نمی‌خورد، غیر از آنکه با سر آمدن دوران ماهانه می‌بایست تطهیر آیینی یا غسل صورت گیرد. در عین حال در اسلام زن از انجام تکالیف دینی در این زمان معذور یا بازنشسته است که بسیاری از زنان از آن استقبال می‌کنند و آن را عذر شرعی خود می‌دانند. دیگر اینکه اجازه‌ی ورود به صحن اصلی مسجد و قسمت داخلی حرم ائمه را ندارند. خواندن بعضی از سوره‌ها که سجده‌ی واجب دارد نیز در ایام تحریم شده است. 

از اینکه در دوران پیش‌اسلام زنان بدوی در زمان قاعدگی چه شرایطی داشتند اطلاع زیادی در دست نیست. اما از آنجایی که عربستان از زمان هخامنشیان تحت فرمانروایی ایرانیان بوده و در یثرب (مدینه) یهودیان قوانین نیده را رعایت می‌کردند می‌توان باور کرد اعراب اقدام به جداسازی زنان به هنگام قاعدگی می‌کردند. به همین دلیل نیز در مدینه از پیامبر اسلام در رابطه با «محیض» سؤال می‌شود که پاسخ آن در آیه‌ی ۲۲۲ سوره‌ی بقره می‌آید. در قرآن کلاً دو بار کلمه‌ی المحیض آمده است یک بار در رابطه با عزلت گزیدن مردان از زنان در دوران عادت ماهانه(۵۸)، دیگر در مورد شرایط طلاق و اشاره به زنانی که از عادت ماهانه دیگر مأیوس شده‌اند(۵۹). بنابراین در قرآن نه کلمه‌ی حیض وجود دارد، نه استحاضه و نه سایر تصریفاتی که بعدا در متون فقهی آمده و در زبان دینی و عربی معمول شده است. اما «المحیض» در میان اعراب کلمه‌ای رایج بوده که از آن عادت ماهانه یا شرایطی که زن در هنگام عادت ماهانه دارد منظور می‌شده است. در عین حال وقتی آیه‌ی ۲۲۲ نازل شده کلمه‌ی مورد نظر به صورت شفاهی به شرایط زن اطلاق می‌شده است. رونالد نیکلسون با اقتباس به گلدزیهر تأکید دارد که در قبل از ظهور اسلام اعراب نادری سواد خواندن و نوشتن داشتند و آن تعدادی که از پس این کار بر می‌آیند مهارت خود را مدیون معلمان مسیحی و یهودی بودند یا سوادشان تحت تأتیر فرهنگ خارجی  که از غسان و حیره نشأت می‌کرفت قرار داشت(۶۰). علاوه بر آن نخستین جمع آوری قرآن بعد از حرب یمامه (۶۳۳ میلادی) در حالی صورت گرفت که الفبای عربی متأثر از خط سریانی و نبطی بود و دستخوش تغییرات بنیادینی که بعدا اتفاق افتاد نشده بود. علاوه بر آنکه به دلیل نداشتن نقطه بسیاری حروف مانند هم خوانده می‌شدند و یا اشتباه گرفته می‌شدند. به همین دلیل متن پر اهمیتی مثل قرآن که نخستین متن کلاسیک تاریخ زبان عربی نیز محسوب می‌شود بوسیله‌ی حافظان دهان به دهان و سینه به سینه حفظ و منتقل می‌شد؛ سنتی که دنباله‌ی آن هنوز تا امروز دیده می‌شود. کمبود علائم آوایی که مشخصه‌ی زبان نوشتاری عربی است نیز مشکلی دیگر در تلفظ حروف افزود. تنها بعدا بود که همزه و علائم آوایی افزوده شدند یک دلیل بزرگ این بود که به طور مثال کتب را معلوم نبود باید به صورت ماضی معلوم خواند یا گذشته‌ی مجهول و از این دست کلمات بسیاری بوده‌اند که مشکل خواندن آنها حتی تا امروز ادامه یافته است. مضافا بر اینکه حروفی مانند ج یا ث، ز و ح نیز حتی از گویش به گویش عربی در مناطق مختلف امروز جهان فرق می‌کند به طوری که در مصر این حروف به صورتی و در لبنان یا سوریه به صورتی دیگر تلفظ می‌شوند. حال سؤال این است در چنین شرایطی که هنوز زبان به صورت مکتوب که قابل دسترسی عموم باشد درنیامده است و هنوز در یثرب، حجاز، غسان تأثیر فرهنگ دول همسایه از جمله ایران و زبان پارسی میانه و سریانی جنبه‌ی غالب دارد کلمه‌ی المحیض که در قرآن آمده و در میان مردم عرب رواج داشته، بعدا ریشه‌ی حیض از آن ساخته شده است تحت تأثیر کدام فرهنگ می‌تواند ساخته شده باشد؟ همانطور که در دزفول آفتاب را بر اساس تلفظ عفتو می‌نویسند یا سابات (سقف‌های سایه انداز) را سعبط تلفظ می‌کنند و می‌نویسند. آیا همان مهیس/ماهیس/ ماسیک نمی‌شود که در سایر زبان‌های هندوایرانی و اروپایی برای ماهانه  به کار می‌رفته و می‌رود؟ در غیر این صورت محیض چه معنایی می‌تواند داشته باشد وقتی در اکثریت زبان‌های دنیا کلمه‌ی عادت ماهانه از اسم ماه گرفته شده است چه رابطه‌ای میان المحیض و القمر یا الشهر می‌تواند باشد؟ به خصوص که این کلمه ریشه‌ی عبری نیز ندارد.

در حالی که در زبان سواحیلی که در کنگو و بسیاری از نقاط آفریقا میلیون‌ها متکلم دارد به ماه معادل moon و معادل month هر دو  Mwezi و به ماهانه kila Mwezi  گفته می‌شود اما برای قاعدگی حیض به کار می‌رود، بی آنکه این زبان ارتباط مشخصی با زبان‌های هندواروپایی داشته باشد. اما به دلیل ارتباط نزدیک با زبان‌های هندواروپایی در طی صدها سال رفت و آمد که به قبل از اسلام می‌رسد، کلمات بسیاری به سواحیلی راه یافته که ریشه در زبان فارسی دارد و یا با زبان‌های هندی همخانواده می‌باشد از آن شمار است کناره، گاری، گیتار، جنگلی، رنگی، پیلی پیلی، روشنایی، بسی، بیکاری، دستوری، دیوانی مزه، ننگَ و ده‌ها کلمات دیگر.  به همین دلیل می‌توان باور داشت که کلمه‌ی مُئسی به معنای ماه با ماس از یک ریشه باشد. در حالی که می‌توان مشابهت بین مُئسی، ماسیک و محیض یا مهیس را دید، بین قمر با ماس یا مهیس (محیض) هیچ شباهتی نمی‌توان یافت. حال آنکه در در دنباله‌ی مشابهت می‌توان دید ماه در لهستانی miesidis/ ماهانه miesieczny / عادت ماهانه miesiaczka  می‌شود، بر همین روند در تمام زبان‌های اسلاو کلمه‌ی ماهانه از mes یا mis که به معنای ماه است و از ریشه‌ی سانسکریت گرفته شده ساخته می‌شود. همین شیوه در زبان‌های ژرمنیک نیز دنبال می‌شود اگرچه در بعضی زبان‌های لاتین برای ماه به جایMoon کلمه‌ی Luna آمده باشد، برای month معادل ماه همان mes یا mis می‌آید. همانطور که در زبان‌های هندی برای ماه chand یا Chandra در کنار سومه (ماه) آمده است. اما برای month  ماه، ماس، ماتام، ماسینه و ماهانه (masika) و برای عادت ماهانه ماسیک دارم، ماسیک ترم یا masik dharm آمده است. 

در نتیجه می‌توان باور کرد کلمه‌ی حیض بعدا از محیض ریشه‌سازی شده است و سایر کلمات مربوطه از آن ساخته شده است. مثل صدها کلمه‌ی عربی که به همین ترتیب خلق شده‌اند. در آن صورت می‌توان نتیجه گرفت که کلمه‌ی محیض (مهیس) نیز مانند تمام زبان‌های دنیا به جریان ماهانه اشاره دارد و از ریشه‌ی ماه با تلفظ حلقوی عربی ساخته شده است که می‌توان آن را mahis یا masik نوشت که ریشه‌ی اصلی آن ماه (فارسی) یا ماس (هندی) است و آن با عادت ماهانه ارتباط مستقیم دارد. در حالی که اگر چهار کلمه‌ی القمر، شهر، شهریه (۶۱) و محیض: را بخواهیم بر اساس نگارش عربی به هم ربط بدهیم حداقل بین سه کلمه نمی‌توان هیچ ارتباط معنایی پیدا کرد. علاوه بر آن می‌توان دید یک برداشت بدون قضاوت به عنوان یک اتفاق طبیعی در معنای محیض و  «اذی» یعنی آزار و رنجی وجود دارد. هر چند که برداشت فقه شیعه از «اذی» برابر با همان لعنت ایندرا در دین هندو است و همان مجازاتی را به ذهن متبادر می‌کند که یهوه برای حوا به دلیل گول زدن آدم و گول خوردن از مار تعیین کرده است: «و به زن گفت الم و حمل ترا بسیار افزون گردانم با الم فرزندان خواهی زائید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو حکمرانی خواهد کرد (سفر پیدایش، باب سوم: ۱۶).  

دیگر اینکه قرآن عادت ماهانه را از مصادیق رجس نمی‌داند. در حالی که در سانسکریت برای قاعدگی هم کلمه‌ی rtu وجود دارد که مربوط به عادت ماهانه و جریان طبیعی آن می‌شود و هم کلمه‌ی دینی rajas که برای قاعدگی زنان استفاده می‌شود و از آن برداشت مذهبی می‌شود و معادل ریم و ریمن در اوستایی است. 

حال باید دید با توجه به تنوع ادیانی که در عربستان وجود داشته است، به طوری که یهودیان رعایت قوانین نیده را می‌کردند، پیروان دین زرتشت رعایت دشتان را، زنانی که پیرو این ادیان بودند با چه شرایطی روبرو بودند. به خصوص که پیش از اسلام و مسیحیت در بسیاری نقاط آفریقا در هنگام عادت ماهانه زنان را نجس تلقی می‌کرده‌اند و آنها را در مکان‌هایی در جنگل یا بیابان محصور و محظور می‌کردند. مثال آن در بسیاری از قصه‌های آفریقایی است که تا امروز به جا مانده است. علاوه بر آن هنوز در نقاطی از آفریقا از جمله  مالی در نیجریه و اتیوپی به آن رسم عمل می‌شود. یکی از راه‌های که می‌توان سابقه‌ی فرهنگی و اجتماعی یک سنت را شناسایی کرد مطالعه‌ی واژگانی است که با این رسوم مربوط می‌شوند.

کلبه‌ی گلی مخصوص زنان قاعده در آفریقا، عکس از شاتر استاک.۶۲

یکی از این کلمات حظیره است که مکانی برای محظور کردن افراد یا احشام در یک محدوده بوده است. اما اشاره‌ای به اینکه اعراب زنان یا دختران را در جایی مثل دشتانستان زرتشتیان می‌گذاشتند وجود ندارد. در لغت‌نامه‌ی دهخدا با استناد به سایر لغت‌نامه‌ها و تاریخ بیهقی، در مورد حظیره می‌آید که محل نگهداری گوسفندان و خوابگاه شتر است که به آن شوغاه یا شوگاه نیز می‌گویند، همچنین آن را به معنای گور می‌داند. قابل توجه است که در نپال نیز از چوپاتی گوت یا چوگات معنای گور برداشت می‌شود. دیگر اینکه شوگاه کلمه‌ای فارسی است که معادل شبستان و حرم می‌باشد. یعنی جای تاریک یا محل خواب. اعراب این حظیره‌ها را با توجه به موادی که در اطراف یافت می‌شده از شاخ درخت و چوب و نی درست می‌کردند. اما جالب اینجاست که این حظیره‌ها از نظر ظاهری همان مشخصاتی را دارند که دشتانستان در دین زرتشتی یا چوگات در نپال دارد. حال علیرغم فقدان اطلاعات در مورد وضعیت نگهداری زنان به هنگام عادت ماهانه در میان اعراب نکته این است در جایی که یهودیان رسم نیده داشتند، زرتشتیان قوانین دشتان را با جدیت پاسداری می‌کردند وضعیت زنان «محیض» در میان اعراب بادیه چگونه بوده است؟

لازم به ذکر است که احتظار از ریشه‌ی حظر به معنای در حظیره بودن است و محتظر به کسی می‌گویند که در حظیره قرار گرفته باشد. همین معنا برای کسی که در آخرین دقایق زندگی به سر می‌برد نیز به کار می‌رود. محظوریت به معنای دست و پا بسته بودن و ممنوعیت و تحریم است. محظوریت اخلاقی هم همین معنا را دارد؛ قیدی بر پا و دست داشتن یا در تنگنا قرار گرفتن. این کلمه در قرآن هم آمده است، و معنای ممنوع و بازداشته را می‌دهد اما به زنان محیض ربطی نداردـ(۶۳). محتظر نیز در قرآن آمده است (۶۴) که معنای خُردشده می‌دهد. بنابراین اگر حظر ریشه‌ی کلمه باشد حظیره با محظور به معنای ممنوع و منطقه‌ی ممنوعه است که نسبت به دیگران تابو می‌باشد. و این به کلمه‌ی احتظار که از باب افتعال است ربط پیدا می‌کند؛ یعنی ممنوعیت دو طرفه که همان مصداق نجسی یا غیر قابل لمس بودن است. بنابراین با توجه به اینکه در قرآن به ندرت به زنان و مسائل مربوط به ایشان اشاره می‌شود این امکان وجود دارد که در میان اعراب رسوم متفاوتی مبنی بر نگهداری زنان در حظیره و جود داشته است و در ایامی که زنان در آنجا نبودند، سرپناهی برای شتران یا احشام بوده است. به همین دلیل مردم در مورد رفتار با زنان هنگام «محیض» از پیامبر اسلام سؤال می‌کنند که پاسخ آن داده می‌شود.

۶. نجس یا نچست؟ و ریشه‌یابی لغوی در زبان‌های ایرانی-اروپایی

بر خلاف باور عمومی کلمه‌ی نجسّ که در عربی مصدر نجاست از آن ساخته شده است ریشه‌ی عربی ندارد و از  زبان‌های  هندوایرانی نشأت گرفته است. این کلمه از دو جزء na و jis  تشکیل شده است که جزء اول na نه علامت نفی فارسی است و جزء دوم جیس یا جِس همان چَست chaste در زبان‌های اروپایی است که به معنای صافی، گزیده و نژاده می‌باشد. کلمه‌ی نچست که در اغلب زبان‌های اسلاو یافت می‌شود، در روسی nechistyy و در صربی nechist می‌شود که از دو جزء  ne به معنای نه و chisty به معنای نژادگی و پاکی تشکیل شده است. به همین ترتیب در اغلب زبان‌های اسلاو چِست معادل پاک، خالص، گزیده است که در انگلیسی pure می‌شود و برابر با czysty در لهستانی/ chistyy در روسی/ chist در صربی/ و tiszta در مجاری می‌شود. در حالیکه اگر این کلمه از ریشه‌ی زبان‌های عربی بود می‌باید جزء نخست که دلالت نفی دارد لا باشد. همانطور که پیش از این ذکر شد در فارسی عامیانه نیز به ناپاک «نَجِست» گفته می‌شود و در گویش‌های محلی نیز همین تلفظ فراوان وجود دارد. کلمه‌ی chastity در انگلیسی که به معنای پاک شدن از گناه و خالص شدن است نیز از همین کلمه آمده است. همین کلمه در فارسی معادل پاکدامنی و در عربی معادل عفاف است و در زبان‌های هندی به همان معنای purity و پاکی می‌آید که نجسّی یا نجستی نقطه‌ی مقابل آن است. چیتره chitra در اوستایی چند معنا دارد که یکی از آنها پاک و نیالوده است و با chaste از یک ریشه است. از همین کلمه کاست caste ساخته شده که به معنای بریدن، قطع کردن، جدا شدن، خالص شدن، صافی شدن است. کسته casta نیز معنای نیامیخته یا طبقه و نژاد می‌دهد. در عین حال برای کسانی که عضو جنسی خود را برای اهداف دینی قطع می‌کنند نیز castration یا اخته کردن به کار می‌رود. در مقابل نجسَ یا نجست یا nechist به معنای کسی است که فاقد چیتره، چهره، خاندان، طبقه و کاست است. از این رو outcaste یا بدون کاست محسوب می‌‌شود که همان نچست یا نجست است.

نتیجه آنکه در طی هزاران سال یک اتفاق طبیعی و ماهانه در تن زن که چرخ آفرینش انسانی را به حرکت در می‌آورد با تعریفی اهریمنی که ادیان باستانی از آن کرده‌اند تبدیل به ابزار سرکوب  علیه زنان و محرومیت ایشان از ابتدایی ترین حقوق انسانی مثل حق مسکن و خوراک و لباس شده است‌ و این باور از نسلی به نسلی دیگر تا امروز انتقال یافته است چنان در عمق فرهنگ دینی حتی زنان ریشه دوانیده که خود را در این ایام یا در کل نجس یا اهریمنی پنداشته‌اند. از این تحقیر و خشونت خانگی یا اجتماعی را ضد حقوق انسانی خویش تلقی نکرده‌اند. در حالی که این نجس پنداری و قبول یک انگ یا داغ تا قرن‌ها و هزاره‌ها در رشد شخصیتی زنان نقشی منفی بازی کرده است و امروزه راهی وجود ندارد مگر اینکه این انگ نه تنها برداشته شود که عمق این داغ مرهم گذاشته شود.

منابع:

۱- Mary Douglas, Purity and Danger, an analysis of concepts of pollution and taboo, (Routledge, London and New York, first published 1966).

۲- به طور مثال در زمان آلمان هیتلری یهودیان مجبور بودند ستاره‌ای به رنگ زرد به روی لباس خود حمل کنند که وسیله‌ی شناسایی ایشان و متمایز کردنشان از دیگران به منظور تحقیر و آسیب بود. استیگما یا انگ نشان یا زخمی است که مانع از آمیزش کسانی که بر ایشان انگ خورده (ناپاکان)  با دیگران (پاکان) بشود.

۳- اوستا، گزارش جلیل دوستخواه، جلد دوم، (انتشارات مروارید، تهران ۱۳۷۰): ۶۶۳؛

۴- Martin Haug, Essays on The Sacred Language, Writing, and Religion of the Parsis, ed. E. W. West, (London: Trubner & Co., Ludgate Hill 1878):242-243, 333.

۵- ارداویراف نامه، ژینیو، ترجمه آموزگار،(شرکت انتشارات معین، انجمن ایران و فرانسه، تهران ۱۳۷۲): ۴۵.

۶- Cf. Christian Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, (verlag von Karl J. Trubner, Strassburg 1904): 1056-1057.

۷- نسا. [ ن َ ] (اِ) جائی که بر آن آفتاب نتابد یا در بعضی اوقات سال بتابد. (فرهنگ نظام ). موضعی را گویند از کوه و غیر آن که در آنجا آفتاب هرگز نتابد یا کمتر برسد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از جهانگیری ) (از انجمن آرا). مقابل بتو که جای آفتاب تاب است. (انجمن آرا). جائی که در آن شعاع خورشید هرگز نتابد. (ناظم الاطباء). مخفف نسار است و مقابل آفتابگیر و بتو [ مبدل بتاب ] . (از فرهنگ نظام ). || مرده . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). مقابل زنده . (برهان قاطع). در اوستا نسو به معنی لاشه و مردار و آنچه فاسد و گندیده شده باشد خواه از انسان و خواه از جانور. غالباً گویند «دروج نسو» و از آن دیو مردار و لاشه اراده می کنند. نسو در تفسیر پهلوی به نساک گردانیده شده و هنوز هم این کلمه در ادبیات زردشتیان به شکل نسا باقی است و نساسالار کسی است که مرده را از در دخمه به درون دخمه می گذارد. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین از یشت‌های پورداود ج 1 ص ۱۵۳): http://www.vajehyab.com/dehkhoda

۸- Martin Haug, Essays on The Sacred Language, Writing, and Religion of the Parsis, ed. E. W. West, (London: Trubner & Co., Ludgate Hill 1878):322, 328, 333 on (nasush)=dead matter.

۹- احسان بهرامی، فرهنگ واژه‌ها اوستا، جلد دوم،( انتشارات بنیاد نیشابور ۱۳۶۹): ۶۸۷.

۱۰- نساک یا وساک نام همسر سیامک یکی از زوج‌های نخستین نیز هست. رک: ابراهیم پورداود، یشت‌ها، ج. ۲، (انتشارات دانشگاه تهران ۲۵۳۶/۱۳۵۶):۴۵.

۱۱- برای مطالعه‌ی بیشتر در زمینه‌ی مجازات‌هایی که به زن در هنگام سقط جنین یا وضع حمل مرده به اجرا در می‌آمده و اثر آن در افسانه‌ها و قصه‌های ایرانی مانده رک: شکوفه تقی، زن آزاری در قصه‌ها و تاریخ، (نشر باران، استکهلم 2008):10؛138؛144؛160.

۱۲- Martin Haug, Essays on The Sacred Language, Writing, and Religion of the Parsis, ed. E. W. West, (London: Trubner & Co., Ludgate Hill 1878):330-331.

۱۳- قباد یکم یا غباد یا کَباد یا کَواذ، بیستمین پادشاه ساسانی بود که دو بار بر تخت پادشاهی ایران نشست، بار نخست میان سال‌های ۴۸۸-۴۹۶ و بار دوم ۴۹۹-۵۳۱ میلادی. صورت اوستایی نام او کوات با فتحهٔ اول است 

۱۴- محمد جریر طبری، تاریخ الطبری، الجزء الثانی، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، (دارالمعارف به مصر، ۱۹۶۱) :۹۳؛ محمد جریر طبری، تاریخ طبری، جلد ۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده،( انتشارات اساطیر، تهران ۱۳۶۲): ۶۴۰-۶۴۱.

۱۵- محمد بن محمود بن احمد طوسی، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، به اهتمام منوچهر ستوده، (شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران ۱۳۸۲): ۲۰۶-۲۹۷: محمد ابن محمود همدانی، عجایب نامه، ویرایش جعفر مدرس صادقی،  (نشر مرکز، تهران ۱۳۷۵): ۹۸؛ شکوفه تقی، زن آزاری در قصه‌ها و تاریخ، (نشر باران، استکهلم ۲۰۰۸): ۶۴.

۱۶- محمد بن محمود بن احمد طوسی، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، به اهتمام منوچهر ستوده، (شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران ۱۳۸۲):۴۰۴.

۱۷- محمد ابن محمود همدانی، عجایب نامه، ویرایش جعفر مدرس صادقی، (نشر مرکز، تهران ۱۳۷۵): ۹۸.

۱۸ اینجا را ببینید

۱۹ اینجا را ببینید

۲۰ اینجا را ببینید

۲۱ اینجا را ببینید

۲۲- Chapter 5 of the Vasishta Dharmasutra: the treatise on how to live a proper life: “1. A woman is not independent, the males are her masters. It has been declared in the Veda, ‘A female who neither goes naked nor is temporarily unclean is paradise.’ 2. Now they quote also (the following verse): ‘Their fathers protect them in childhood, their husbands protect them in youth, and their sons protect them in age; a woman is never fit for independence.’ 3. The penance (to be performed) by a (wife) for being unfaithful to her husband has been declared in the (section on) secret penances. 4. For month by month the menstrual excretion takes away her sins. 5. A woman in her courses is impure during three (days and) nights. 6. (During that period) she shall not apply collyrium to her eyes, nor anoint (her body), nor bathe in water; she shall sleep on the ground; she shall not sleep in the day-time, nor touch the fire, nor make a rope, nor clean her teeth, nor eat meat, nor look at the planets, nor smile, nor busy herself with (house-hold affairs), nor run; she shall drink out of a large vessel, or out of her joined hands, or out of a copper vessel. 7. For it has been declared in the Veda, ‘When Indra had slain (Vritra) the three-headed son of Tvashtri, he was seized by Sin, and he considered himself to be tainted with exceedingly great guilt. All beings cried out against him (saying to him), 7 ‘ thou slayer of a learned Brâhmana! O thou slayer of a learned Brâhmana!’ He ran to the women for protection (and said to them), ‘Take upon yourselves the third part of this my guilt (caused by) the murder of a learned Brâhmana.’ They answered, ”What shall we have (for doing thy wish)?’ He replied, ‘Choose a boon.’ They said, ‘Let us obtain offspring (if our husbands approach us) during the proper season, at pleasure let us dwell (with our husbands until (our children) are born.’ He answered, ‘So be it.’ (Then) they took upon themselves (the third part of his guilt). That guilt of Brâhmana-murder appears every month as the menstrual flow. Therefore let him not eat the food of a woman in her courses; (for) such a one has put on the shape of the guilt of Brâhmana-murder. 8. (Those who recite the Veda) proclaim the following (rule): ‘Collyrium and ointment must not be accepted from her; for that is the food of women. Therefore they feel a loathing for her (while she is) in that (condition, saying), “She shall not approach.”‘ 9. ‘Those (Brâhmanas in) whose (houses) menstruating women sit, those who keep no sacred fire, 9 and those in whose family there is no Srotriya; all these are equal to Sûdras.”

۲۴-ایاپان یکی از خدایان هندوست که در کرالا جنوب هندوستان به عنوان ایزد رویش پرستیده می‌شود.

۲۵- Purity and the forming of religious traditions in the ancient Mediterranean world and ancient judaism (Dynamics in the history of religion 3), Leiden ; Boston 2013, S. 115-158

۲۶-Quack, “Manuel du Temple”; Quack, "Les normes pour Osiris”; Quack, “Organiser le culte.”

۲۷- An ancient Egyptian unit of land measure equal to 0.677 acres (27.4 ares);

واحد اندازه‌گیری مصری برابر با ۶۷۷/۰ هکتار. و هر آر برابر با صد متر مربع است. هر ارورا برابر با ۲۷۴۰ مترمربع.

۲۸ اینجا را ببینید

۲۹-اینجا را ببینید

۳۰ -فیلم

۳۲- کوماری از سانسکریت kaumrya  گرفته شده که به معنای باکره یا دوشیزه است و در نپال به دورگا ایزدبانوی هندو در مرحله‌ی کودکی گفته می‌شود.

۳۳- فیلم

۳۴- افسانه‌های تبت، روایت دانا و میلادا شتوویچکووا، ترجمه اردشیر نیک‌پور، جلد دوم، (کتاب‌های شکوفه، تهران ۱۳۷۹): ۱۳-۳۰.

۳۶- Wynne Maggi, Our Women are Free, (University of Michian, 2004):118.

۳۷- Wynne Maggi, Our Women are Free, (University of Michian, 2004):121.

۳۸-The Rigvedic Religious System and its Central Asian and Hindukush Antecedents, ed. A. Griffiths & J.E.M. Houben, Michael Witzel, The Vedas: Texts, Language and Ritual, (Groningen: Forsten 2004): 581-636. 

۳۹- کتاب مقدس،یعنی عهد عتیق و عهد جدید، از روی نسخه‌ی عبری، کلدانی و یونانی، (آنوین برادرز، گرسهم پرس، چاپ نخست لندن ۱۹۰۴/ ترجمه فارسی ۱۹۲۵):۱۷۷،۱۸۶.

۴۰- Mergem Gogo.

۴۱-Dov Goldflam

۴۲ برای تطبیق مطلب باید به فرهنگ سومری انتشارات دانشگاه پنسیلوانیا مراجعه کرد. این فرهنگ به صورت آنلاین تحت چهار حرف اختصاری ePSD موجود است. معادل اکدی و ایلامی و بابلی باستان را نیز در برابر هر کلمه سعی شده که آورده شود. برای بررسی کلمه ne deg باید روی جزء ne و روی جزء deg کلیک کرد و ne deg را زیر مدخل deg  یافت. در برابر کلمه‌ی مورد منظر به انگلیسی چنین توضیح داده شده است:na deg [CLEAR] (80x: ED IIIb, Ur III, Old Babylonian) wr. na degx(RI); ša di; ša di-di; ša di-di5; ša di5 "to make clear, explain; to consecrate, purify; to separate; to clear out, cut out" Akk. ašāru; elēlu; hasāsu

۴۳- Akk. ašāru "to muster, review"; elēlu "to be(come) pure, free"; hasāsu "to be conscious; remember"-۴۴

[1]

kušna-a-du-um

nadum [WATERSKIN] (2x: Ur III) wr. kušna-a-du-um "a waterskin" Akk. nādu

[1]

kušna-a-du-um

nadum [WATERSKIN] (2x: Ur III) wr. kušna-a-du-um "a waterskin" Akk. nādu

[1]

۴۶- در رابطه با کلمه‌ی قبطی یا Coptic این گمان می‌رود که هم ریشه با نام Egypt باشد که  Egyptic از آن نشأت گرفته که در جای خود ریشه در صورت یونانی باستان کلمه: "Aígyptos" ("Αἴγυπτος") دارد. 

۴۸- اینجا را ببینید

۴۹- نیشابوری، قصص‌الانبیاء، به کوشش حبیب یغمایی، (بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران ۱۳۵۹): ۳۶۴.

۵۰- میبدی، ابوالفضل رشیدالدین ،تفسیر کشف‌الاسرار، به سعی علی اصغر حکمت، ج. ۶، ( نتشارات امیرکبیر، تهران ۱۳۵۷):۲۷.

۵۱- سورآبادی، ابوبکر عتیق نیشابوری، به تصحیح سعیدی سیرجانی، ج. ۲، (انتشارات فرهنگ نشرنو، تهران ۱۳۸۱ ):۱۴۶۸.

۵۲- طبری، محمد جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد دوم، (انتشارات اساطیر، تهران ۱۳۶۲): ۵۱۸. 

۵۳- رازی فخرالدین ، تفسیر روح الجنان تصحیح میرزا ابوالحسن شعرانی، ج . ۷، ۸، (انتشارات اسلامیه،  ۱۳۸۵ ق.):۴۰۰.

۵۴- Wikimedia، Ancient Mikvah in Israel

۵۵- فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا  (سوره ۱۹ آیه ۲۲).

۵۶- Jacques Gelis, History of Childbirth, translated by Rosmary Morris,) Polity press, Cambridge 1996(: 98.

۵۷- شکوفه تقی، زن آزاری در قصه‌ها و تاریخ، نشرباران، استکهلم ۲۰۰۸: ۷۴، ۷۸.

۵۸- وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ 

۵۹- وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا 

۶۰- R.A. Nicholson, Literary History of the Arabs, (Curzon Press, Surry 1995): xxii.

۶۱- در سومری به کسی که نجس یا ناپاک (ritually unclean) محسوب می‌شود muzug و در اکدی musukka می‌گویند. 

۶۲- عکس از شاتراستاک
در این منطقه از آفریقا مردم بر دین باستانی زنده‌انگاری اشیاء بی جان هستند، بزرگ ایشان که همه از او فرمان می‌برند پیرترین ایشان است که به نوعی شمن و درمانگر محسوب می‌شود. در میان ایشان ختنه‌ی دختران شیوع دارد. مارسل گریولی برای آشنایی با رسوم این مردم نزدیک به ۱۵ سال از عمر خویش را در میانشان گذراند. حاصل آن کتابی به نام گفت‌وگو با اوگوتم ملی می‌باشد:

CF. Marcel Griaule, Conversation with Ogotemmeli (Oxford University Press, London 1965).

۶۳- كُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا (سوره ۱۷، آیه ۲۰)

۶۴- إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (سوره ۵۴، آیه ۳۱)

۶۵-يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (سوره ۹ آیه ۲۸)

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • منظر

    بررسی تطبیقی جالبی بود. ناگفته نماند که در برخی از فرهنگ های باستانی برخلاف امروز, زنان به عادت ماهانهء خود مفتخر بوده, هنگام دوران قاعدگی به مزرعه میرفته اند و خون ماهانه را به مثابه نمادی از آفرینش و پرورش روی زمینهای زراعی میریخته اند. تصویری که با عادات و سنت های امروزه از زمین تا هوا فرق دارد. مقالهء ذیل یک بررسی دیگر تاریخی این مقوله است. چگونه قاعدگی تابو شد؟ نگاهی به ریشه های تاریخی و نظریه های پشت استیگمای قاعدگی ?How did menstruation become taboo A look at the historical roots and theories behind menstrual stigma Anna Druet Clue ***

  • تورج

    با سپاس فراوان از خانم تقی و پژوهششان در باره پیشینه تاریخی دشتان. پرداختن به این جستار هم برای زنان و هم برای مردان بسیار بایا و سودمند است. رویکرد های غیر طبیعی ،نا انسانی، و در تارو پود مرد سالارانه آیین های شناخته شده جهانی به این پرسمان بما می آموزد که جامعه های نوین بشری چگونه از برخورد نا بخردانه به این دگرگونی طبیعی در بدن زن دور و یا در فراگرد دور شدن هستند.