کارکردهای جدید برای روزنامهها
س. اقبال – روزنامهها و مجلهها وضع رقتباری دارند. شمارگان آنها اندک است. مردم علاقهای به خواندنشان ندارند، چون بازتاب صدای خود را در آنها نمیشنوند. اقتصاد کاغذ باطله رکنی از اقتصاد رسانه چاپی در ایران شده است.
بیش از هزار و دویست کیوسک روزنامهفروشی در شهر تهران به کار اشتغال دارند. جانمایی و ساماندهی این کیوسکها را به شرکتی از شهرداری به نام شرکت ساماندهی صنایع و مشاغل شهر تهران سپردهاند. اما کیوسکهای تهران فقط به کار روزنامه فروشی اشتغال ندارند. آنها کارکردهای چند منظورهای را به پیش میبرند که در میان آنها فروش سیگار و انواع خوراکی و نوشیدنی سود و درآمد بیشتری برای ایشان میآفریند. در عین حال کم نیستند کیوسکهایی که متأسفانه به فروش نمونههایی از مواد مخدر هم شهرت یافتهاند.
اوج کار روزنامه فروشی این کیوسکهای خیابانی به سالهای دههی ۱۳۷۰ بازمیگردد. زمانی که محمد خاتمی بنا داشت نمونههایی از اصلاحات ابتکاری خود را در ساختار بستهی حکومت به پیش ببرد. در همین راستا روزنامههای فراوانی هم امتیاز گرفتند. در آن زمان شمارگان روزانهی بعضی از روزنامهها، همانند همشهری و ایران، حتا از هشتصد هزار نسخه فراتر میرفت. اما چنین پدیدهای چندان هم نپایید. چون روزنامهها خیلی زود یک به یک توقیف شدند یا شمارگان آنها کمکم تحلیل رفت و کاهش یافت. سپس روزنامه فروشان هم مجبور شدند تا برای جایگزین کاستیهای معیشتی خود به اتخاذ شیوههای جدیدتری روی بیاروند.
اقتصاد کاغذ باطله
گفتنی است که در شرایط فعلی اکثر روزنامهخوانهای تهرانی روزنامهی باطلهی خود را دور نمیریزند. چون همین کیوسکهای روزنامه فروشی حاضر شدهاند آنها را کیلویی ده تا پانزده هزار تومان از مشتریان خود بخرند. آنوقت روزنامههای خریداری شده را به خریداران عمدهی کاغذهای باطله تا کیلویی سی و پنج هزار تومان میفروشند. در نتیجه در سطح شهر تهران هر روز اقتصاد روزنامههای باطله بیش از خود روزنامه ارج و قرب مییابد.
چنین اقتصاد پررونقی شرایطی را برمیانگیزد تا گروهی نیز برای جمعآوری روزنامه و کاغذ باطله به فانهای زباله روی بیاورند. بیدلیل نیست که در تهرانِ جمهوری اسلامی، فانهای زباله هم اینهمه ارج و قرب یافتهاند. پیداست که از همین راه، گروههای پرشماری از فرودستان جامعه میتوانند اندکی هم به گذران خود امیدوار باقی بمانند. چون تا زمانی که وضع این گونه هست که هست، اقتصاد فانهای زباله را هم نباید چندان دست کم گرفت. ولی جمعآوری روزنامههای باطله نقش کوچکتری در این اقتصاد پررونق به عهده میگیرد.
کارکرد دستهای از مجلات سیاسی
گاهی هم برخی از روزنامهخوانان روزنامههای باطلهی خود را با مجموعهای از مجلات سیاسی یا هنری روز تهاتر میکنند. اما اکثر این مجلات سیاسی و اجتماعی انگار اهداف خاصی را از سوی وزارت ارشاد یا دستگاه امنیتی حکومت به پیش میبرند. همچنان که چند تایی از آنها مأموریت یافتهاند که تنها علیه نیروهای چپ کشور، موضوع و مطلب ببافند و بلافند. در این کارزار یکسویه و نابرابر، فداییان و حزب تودهی ایران به عنوان هدف حمله جایگاه ویژهای مییابند. حکومت حد و شأن روزنامهنگاری را تا جایگاه چماقداری شعبان بیمخ و رمضان یخی کاهش داده است؛ چون در فضای مطبوعاتی کنونی عدهای هم یاد گرفتهاند که میتوانند ضمن نقشآفرینی به عنوان روزنامهنگار، همان اهداف شعبان بیمخهای زمانه را به انجام برسانند. لابد کاری پرمایهتر از این گیرشان نمیآید. روی جلد این گروه از مجلات هم همیشه با طرح و تصویرهایی اهانتآمیز از رهبران چپ تزیین میگردد. نوعی از تبلیغات عوامانه که به طبع حکومت نیز برای عوامفریبی نمونههایی کهنه و متداول از آنها را در رسانههای تصویری خود به کار میبندد.
مجلات ادبی و هنری نیز همیشه چاپ و انتشار درونمایههایی قدیمی و بازاری را هدف گذاشتهاند. خلاصهی کلام، این مجلات فقط به درد و رنج روانی مخاطبان خود میافزایند بدون آنکه نمونهای از همدلی و همافزایی در فضای مجموعهی آنها هدف قرار بگیرد.
نقش روزنامه در نظافت
در ایران جمهوری اسلامی تنها روزنامهخوانها نیستند که روزنامه میخرند. چون خرید روزنامه چهبسا نظافتچیِ ساختمانهای تجاری و مسکونی شهر را هم به شوق میآورد. دیگر همهی این نظافتچیها یاد گرفتهاند که شیشههای ساختمانها را به حتم با استفاده از روزنامه پاک کنند. نظافتچیها حتا جنس و نوع کاغذ روزنامه را به خوبی میشناسند. چون مدعیاند که بعضی از کاغذها پرچربتر هستند و بیشتر به کارشان خواهد آمد. با این رویکرد فقط به خرید روزنامههایی رغبت نشان میدهند که به قول خودشان کاغذ آن از چربی و روغن مناسبی سود میبرد.
کف آسانسورها را هم پس از شست و شوی آنها با روزنامه میپوشانند. کارواشها نیز پس از شست و شوی اتومبیلِ مشتری، کف فضای داخلی آن را با روزنامه خشک میکنند. بسیاری از نقاشان ساختمان و اتومبیل هم هرگز از کارکرد روزنامههای باطله غافل نمیمانند. آنوقت روزنامهها در نقاشی ساختمان، کف اتاقها را میپوشانند تا از کثیفی آنها جلوگیری شود. جدای از این، قسمتهایی از ساختمان و اتومبیل را هم که نباید رنگی شود، با همین روزنامههای باطله میپوشانند.
مردم عادی هم در خانههای خود جایگاه روزنامههای باطله را قدرمیشناسند. چون برای سبزی پاک کردن یا مرغ خرد کردن نیز همین روزنامههای باطله را در کف آشپزخانه میگسترند. این چنین است که ضمن رویکردی غیر متعارف، اینک کارکردهای جدیدتری از روزنامه به اجرا درمیآید که پیش از این هرگز سابقه نداشته است. اما جالب آنجاست که این رویکردهای غیر متعارف، کمکم در جامعه به صورت عرف و سنت درمیآید و هرگز هم شگفتی کسی را برنمیانگیزد.
کاهش شمارگان
طی سالهای اخیر و پس از ناکامی مردم در جنبش عمومی سال 88، شمارگان روزنامهها نیز در ایران به شدت کاهش گرفت، روندی که بعد از افول اقتدار ریاست جمهوری محمد خاتمی همچنان آغاز گشته بود. اما شکست جنبشهای اعتراضی سال هشتاد و هشت ضربهی مهلکتری به روزنامههای مستقل کشور وارد کرد.
اینک علت کاهش شمارگان روزنامهها را تنها نمیتوان به پای شیوع کرونا نوشت. فراتر از این کاهش شمارگان روزنامه تنها به همگانی شدن اینترنت برنمیگردد. به واقع مردم عادی از یاوهبافیهای روزانهی مدیران دولتی در این روزنامهها خسته شدهاند. انگار روزنامهها نیز ضمن همسویی با مجموعهی حکومت به خواستهای عمومی شهروندان ایرانی پشت کردهاند. شهروندان ایرانی به دنبال تغییر هستند و چنین رویکردی را در روزنامهها و رسانههای رسمی نمییابند.
روزنامهها و تحولهای طبقاتی
برآمدن طالع سیاسی اکبر رفسنجانی و محمد خاتمی در اواخر دههی شصت و دههی هفتاد شرایطی را در ایران برانگیخت تا طبقهی متوسط اندکی رشد یابد و به آیندهی خود کمی امیدوار باقی بماند. اما این امید مقطعی چندان هم نپایید و حکومت ضمن انحصارطلبی مداوم و پایدار خود خیلی زود نمایندگان ایشان را از مشارکت در ساختار قدرت پس زد. برای پیشبرد چنین هدفی قلع و قمع روزنامهها را نیز لازم دید. همراه با پس زدن طبقات متوسط، زمینههای کافی برای حضور و ظهور پدیدهای چون دولت محمود احمدینژاد هم آماده شد. پس از پایان کار احمدینژاد از نو طبقهی متوسط شهری پا به میدان گذاشت تا از بین کاندیداهای ریاست جمهوریِ بد و بدتر آن زمان، چهرهی بدی همانند حسن روحانی را بر کرسی بنشاند. به ظاهر چنین تحلیلی از صفبندی نیروهای درونی حکومت، به فضای بیرونی آن نیز سرریز میکرد. ولی سرانجام حسن روحانیِ "بد" هم نتوانست پاسخگوی نیازها و مطالبات طبقهی متوسط باشد. زمانی طبقهی متوسط ایران به این اشتباه تاریخی خود پی برد که بخش پایینی و فقیر آن دیگر بین طیفهایی از فرودستان جامعه دست و پا میزد.
روزنامهها از چنین جابهجاییهایی در ساختار طبقاتی جامعه یا حکومت بینصیب نماندند. با رشد طبقات متوسط شهری روزنامهها نیز برای زیستن در فضای سیاسی کشور جان یافتند و آنوقت که طبقات متوسط راهشان را در فضای سیاسی کشور گم کردند، روزنامههای مستقل هم از اقبال عمومی جا ماندند. این موضوع در حالی در ایران اتفاق میافتد که جمهوری اسلامی از همان ابتدا طبقات مولد و فرودست جامعه را از مشارکت در ساختار حکومت پس میزد. چنانکه فرودستان جامعه هرگز برای خود در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی نمایندگانی نداشتهاند. طبیعی است که این طبقات مولد فرودست بدون استثنا در طول چهار دهه که از عمر این حکومت میگذرد، همواره از دستیابی آزادانه به تریبون و روزنامهای مستقل محروم ماندهاند. آنوقت آنان ضمن واکنشی طبیعی از روزنامههای طبقات مسلط حکومت به عنوان وسیلهای برای پاک کردن ساختمان و اتومبیل سود میبرد. در نگاه ایشان، از مجموع این روزنامهها هرگز کاری غیر از این برنمیآید.
نظرها
یک اُرُدیست
روزنامه های حال حاضر به هیچ وجه با بینش و طرز تفکر افکار عمومی ایران مطابقت ندارند از این رو هر روز بیشتر از پیش به حاشیه رانده شده اند بسیاری از روزنامه نگاران سابق کارشناسان شبکه های تلویزیونی داخل و خارج از کشور شده اند. تنها یادگار آنها از دوران کار در نشریات همان عنوان "روزنامه نگار" است اما خود آنها هم می دانند دیگر رقبتی برای نوشتن یک خط برای هیچکدام از نشریات کاغذی را ندارند . وقتی افکار عمومی متوجه شوند توسط یک رسانه شدیدا مدیریت می شوند که باید در یک چهارچوب خاص بفهمند و بیاندیشند از آن فاصله می گیرند. روزنامه های داخلی در این فرآیند گرفتار شده و سالهاست که بی مخاطب شده اند. شاید برخی بگویند سایت های خبری اینترنتی جای روزنامه ها را گرفته اند به آنها باید حقیقتی دیگر را یادآوری کرد. آیا آفت روزنامه های داخلی گریبان سایت های خبری داخلی که زمانی بسیار پر سر و صدا بودن را نگرفت؟ اکنون سایت های خبری داخل ایران هم گرفتار همان بلای روزنامه ها شده اند. با نگاهی به آمار گذشته و حال سایت آلکسا می توان این حقیقت را به عینه دید. نزول حیرت آور مخاطبین سایت های خبری داخلی گویای همین حقیقت است . افکار عمومی به هیچ وجه چهارچوب های سیطره آمیز را بر نمی تابند. اخبار آمرانه، افکار عمومی را فراری می دهند و مرگ رسانه را در پی دارد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ در کتاب سرخ می گوید: «رسانه، تنها می تواند پژواک ندای مردم باشد، نه اینکه به آنها بگوید: شما چه بگویید که خوشایند دل ما باشد.»