دختری از سرزمین بودا در زادگاهِ میوند؛ الگوی دانش برای دختران پشتون
در حالی که حق تحصیل دختران در افغانستان از سوی گروههای افراطی تهدید میشود، زنانی مانند سکینه مهدییار در قلمرو تحت نفوذ طالبان هم از تلاش برای آموزش دست نمیکشند.
فرسنگها دور از زادگاه و خانوادهاش رفته است تا به دختران قندهاری(کندهار) آموزش بدهد؛ دختری ازسرزمین بودا در زادگاهِ ملالی انا میوندی، در جنوب افغانستان در کندهار. یکی اسطوره شجاعت نبرد و ایستادگی برضد سربازان انگلیس و دیگری قهرمان آموزش و پرورش برضد جهلی برخاسته از تفکر طالبانی.
ملالی میوندی، دختری از کندهار در سال ۱۸۸۰ میلادی، در جریان جنگ دوم افغان-انگلیس، گروهی از مبارزان افغان را در نبرد میوند، روحیه جنگی بخشید. زمانی که جنگجویان افغان در پیکار آزادی خواهی در حال شکست بودند، با بلند بردن پرچم افغانستان، خطاب به این مبارزان میگوید: «عشق جوانم! اگر در نبرد میوند شهید نشوی، تبدیل به نماد شرم خواهی شد!»
سخنانیکه الهام بخش این مبارزان شد و به آنان روحیه جنگی بخشید و نبردی که به پیروزی رسید. ملالی اما، هنگامی که هنوز ۱۹ سال داشت، در این پیکار جان میبازد.
درست در چنین وضعیتی، در نبرد دانایی با جهل، سکینه مهدییار، از فرسنگها دورتر، از یک روستای دور دست بامیان از ولسوالی پنجاب به کندهار آمده و پرچم معرفت به دست گرفته است. او به جایی آمده که آموزش و پرورش دختران را ننگ میدانند. سکینه، ۲۱ سال دارد. هشت ماه میشود که برای آموزش ریاضی به دختران کندهاری به اسپین بولدک رفته است:
«مکتب رفتن دختران را اینجا، یک شرم میدانند. از علم و دانش چیزی نمیدانند.»
کندهار از بخشهای پشتوننشین در جنوب افغانستان است. زادگاهِ ملا عمر رهبر پیشین گروه طالبان، کسیکه امارت طالبان را نیز از همین ولایت بنیاد گذاشت و تا پایان رژیم این گروه در افغانستان، همین جا ماند.
کمتر دخترانی میتوانند که در کندهار به مکتب بروند. از ۱۷ ولسوالی در کندهار، در شش ولسوالی هیچ مکتبی فعال نیست و هزاران دختر، از آموزش و پرورش به دور ماندهاند.
سکینه دختری از بامیان، بخش هزارهنشین افغانستان، حالا به زادگاهِ ملا عمر رفته است تا به دختران محروم از علم، دانایی بیاموزد.
در سالهای پسین، هزارههای افغانستان، همواره آماج حملههای هدفمند هراسافگنانه قرار گرفتهاند. تنها همین چند روز پیش، در سه حمله بر دختران دانش آموز هزاره در مکتب سیدالشهدا در غرب کابل، بیش از ۸۰ کشته و ۱۷۰ تن دیگر به سختی زخمی شدند. اما سکینه مهدییار را هیچ تهدیدی نتوانسته است که از تلاش برای دانایی باز بدارد.
این آموزگار جوان، به رادیو زمانه میگوید که حالا به یکی از الگوهای دختران کندهاری در آموزش و پرورش مبدل شده و دختران زیادی با سختیهای فراوان، حتی از بیرون از اسپین بولدک به مکتب میآیند:
«دختران اینجا با مشکلات زیادی روبهرو هستند. آنها با سختیهای بسیار به مکتب میآیند. برخیها پنهان از خویشاوندان دور و نزدیکشان مکتب میآیند تا آنان ندانند و مشکلی خلق نکنند.»
بیشتر مردمان این بخش افغانستان، به دختران اجازه رفتن را به مکتب نمیدهند. کسانی هم هستند که تنها تا صنف/ کلاس پنجم، اجازه تحصیل به دختران میدهند.
شاهپری یکی از دانشآموزان سکینه مهدییار است. این دختر جوان چالشهای زیادی را پشت سر گذاشته است تا به آرزویی رسیده که خواهران بزرگ و دختران قبل از خودش در خانواده و خویشاوندانشان و حتی در محلهشان داشتهاند. شاهپری به زمانه میگوید که دیری بهگونه پنهانی اما به کمک مادرش، به مکتب میرفت. اکنون اما، پدرش نیز از این موضوع آگاه شده است و از تشویقکنندگان دخترش است. این مرد، حالا از پشتیبانان رفتن دختران به مکتب است:
«تنها یک خواهرم تا صنف پنج مکتب خوانده است. در قوم ما کسی نمیخواهد که دخترش به مکتب برود. میگویند که این ننگ است که دختران مکتب بروند. دختر باید در خانه باشد و خدمت شوهر و فرزندانش را بکند. دختر برای اینان به مثل یک برده است.»
سنتهای ناپسند حاکم، چالشهای بزرگی در برابر دختران در کندهار هستند. معمول است که دختران در این بخش از افغانستان به خواست خانواده به ازدواجهای زودهنگام وادار شوند. دختران جوان در بدل گرفتن پول هنگفت، به عقد مردان مسن در میآیند. بیشتر خانوادهها به این باور هستند که دخترانشان با ازدواج با مردان پولدار ممکن است که خوشبخت شوند، اما نمیدانند که دختران را از حق اولیهشان که آموزش و پرورش است، محروم میسازند.
مبارزه با سنتهای ناپسند نیز، اکنون بخشی از تلاشهای سکینه مهدییار شدهاست. نزدیک به ۷۰۰ دختر دانش آموز، مشغول آموزش در مکتبی هستند که سکینه، آموزگار در آن است.
آموزش و پرورش دختران در کندهار کار سادهای برای سکینه نیست. این آموزگار جوان، هر روز برای رفتن به مکتب باید برقع بپوشد. میگوید یکی این که برای احترام به فرهنگ این بخش افغانستان برقع میپوشد و دیگر از ترس مردان افراطی؛ کسانی که ممکن است برایش دردسر خلق کنند. پیکار بر ضد بیسوادی دختران در کندهار برایش بیدردسر نبوده است:
«بارها در این راه تهدید شدیم. ترسم از خودم نیست؛ اما نگران دختران دانش آموز و همکارانم در مکتب هستم. ترس دارم که نشود چون حملههایی در کابل اینجا نیز حمله بکنند.»
ولسوالی اسپین بولدک، هرچند از ولسوالی های نسبتآ آرام ولایت کندهار، در مرز با پاکستان است اما سکینه میگوید که بستگان بسیاری از دانشآموزانش، اعضای پیکارجویان طالب هستند. حالا، نگرانی این بانوی آموزگار، نبود مصونیت است. چیزی که ممکن است برایش گران تمام شود:
«هراسم این است که اگر حادثهای شود، ممکن است دیگر دختران نتوانند به مکتب آیند.»
شاهپری، دختر سوم خانوادهاش است. هیچ دختری تاکنون در خانواده او از مکتب فارغ نشدهاست. او حالا الگوییست برای دیگران در محلهای که دختران و زنان پشت دیوارهای بلند، مصروف زندگی سخت و مشغولیتهای خانه هستند؛ خدمت به مردانیکه برخیشان از پیکارجویان طالباند.
نظرها
نظری وجود ندارد.