سَلَفیگریِ در کمیننشسته در حاشیهها؛ نمونه نایسر سنندج
کژال – میرویم به محله نایسر سنندج. این نمونه یک محله فقیرنشین در کردستان است که در آن سلفیها زمینه را برای گسترش نفوذ خود مهیا میبینند.
رواج یافتن افکارِ جهادی سَلَفیگری در کردستان، دارای پیشینه و زمینه اجتماعی است که قابل شناخت است، وقتی توجه کنیم که این جریان از کجا نیرو میگیرد و چگونه نفوذ خود را پیش میبرد.
جایی که سلفیها بر آن تمرکز ویژهای برای تبلیغ دارند، حاشیه شهرهای کردستان است. در این گزارش به طورِ مشخص به طرزِ کار آنها در یکی از بزرگترین محلههای حاشیهای شهرِ سنندج یعنی محله نایسر میپردازیم، محلهای که بالغ بر ۷۰ هزار نفر جمعیت دارد.
محیط مناسب برای پرورش تکفیریها
این پرسش که چرا امروزه سَلَفیها در کردستان، حاشیه شهرها را برای عضوگیری انتخاب کردهاند تا حدودی پاسخی آسان دارد. درست به این دلیل که طبقه فرودستِ جامعه در این محلهها زندگی میکند و نیروی اعتراضی در آن به شکلهای مختلف موج میزند. سلفیها به خوبی میدانند اکنون که هیچ نیروی مدنی و مترقی در کردستان اجازه ورود به این محلهها و آموزشِ اجتماعی متناسب با وضعیت آنها را ندارد، بهترین فرصت را در اختیارِ آنها قرار داده تا به یکهتازِ میدان تبدیل شوند.
در محلههای حاشیهای، به عنوان نمونه در نایسر، نه آموزش و بهداشت و تأمین اجتماعی آنگونه که باید وجود دارد و نه فضایی برای تفریح و سرگرمی ونه حتی قدم زدنی ساده. نوجوانان برای رفتن به دبیرستان باید مسیرِ طولانیِ «ناحیه منفصل شهری نایسر» تا محیطِ شهری سنندج را طی کنند. همچنین رفتنِ به دانشگاه هم برای جوانان این محله هم دشوار است و داستانی مشابه دارد. در نتیجه بیشترِ پسران و دختران در نایسر به اجبار از تحصیل بازمیمانند. بیشتر آنها ماشین شخصی ندارند که با آن رفت و آمد کنند و کرایه تاکسی سه مسیری هم هر روزه بر دوشِ آنها سنگینی میکند. هر دانشجوی ساکن نایسر برای رسیدن به اصلیترین دانشگاه کردستان در سنندج باید سه بار خطِ تاکسی تاکسی عوض کند.
جمعیت جوانِ سرگردان در این محله چند راه بیشتر پیشِ رو ندارد. یا باید به خردهفرهنگ «لاتی» بپیوندد که در محله برای خود کسی شود و از او حساب ببرند و اینگونه برای خود هویتی دست و پا کند، یا باید به بقیه گروههای به اصطلاح «بزهکار» بپیوندد، مدام موتورسواری کند و گروهی بزنبهادر برای خود تشکیل دهد و یا به سختی بتواند آنچه را که «راه درست» میپندارد برود و خود را سر پا نگه دارد. در این وضعیت، با وجودِ حضورِ همیشگی و تبلیغاتِ فروانِ جهادگرایانِ سلفی، گرایش به سمتِ آنها از دمِدَستیترین گزینههای ممکن برای ابرازِ وجود اجتماعیِ است.
پایگاه اجتماعی
تمایل به عضوگیری از میان طبقه پایین و حاشیهای جامعه در میان سلفیهای سنندج در حالی است که اعضای هسته اصلی آنها از لحاظِ پایگاه اجتماعی عمدتاً از طبقه متوسط به بالای جامعه هستند. اغلبِ آنها در بازارهای شهرهای مختلف کردستان کسبوکارهای متنوعی دارند. رستورانداری، پوشاکفروشی، تولیدی پارچه و کفش و پوشاک، کارگاههای متوسط و فروش لوازمِ خانگی از جمله اصلیترین حوزههایی است که سرشاخههای سلفیت در آنها فعالیت میکنند. خودِ فراغتی که از آن بهرهمند هستند و میتوانند آن همه توان و انرژی صرفِ ترویجِ افکار و اعمالِ مرگبارِ خود بکنند، نشان از آن دارد که اساسأ قشری اهلِ کار و زحمت نیستند و در جهان و مناسباتِ کار، بیشتر در نقشِ «صاحب کار» «رئیس» و یا مالک فعالیت میکنند.
کنترل زنان
کاسبی آنها اخیراً به سمت و سویی هماهنگ با ایدئولوژیشان پیش رفته است. مثلاً آنها کارگاههایی برای تولیدِ چادرهای زنانه در نایسر دایر کردهاند. به طورِ کلی زنان در سازماندهی و تشکیلاتِ سلفیت در سنندج و دیگر شهرهای کردستان نقشی اساسی ندارند. در فعالترین حالتِ ممکن همسرانِ مردهای سلفی در دوخت و فروش لباسهای اسلامی زنانه گاه به تمایل خود و برخی اوقات به اجبار تن به همکاری میدهند. خودِ زنان جزو گروههای اصلیای هستند که مورد هجوم ایدهها و اقداماتِ مردانِ سلفی قرار میگیرند. اولین دسته از زنانی که قربانی خشونت جهادی میشوند، خود خواهران، همسران و دخترانِ مردانِ سلفی هستند.
در نایسرِ سنندج مشاهده دختران خردسال چادر بهسر چیزِ غریبی نیست. چادرها و نقابهایی که در کارگاههای مختصِ سلفیها تولید میشوند، در فروشگاههایشان به فروش میرسند و به اجبار به تنِ دختران خردسال و زنان در میآیند. دخالت در امور خصوصی و عمومی زنان و تأکید بر کنترل آگاهی و بدن آنها همواره جزئی از اصولِ کاری گروههای افراطی اسلامی بوده است. در کردستان زیر سایه آموزههای حزبهای سکولار کُرد و فرهنگِ خاصِ آن، هیچگاه تبلیغاتِ اسلامی برای حجاب و کنترل زنان موفق نبوده است. اما بیمِ آن میرود که با گسترش بدنه جهادگرایی در سنندج و دیگر شهرها، آزادی نسبیِ زنان در کردستان مورد تهدید قرار گیرد.
کارگرانِ جنسی پرتعداد هم بخشی از مسائل پرشمار نایسر هستند. مطابق یک تخمین از سوی اورژانس اجتماعی شهر سنندج در سال ۹۸، بیشتر از ۳۰۰ کارگر جنسی در نایسر شناسایی شدهاند که اغلب آنها درگیر اعتیاد هم هستند. جالب این که مشتریانِ این کارگران جنسی بیشتر از سایر محلههای متوسطنشین و مرفهنشین هستند. علاوه بر این که وجودِ خودِ این زنان در نایسر نوعی ناامنی ذهنی برای ساکنان آن ایجاد کرده، خودِ این کارگران جنسی هم مدام خطرِ برخورد ضربتی سلفیها را احساس میکنند. این در حالی است که تن دادنِ آنها به روابطِ جنسیِ مُزدی هیچ دلیلِ ماجراجویانه و لذتطلبانه ندارد و انگیزه اصلی آنها کسب درآمد و مایحتاج زندگی است.
کارِ محفلی
تشکیلاتِ سلفیت در نایسر برای خود مسجدهایی هم انتخاب کرده است. چندین مسجد در محله نایسر وجود دارند که آشکارا گفته میشود که متعلق به سَلَفیها است. مردمِ مسلمانِ عادی تمایلی به رفت و آمد در این مسجدها ندارند. اگر بخواهند در این مسجدها نماز بخوانند باید جذبِ تشکیلاتِ سلفیها شوند، در غیر این صورت حقِ ورود ندارند.
مردمِ نایسر بارها از نزدیک شاهد بودهاند که سلفیها در روزِ روشن بر روی گروههای دیگر شمشیر کشیدهاند. آنها در کنارِ دیگر اوباشِ معمولِ شکلگرفته در محلههای مخلتف، در حالِ تبدیل شدن به گروهی از اوباشِ متدینِ تکفیری هستند.
کاسبانِ محله و مغازهداران مدام شکایت میکنند که باید هر روز با یک سلفی که برای جذب آنها به مغازهشان میرود جر و بحث کنند. حتی برخی از مغازهدارهای نایسر اذعان میکنند که خیلی هم جرأت ندارند با آنها برخورد تندی داشته باشند. یا مثلأ به آنها بگویند که مزاحم نشوند. چرا که در این صورت بیشتر مزاحم میشوند و حتی در صورتی که افراد آشکارا بگویند که به مرام و مسلک آنها اعتقادی ندارند، ممکن است آنها را تکفیر کنند.
مردمِ در حاشیه و سلفیگری
طبقه فرودست و حاشیه جامعه به خودی خود خشونتورز نیست. نباید پنداشت که حاشیه شهر صرفاً به دلیل وجود انسانهای فقیر مستعدِ پرورش افکارِ جهادی است.
در مورد نایسر مسئله این است که این محله با فاصلهای بسیار زیاد از مرکز شهر به طور کلی فراموش شده است. همین عامل باعث شده که حیاط خلوتی مناسب برای رشد و گسترشِ گروههای تکفیری مهیا شود.
خفقانِ موجود هم اجازه نمیدهد هیچ گروهِ مدنی خاصی برای اندکی سامان دادن به وضعیت موجود در این محله وارد شود. نظام حاکم هر حرکتِ جمعی مدنی را خطری برای خود میداند. اما در مورد گروههای اسلامگرای سلفی چنین رویکردی ندارد یا فعلأ ترجیح میدهد با آنها درگیر نشود. به همین دلیل است که سلفیها توانستهاند در محلهای همچون نایسر کاری را انجام دهند که خود بسیجیها و هیئتیهای وابسته به رژیم در محلههای دیگر پیش میبرند.
نظرها
نظری وجود ندارد.