میکیس تئودوراکیس: نغمهسرای مقاومت و امید
تئودوراکیس در ۹۶ سالگی درگذشت. مروری بر آثار او که خواست یک دوران برای دستیابی به آزادی و صلح و عدالت در آنها طنینی پایدار یافته است.
۲۹ژوییه امسال (۲۰۲۱)، نود و ششمین سالروز تولد میکیس تئودوراکیس بود.
او از هنرمندان پیشرو قرن بیستم است، هنرمندی است که همیشه بر صلح اجتماعی، برابری و آزادی نه تنها برای کشور خود، بل برای اقلیتها و جهان استثمار شده نیز اصرار دارد. او چه در زندان، چه در تبعید به سراییدن موسیقی خود در سختترین شرایط ادامه داده است.
در ۲۹ ژوئیه ۱۹۲۵، در جزیره کیوس، پسری از ثمرهی ازدواج مردی از کرت و زن جوانی از «چشمه» به دنیا آمد. او را میخائیل مینامند. ما او را با نام کوچک میکیس میشناسیم.
میکیس تئودوراکیس در طول عمرش بیش از هزار اثر خلق کرده است. در مستندی درباره او آمده است که "تاریخ یونان مدرن بر بدن او نوشته شده است". در واقع، وقتی زندگی او را بررسی میکنیم، زندگیِ در پس زمینهی موسیقی، به اندازه خود آثار تأثیرگذار است.
تئودوراکیس به دلیل دیدگاههای سیاسی خود سالهای زیادی را پشت میلههای زندان یا در تبعید گذرانده است. او در طول زندگی خود از نظر سیاسی فعال و همواره آرمانگرا بوده است.
اولین آهنگهای خود را در دههی ۱۹۴۰هنگامی که آلمانیها شروع به حمله و بمباران شهرهای یونان کردند، مینویسد. او در سازمانهای مقاومت چپگرا در برابر حملهی آلمان نقش فعال ایفا میکند و به گروه مقاومت کمونیستی میپیوندد.
به دلیل مخالفت دیدگاه هایش با قدرتی که پس از جنگ بر یونان حاکمیت یافت، فردی خطرناک اعلام میشود. شکنجه، زندانی و تبعید میشود. از همین رو در هنرستان آتن پذیرفته نمیشود.
در سال ۱۹۵۴ به پاریس نقل مکان میکند و تحصیلات خود را با استادان فرانسوی در هنرستان ادامه میدهد و به اولین موفقیتهای بین المللی خود دست مییابد.
اولین اثر مهم تئودوراکیس، که در آن به عنوان آهنگساز جهانی شناخته میشود، Epitaphos است که آنها را روی شعرهایی که شاعر مهم چپگرای یونان، یانیس ریتسوس برایش ارسال کرده، ساخته است. ریتسوس این شعرها را پس از کشته شدن یک کارگر تنباکو در اعتصاب، سروده بود. تئودوراکیس که موسیقی قدیم یونانی و تمهای موسیقی کلیسایی را به خوبی میشناسد، جمله بندیهای «بوزوکی» را با این موسیقی ترکیب میکند. و به این ترتیب، موسیقی یونانی رنگجدید و معاصری به خود میگیرد.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال۱۳۶۰ کاستی متشکل از اشعار ریتسوس را، به نام «ترانههای میهن تلخ» که یادمانی از هولوکاست به شمار میرود، به ترجمهی احمد شاملو و با موسیقی تئودوراکیس منتشر کرد که کاری کارستان و فراموش نشدنی است.
به گفتهی منتقدان موسیقی شاید بزرگترین اثر تئودوراکیس اوراتوریای بزرگی است که او بر شعر پابلونرودا به نام کانتو گنراله (سرود همگانی) بین سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۲ ساخت؛ شعری که پیش تر جایزهی نوبل را برای سراینده اش به ارمغان آورده بود.
دههی ۱۹۵۰ برای او سالهای آرام تری بود. او شناخته شدهترین آهنگ ها، موسیقیهای متن و بالهی خود را در این سالها میسازد. در این دوره، او همچنان به ترکیب مایههای بومی یونانی با سبکهای اروپایی میپردازد. یکی از محصولات این دوره، موسیقی متن فیلم زوربا، فیلمی در سال ۱۹۶۴ است که بر رمانی به همین نام به قلم نیکوس کازانتساکیس توسط میخاییل کامویانیس ساخته شده است.
فقط یک آهنگساز موفق بودن تئودوراکیس را راضی نمیکرد. آنچه در کشورش میگذرد نیز مورد توجهش است... دههی ۱۹۶۰ باز هم دورهای سیاه و از سختترین دوران جنگ سرد در یونان بود. کودتای نظامی ۱۹۶۷هزاران اندیشمند، هنرمند و فعال چپ گرا را به زندان و تبعید فرستاد. اگرچه تئودوراکیس موفق شد از حملهی شبانه جان سالم به در برد، اما چند ماه بعد خود را در پشت میلههای زندان یافت. رژیم حتا در این شرایط از او میترسید. موسیقی اش ممنوع شد. گوش دادن به آهنگهای او میتوانست دلیل کافی برای رفتن مردم به زندان باشد. او اکنون نه تنها به عنوان آهنگساز بل به عنوان یک هستهی مقاومت نیز شهرت جهانی داشت.
فشار بین المللی افزایش یافت: کمپینهایی توسط استراوینسکی، برنشتاین، هری بلافونته و شوستاکوویچ برای آزادی وی به راه افتاد. سرانجام در سال ۱۹۷۰ به او اجازه داده شد به پاریس برود. او این فرصت را در فرانسه یافت که ۱۰ آلبوم خود را که در سالهای پیش تر آهنگسازی کرده بود، منتشر کند.
بعد شروع به گردش در جهان کرد. کنفرانسهای مطبوعاتی و گفتگوهایی را با رهبران جهان برای احیای دموکراسی در یونان آغاز کرد. با پایان رژیم نظامی در سال ۱۹۷۴ و بازگشتن دموکراسی، تئودوراکیس به کشور خود بازگشت و به مجلس نمایندگان راه یافت.
او در سال ۱۹۸۳ جایزه صلح لنین را دریافت کرد. پس از حادثهی چرنوبیل، کنسرتهایی را در سراسر جهان علیه استفاده از انرژی اتمی برگزار کرد. در جستجوی راه حلی برای درگیری ترکیه و یونان، در سال ۱۹۸۶ انجمن دوستی ترک و یونان را با زولفو لیوانلی، آهنگساز و خوانندهی مشهور ترک، تأسیس کرد. دوستی بین او و لیوانلی با کنسرتهای مشترک در یونان و ترکیه فصل تازهای در روابط مردم یونان و ترکیه گشود. دیگر بسیاری از تابوهای قدیمی شکسته شده بود.
بگذارید در پایان این نوشته اشارهی کوتاهی به یک اثر کمتر شناختهی او برای مخاطب ایرانی کنیم و بعد به یادش آن را با هم بشنویم.
ترانهی Sto perigiali to kryfo همچنین با نام Arnisi شناخته میشود و یکی از شناخته شدهترین آهنگهای یونانی است که او ساخته است. آرنیسی به معنای "امتناع" یا "انکار" است و بر روی شعری از شاعر بزرگ یونان، یورگو سفریس، صاحب جایزه نوبل (۱۹۶۳)، ساخته شده است.
سفریس، آرنیسی را پس از بازگشت از پاریس در سال ۱۹۲۴ نوشته بود و در سال ۱۹۳۱ منتشر شد. بعد در ۱۹۶۰ تئودوراکیس بر آن آهنگی نوشت. و اولین بار با صدای گریگوریس بیتیکوتسیس در سال ۱۹۶۲ اجرا شد و در یونان بلافاصله بسیار محبوب و نماد مقاومت شد. از آن زمان هنرمندان متعددی آن را خوانده اند، از جمله ماریا فارانتوری، الکسیا، میلوا و دیگران.
موضوع مکرر در شعر سفریس تبعید و نوستالژی برای مدیترانه و آزادی بیان و معنای راستین زندگی است.
شعر «انکار»، شعری بسیار ساده و در عین سادگی بسیار عمیق و پر احساس است:
یورگو سفریس: انکار
بر آن ساحل پنهان
سپید چونان کبوتری
تشنه بودیم در آفتاب ظهر
اما شور بود آب
بر ماسههای پریده رنگ
نوشتیم نامش را
اما بادی که سرخوشانه از دریا میوزید
امانش نداد
با چه روح و چه قلبی
با چه شور و آرزویی
اشتباه زیستیم،
پس دگرگون کردیم آن زندگی را!
.......
ترانه را با صدای ماریا فارانتوری میشنویم:
نظرها
شهروند
چه زیباست محبوب من در جامه همه روزی خویش با شانه کوچکی در موهایش هیچ کس آگاه نبود که او این چنین زیباست ای دختران آیشویتس ای دختران داخائو شما محبوب زیبای مرا ندیده اید؟ در سفری بس دراز به او برخوردیم نه جامه ای بر تن داشت و نه شانه ای در موی چه زیباست محبوب من که چشم و چراغ مادرش بود و برادر سرا پا غرقه بوسه اش می کرد هیچ کس اگاه نبود که او این چنین زیباست ای دختران ماوت هاوزن ای دختران بلزن شما محبوب زیبای مرا ندیده اید؟ در میدان گاهی یخ زده به او برخوردیم شماره ای در دست سپیدش بود و ستاره زردی در قلبش ترجمه شاملو
محمد
اوه، آهنگساز محبوب من بود.