نگاهی به یک سرشماری
طبقه سادات و شکلگیری اشرافیت دینی
مجید محمدی - چرا بخش قابل توجهی از جمعیت کشور میخواهند عنوان "سید" و "سیده" در شناسنامه فرزندان آنها قید شود؟ سید بودن چه مزایایی در جامعه ایران دارد؟
بنا به گفته رئیس سازمان ثبت احوال کشور "از ۷۶ میلیون نفر جمعیت بیش از شش میلیون نفر سادات بنی الزهرا هستند... از این تعداد سادات سه میلیون و ۱۱۱ هزار نفر مرد و دو میلیون و ۶۶۶ هزار نفر زن هستند. همچنین ۵۵۰ هزار نفر فرزندان سیده داریم که در شناسنامههای برخی از این افراد با عنوان میرزا یاد میشود." (فارس ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۲)
چطور حدود هشت درصد از جمعیت کشور ایران میتوانند از فرزندان خاندان پیامبر اسلام باشند؟ توزیع سیدها در کشور چگونه است؟ چرا بخش قابل توجهی از جمعیت کشور میخواهند سید و سیده بودن یا از خانواده سادات بودن در شناسنامه فرزندان آنها قید شود؟ سید بودن چه مزایایی در جامعه ایران دارد؟
شش میلیون سید و سیده
سه سناریو برای توجیه این تعداد سید در کشور وجود دارد:
۱- مهاجرت خیل عظیمی از فرزندان پیامبر مسلمانان به ایران و زاد و ولد آنها در هزار سال گذشته - این دیدگاه واقعی بودن ادعای این شش میلیون و پدران آنها را در این که از خاندان پیامبر هستند، میپذیرد. البته مدعای اصلی شیعیان و روحانیت آن است که این سادات عمدتاً فرزندان موسی کاظم امام هفتم شیعیان هستند. اگر به امامزادههای کشور سری بزنید خواهید دید که اکثریت آنها فرزندان موسی کاظم یا از اسلاف وی قلمداد میشوند.
۲- مهاجرت متاخر خیل عظیمی از سادات به ایران که برای آن دلیلی وجود ندارد. در هیچ کتاب تاریخی از چنین مهاجرتی در دوران اخیر سخن گفته نشده است.
۳- بخش عظیمی از این افراد خود یا پدرانشان عنوان سیدی را بدون هیچ ارتباطی با خاندان پیامبر به خود منتسب کردهاند (در دورهای شجره نامههایی خرید و فروش میشد و خود نویسنده شاهد مواردی از آنها در روستای پدری بوده است). رقم عجیب هشت درصد جمعیت کشور به عنوان سادات بدون آن که خانوادههای سادات زاد و ولدی بیش از بقیه جمعیت داشته باشند (این رقم را با همین حدود به گذشته هم باید بتوان بسط داد) غیر قابل باور است. غیر ممکن است که فرزندان خاندان پیامبر در هیچ مقطعی از تاریخ ایران در این حدود از جمعیت کشور بوده باشند و بعد این درصد را در گذر ایام حفظ کرده باشند.
چگونگی توزیع سیدها در سراسر کشور
بر اساس آمارهای عرضه شده "استان تهران با ۱۲میلیون نفر جمعیت، بیش از یک میلیون نفر که در واقع بیشترین تعداد از سادات کشور هستند را در خود جای داده است... مازندران با سه میلیون نفر جمعیت و حضور ۶۰۰ هزار نفر از سادات در رتبه دوم کشور... خراسان رضوی با ۶۰۰ هزار نفر، اصفهان با ۵۲۰ هزار نفر، خوزستان با ۴۴۰ هزار نفر، فارس با ۳۴۰ هزار نفر، گیلان با ۳۱۹ هزار نفر، آذربایجان شرقی با ۲۰۰ هزار نفر، یزد و قم نیز با ۱۸۰ هزار نفر از سادات در رتبههای سوم تا دهم قرار دارند...از لحاظ تراکم سادات به ازای هر هزار نفر بیشترین تعداد سادات در مازندران حضور دارند... مازندران به ازای هر هزار نفر، ۱۹۲ نفر سادات دارد که ۱۹ درصد جمعیت این منطقه را تشکیل میدهند... یزد و کهگیلویه و بویراحمد رتبههای دوم و سوم از لحاظ تراکم سادات... استان قم به ازای هر هزار نفر، ۱۴۰ سادات دارد که رتبه چهارم کشوری را از آن خود کرده است." (رئیس سازمان ثبت احوال کشور، فارس ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۲)
توزیع سادات در کشور نیز موید سناریوهای اول و دوم نیست چون اگر مهاجرت به خاطر فشار خلفای عباسی یا مهاجرت متاخر از عراق و لبنان و بحرین و عربستان مطرح بود، سادات باید بیشتر در استانهای غربی و جنوبی کشور (کردستان، همدان، خوزستان، لرستان، بوشهر و هرمزگان) مستقر میبودند و نه استانهای شمال و شمال شرقی کشور مثل خراسان یا گیلان و مازندران. رشته کوه البرز مانع بزرگی برای مسافرت به این منطقه در هزار سال پیش بوده است. خراسان نیز فاصلهای طولانی با عراق و دیگر مناطق شیعهنشین داشته است. مهاجرت امام هشتم شیعیان به خراسان نیز که تحت توجه خلیفه صورت گرفته توجیهکننده استقرار بخش عمده آنها در استانهای شمالی و شمال شرقی کشور نیست.
امتیازات سیدها و سیدهها
مسئله سید و سیده بودن از چهار جهت در جامعه ایران قابل توجه بوده است:
۱- امتیازات طبقاتی: افرادی که از طبقهی سادات شمرده میشوند میتوانند خمس دریافت کنند. نیمی از خمسی که شیعیان میپردازند سهم سادات است (رساله توضیح المسائل خمینی، مسئله ۱۸۳۴). بدین ترتیب انگیزه اقتصادی کافی برای قرار گرفتن در میان سادات وجود دارد.
۲- منزلت اجتماعی در جامعهای که گفته میشود اکثریت آن باورمند هستند: در جامعهای که بخشی از آن به مقدس بودن پیامبر و ائمه شیعه باور دارند و معتقدند این تقدس به نحو ژنتیک از پدر به فرزندان منتقل میشود طبعاً کالای سید بودن خریدار پیدا میکند و بسیاری تمایل خواهند داشت در زمره این طبقه قرار بگیرند. همچنین احادیث بسیاری از پیامبر و ائمه برای احترام به سادات نقل شده است. البته در دین مردسالار و زنستیز منزلت سیدها و سیدهها و منزلت فرزندان پسر و دختر آنان یکسان نیست. فرزندان سیدهها از منزلت و حقوق مساوی با فرزندان سیدها برخوردار نیستند: "منتسبین به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله از طرف مادر هم از اولاد آن حضرت محسوب میشوند، ولی ملاک ترتب آثار و احکام شرعی سیادت انتساب از طرف پدر است." (علی خامنهای، سایت مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی)
۳- امتیازات بیولوژیک: فقهای شیعه به جای واگذاری تشخیص یائسگی به خود زنان (چون این آنها هستند که وقتی این اتفاق افتاد متوجه میشوند) برای یائسگی که مسئلهای بیولوژیک است یک سن مشخص را اعلام میکنند؛ موضوعی که تعیین زمان واحد برای همگان در آن غیر ممکن است. آنها علاوه بر این، سن یائسگی برای زنان قریشی (فرزندان مردانی از قبیله قریش) را شصت سال اعلام کردهاند (الموسوی الخویی، ۱۴۲۱، ج ۶، ص ۹۱). اکثر فقهای شیعه چنین نظری دارند و برای این دیدگاه ادعای شهرت وجود دارد (السلار، ۱۴۱۴ه، ص ۱۶۷؛ المحقق الکرکی، ۱۴۱۲ه، ج ۲، ص ۷۱؛ النجفی، ۱۹۸۱م، ج ۳، ص ۲۲۰؛ الطباطبایی الیزدی، ۱۳۹۹ه، ج ۱، ص ۳۱۵؛ الموسوی الخمینی، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۳۲۸؛ المرعشی، ۱۴۱۲ه، ص ۷۵). در هیچ تحقیق علمی تفاوت ساختاری میان زنان سیده و غیر سیده در موضوع یائسگی نشان داده نشده است.
نتیجه باور مابعدالطبیعی به تاخیر در یائسگی زنان سیده این است که آنان بنا به فرض میتوانند در دورهای طولانیتر باروری داشته باشند و از این جهت در جامعهای که باروری ارزش باشد آنها بیشتر خریدار پیدا میکنند. همچنین برای آن دسته از مردان و زنانی که تصور میکنند با یائسگی میل جنسی زن کاهش مییابد (که معلوم نیست چنین باشد و بر اساس تحقیقات موجود تنها عنصر بالا رفتن سن در این میان نقش بازی میکند و نه صرف یائسگی) طبعا تاخیر در یائسگی مطلوب است.
۴- امتیاز سیاسی: باور به اولاد پیامبر بودن برخی از افراد، نشستن آنها در کرسی ولایت فقیه را تسهیل میکند. بسیارند کسانی که صرفاً به دلیل عمامههای سیاه خمینی و خامنهای (به دلیل مدعای سید بودن آنان) ادعای آنها در نیابت امام زمان را خریدهاند.
نتیجه هر چهار موضوع تقویت نظام تبعیض در ایران بوده است. حتی اگر برخی از موارد فوق در عمل به تبعیضی منتهی نشده باشند در ایجاد فرهنگ تبعیض میان قریشی و غیر قریشی، زن و مرد و دیندار و غیر دیندار موثر واقع شدهاند.
سیدها پیش از قدرت و پس از قدرت
سید بودن در جامعهای که حکومت در اختیار روحانیت و دینداران وفادار به آن نیست صرفاً کارکردی اجتماعی دارد و به کار بقای این طبقه و بسط منزلت اجتماعی آنها میخورد. به همین دلیل در جامعه ایران ماقبل انقلاب ۵۷ سید بودن تنها در اقشار خاصی در جامعه امتیاز به شمار میآمد (مثلاً برای ازدواج یا دریافت خمس).
در حکومتی که قدرت به دست روحانیون و نزدیکان آنهاست و ادعا میشود حکومت، حکومت امام زمان و دنباله ائمه شیعه است، سید و سیده بودن به یکی از مولفههای بر ساختن اشرافیت دینی و شکلگیری نظام امتیازات ویژه برای طبقهای خاص تبدیل میشود. در بسیاری از مراسم دولتی مذهبی به سادات جایزه داده میشود. در ادارات دولتی بسیاری از کارت سید بودن برای انجام زودتر و موثرتر کار خود استفاده میکنند. سید بودن یک عامل برای اعتماد به افراد جهت دادن امکانات و امتیازات دولتی است و در کاست حکومتی حساب خاصی برای افراد سید و سیده باز میشود. بدین ترتیب، برای شمار زیادی از سادات این احساس منتقل شده که حکومت دینی از پیامبر بدانان به ارث رسیده است و آنها باید امتیازات خاصی در آن داشته باشند.
نظرها
بهروز
در مورد زن ستیزی ای که گفته شد باید بگم حتی امروز هم فرزندان از طرف پدری هویت می گیرند و نام فامیل پدر بر ان ها گذاشته می شود. حتی در همان امریکای محل زندگی نویسنده. نگاه کنید به باراک اوباما که همواره او را افریقایی تبار مبی نامند در حالی که مادرش سفیدپوست امریکایی ست . یا همین سایتهای ایرانی از جمله همین رادیو زمانه بارها اشخاصی را که تنها از طرف پدری ایرانی بوده اند را ایرانی نامیده و کلا مادر را نادیده گرفته . این ها را گفتم چون بنا بر تجربه می دانم ***
بهروز
در مورد فراوانی سیدها در شمال کشور هم قضیه مرتبط است به استقبال زیادی که مردم این منطقه از سادات می کردند . گیلان و مازندران تا مدتها در برابر اعراب مقاومت کردند و فقط وقتی مردم این دیار خواستند اسلام وتشیع را با میل خود پذیرفتند. و این منطقه هم به دلیل شرایط طبیعی و هم به دلیل استقبال مردمش از مذهب تشیع به محل مناسبی برای مهاجرت و پناه اوردن نوادگان پیامبر اسلام بدل شد. فراوانی امام زاده ها در این منطقه هم موید همین نکته ست . البته اصلن بعید نیست که عده ای به دروغ به خود و فرزندانشان لقب سید داده باشند ولی نمی توان تاریخ را هم دل به خواه تغییر داد.
یک سید
جالبه ؛ من که سید هستم از همچین مزایایی که گفتی بر خوردار نشدم . میشه آدرس بدید که از کجا باید این سهام رو از جمله خمس و دیکر مزایا رو دریافت کنم ؟ لطفا با تحقیق بیشتر مطلبی رو ارسال کنید .
سید الیاس
1. سایت زمانه مدعی است که به حقوق عموم مردم توجه دارد و با تمام مشکلاتی که جامعه دارد حتا دگرباشان جنسی را هم در نظر دارد. متاسفانه این ادعا با این عملکرد هم خوانی ندارد. نمونه آشکار این تناقض مطلب نژادپرستانهی فوق است که اگر در جای دیگری غیر از ایران باشی می توانی به مراجع قانونی مراجعه کرده و شکایت کنی به خاطر اهانت و مورد هجوم قرار دادن یک نژاد. 2. آن چه که مضحک تر از این عمل غیر انسانی سایت است دلایل ساده لوحانه نویسنده مدعی دانش است. در این که عده ای به دلایلی این ادعا را دارند هیچ شکی نیست.این که این آمار مشکلاتی دارد و امام زاده سازی رواج پیدا کرده مساله دیگر است اما اینها هیچ کدام دلیلی برای ستیز بر علیه یک نژاد نیست. اما مهم ترین دلایل تاریخی نگارنده مطلب فوق در رد آمار دو مورد زیر است: الف: روستای پدری ایشان و خرید و فروش نسب نامه که نمی دانم با کدام روی کرد پژوهشی در حوزه علوم اجتماعی قابلیت سندیت دارد؟ ب: سکونت حتمی سادات در غرب و جنوب ایران . مثل این که نگارنده به غیر از روستای پدری و مرزهای احتمالی ایران اطلاعی در مورد دیگر کشورهای جهان ندارد. باید خدمت شان عرض شود که سادات در حوزه خراسان تا ماورالنهر پیش رفته اند و سادات زیدی در شبه قاره ساکن اند و ردپای سادات را تا سین کیانگ چین و در جنوب تا مالزی و اندونزی نیز می توان یافت. 3. مشکلات سیاسی یک جامعه را گره زدن به یک نژاد کار بسیار ساده لوحانه ای است. نمونه های آشکار نقض آن در زندان بودن موسوی، تاج زاده ، میردامادی و .... است. 4. بیماری فاشیسم با تمام قدرت جامعه ایرانی را در حال در بلعیدن است. تفاوتی بین فاشیست های این طرف دیوار با آن طرف دیوار دیده نمی شود.
محمد
سلام شرایط ساداتی که از نصف خمس بهره می برند: 1. فقیر باشد 2. آشکارا معصیت نکند 3. از افرادی که مخارج آنان بر عهده اوست مانند همسر و فرزند نباشد می بینید که در همین یک مورد با مراجعه به رساله می توان به *** بی انصافی نویسنده پی برد
ایرانی
چند سال پیش آشنائی از ایران به اروپا آمد که با مرد سیدی ازدواج کرده بود و پسر کوچکشان که همراه وی نیز بود بنابراین سید بود. ایشان که کارش معلمی بود تعریف کرد که در مدارس شهرشان رسم بر این است که کودکان سید را از دیگر دانش آموزان با چسباندن ستارهای بر پیراهن آنها از دیگران متمایز میکنند. این کودکان سید همیشه در هنگام صف بستن در ردیف اول قرار دارند، در کلاس در ردیف اول مینشینند و برای ورود به سالن اجتماعات ابتدا این کودکان سید هستند که وارد میشوند و سپس غیر سیدها، بطور اعم اولویت در این مدارس همیشه با دانشآموزان سید است و.......... البته ایشان همان موقع به من گفت که از نظر ایشان این امر ناپسندی نیست!
رضا
بنده هم به عنوان یک سید به هیچکدام از این مزایا دسترسی نداشتم. دوست عزیز کجای مملکت به خاطر سبد بودن کار کسی رو راه انداختند؟؟ البته من هم موافق جعلی بودن کلمه سید در ابتدای خیلی از اسامی هستم، حتی شاید نام خودم ولی مطمئن باشید که نه من نه پدر من و نه اجدادم هیچ خیری از این کلمه نبردیم. و ***
ملی گرا
نکته جالبی بود، در فرنگستان هم القاب لرد، سر،بارون، کنت و ... برای کسانی که دارای مقام یا کارکرد خاص اجتماعی یا اقتصادی در جامعه خود هستند متداول است که ریشه در نظام اشرافی و فئودالی در اروپا دارد و مخالفین خود را هم دارد شاید لقب "شهروندی" بهترین نام و نشان انسان مدرن و امروزی باشد که جدا از مقام و منصب خاصی، یکسانی و همسانی انسانها را در جایگاه اجتماعی نشان میدهد. لقب "سید" نشان از دو رگه بودن، خویشاوندی ژنیتیکی به مقدسین مذهب شیعه که اثبات تاریخی در آن وجود ندارد و بیشتر تحریف است تا تعریف خلوص مذهبی و ارزش گذاری کاذب و حیله گرانه آن در میان مذهبیون حاکم در سپهر سیاسی ایران است. مسلما اینگونه مقالات و تحقیقات به شفاف سازی و آگاهی مردم ایران کمک خواهد کرد.
فریبرز
در این که سید بودن در ایران یک امتیاز است شک نکنید به شعار زمان انتخابات 76 رجوع کنید : که گفته می شد سلام بر سه سید فاطمی خامنه ای خمینی و خاتمی و موقعی که مردم عامی می خواستند رای دهند می گفتند به این سید یعنی خاتمی می خواهند رای دهند.این سطخ نا آگاهی مردم را می راند که برایشان سید بودن اهمیت زیادی دارد. سید بودن دکان شیعه است و بس و عنوانی دروغین و جعلی است.
علی
از امتیازات سادات در نظام جمهوری اسلامی همین بس که : عبدالکریم سروش، سید جواد طباطبایی، سید مرتضی مردیها، سروش دباغ، سید علیرضا حسینی بهشتی و ..... می شود این لیست را همین طور ادامه داد از بدیهی ترین حق طبیعی خود یعنی تدریس و ... مثل خیلی های دیگر محروم اند. ***
Habib
جالب است از اعتقادات پنهان این گروه، که قطعاً ربطی به محمد ندارند، که بیشتر شبیه به اعتقادات صهیونیست ها در تلمود است تا مسلمانان بدانیم. فراموش نکنیم صهیونیست ها نیز خود را فرزندان پیغمبر و برتر از دیگران می دانند. برای نمونه این گروه اعتقاد دارند در زندگی پس از مرگ اگر عذابی برای آن ها باشد جهنم نیست! بلکه جای سردی به نام زمهریر است که به جای سوزان بودن سرد است!!! و یا اینکه نژاد خود را بالا تر از دیگران می دانند، یا مردانشان واجب می دانند با زنان سیده ازدواج کنند و ... این در حالی است که در قرآن هرگونه مزیت خونی و نژادی رد شده است و همه مسلمانان فرزندان معنوی ابراهیم خوانده شده اند. البته همه افرادی که سید خوانده می شوند به این مسایل اعتقاد ندارند، حتا فردی را می شناسم که در شناسنامه سید نامیده شده ولی از این موضوع ناراحت است و دوست ندارد با این عنوان خوانده شود.
سید مهدی
سید بودن ربطی به اسلام و تشیع و محمدو علی ندارد سید یعنی کسی که نسبش به هاشم ابن عبدالمناف برسد هاشم قبل از اسلام بوده و قبل از اسلام هم مرده است خیلی از سید ها هم بودن که اصلا اسلام نیاوردند مثال ابولهب عموی محمد سید بودن فقط به نسب است نه ربطی به دین دارد ونه به مسائل دیگه همه جور ادمی هم ممکن است در بین سادات پیدا شود سید یعنی از طایفه بنی هاشم یکی از طایفه های عرب حال اگر در بین شما عجمان تعدادی پیدا شده اند که نسبشان را به سادات عرب می رسانند و از این راه به دنبال امتیاز و مسائل دیگر هستند بحث جدایی است من سید هستم افتخار می کنم که نسبم به طایفه بنی هاشم می رسد افتخار می کنم یک عرب تبارم همانطور که شما افتخار می کنید اریایی هستید سید ربطی به اسلام ندارد قبل از اسلام هم بوده ولان هم هست من سیدم اما مسلمان نیستم
بابک
در هر صورت داشتن پیشوند سید و سیده عینه نژاد پرستی و فاشیست بودن این اعراب است همانگونه که پسر عموهایه یهودیشان نیز خود را برتر از دیگر نژاد ها میدانند نژاد سامی چه عرب چه یهود که عموزاده و از نسل ابراهیم هستند خود را برتر از دیگران میدانند ***