چرا نشست مسکو طالبان را به مقصودشان نرساند؟
طارق قاسمی ــ نشست مسکو برای طالبان دستاورد ملموسی نداشت. عدم مشارکت آمریکا و نیز اختلاف کشورهای منطقه بر سر منافعشان در افغانستان از عوامل شکست روسیه و طالبان در به دست آوردن هدفهایشان از این نشست بود.
کابل ــ چهارشنبه ۲۰ اکتبر روسیه میزبان چند کشور منطقه و از جمله هیئت طالبان در نشست «فارمت مسکو» بود. در این نشست کشورهای ایران، پاکستان، چین، هند و پنج کشور آسیای میانه اشتراک کرده بودند. نماینده نماینده طالبان نیز با ریاست مولوی عبدالسلام حنفی معاون دوم نخستوزیر این گروه اشتراک کرده و سخنرانی کرد.
هرچند از همان اول نیز انتظار زیادی از نشست «فارمت مسکو» در جهت دست کم تلطیف بحران موجوده افغانستان نمیرفت، اما دو عامل اساسی به عنوان دال مرکزی خلاصه شدن فارمت مسکو در حد تشریفات معمول دیپلماتیک و مانور بینتیجه طالبان عمل کرد و نگذاشت که مسکو با برگزاری این نشست از دید جئوپولتیک و جئواستراتژیک یارگیری کند و در میدان بحرانی افغانستان به عنوان یک عامل تعیین کننده ظاهر شود.
مسکو در سالهای اخیر همواره تلاش کرده که آدرسی جهت دهنده در قضایای افغانستان و منطقه باشد؛ زیرا این کشور همزمان با این که به طور بیسابقهای با طالبان نزدیک و وجوه مشترک را جستوجو کرده، در جهت معکوس آن از ورود تفکرا افراطی طالبانی و جدیداً تروریزم داعشی به حیاط خلوت خود در آسیای میانه، هراس داشته است.
از این بعد، روسیه پوتین اقتدارگرا، در پوشه آفرینش نوستالژی شوروی پیشین، تلاش میکند که برای جبران و پر کردن بازدارنده اقتصاد ضعیف خویش، همراهی و همسویی هژمونیک امریکا و اقتصادی پویای چین را داشته باشد، اما در نشست فارمت مسکو، ظاهراً نتوانست از دو ضلع مذکور، یکی را مجاب به حضور در این نشست کند.
دو عاملی که سبب بیحاصل بودن نشست مسکو شد؛ نخست عدم شرکت امریکا و دوم، پراکندکی آرای همسایگان و هند در باره بحران افغانستان و تعریف متفاوت حکومت همه شمول از سوی این کشورها است که به رغم تلاشهای مسکو، جمع نشد.
عدم اشتراک امریکا
ایالات متحده امریکا که در دو دهه پسین بازیگر اصلی تحولات افغانستان بود، در شوک خروج آن چنانی از افغانستان است و به نظر میرسد که خود را جمع و جور میکند تا دوباره وضعیت را در کنترول در آورد، اما در باره نشست مسکو، تئوریسنهای امنیت ملی کاخ سفید در یک بازی استراتژیک، دال اصلی نشست مسکو را خالی از مدلول ساخته و کرملین را نگذاشتند که سکانداری بازی منطقهای را از آن خود کند.
ایالات متحده بر بنیاد تغییر موقعیت استراتژی اقتصادی-نظامی جهان از حوزه خاورمیانه و خلیج فارس، پوتانسیل اصلی قوای خود را در حوزه اندو-پاسیفیک متمرکز کرده، اما چرخش امریکا و متحد سنتیاش اروپا به سوی اقیانوس آرام به معنی رها کردن زمین بازی حساس و پرتنش منطقه آسیای میانه و خلیج به به سود مسکو نیست.
از این جهت، واشنگتن با عدم اشتراک در نشست مسکو در واقع از یک جهت حرکت مسکو را خنثی کرد و از جانب دیگر، پریشانی مواضع کشورهای همسایه و منطقه را در قبال افغانستان تقویت کرد.
پراکندگی کشورهای منطقه و منطق ضعیف طالبان
عامل دوم اثرگذار بر نتیجه ضعیف نشست فارمت مسکو، پراکندگی در راهبرد و تعریف کشورهای منطقه و همسایه افغانستان از جمله چین و ایران و پاکستان و هند و ضعف منطق طالبان در جلب اعتماد خارجی است.
هر چهار کشور یاد شده منافع منحصر به فرد خود را در افغانستان دارند و دنبال میکنند و مبتنی بر آن، تعریف هر کدام نیز از دولت فراگیر، کمک بشردوستانه به افغانستان، حقوق زنان، آزادی بیان و حقوق اقلیتهای قومی در این کشور متفاوت است. مثلاً تعریف دهلینو از دولت فراگیر تا تعریف اسلامآباد از عین مسئله، همانند تیری شلیک شده در دو جهت معکوس است.
منطق ضعیف هیئت طالبان، از آن جا ناشی میشود که در یک وضعیت پیچیده، این گروه به قدرت رسید و اکنون در خود بزرگ بینی کاذبی فرو رفته و به رسمیت شناخته شدن را حق خود قلمداد میکند، در حالی که هیچ تعهد خود را که دوحه داده اجرا نکرده و کماکان از شکل دولتی که اکنون همانند دولت پیشین خود در دهه نود میلادی تاسیس کرده بودند، دفاع میکنند. از جانب دیگر، طالبان با این منطق نمیتوانند به کشورهای همسایه و حتا پاکستان تضمین بدهند که از خاک افغانستان علیه آنان استفاده نمیشود و تروریزم داعشی را نیز سرکوب میکنند.
در این بازی حساس استراتژیک، مانورهای طالبان برای رسمیت یافتن بینالمللی عقیم شده و مسکو نیز نتوانست سکان هدایت اوضاع بحرانی و بغرنج حیات خلوت خود را تصاحب کند. برایند این نشست در حد همان بیانیه متناقض پایانی و احتمالاً خشم کرملین از کاخ سفید باقی خواهد ماند.
نظرها
نظری وجود ندارد.