ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کارگران فصلی میوه‌چینی و روایت یک رنج جمعی

کژال − دستمزدِ بیشترِ آن‌ها رقمی حدود ۲۰۰ هزار تومان برای هر روزِ کاری است. جای محقری به آنها می‌دهند، با غذایی کم‌‌کیفیت. از حمام خبری نیست.

میوه‌هایی که به صورتِ آماده به دستِ ما می‌رسد، هم محصول رنج کارگران بخش کشاورزی است، هم ثمره رنجِ هزاران کارگری که آن‌ها را برداشت کرده و بسته‌بندی‌شده راهی بازار می‌کنند.

یکی از شهرهایی است که باغ‌های زیتون و سیب و دیگر میوه‌های پُربارِ آن هر سال کارگرانِ زیادی را از شهرها و استان‌های همجوار به سوی خود می‌کشد. معمولاً اواخرِ تابستان و اوایل پائیز بیشترین جمعیتِ کارگرانِ غیربومی فصلی در آن‌جا حضور دارند. وضعیتِ کار و سکونت و بهداشتِ آن‌ها در شرایطِ اسفناکی است. این گزارش به وضعیت این دسته از کارگران می‌پردازد.

نیازمندی و مهاجرت برای کار

تراکمِ میوه و ضرورتِ رساندنِ فوری آن به بازارِ مصرف در فصل‌های تابستان و پائیز، همزمان نیازِ به تراکمِ تعداد زیادی کارگر را هم با خود می‌آورد. مجموعه باغ‌های اطرافِ ارومیه نیاز به کارگر برای برداشتِ محصول دارد. هر ساله تعداد زیادی از کارگران دسته دسته راهی این باغ‌ها می‌شوند تا میوه‌هایی از جمله سیب را جمع‌آوری کنند. معمولا بیشتر کارگران از شهرهای استان‌های کردستان و کرمانشاه به آن‌جا می‌روند، یعنی از شهرهایی که به لحاظِ محرومیت اجتماعی و اقتصادی بیشترین نیروی کارِ فصلی و بی‌ثباتی شغلی را دارند. شهرهای بانه، مریوان، جوانرود و سقز و روستاهای اطرافِ آن‌ها از جمله این مکان‌ها هستند. آن‌ها هر ساله در دسته‌های مختلف برای کار سفر می‌کنند.

انتظار طولانی در خیابان، برای اینکه کارفرمایی بیاید و کاری برای آنها داشته باشد. کارگران فصلی در ارومیه
انتظار طولانی در خیابان، برای اینکه کارفرمایی بیاید و کاری برای آنها داشته باشد. کارگران فصلی در ارومیه

سفرِ کاری کارگران فصلی معمولا تا یک ماه و بیشتر به درازا می‌کشد. در شهرهای خودشان یا کار نیست یا به صورتِ روزانه و موقتی است. ممکن است یک روز کار گیرشان بیاید، اما پس از آن یک هفته بیکار می‌مانند. فصلِ برداشتِ میوه فرصتی است برای این که مطمئن باشند دستِ‌کم یک ماه مستمر کار می‌کنند.

ترکیب کارگران

از هر سن و سالی در میانِ آن‌ها پیدا می‌شود. از کودکان و نوجوانان گرفته تا آن‌هایی که پا به سن گذاشته‌اند اما همچنان به کار کردن و درآمدِ ناچیزِ آن محتاج‌اند. برخی‌ها در قالبِ گروه‌های کاری دوستانه می‌روند و برخی دیگر خانوادگی. گاه حتی خانواده‌های شش و هفت نفره هم می‌آیند. زن و شوهر به همراه فرزندانشان با هم کار می‌کنند.

کارگران فصلی در ارومیه. در نقاط خاصی از شهر جمع می‌شوند و انتظار می‌کشند تا کاری بیابند
کارگران فصلی در ارومیه. در نقاط خاصی از شهر جمع می‌شوند و انتظار می‌کشند تا کاری بیابند

ویژگی مشترکِ همه کارگران فصلی، بیکاری مزمن و نیازمندی شدید است. بیکاری گسترده آن‌ها را به کارگرانِ روزمُزد تبدیل کرده، بدون بیمه و مزایای شغلی.

در میانِ این کارگرانِ فصلی از سرباز و دانشجو و دانش‌آموز گرفته تا بنا و کارگرِ ساختمانی و کولبر و خانه‌دار و دست‌فروش وجود دارد.

آن‌ها همگی دائما در وضعیت‌های موقتی این‌چنینی به سر می‌برند. از یک کار و وضعیتِ موقتی به کار و وضعیتِ موقتی دیگری. به همین دلیل هم دائما در اضطرابی درونی به سر می‌برند و افقِ روشنی جلو چشمشان نمی‌بینند.

دستمزدِ پایین

طرف حسابِ آن‌ها در پرداختِ دستمزد ممکن است خودِ مالکانِ باغ‌ها باشند و یا شخصِ دومی که باغ را از مالک اجاره کرده. دستمزدهایشان آن‌قدری نیست که به تحمل کردنِ شرایطِ دشوارِ کارشان بیارزد. اما ناچارند.

برخی از باغبان‌ها و صاحب کارها با آن‌ها ساعتی حساب می‌کنند، برخی کیلویی و برخی دیگر روزانه. اما به طورِ کلی در هر شرایطی دستمزدِ بیشترِ آن‌ها رقمی حدود ۲۰۰ هزار تومان برای هر روزِ کاری است.

روزِ کاریشان از ساعتِ هفتِ صبح شروع می‌شود. همه آن‌ها موظفند تا هفت صبحانه خورده و لباس‌کارپوشیده آماده باشند. یعنی باید از حدود ساعت ۶ بیدار شوند. اگر میانِ محلِ خواب و محلِ کار هم فاصله‌ای باشد باید زودتر از این هم بیدار شوند تا رأس ساعت هفت به محل کار برسند. آن‌ها باید این فاصله را پیاده بروند. صاحب‌کارهایشان معمولاً خرجِ خورد و خوراکشان را می‌دهند. اما بی‌کیفیت‌ترین خوراکِ ممکن را به آن‌ها عرضه می‌کنند. مثلا صبحانه نان و پنیرِ خالی است، بدون حتی چای شیرین. ناهار و شام هم اغلب سیب‌زمینی و تخم‌مرغ است. ممکن است هفته‌ای یک بار به آن‌ها یک وعده خورشت با برنج هم بدهند.

اسکانِ غیرانسانی و غیربهداشتی

صاحب‌کارها هر ساله به این کارگران وعده می‌دهند که به آن‌ها جای خواب هم می‌دهند. اما جای خوابی که برای کارگران در نظر گرفته‌اند معمولا یا اتاقَک‌هایی بسیار کوچک و کهنه است یا چادر. آن هم با تراکم جمعیتی بسیار بالا. مثلا هجده نفر کارگر را تنها در یک اتاقِ ۱۸ متری جای می‌دهند. یعنی به ازای هر نفر یک متر جا.

این مکان‌ها بیشتر حالت خوابگاهی دارد و به هیچ وجه محلِ سکونت و استراحت نیست. حتی به سختی بتوان نامِ خوابگاه را هم بر آن گذاشت. در چنین شرایطی کارگران موقع خواب حتی نمی‌توانند چَرخی به بدنشان بدهند یا تکان بخورند. چون فورا برای دیگر کارگران مزاحمت ایجاد می‌کنند و در آن جای تنگ به آن‌ها برخورد می‌کنند.

کارگران فصلی در ارومیه. انتظار برای آنکه دعوت به کار شوند. بالای سرشان: دعوت به شهادت
کارگران فصلی در ارومیه. انتظار برای آنکه دعوت به کار شوند. بالای سرشان: دعوت به شهادت

بیماری‌های واگیر از جمله کووید ۱۹ در چنین شرایطی به آسانی منتقل می‌شوند. همچنین زمینه مساعدی هم برای بروز دیگر بیماری‌ها وجود دارد. انواع حشرات و عقرب‌ها هم به وفور در این سکونت‌گاه‌های کارگری دیده می‌شوند که هرکدام از آن‌ها می‌تواند تهدیدی برای جان کارگران باشد.

حمام و جایی برای شست و شو برای کارگران در نظر گرفته نمی‌شود. خودِ کارگران اغلب چوب جمع می‌کنند، آتشی برپا می‌کنند و قابلمه‌ای آب روی آن می‌گذارند تا گرم شود و با آن حمام کنند. اینگونه یک حمامِ صحرایی برای خود می‌سازند که البته به هیچ وجه پاسخگوی نیازهای بهداشتی آن‌ها نیست.

زنان کارگر نمی‌توانند در چنین شرایطی مانند مردها راحت به حمام بروند. به همین دلیل هم کارگران پس از بازگشت از چنین شرایطی چهره‌هایی غیرمعمول به خود می‌گیرند. ریش‌ها و موهای دراز و ژولیده، رنگِ پوستِ تیره و خشک و اندام‌های لاغر از ویژگی‌های ظاهری آن‌ها پس از کارهای این‌چنینی است.

دوری و محرومیت

باغ‌های انبوه میوه ارومیه اغلب در محیط‌های دشتی و دور از مناطق مسکونی است. یعنی جاهایی که حتی موبایل هم آنتن نمی‌دهد، تلویزیونی وجود ندارد و خلاصه به دور از جماعت‌های انسانی است.

در مدت زمانی که این کارگران در این باغ‌ها هستند تقریبا از هیچ چیزی خبر ندارند. آن‌ها حدود یک ماه در جزیره‌ای از فشار و بیچارگی که تنگدستی و فشارِ بی‌امانِ اجتماعی و اقتصادی برایشان ساخته تنها هستند. فقط همدیگر و صاحب‌کارهایشان را می‌بینند. گاهی هم راننده وانت‌هایی پیدایشان می‌شود که برای بار زدنِ میوه‌ها می‌آیند.

روابط ناپایدار و مسئله آگاهی

نیروی کاری که به این شکل استثمار می‌شود به دلایلی از جمله موقتی بودنِ کار و ناپایداری ارتباط‌های درونی طبقاتی به نسبتِ سایر صنف‌های کارگری به دشواری می‌تواند متشکل شود. افرادی که یک کارگر امسال با آن‌ها همکار است بسیار کم پیش می‌آید که سالِ بعدی هم در همین فصل با آن‌ها همکار باشد و در یک مکانِ مشترک کار کنند.

اما آنان به شکلی زمینه‌ای و از پیش موجود، از شرایطِ چانه‌زنی و اعتصاب و اعتراض و همبستگی برای تغییر شرایطشان برخوردارند. همه آن‌ها در سلسله‌مراتبِ اجتماعی جایگاهی مشابه دارند. مسائل و دردهای مشترکی دارند، چه در محیطِ کار چه بیرون از آن. این می‌تواند نقطه آغازِ بسیاری از تغییرات و حرکت‌ها جهتِ اصلاح و رفع ستمی باشد که بر آن‌ها می‌رود.

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.