روسیه و اوکراین، در پرتو تاریخ
ماجراهای روسیه و اوکراین، از حکومت قرون وسطایی «روسیه کیف» و سیاست «کورینزاتسا » پس از انقلاب اکتبر تا قحطی بزرگ و زخم دونباس
تنش روسیه و اوکراین در آستانه سرریز شدن در ستیزی نظامی است. تاریخ کوتاهمدت این تنش به جنبش اشغال «میدان» در اوکراین، سقوط دولت نزدیک به مسکو و جنگ دونباس در اوایل سال ۲۰۱۴ برمیگردد؛ بحران اما تبار تاریخی بلند مدتتری نیز دارد؛ تباری متشکل از پنج پرده:
ریشههای مشترک
هر دو کشور تاریخ مشترک هزار سالهای دارند که ریشه آن به «روس کیف» بازمیگردد، امیرنشینی قرون وسطایی که در اواخر قرن نهم شکل گرفت و پس از حمله مغولها در قرن سیزدهم از بین رفت.
قلمروی روس کیف سرزمینهای روسیه، اوکراین و بلاروس کنونی را در برمیگرفت و روسها امروز آن را گهواره تمدنی خویش میدانند.
ادعاهای سرزمینی مسکو در مورد اوکراین عطف به همین ریشه مشترک است. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه در متنی طولانی که در ژوئیه گذشته منتشر شد، نوشت که «روسها و اوکراینیها ملتی واحد» متعلق به «یک فضای تاریخی و معنوی واحد» هستند.
در جریان کنفرانس مطبوعاتی سالانهاش، پوتین پا را فراتر گذاشت و گفت که اوکراین در سالهای اول اتحاد جماهیر شوروی توسط لنین ایجاد شد. و بدینترتیب، اصالت ملت اوکراین را نفی کرد و این کشور را جعلی خواند.
انکار زبانی
روسها مرتباً مقامات اوکراینی را متهم میکند که با ترویج زبان اوکراینی در پی «روسی زدایی» از کشور خود هستند. پاسخ مقامات اوکراینی روشن است: آنها کاری نمیکنند جز اصلاح و جبران مافات «روسی سازی» اجباریای که تحت امپراتوری روسیه تزار و اتحاد جماهیر شوروی رخ داد. به عبارت دیگر، صرفاً دارند دیگر ریشه و گذشتهای را پس میگیرند که از آنها دزدیده شده است.
روسیسازی اوکراین یک فرایند مستمر تاریخی در فاصله سالهای ۱۷۰۹ تا ۱۹۹۱ بوده است. انقلاب اکتبر برای مدت کوتاهی در دهه ۱۹۲۰ این روند را متوقف ساخت. این وقفه چندساله که تحت عنوان جنبش یا سیاست «کورینزاتسا » (بومیسازی/ Korenizatsiya) شناخته میشود، با روی کار آمدن استالین به پایان رسید و سیاستهای روسیسازی دوباره در دستور کار قرار گرفت.
تا آنجا که به موضوع زبان مربوط میشود، واقعیت اما این است که زبان اوکراینی و روسی هر دو متعلق به خانواده زبانهای اسلاوی شرقی هستند و شباهتهای زیادی به هم دارند.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ و استقلال اوکراین، اوکراینی به عنوان تنها زبان رسمی این کشور به رسمیت شناخته شد. اکثرا اوکراینی البته دوزبانه اند و زبان روسی را نیز میفهمنند.
بر اساس یک نظرسنجی اخیر، ۷۸ درصد اوکراینیها که گفتند که زبان مادریشان «اوکراینی» و ۱۸ درصد گفتهاند که «روسی» است.
فرایند اوکراینیسازی در دو سال اخیر و همزمان افزایش تنش میان مسکو و کیف شدت یافته است.
ماجرای یک قحطی بزرگ
تیرهترین و مجادلهآمیزترین برگ تاریخ مشترک اوکراین و روسیه ماجرای «هولودومور» است، قحطی بزرگی که جان چند میلیون نفر را در سالهای ۱۹۳۲-۱۹۳۳ در اوکراین گرفت.
مورخان اوکراینی این تراژدی را «نسل کشی» استالین میدانند. دیکتاتور اتحاد جماهیر شوروی متهم است که این قحطی را به شکل مصنوعی برای از بین بردن جمعیت دهقان اوکراین (و از این طریق مهار جنبش ملیگرای اوکراین ) ایجاد کرده است. از طرف دیگر، اما مورخان نزدیک مسکو قحطی اوکراین را در ادامه قحطی بزرگتری میدانند که قربانیان بسیاری در آسیای مرکزی و روسیه گرفت. شعله این مناقشه هنوز روشن است.
پوتین اگرچه لنین را دوست ندارد، اما به استالین علاقهمند است و میکوشد تا جایی که میتواند بر جنایات دوران استالین سرپوش بگذارد.
شکاف دونباس
دونباس، در شرق اوکراین، کانون درگیریای است که از سال ۲۰۱۴ نیروهای کییف را در مقابل جداییطلبان تحت حمایت مسکو قرار داده است. این منطقه صنعتی و معدنی از نظر اقتصادی برای اوکراین حیاتی است.
جمهوریهای خلق دونتسک و لوهانسک که از اوکراین اعلام جدایی کردهاند در همین منطقه قرار دارند.
دونباس در عین حال مركز نبرد فرهنگی بین کیف و مسکو است. روسیه دونباس و به طور کلی شرق اوکراین را خانه روسزبانهایی میداند که تحت هجوم و سیطره فرهنگی ناسیونالیسم اوکراینی قرار گرفتهاند. دونباس بخشی از منطقهای است که تزار روسیه در پایان قرن هجدهم آن را «روسیه جدید» نامید.
در مقابل مقامات اوکراینی معتقد اند که روسزبانی و روسوفیلی این منطقه ناشی روسیسازی اجباری طولانی مدت، قحطی بزرگ اوکراین و جابهجاییهای جمعیتی پس از جنگ جهانی دوم و ورود صدها هزار کارگر روسی است.
معمای کریمه
ماجرا در کریمه که مسکو در سال ۲۰۱۴ پس از جنبش اشغال «میدان» آن را به خاک خود ضمیمه کرد حتی از دونباس هم پیچیدهتر است. مردم روسیه این شبه جزیره را بخشی جدایی ناپذیر از خاک کشور خود تلقی میکنند. در زمان اتحاد جماهیر شوروی، نسلهایی متعدد از روسها تعطیلات خود را در این شبه جزیره سپری کردند و در نتیجه به لحاظ تاریخی وابستگی متقابل فرهنگی روسها و ساکنان این منطقه محکم است.
به عقبتر که برگردیم، کریمه در قرن هجدهم در امپراتوری روسیه ادغام شد. اکثریت بومی تاتار و مسلمان کریمه در سال ۱۸۵۶ با دستور الکساندر اول از این منطقه بیرون رانده شدند.
پس از انقلاب ۱۹۱۷، کریمه بخشی از قلمرو روسیه شورایی (تحت اتحاد جماهیر شوروی) بود تا اینکه در سال ۱۹۵۴ با فرمان نیکیتا خروشچف به قلمرو اوکراین شوروی ضمیمه شد.
جامعه بینالمللی الحاق کریمه به روسیه را به رسمیت شناخته نشده است و اوکراین خواستار بازپس گیری این منطقه است. روسها اما بیکار ننشسته اند و پلی ریلی ۱۹ کیلومتری بر روی تنگه کرچ ساختهاند که شبه جزیره کریمه را به خاک روسیه متصل میکند.
در مورد سیاست روسیه در کریمه نمیتوان به استاندارد دوگانه مسکو اشاره نکرد. کرملین مدعی است تنها از «خواست مردم کریمه» تبعیت میکند؛ اما پرسش این است که چرا روسیه همین خواست را در رابطه با میلیونها انسان در چچنستان و تاتارستان به شکل سرکوبگرانه و سبعانهای نادیده گرفته است؟
نظرها
نظری وجود ندارد.