ارژنگ داوودی، ۱۸ سال زندان، تبعید و شکنجه بدون یک روز مرخصی
ارژنگ داوودی یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی در ایران ۱۸ سال بدون یک روز مرخصی در زندان است. اکنون نزدیک به هشت ماه است که از وضعیت این زندانی سیاسی سالخورده اطلاعی در دست نیست و نگرانیهای درباره سلامت و شرایط نگهداری او افزایش یافته است.
ارژنگ داوودی، یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی در ایران است که مدتهاست از وضعیت و محل نگهداری او اطلاع دقیقی در دست نیست.
ارژنگ داوودی ۶۹ ساله، شاعر، معلم، نویسنده است و در طی ۱۸ سال گذشته بدون یک روز مرخصی و برخورداری از حداقل حقوق یک زندانی سیاسی در زندانها و بازداشتگاههای متعددی دوران حبس خود را گذرانده است.
آخرین خبر از این زندانی سیاسی به اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ باز میگردد و کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی اطلاع داد که ارژنگ داوودی از زندان زابل ابتدا به زندان تهران بزرگ و سپس به قرنطینه زندان رجاییشهر منتقل شده است. پیش از این خبر نیز بیش از دو سال بود که هیج اطلاعی از وضعیت و محل نگهداری این زندانی در دست بود و تنها خبر مربوط به بهمنماه ۱۳۹۷ بود که هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گزارش داده بود او در یک «اتاقک تاریک و نمور» در بند قرنطینه زندان زاهدان و جدا از بقیه زندانیان نگهداری میشود که فاقد تأسیسات گرمایشی و تهویه مناسب است.
ارژنگ داوودی آبان ماه ۱۳۸۲ در نزدیکی دانشگاه تهران -در تقاطع بلوار کشاورز با کارگر- دستگیر شد. اتهامهای اصلی او «راهاندازی و تأسیس جنبش آزادی ایرانیان» و «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» است، اما اتهامهای دیگری همچون نوشتن «مانیفست ضد نظام جمهوری اسلامی»، «توهین به رهبری و بنیانگذار جمهوری اسلامی و مسئولین نظام و روحانیون»، «توهین به مقدسات و همکاری با خبرنگار کانادایی برای ساخت فیلم مستند "ایران ممنوع"» نیز در پرونده این زندانی سیاسی وجود دارد. ۱۶ ماه پس از دستگیری بر اساس این اتهامها داوودی به ۱۵ سال زندان، ۷۴ ضربه شلاق و ۵ سال محرومیت از حقوق اجتماعی در دادگاهی به ریاست قاضی حداد محکوم شد.
سال ۱۳۸۶ خانه، خودروی شخصی و تمام داراییهای ارژنگ داوودی با حکم قاضی حداد مصادره شد. در تیرماه ۱۳۸۹ در اعتراض به شرایط نامساعد بند ۳ زندان رجاییشهر و همچنین در اعتراض به مصادره خانه و اموالش دست به اعتصاب غذا زد. اعتصاب غذای داوودی ۸۹ روز طول کشید و با وجود شرایط به شدت نامناسب جسمی، در بهداری زندانی رجاییشهر او را تحت فشار قرار دادند تا مسئولیت عواقب ادامه اعتصاب غذای خود را برعهده بگیرد، اما او از امضای این تعهدنامه سر باز زد. او نهایتاً در تاریخ ۳ مهر ۱۳۸۹ به اعتصاب غذای خود پایان داد.
بهمن ماه ۱۳۸۹ او را به سلول انفرادی زندان رجاییشهر منتقل کردند و مجدداً دست به اعتصاب غذا زد. بر اساس گزارشها در سلول انفرادی زندان رجاییشهر دستکم یک بار توسط مأموران زندان به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
این زندانی در حالی که دوران محکومیت خود را در زندان سپری میکرد در فاصله سالهای ۸۹ -۹۱ طی چند جلسه توسط قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهامات «توهین به مقدسات» و »توهین به رهبری» مجدداً مورد محاکمه قرار گرفت.
ارژنگ داوودی تیرماه سال ۱۳۹۳ نیز در پروندهای دیگر توسط شعبه یک دادگاه انقلاب کرج به اتهام «هواداری و فعالیت مؤثر در پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین خلق در زندان» به اعدام محکوم شد که نهایتاً در اواخر سال ۹۴ با کاهش محکومیت مواجه و حکم او به ۵ سال حبس تعزیری همراه با تبعید به زندان زابل تبدیل شد. او در مهرماه ۱۳۹۵ به بند ۲ زندان زابل در کنار مجرمین جنایی بدون برخوردار بودن از حق مرخصی منتقل شد.
او در این فاصله بارها به زندانهای مختلف از جمله سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده بود.
ارژنگ داوودی سال ۱۳۹۳ در گفتوگویی به زمانه گفته بود:
«بهطور متوسط هر دوماه یک بار به انفرادی منتقل شدهام به طوری که از ۱۱ سال حبس حدود ۶ سال این مدت را در انفرادی گذارندهام که طبق نظرات خود آقای خامنهای من معادل ۶۰ سال از عمرم را در انفرادی گذراندهام، چرا که هر یک روز انفرادی معادل ۱۰ روز بند عمومی است. با این منطق باید گفت که من معادل ۶۰ سال از عمرم را در زندان گذراندهام.»
این زندانی سیاسی که همواره در سلولهای انفرادی بدون ارتباط با سایر زندانیان و تنها، بدون دسترسی به امکانات اولیه و همچنین رسیدگیهای پزشکی و درمانی نگهداری میشود؛ بارها با نوشتن نامه شرایط نامساعد زندان را متذکر شده است. او در سال ۱۳۹۵ نامه شدیدالحنی به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی نوشت.
عمدتاً افشاگریهای او توسط نامههایی که درباره شرايط زندان و زندانيان منتشر میکرد موجب انتقالش از زندانی به زندان دیگری میشد. ارژنگ داوودی به بیماری دیابت مبتلاست و در زندان در اثر شکنجه، بخشی از شنوایی و بینایی خود را از دست داده است.
داوودی تیرماه سال ۱۳۹۵ برای جلب توجه جهانی به وضعیت زندانیان سیاسی و عادی و شرایط زندانهای ایران و با خواست بازدید احمد شهید (گزارشگر ویژه وقت کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران) از زندانهای ایران دست به اعتصاب غذا زد. تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی همچون بهنام ابراهیمزاده با انتشار بیانیه از اعتصاب او حمایت کردند. او نهایتاً بعد از ۵۱ روز به درخواست همبندیهایش به اعتصاب غذا پایان داد.
داوودی سوم مهرماه ۱۳۹۵ به بند ۲ زندان زابل منتقل شد. طبق برخی از گزارشها در این بند زندانیان با اتهامات مرتبط با جرائم جنایی نگهداری میشوند و مأموران حفاظت زندان از تحویل اوراق و دستنوشتههایش امتناع کرده بودند. ارژنگ داوودی چند روز پس از انتقال به زندان زابل با انتشار نامهای جزئیات انتقال و بدرفتاری مأموران انتقال را شرح داد. او در این نامه به طور مشخص از «سرهنگ شکیبا» نام برد که نه تنها کتابهایش را به سطل زباله انداخته، بلکه داروهایش را نیز دور ریخته و لباسها و بالشتک آرتروز گردن و زانو و وسایل دیگرش را سوزانده است. همچنین در این نامه آمده است که مأموران انتقال میخواستند از او مبلغ یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان برای هزینه انتقال بگیرند و شرط انتقال وسایل شخصی او را پرداخت همین پول ذکر کرده بودند، در حالی که در حکم اجرای تبعید ذکر شده بود که این مبلغ پرداخت شده است.
ارژنگ داوودی یک بار توسط یکی از افراد قوه قضاییه از بالای پله به پایین هول داده شد که منجر شکستگی قسمت بالای پای راست و ساق پای چپ و ضایعه در قسمت مهره شد. آخرین باری که زندانیان او را دیده بودند گزارش دادند که قادر به حرکت نیست، روی ویلچر است و در یک بند قرنطینه به شدت محافظت شده نگهداری میشود.
سال ۱۳۹۶ او چندین بار در بین زندانهای زابل و زاهدان جابهجا شد و پرونده جدیدی با اتهام «توهین به مسئولان نظام» برای او گشوده شد. او در همین زمان با انتشار یک فایل صوتی گفت معتقد است به زندان زاهدان منتقل شده تا او را به قتل برسانند.
ارژنگ داوودی پس از اعتراضات سراسری دیماه ۹۶، پیامی خطاب به مردم ایران در حمایت از اعتراضات سراسری مردم ایران فرستاد و در نتیجه آن بار دیگر از زندان زابل به زندان زاهدان تبعید شد. از آن تاریخ به بعد او بارها بین زندانهای مختلف استان سیستان و بلوچستان و هرمزگان جابهجا شده است.
اکنون بعد از تحمل ۱۸ سال زندان و تبعید بدون مرخصی و نیز با توجه به کهولت سن و بیماریهایی که ارژنگ داوودی به آن مبتلاست، همچنین بیخبری از شرایط او، نگرانیها درباره وضعیت این زندانی سیاسی افزایش پیدا کرده است.
نظرها
Ara
حتی توان اینکه خودم رو جای این قهرمان عزیز تصور کنم رو ندارم قلبم درد گرفت و فقط میتونم گریه کنم
Mr-omar
سلام من دیدمش کجااست بدبخت خیلی ضعیف شده