آگاهیِ زیستمحیطی - وضع در ایران چگونه است؟
جویا آروین − آگاهیِ زیستمحیطی چیست؟ چهطور پا میگیرد؟ چرا اهمیت دارد؟ و در این زمینه وضع ما در ایران چگونه است؟
در این نوشته نخست آگاهیِ زیستمحیطی را در سه سطح بازشناسایی میکنیم، سپس این سه سطح را با مثالهایی از دنیای واقعی نشان میدهیم، و در پایان وضع ایران را در هریک از این سه سطح بهاختصار بررسی میکنیم.
آگاهی زیستمحیطی
به زبانی ساده، «آگاهیِ زیستمحیطی» عبارت است از آگاهی به طبیعت و به این واقعیت که میانِ انسان و طبیعت پیوندی مهم هست طوری که رفتار انسان بر طبیعت و وضع طبیعت بر انسان تأثیری جدی میگذارد. این آگاهی در شکل عمومی و غیرتخصصی یعنی میان عامهی مردم شکل میگیرد و به کارشناسانِ محیط زیست اختصاص ندارد. در این معنا، آگاهیِ زیستمحیطی پدیدهای کمابیش نو در تاریخ بشر است و با گرفتاریهای زیستمحیطی در دوران جدید گره خورده است.
به نظر میرسد در برخی کشورها ایدهها و انگارههای زیستمحیطی دارد فرهنگ را فرا میگیرد و دگر میکند، دستکم برخی از پیشنهادهای زیستمحیطی دارد رواج مییابد، و مردم دارند برخی از عادتهای دیرینهشان را تغییر میدهند. این فقط یک رویِ سکه است، رویِ امیدوارکننده. چراکه در زمینهی پاسداری از محیط زیست هنوز راهی دراز در پیش است و دستاوردها هم هنوز چندان چشمگیر نیست.
آگاهیِ زیستمحیطی از این رو مهم است که آن را یکی از پیشنیازها برای مقابله با چالشهای زیستمحیطی میدانند. بهطورکلی آگاهی گرچه همیشه به عمل راه نمیبَرد اما در اغلب موارد یکی از پیشنیازها برای عمل است و بهویژه چنین است در جاهایی که خطری یا زیانی یا آسیبی در پیش است. دربارهی بحرانهای محیط زیست نیز بسیاری بر این باور اند که چارهگری را باید با آگاهیِ زیستمحیطی در سطحی گسترده آغاز کرد.
بیایید در اینجا سه گونه برداشت از آگاهیِ زیستمحیطی را از هم سوا کنیم:
• یکی سطحی از آگاهی است که فردی و شخصی است. این سطح از آگاهی فرد را بر آن میدارد که رفتارهای خود را اصلاح کند، رفتارهای خاصی در پیش گیرد و از رفتارهایی دیگر پرهیز کند تا زیستی سالمتر و کمخطرتر برای محیط زیست داشته باشند. این سطح از آگاهی همیشه و بهیکباره به سطح جامعه گسترانده نمیشود، گرچه بهطورمعمول ذره-ذره و کم-کم به جامعه نشت میکند، اما شخص ممکن است خانواده و یا دوستان خود را هم در این آگاهی شریک کند. از رفتارهای بسیار سادهای مثل آشغال نریختن در طبیعت گرفته تا رفتارهای فعالانه و کنشگرانه مثل جداکردنِ پسماندها در این سطح از آگاهی جای میگیرند.
• دودیگر سطحی از آگاهی است که از فرد فراتر میرود و جمعی میشود یعنی به شکلی از همکاریِ جمعی در زمینهی پاسداری از محیط زیست راه میبَرد. در این سطح از آگاهی مردم رفتارهای زیستمحیطی خود را بهنحوی با هم هماهنگ و همراه میکنند.
پرسشی مهم این است که آگاهیِ زیستمحیطی چهطور از سطح فردی فراتر میرود و به سطح جمعی گسترانده میشود. فردها با همکاری در زمینهی محیط زیست کاری انجام میدهند و کارهای گروهی و دستهجمعی در این سطح از آگاهی انجام میشود، اما این سطح از آگاهی هنوز لزوماً به کنش سیاسی و تأثیرگذاریِ سیاسی راه نمیبَرد؛ ممکن است از نظر کمّی یا کیفی در حدی نباشد که به این شکل تأثیرگذار باشد؛ یا ممکن است آگاهیِ زیستمحیطیِ شخصی و جمعی وقتی به تصمیمگیریِ سیاسی میرسد بهنفع ملاحظات دیگری کنار گذاشته شود.
• سهدیگر حدی از آگاهی است که از کنش فردی و جمعیِ صرف فراتر میرود و در شکل قدرت سیاسی نمود مییابد؛ این سطح از آگاهی است که به نهشِ سیاستهایی بهنفع محیط زیست راهبر میشود. از آنجا که مسائل زیستمحیطی اکنون دیگر در حد و اندازههای بحرانی تشدید شدهاند، به نظر میرسد واکنشِ درست و کارساز به آنها به این سطح از آگاهی نیاز دارد.
این سه سطح از آگاهیِ زیستمحیطی در پیوند با هم هستند یعنی هریک بر دیگری تأثیر میگذارد. بهطورکلی اما میتوان گفت که در گسترش آگاهیِ زیستمحیطی اغلب، گرچه نه همیشه، آگاهی در سطح فردی افزایش یافته و به آگاهی در سطح جمعی میرسد و سپس با افزایش آگاهی در این سطح به سطح سیاسی نیز راه مییابد.
آگاهی زیستمحیطی در واقعیت
بیایید آن سه سطحی از آگاهیِ زیستمحیطی را که در بالا بازشناختیم در نمونههایی عینی نشان دهیم. بر طبق یک نظرسنجی که بنیاد نظرسنجی گالوپ (۲۰۲۰) منتشر کرده است، در ایالات متحده شماری از مردم دربارهی برخی کارهای روزانهشان که اثری بر محیط زیست دارد آگاهی دارند. برای نمونه، هشتادوشش درصد از کسانی که در این نظرسنجی شرکت کردهاند چیزهایی چون روزنامه و شیشه و آلومینیوم و روغن موتور و جز اینها را بازیافت میکنند؛ هفتادودو درصد از شرکتکنندگان گفتهاند که برای خرید نه از کیسههای پلاستیکی یا کاغذیِ یکبار مصرف بلکه از کیسههای بازکاربردنی استفاده میکنند.
پس به نظر میرسد در برخی کشورها ایدهها و انگارههای زیستمحیطی دارد فرهنگ را فرا میگیرد و دگر میکند، دستکم برخی از پیشنهادهای زیستمحیطی دارد رواج مییابد، و مردم دارند برخی از عادتهای دیرینهشان را تغییر میدهند. در اینجا آگاهیِ فردی و شخصی (سطح اول) نقش دارد.
البته این فقط یک رویِ سکه است، رویِ امیدوارکننده. چراکه در زمینهی پاسداری از محیط زیست هنوز راهی دراز در پیش است و دستاوردها هم هنوز چندان چشمگیر نیست. برای نمونه به این دادهها بنگریم. در سال ۲۰۰۱ شصتویک درصد از کسانی که در نظرسنجی شرکت کردهاند بر این باور بودهاند که گرمایش جهانی بهعلت کردوکارهای انسان است. تقریباً دو دهه پساتر اما فقط ۶۴ درصد چنین باوری داشتهاند یعنی بر طبق این نظرسنجی فقط ۴ درصد پیشرفت در این زمینه به دست آمده است. (منبع)
دادههای دیگری نیز شایان توجه است. بر طبق آنچه سازمان حفاظت از محیط زیست در ایالات متحده میگوید، در سال ۲۰۱۷ کشور آمریکا فقط ۸,۴ درصد از ضایعات یا پسماندهای پلاستیکی را بازیافت کرده و تقریباً سهچهارم از این پسماندها را در گورستانِ پسماندها دفن کرده است. از این گذشته، سال به سال همواره وضع بهتر نشده است: میزان پسماندهای پلاستیکی که در سال ۲۰۱۷ بازیافت شده از سال ۲۰۱۵ کمتر است و این در حالی ست که میزان پلاستیک تولیدی افزایش یافته است (منبع). پس گویا آگاهیِ زیستمحیطی همواره در سیری خطی رو به افزایش نیست.
میتوان در سطحی سیاسی-اجتماعی هم مشارکت مردم در زمینهی پاسداری از محیط زیست را سنجید. بر طبق همان نظرسنجی که بنیاد گالوپ انجام داده، سیودو درصد از مردم در زمینهی محیط زیست مشارکت مالی داشتهاند یعنی به گروهها و تشکلهای زیستمحیطی کمک کردهاند؛ نوزده درصد در ارتباط با مسائل زیستمحیطی با مراکز رسمی تماس گرفتهاند؛ و هژده درصد در نشستی دربارهی محیط زیست حضور یافتهاند.
پس گرچه به نظر میرسد شمار نسبتاً بالایی از مردم در ایالات متحده دربارهی رفتار و کردار شخصی خود در زمینهی محیط زیست تا حدی حساس هستند، شمار بسیار کمتری در پهنهی همگانی در زمینهی محیط زیست کنشگری میکنند تا در این باره صدای خود را به گوش دیگران برسانند و وضع موجود را در همکاری با هم تغییر دهند.
در سومین سطح از آگاهی یعنی آگاهی در سطح سیاسی نیز در ایالات متحده میانِ کسانی که خود را هوادار حزب دمکرات میخوانند و کسانی که خود را هوادار حزب جمهوریخواه میخوانند شکافی آشکار دیده میشود و این یعنی در بهترین حالت مسأله هنوز مسألهای جناحی است و هنوز آگاهیِ زیستمحیطی در سطح فردی و سطح جمعی به حدی نرسیده که بهآسانی از طریق سیاست جامهی عمل بپوشد و مسائل محیط زیست در اولویتِ سیاستگذاریها باشد. (در این منبع زیر وضع ایالات متحده در زمینهی آگاهی زیست محیطی با جزئیات بیشتری بررسی شده است.)
آنچه در بالا آمد فقط برای نمونه بود. میدانیم که آگاهیِ زیستمحیطی در برخی کشورها وضعی بدتر از آمریکا دارد و در برخی نیز وضع از آمریکا بهتر است. برای نمونه، سیاستها در زمینهی پسماندهای پلاستیکی در اروپا جدی و سختگیرانه است و چندی ست که فروش ظروف پلاستیکیِ یکبار مصرف در اتحادیه اروپا ممنوع شده است. (منبع)
وضع در ایران چگونه است؟
اکنون که دیدگاهی کلی دربارهی آگاهیِ زیستمحیطی به دست آوردهایم پرسیدنی است که در این باره وضع ما در ایران چگونه است. پیش از همه، در سطح فردی آگاهیِ زیستمحیطی ناچیز و تا اندازهی زیادی به دنیای مجازی محدود است یعنی در دنیای واقعی مردم اغلب اهمیتی به مسائل زیستمحیطی نمیدهند.
برای نمونه دربارهی پسماندهای پلاستیکی، گرچه اوضاع اقتصادی در سالهای اخیر برخی پسماندهای پلاستیکی را گرانبها کرده و درنتیجه مردم انگیزه پیدا کردهاند که این پسماندها را جمعآوری کنند و بفروشند، اما با این رو هنوز میبینیم که طبیعت همه جا پر از پسماندهای پلاستیکی است. گفتنی ست که در این باره مشکلی که در ایران هست صرفاً این نیست که پسماندهای پلاستیکی جدا و بازیافت نمیشوند بلکه، پیش از آن، مشکلی اساسیتر این است که هنوز فرهنگ زباله نریختن در طبیعت در میان مردم جا نیفتاده است و برای همین بسیاری از ایرانیان زبالههای پلاستیکی را در طبیعت رها میکنند.
همچنین، به دلایلی که روشن نیست، در ایران آگاهیبخشی بهطور رسمی در زمینهی محیط زیست هم بسیار دیرهنگام آغاز شده و هنوز ناچیز است. برای نمونه آموزش دربارهی محیط زیست فقط در چند سال اخیر در مدارس دولتی آنهم بهصورت بسیار محدودی آغاز شده است. (در آموزش و پرورش رسمی هنوز فقط یک کتاب در زمینهی محیط زیست و آنهم برای پایهی یازدهم گنجانده شده است. نوشتهای نقادانه در این باره را در اینجا بخوانید.)
کنشگریها و کارهای جمعی در زمینهی محیط زیست نیز هنوز در ایران در حدی نیست که به چشم آید. از آنجا که کار جمعی در ایران بهآسانی برچسب سیاسی بودن میخورَد، مردم بهطورکلی از کارهای جمعی گریزاناند حتا وقتی کار جمعی هیچ ربطی به سیاست نداشته باشد. گویا کار در زمینهی محیط زیست نیز از این قاعده مستثنا نیست. و البته این واقعیت که در سالهای اخیر برای کنشگران محیط زیست پروندهسازی شده و برخی از آنها در زندان هستند نیز در این باره بیتأثیر نبوده است. با نظر به وضع آگاهیِ زیستمحیطی در سطح فردی و سطح جمعی، اصلاً عجیب نیست که آگاهیِ زیستمحیطی در ایران به سطح سیاسی راه نیافته است. در رقابتهای سیاسی جایی برای سیاستهای زیستمحیطی نیست. مهمتر از اینها اما این واقعیت است که در بسیاری از ویرانگریهایی که در طبیعت میشود — برای نمونه، کوهخواری، ساختوسازهای بیرویه در دل طبیعت، و بهرهبردای بیرویه از حوزههای آبریز — پای خودِ دولت در میان است و از دست مردم هم کاری ساخته نیست. به عبارت دیگر، وقتی دربارهی وضع آگاهیِ زیستمحیطی در ایران سخن میگوییم لازم است گونهای ضدآگاهی در زمینهی محیط زیست را هم لحاظ کنیم.
نظرها
مام میهن
همه جا پلاستیک ریخته. این چه مملکتی است. هیچ جا در مدرسه به دانشآموز یاد نمیدهند که پلاستیک چه بلای بزرگی شده است. فقط یک مشت عربی و خرافات به بچههای مردم یاد میدهند.