پاسخ حکومت به مطالبهای قانونی: زندانی کردن مدافعان زبان مادری
در طول سالهای گذشته به رغم تبلیغات وسیع و وعدههای مقامات دولتی برای فراهم ساختن بستری به منظور آموزش زبانهای غیرفارسی، کنشگران مدنی و معلمان مستقل که در این حوزه فعالیت دارند همچنان با برخوردهای امنیتی، بازداشت و زندان روبهرو میشوند.
از زمان بازداشت تا این لحظه هیچ اطلاعی از وضعیت سلامت روحی و جسمی کیومرث لطیفی نداریم. در نهایت پس از چندین روز تحصن مقابل اداره اطلاعات و با مراجعه مداوم خانواده به نهادهای امنیتی، تنها مکان نگهداری او برای ما مشخص شده است. عمویم در حال حاضر در ستاد خبری اطلاعات سنندج در بازداشت است.
این بخشی از صحبتهای فرید لطیفی، برادرزاده کیومرث لطیفی، فعال مدنی و مدرس زبان کُردی، اهل سنندج است.
فرید لطیفی در گفتوگو با زمانه با اشاره به افزایش نگرانیها نسبت به ادامه وضعیت مبهم کیومرث لطیفی میگوید:
«هر روز به اداره اطلاعات سنندج مراجعه میکنیم اما کسی نیست که پاسخ روشنی برای رفع نگرانیهای خانواده ما داشته باشد. هر روزِ هفته با قولهای واهی و توخالی ما را به خانه پس میفرستند. مشخص نیست که قرار است این شرایط تا چه وقت ادامه داشته باشد.»
روز سهشنبه ۲۶ بهمن ماه نیروهای امنیتی وابسته به وزارت اطلاعات با یورش به منزل کیومرث لطیفی، این فعال مدنی و مدرس زبان و ادبیات کُردی را بازداشت کردند.
کیومرث لطیفی متولد ۱۳۵۹، از اعضای سابق انجمن مولوی در شهر سنندج بوده است. او که سابقه ۱۵ سال فعالیت در زمینه آموزش زبان و ادبیات کُردی در سنندج را دارد، طی سالهای گذشته بارها به بهانههای مختلف به نهادهای امنیتی احضار و مورد بازجویی قرار گرفته است.
برادرزاده وی درباره روز بازداشت و نحوه برخورد نیروهای امنیتی میگوید نیروهای امنیتی در حالی که کیومرث لطیفی در اثر ضرب و جرح و رفتار خشونتآمیز بیهوش بوده، او را با خود به مکانی نامعلوم منتقل کردهاند. پس از چند روز تحصن و پیگیری خانواده، مشخص شده است که او را به ستاد خبری اطلاعات سنندج انتقال دادهاند.
کیومرث لطیفی پیشتر (در سال ۹۸) در پروندهای به اتهام «همکاری با یکی از احزاب کُرد مخالف نظام» بازداشت و به مدت ۴۳ روز در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج تحت بازجویی و شکنجههای روحی و جسمی قرار گرفته بود.
لطیفی در دی ماه همان سال با قرار وثیقه ۴۰۰ میلیونی به صورت موقت آزاد شد اما به گفته این منبع آگاه، از آن زمان تاکنون این معلم زبان کُردی به دلیل فعالیتهای فرهنگی و ادبی تحت آزار و اذیت پیاپی نیروهای امنیتی قرار داشته و در همین ارتباط بارها نیز برای خاتمه دادن به فعالیتهای مدنی از جمله دست کشیدن از آموزش زبان مادری، تهدید شده است.
تهدید به تجاوز جنسی
همزمان با هجوم به منزل کیومرث لطیفی، خانه برادر او و خواهرش آرزو لطیفی هم توسط نیروهای امنیتی مورد تفتیش قرار گرفته و در پی فشارهای روحی و رفتار خشونتآمیز مأموران ستاد خبری، آرزو لطیفی دچار تشنج و به بیمارستان توحید سنندج منتقل شد.
در چند روز اخیر همزمان با افزایش فشارها و اذیت و آزار خانواده لطیفی از سوی نیروهای امنیتی، خواهران ۴۵ و ۶۰ ساله این فعال مدنی کُرد از سوی یک مسئول وزارت اطلاعات به «تجاوز جنسی» تهدید شدهاند.
فرید لطیفی در همین ارتباط با منتشر کردن ویدئویی از خود در حساب توئیترش، از «تهدید به تجاوز جنسی» عمههایش از سوی یک مقام اطلاعاتی به نام «حاجی بیاتی» در سنندج خبر داده است.
او در ویدئوی مذکور با اشاره به افزایش تهدیدها و فشارهای امنیتی بر اعضای خانواده به منظور رسانهای نکردن موضوع، تماس نگرفتن با رسانهها و سکوت در مورد پرونده کیومرث لطیفی، خواستار توجه و پرداختن فوری رسانهها و سازمانهای حقوق بشری به این مسأله شده است.
به دنبال واکنشها به خبر بازداشت کیومرث لطیفی و ادامه بیخبری از وضعیت او، گروهی از کاربران در شبکههای اجتماعی با تأکید بر جرم نبودن آموزش زبان مادری، «تهدید به تجاوز جنسی» خواهران لطیفی توسط مأموران امنیتی و «آدمرباییِ کنشگران مدنی» را محکوم و خواهان روشن شدن سریع وضعیت و آزادی بیقید و شرط کیومرث لطیفی شدهاند.
دستگاههای امنیتی و نظامی در جمهوری اسلامی که برای عملکرد خود مطلقا به هیچ یک از نهادهای دولتی پاسخگو نیستند، در طی سالهای گذشته بارها از طریق رفتارهایی از این دست با ایجاد رعب و وحشت در سطح جامعه و توسل به اعمال خشونتآمیز، اعضای خانوادههای کشتهشدگان، بازداشتشدگان، زندانیان عقیدتی- سیاسی، فعالان مدنی و روزنامهنگاران را وادار به سکوت کردهاند.
چنین رویهای از خشونت و شکنجههای روحی و روانی مضاعف بر زندانیان سیاسی و اعضای خانوادهها که به منظور تسلیم و شکستن مقاومتِ زندانی صورت میگیرد، به امری رایج و سیستماتیک از سوی دستگاههای امنیتی تبدیل شده است.
وضعیت زبان کُردی و آموزش آن در کُردستان
آموزش زبان مادری و تدریس آن در مدارس همواره یکی از مسائل و دغدغههای مهم کنشگران این حوزه و گروههای اتنیکی غیرفارس در ایران بوده است.
در تمام این سالها به رغم تبلیغات وسیع و وعدههای مقامات دولتی برای فراهم ساختن بستری مناسب جهت آموزش زبانهای غیرفارسی، همچنان کنشگران مدنی و معلمان مستقل که در این حوزه فعالیت دارند، با برخوردهای امنیتی، بازداشت و زندان روبهرو شدهاند.
تأیید و اجرای حکم پنج سال حبس زارا (زهرا) محمدی و بازداشت اخیر کیومرث لطیفی، دستکم دو نمونه از صدور احکام حبس و ادامه برخوردهای امنیتی با آموزش دهندگان زبان مادری و فعالان مدنی در این زمینه بوده که تاکنون رسانهای شدهاند.
اما چه تغییر و تحولی در وضعیت حال حاضر زبان کُردی و آموزش آن در کُردستان نسبت به گذشته به وجود آمده که امروزه بیشتر مورد توجه عموم قرار گرفته است؟
به گفته جبار دستباز، روزنامهنگار و فعال فرهنگی، آنچه امروز به صورت ملموس در سنندج و در جامعه کُردستان میتوان مشاهده کرد این است که آموزش زبان کُردی نسبت به گذشته در میان قشر تحصیل کرده و سایر افراد به یک مطالبه عمومی تبدیل شده است.
او در همین زمینه با اشاره به توسعه شبکههای اجتماعی و نقش آنها در دادن اهمیت بیشتر به زبان مادری، به زمانه میگوید:
«نقش شبکههای اجتماعی را به ویژه در این مورد نباید دستکم گرفت. برای مثال خیلی از آگهیهای ترحیم یا مراسم مختلف در کُردستان به زبان کُردی نوشته میشود. بیشتر افراد تمایل دارند پستهای خود را در این پلتفرمها با زبان کُردی منتشر کنند. بیشتر مردم بر خلاف گذشته اسم فرزندانشان را کُردی انتخاب میکنند. میزان استقبال از آموزشگاههای کُردی در شهرها و روستاهای کُردستان رو به افزایش است. در یک کلام میتوان گفت با رشد آگاهی جامعه، مطالبه زبان مادری هم رشد کرده است.»
این فعال فرهنگی همچنین میگوید علاوه بر وجود دپارتمان زبان کُردی در دانشگاه کُردستان، چندین مؤسسه آموزش زبان کُردی در استانهای ایلام، کرمانشاه، کُردستان و ارومیه مشغول آموزش و تحقیق به زبان کُردی هستند هر چند این وضعیت، فعالان کُرد را نسبت به حقوق زبان مادری در کُردستان راضی نکرده و آنها خواستار به کارگیری زبان کُردی در آموزش و تحقق اصل ۱۵ قانون اساسی هستند.
در «اصل ۱۵ قانون اساسی»، آموزش زبان مادری قانونی است. در جریان تحصن سراسری اخیر معلمان، اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی نیز از مطالبات معلمان در شهرهای مختلف کُردستان بود.
اصل ۱۵ سالهاست به بهانههای گوناگونی از جمله «به خطر افتادن امنیت ملی» و «خلاف امنیت ملی» به محاق رفته و فراموش شده است.
مسئولیتی بر دوش فعالان مدنی
اما یک معلم سابق زبان کُردی در مریوان که به دلایل امنیتی خواست نامش فاش نشود، در این زمینه نظرات کاملا متفاوتی دارد.
او به زمانه میگوید اگر مردم در کُردستان با زبان خود آشنایی دارند (حتی اگر این آشنایی خیلی هم زیاد نباشد)، باز همین حد از آشنایی به لطف تلاشهای فعالان و داوطلبان خودجوش بوده و نه در راستای اقدامات حکومت برای فراهمسازی نیمبند آموزش زبان مادری:
«در کُردستان به دلیل نقش جریانهای سیاسی، هوشیاری در بین مردم نسبت به برخی مسائل همچون لازم دانستن حفظ زبان مادری برای جلوگیری از آسیمیلاسیون سیاسی و تهاجم فرهنگی وجود داشته است. باید اشاره کرد که برجستهسازی و تلاش برای درک لزوم حفظ زبان مادری و جلوگیری از نابودی آن، مثبت بوده و باعث شده در چند دهه اخیر فعالان و انجمنهای بسیاری در کُردستان بر مبنای آموزش زبان مادری (خواندن و نوشتن) شروع به کار کنند. هر چند این فعالیتها بر دوش خود کنشگران بوده، چه از نظر مالی، چه از نظر خطرات و تهدیدهای امنیتی.»
این معلم سابق همچنین میگوید در این سالها دولت به سختی مجوز یک سری هفتهنامه و انجمنها را صادر کرده اما اندک زمانی بعد آنها را بسته و با فعالیتهایشان به بهانههای امنیتی به شدت برخورد کرده است:
«اغلب هفتهنامه و روزنامههای دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ که اکنون نامی از آنها نیست توقیف شدند و فعالان و روزنامهنگاران آن یا به زندان افتادند یا مجبور به ترک ایران شدند. مثلا یکی از این روزنامهها فقط به دلیل اینکه یک نامه از فرزاد کمانگر را چاپ کرده بود، تعطیل شد. یا یکی دیگر هم به دلیل اینکه شعری با زبان کُردی چاپ کرده بود؛ که مسئولان گفتند این شعر سیاسی است.»
دستباز همچنین میگوید وظیفهای که بر اساس قانون اساسی باید آموزش و پرورش با استخدام معلم و صرف بودجه تقبل میکرد بر دوش دلسوزان زبان مادری افتاده است که بدون هیچگونه چشمداشتی به صورت داوطلب مشغول آموزش زبان مادری هستند:
«وجود آموزشگاههای مختلف، رشته زبان و ادبیات کُردی در دانشگاه کُردستان، وجود روزنامهها و مطبوعات به زبان کُردی، نتیجه سالها تلاش و پافشاری فعالان کُرد بر استفاده از زبان مادری و آموزش آن است اما نمیتوان منکر حساسیت حاکمیت نسبت به این مسأله شد.»
او میگوید که دستگاههای نظارتی نمیخواهند آموزش زبان کُردی به مسأله هویتی و خارج از نظارت آنها در بیاید و فکر میکنند این موضوع برایشان دردسرساز خواهد بود.
تحمیل روایت «امنیتی» از سوی حاکمیت
در تمام این سالها کنشگران در عرصه زبان مادری با بهانهها و برچسبهای مختلفی از جمله «جداییطلبی» از سوی حاکمیت تحت فشارهای امنیتی و قضایی قرار گرفتهاند اما چنین روایتی از سوی حکومت که هر گونه فعالیت در زمینه آموزش و حفظ زبان مادری برابر با «اقدامات تجزیهطلبانه» بوده، هزینه زیادی را برای فعالان این حوزه ایجاد کرده است؛ از بازداشت و فشارهای امنیتی تا روبهرو شدن با حبسهای طولانی مدت و پایان دادن به حرفه و خروج از کشور.
این معلم سابق زبان کُردی درباره فشارهای امنیتی میگوید:
«سال ۹۱ از طریق انجمنهای دانشگاه، کلاس محدودی برای تدریس زبان کُردی داشتم. همان اوایل به سختی با برگزاری این کلاسها موافقت شد. بعد از تشکیل دومین جلسه، به اداره اطلاعات احضار شدم و چندین ساعت برای این مسأله مورد بازجویی قرار گرفتم. در بین بازجویی به صورت خیلی علنی، تهدید میکردند. همان روز با اخذ تعهد کتبی که تحت هیچ شرایطی هیچگونه بحثی در کلاس کُردی شکل نگیرد، اجازه خروج از اطلاعات را به من دادند.»
به گفته این معلم سابق، برای آموزشگاههای زبان کُردی مجوز صادر میکنند ولی با فشار و آزارهایی که پس از آن وارد میکنند باعث میشود مردم نتوانند به راحتی در این کلاسها شرکت کنند.
او میگوید طی این سالها با وجود تمام فشار و ترفندهایی که حکومت برای سرکوب زبان مادری به کار گرفته است، مردم بیشتر از قبل به مطالبهشان نزدیک شدهاند:
«حکومت همواره سعی داشته تا در مقابل حرکتهای مردمی و فعالان مستقل در حوزه زبان مادری، برساخته خودش را داشته باشد. برای نمونه، همین کانال تلویزیونِ “استانی” در کُردستان، کُردیای که در آن به کار برده میشود، بیشتر فارسی است و محتوای برنامههایشان چندان ارتباطی به کُردستان ندارد. یا هر چند وقت یک بار از همین رسانههای ملی به مردم دیگر اتنیکها توهین شده یا فرهنگ و زبانشان را مسخره کردهاند؛ نوعی از بیارزش جلوه دادن و تحقیر فرهنگی و زبانی که شاید باعث شود مردم ایران به ویژه فارسیزبانان نسبت به مسأله زبان مادری مردم غیرفارس بیتفاوت یا نظری مسموم داشته باشند.»
با وجود اینکه سالهاست بر حق ابتدایی آموزش به زبان مادری تأکید میشود و در حالی که حدود یکسوم دانشآموزان در ایران امکان یادگیری زبان مادری خود را در سطوح پایهای ندارند، سیاستهای کلان حکومت در ایران کاملا در جهت دیگری حرکت میکند و حتی رویکرد مقامات اجرایی نسبت به اهمیت و ضرورت آموزش به زبان مادری در سالهای گذشته دچار هیچ تغییر و تحولی نشده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.