دانشگاه در سالهای کرونایی
در این گزارش با نگاه ویژه به وضعیت صنفی دانشجویان و تغییرات روی داده در آن در طی دو سال تعطیلی کرونایی، به مسائلی میپردازیم که دانشجویان را درگیر خود کرده و زندگی دانشگاهی پساکرونایی را هم زیر تأثر خود قرار میدهد.
از اواخر سال ۹۸ همهگیری کووید ۱۹ به شکل بیسابقهای همه عرصههای زندگی اجتماعی در ایران و جهان را دگرگون کرد. در ایران، یکی از نهادهایی که به شدت از این همهگیری متأثر شد، آموزشِ عالی بود که رسما تعطیل شد و به شکلِ مجازی تداوم یافت. از آن تاریخ تاکنون هیچکدام از دانشگاهها به طور رسمی بازگشایی نشدهاند. تنها دانشجویان تحصیلات تکمیلی در این اواخر حق سکونت در خوابگاهها و انجام کارهای آموزشی و اداری را داشتند و دانشجویان کارشناسی از ورود به دانشگاه منع شدند.
تغییر در روندهای اجرایی دانشگاهها، جنبههای مختلفی داشت و به شکل ناملموسی حیات دانشگاهها را متأثر کرد. در این گزارش با نگاه ویژه به وضعیت صنفی دانشجویان و تغییرات روی داده در آن در طی دو سال تعطیلی کرونایی، به مسائلی میپردازیم که دانشجویان را درگیر خود کرده و زندگی دانشگاهی پساکرونایی را هم زیر تأثر خود قرار داده است.
کِشاکِش دانشگاه و دانشجو
تاریخِ دو سال وضعیت «استثنایی» کرونایی در دانشگاههای ایران، تاریخِ کشمکشهایی است که میان بدنه دانشجویی و گروههای صنفی آن با مسئولان دانشگاهی وجود داشته. از همان ابتدا یکی از مهمترین مطالبات دانشجویان، فراهم شدنِ شرایط برای ازسرگیری آموزش حضوری بود، مطالبهای که البته برخلافِ مطالبات پیشین دانشجویی، تنها از مجرای نامهنگاریها، امضاها و فضای مجازی مطرح میشد و خبری از اعمالِ فشارهای تجمعی مشابه در مطالبات پیشین نبود.
مسئولانِ دانشگاهها چنین وضعیتی را یک دوره شیرین استراحت برای خود تلقی کردند. کرونا در عمل موجب شد تا آنان برای مدتی خود را بینیاز از پاسخگویی به برخی از مطالبات دانشجویان ببینند. دانشگاه خلوت بود. نه کسی بود تا تجمع کند، نه با همبودگیای وجود داشت تا از خلال آن حرکت یا اعتراضی شکل بگیرد و نه در ظاهر مسئلهای برای بحث باقی مانده بود. دانشگاه متروکه بود و تمام هزینهها و مسائل زندگی دانشجویی از دانشگاه به خانوادهها منتقل شد.
این هم یکی دیگر از مزایای کووید ۱۹ (از منظر مسئولان) بود: دانشگاهها دیگر مجبور نبودند غذاخورییهایشان را باز نگه دارند، خوابگاهها خالی از سکونت بودند و نیازی به تعمیر و نگهداری از آنها نبود، سرویسهای دروندانشگاهی هم لازم نبود کار کنند.
این همان چیزی بود که مسئولان خصوصیسازی در دانشگاهها آرزویش را داشتند: شرایطی که در آن دولت و وزارت علوم مجبور نباشند مسئولیتی در قبالِ دانشجویان داشته باشند. دانشجو باید از دید آنان به حال خود رها شود و بارِ هزینهها و دیگر مسائلش بر دوش خودش و خانوادهاش بیفتد.
علاوه بر هزینه و مشکلات معمول دانشجویان در دانشگاه نئولیبرال، هزینهها و مشکلات دیگری هم مانند مسئله دسترسی به اینترنت با کیفیت برای آموزش مجازی مطرح شد و بر دوش دانشجویان افتاد. اما نمایندههای صنفی دانشجویان در بیشتر دانشگاهها چنین وضعیتی را درک کردند و سعی کردند حداقلی از ارتباط با مسئولان دانشگاهی را برای مطالبهگری حفظ کنند.
چه بر سر دانشگاه آمد؟
مسائلی که در این مدت برای دانشجویان مطرح شد همانهایی بود که قبلا هم سرِ آن با دانشگاهها نزاع داشتند اما اکنون تغییر شکل داده بودند. برای مثال در حالی که دانشگاهها میخواستند عملا سلفهای غذاخوری را تعطیل کنند، نمایندههای دانشجویان تأکید کردند که دانشگاه باید برای آن بخش از دانشجویان تحصیلات تکمیلی که برای انجام پروژهها و پایاننامههایشان مجبورند در دانشگاه بمانند، دو وعده غذای گرم یارانهای تهیه کند. یعنی غذایی که باید ۷۰ درصد هزینه آن توسط دولت و ۳۰ درصد آن از جیب دانشجو پرداخت شود.
این مطالبه طی تابستان گذشته در دانشگاه تهران به ثمر نشست و هیئت رئیسه دانشگاه تصویب کردند که برای دانشجویانی که در خوابگاهها حاضرند دو وعده ناهار و شام غذا پخته شود. اما مرور سندهای صنفی دانشجویان نشان از آن دارد که اکنون دوباره دانشگاه تهران از چنین مسئولیتی شانه خالی کرده و دانشجویان دوباره در حال پیگری این موضوع هستند.
اکنون زمزمههایی از افزایش ناگهانی و بیبرنامه قیمت وعدههای غذایی در دانشگاههای دولتی به گوش میرسد. برای مثال میگویند طبق ارزشگذاریهای جدید، قیمت یک وعده زرشکپلو با مرغ برای هر دانشجو ۹۶۰۰ تومان محاسبه خواهد شد. تجربه نشان داده که این نوع شایعات و زمزمهها به زودی به واقعیت تبدیل میشوند.
مسئله نظافت و سمپاشی خوابگاههای دانشجویی هم موضوع دیگری بود که در دوران همهگیری فراموش شد. با وجود این که بخشی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی همچنان در خوابگاهها حضور داشتند، اما خدماتی که قبلا برای خوابگاهها در نظر گرفته شده بود، وجود نداشت.
بخشهایی از کارگران خدماتی بیکار شدند و استفاده از استادان حقالتدریسی شتاب بیشتری گرفت. دانشگاهها فرصت را برای خصوصی کردن هر چه بیشتر خدمات دانشجویان مغتنم شمردند و گامهای بیشتری در این راه برداشتند. این موضوع حتی به دانشگاه فرهنگیان هم کشیده شد. دانشگاه پیام نور در ماه اسفند سال ۹۸ طی نامهای از کمیسیون علمی، تحقیقاتی و فناوری ریاستجمهوری خواست تا امکانی فراهم شود که دانشجویان دانشگاه فرهنگیان بتوانند ۱۰۰ واحد از درسهای خود را در دانشگاه پیام نور بگذرانند و تنها سال آخر در دانشگاه فرهنگیان حضور داشته باشند. دانشگاه پولی پیامنور این پیشنهاد سخاوتمندانه را در حالی به دولت داد که طبق قانون، دولت موظف است هزینه تحصیل دانشجو ـ معلمان در دانشگاه فرهنگیان را تأمین کند و آنها از بدو ورود به دانشگاه باید در استخدام دولت باشند. اما پیشنهاد وسوسهکننده پیام نور حاوی نکاتی بود که عمقِ تمایل هیئت دولت برای خلاص شدن از شرِ هزینههای دانشجویی را نشان داد. در پایانِ درخواستِ دانشگاه پیام نور از کمیسون علمی ریاستجمهوری، آنها از منظر خود به چهار مزیتِ چنین طرحی اشاره کردهاند که عبارتاند از:
- دانشجویان به دلیل تحصیل در شهرهای محل سکونت خود، کمتر با آسیبهای اجتماعی و فرهنگی مواجه خواهند شد.
- دانشآموختگان حداقل ۲۹ سال در خدمت دولت خواهند بود و سنوات خدمت آنان بیشتر از دانشجویان فعلی خواهد بود.
- نه تنها دولت برای امکانات رفاهی همچون خوابگاه و رستوران، هزینهای نخواهد کرد بلکه دانشجویان شخصا هزینههای تحصیل خود را خواهند پرداخت.
- از سال چهارم به استخدام دولت درخواهند آمد و لازم نیست در سه سال اول تحصیل به استخدام دولت درآیند و حقوق و مزایا دریافت کنند.
مشخص است که از این چهار مورد، موردِ اول بیارتباط با اصل موضوع است. مسائل اصلی همان سه مورد آخر است که به طور خلاصه به دولت پیشنهاد میدهد که خود را از شرِ هزینههای رفاهی و خدماتی بخشی از دانشجویان خلاص کند، مزایا و خدمات آنها را قطع کند و با برونسپاری آموزش آنها به دانشگاه پیام نور، هزینهها را به گردنِ خود دانشجوها بیندازد.
این موضوع اگرچه از جانب دانشجویان دانشگاه فرهنگیان طرفداری نداشت، اما نشانه مهمی است از سطح مسئولیتزدایی از دانشگاههای سراسری از یک سو و کیسه دوختنِ دانشگاههای پولی برای دانشجویان و درآمدزایی از هر راهی و به هر قیمتی.
تمامی این برنامههای ریاضتی و ضددانشجویی در حالی بوده که برنامههای مربوط به ساز و برگهای ایدئولوژیکِ حاکمیتی در دوران همهگیری هم تداوم داشته است: برنامههایی همچون سفرهای زیارتی دانشجویان، اردوهای راهیان نور و برنامههای مرتبط با بسیجِ دانشجویی که اغلب دربرگیرنده مراسمهای عزاداری و امثال آن بوده است.
دانشجویان چه کردند؟
همزمانی همهگیری کووید ۱۹ وتشدید کالایی شدن آموزش، بسیاری از دانشجویان را از دانشگاهها بیرون راند و آنان را از همان خدماتِ نصف و نیمه دانشگاهی همچون غذای یارانهای و خوابگاه هم محروم کرد. آنان به خانههایشان بازگشتند. اما بیشترشان نمیتوانستند بیکار بنشینند و منتظر باشند خانوادههایشان هزینههای آنها را تقبل کنند. به همین دلیل هم به کار روی آوردند، کارهایی موقتی، بدون مزیتهای شغلی و بدون ثبات.
یک دانشجو میگوید: «من از خیلی وقت پیش با چندتا از اساتید پروژه انجام میدادم. ولی بعد از کرونا دیگه مجبور شدم بیشتر باهاشون کار کنم. یعنی خودم پیشنهاد میدادم که بهم کار بسپارن. خودم هم میدونم واقعا اون چیزی که به من میدن یک صدمِ هزینه واقعی پروژه هم نیست. اونا پول اصلی رو برمیدارن برای خودشون. ولی دیگه کاریش نمیشه کرد منم مجبورم.»
در کنارِ استثمار شدن توسطِ سیستم نئولیبرال دانشگاهی، بخشی دیگر از دانشجویان خود را به نوشتن پروژه، تحقیق، پایاننامه و سمینار برای دیگر دانشجوهای نسبتا برخوردار مشغول کردهاند تا از این راه درآمدی برای خود کسب کنند. خرید و فروشِ مقاله، کار تحقیقی و حتی کتاب به جزئی پذیرفتهشده در فضای غیررسمی نظام آموزش عالی کشور تبدیل شده و حتی سایتهایی هم به طور رسمی چنین فعالیتهایی را ساماندهی میکنند و به واسطهای میان مشتریان و نویسندگان تبدیل شدهاند.
فعالیتهای درآمدزای دانشجویان در دوران همهگیری، محدود به کارهای فکری هم نبوده. از کار در کارواش، تا کارگری ساختمانی، کار در رستوران و کافه، دستفروشی و میوهچینی هم فعالیتهای دیگری بودهاند که دانشجویان به واسطه آنها خرج زندگیشان را تأمین کردهاند، آن هم در شرایطی که سیستم مدیریتی دانشگاهها فعلا هیچ عجله و علاقهای برای از سرگیری آموزش حضوری و بازگشت دانشجویان به دانشگاهها نشان نمیدهند.
زمزمه بازگشایی و مسائل دانشجویی
بیشترِ دانشجویان هنوز اطلاع دقیق و مشخصی از تاریخ و شیوه و بازگشایی دانشگاهها ندارند. به این دلیل که خودِ مسئولانِ دانشگاهی هم یا برنامه دقیق و مشخصی برای این کار ندارند و یا آن را اعلام نمیکنند. این ابهام برای دانشجویان مسئلهساز شده است، به ویژه برای آن گروه از دانشجویان دانشگاههای پیام نور و آزادی که در شهری غیر از زادگاهشان درس میخوانند و برای آن دسته از دانشجویان دانشگاههای دولتی شبانه و یا آنهایی که به دلایل مختلف حقِ استفاده از خوابگاه را ندارند. یک دانشجوی دانشگاه گیلان در اینباره میگوید:
«اگه بعد از عید دانشگاه دایر بشه ما نمیدونیم باید چکار کنیم. سردرگمیم. من تا بیام خونه پیدا کنم و اجاره کنم سال تموم شده. مگر این که از الان بگردم دنبال خونه. خب کی میاد وسط تعطیلات دنبال خونه بگرده تا اجاره کنه. از اون طرف هم اگه بیام خونه بگیرم و دانشگاه باز نشه دوباره من ضرر کردم.»
ابهام در وضعیت دانشگاهها عموما موجب استرس و سردرگمی دانشجویان شده است. آینده مبهمِ دانشگاهِ پولیشده و خدماتِ بیکیفیت آن، آغازِ دوباره کشمکشهایی است که دانشجویان را با خود درگیر میکند. دانشجویان سهم و حقِ خود را میخواهند. حتی در مقایسه با وضعیت صنفی دانشجویان دهه ۸۰، دانشگاه کنونی برای دانشجویان به شکل آشکارتری حکمِ یک بازارِ سازمانیافته خرید و فروش مدرک را دارد. یکی از دانشجویان سالهای دهه هشتاد میگوید:
«شاید باورتون نشه. ولی اون موقع تو دانشگاه یه چیزی بود به اسمِ ارزاق. هر هفته به دانشجوها برنج و روغن و کلی وسائل دیگه میدادن. من دقیقا یادمه انقدر زیاد بود که بعضیاشو تو بازار میفروختیم برای خرجیمون.»
حضور مادی و فیزیکی دانشجویان و گردهمآیی آنها و روبهرو شدن مشترکشان با انبوه مشکلات و مسائل دانشگاهها پس از دو سال تعطیلی میتواند نقطه آغاز دوبارهای باشد برای مبارزه در جهت عدالت آموزشی.
نظرها
نظری وجود ندارد.