شکست انحصار صداوسیما یا ترویج ابتذال و سانسور از راهی دیگر؟
حکومت ایران تاریخچهی سیاهی از سرکوب روزنامهنگاران، تعطیلی و توقیف رسانههای غیر همسو و طرد هر صدای مخالفی از رسانههای انحصاری خود دارد. بازی جدیدی اما سرعت گرفته است. شبکههای خانگی نمایش محتوای تصویری بازیگر اصلی هستند. آیا شکستن انحصار رادیو و تلویزیون دولتی ایران را به دست این پلتفرمها باید جشن گرفته شود یا فقط انحصار رسانهای، سانسور و محدودیت فرهنگی چهرهی جدیدی گرفته است؟
آیا انحصار رادیو و تلویزیون دولتی ایران شکسته است؟
قرار است از یک شبکه نمایش خانگی چیزی شبیه به برنامهی پرطرفدار کلاهقرمزی پخش شود. شبکه های نمایش خانگی پخش محتوای تصویری اخیرا فعالانه سریالها و برنامههای پرهزینهای تداریک میببینند. اخیرا چهرههای مطرود تلویزیون دولتی ایران هم با این شبکهها همکاری میکنند و فضای این شبکهها کمی آزادتر بهنظر میرسد. ایرج طهماسب، مجری پرطرفدار مجموعهی کلاهقرمزی که چند سالی بود از تلویزیون دولتی ایرانی رانده شده بود برنامهی عروسکی جدیدی به نام «مهمونی» را آماده کرده و چند قسمت از آن که قرار است نوروز ۱۴۰۱ پخش شود ضبط شده است (+). آیا این نشان دیگری از شکسته شدن انحصار صداوسیمای دولتی ایرانی است یا تنها تلاشی است برای بازسازی این انحصار به شیوهای جدیدتر؟
رادیو و تلویزیون دولتی ایران (صدا و سیمای جمهوری اسلامی) بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی ایران تنها مجرای قانونی تولید و بخش محتوای صوتی و تصویری در ایران محسوب میشد. هرچند این انحصار شکننده در سه دههی اخیر چند بار به چالش جدی کشیده شده است. وسعت یافتن استفادهی ایرانیان از تجهیزات دریافت تصاویر ماهوارهای در دههی ۱۳۷۰، راهاندازی و رشد فعالیت شبکهی نمایش خانگی و گسترش دسترسی شهروندان ایران به اینترنت در دهههای بعدی از چالشهایی بوده که برای صدا و سیمای دولتی ایرانی ریزش چشمگیر مخاطب را به همراه آورده. حالا چندسالی است که فضای رسانهای داخل کشور پدیدهی جدیدی را تجربه میکند. پلتفرمهای نمایش آنلاین محتوای تصویری باقیماندهی مخاطبان صداوسیمای دولتی ایران را به خود جذب کردهاند. اما آیا این پلتفرمها سیاست رسانهای مستقل از حکومت ایران را دنبال میکنند؟
نظارت فرهنگی دقیقی بر شبکه های نمایش خانگی اعمال میشود. همانطور که جزییات تصمیمگیری و شیوههای درونی سانسور در صداوسیما واضح نیست، این شبکهها هم از اعلام جزییات برنامهسازیهای خود خودداری میکنند. بسیار مشهود است که خط قرمزهای مشابه صداوسیما در این شبکهها هم دنبال میشود. برای هرکدام از این الگوها به راحتی میشود مثالهای واضحی در این پلتفرمها پیدا کرد: رعایت الگوی حجاب اسلامی، ترویج ارزشهای اسلامی ترویج فرزندآوری، حذف تصویر و صدای زنان، زنستیزی بهنام حراست از خانواده، سانسور صدای مخالف، خودداری از زیر سوال بردن نگاه سختگیر حکومتی به شیوههای شخصی زندگی و دسترسی محدود و سانسور شده به محتوای تصویری تولید شده در خارج از ایران که به صورت غیرقانونی برای این شبکهها کپی شدهاند و البته محدودیت جدی برای موسیقی. در این میان استفاده از چهرههایی که پیشتر از صداوسیما رانده شده بودند تنها یک امتیاز کوچک است.
تصویری جدید از ابتذال و سانسور
بهسختی بشود نتیجه گرفت که این شبکهها چیزی بیشتر از تلویزیون دولتی ایران هستند. همان برنامهسازها و همان شیوههای ترویج فرهنگ مورد تایید حکومت در این شبکههای دیجیتال هم وجود دارد. سانسور برنامههای غیر ایرانی و عدم رعایت حق مادی انتشار آنها هم تکرار شیوههای تلویزیون دولتی ایران است. شاید چیزی که در ایران رشد میکند تنها فروریختن صداوسیما از داخل و جایگزین شدن بازیگران جدید است. گزارشهای اخیر نشانگر ریزش سنگین مخاطبان صداوسیما است. این سازمان عریضوطویل که رییس آن مستقیما توسط رهبر جمهوری اسلامی منصوب میشود ولی واکنش خاصی نشان نمیدهد. براساس لایجهی بودجه، این سازمان نزدیک به ۵۳۸۰ میلیارد تومن در سال ۱۴۰۱ بودجه خواهد گرفت. این بودجه از سال فبل ۵۰ درصد بیشتر است. درآمدزایی از طریق فروش آنتن و تبلیغات هم رقم قابل توجهی به درآمد این سازمان اضافه میکند. این ماجرای هر ساله است. پول فراوان و بازدهی اندک. بهطوری که خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی نمیتواند این را پنهان کند. این خبرگزاری با اعلام جزییات بودجهی صداوسیما مینویسد: «باید دید آیا خروجی آنتن رادیو و تلویزیون هم با بودجه همخوانی خواهد داشت.»
دقیقتر نگاه کردن به برنامههای پلتفرمهای دیجیتال میتواند نشان دهد که نظارت فرهنگی دقیقی بر این شبکهها وجود دارد. همانطور که جزییات تصمیمگیری و شیوههای درونی سانسور در صداوسیما واضح نیست، این شبکهها هم از اعلام جزییات برنامهسازیهای خود خودداری میکنند. بسیار مشهود است که خط قرمزهای مشابه صداوسیما در این شبکهها هم دنبال میشود. برای هرکدام از این الگوها به راحتی میشود مثالهای واضحی در این پلتفرمها پیدا کرد: رعایت الگوی حجاب اسلامی، ترویج ارزشهای اسلامی ترویج فزندآوزی، حذف تصویر و صدای زنان، زنستیزی بهنام حراست از خانواده، سانسور صدای مخالف، خودداری از زیر سوال بردن نگاه سختگیر حکومتی به شیوههای شخصی زندگی و دسترسی محدود و سانسور شده به محتوای تصویری تولید شده در خارج از ایران که بهٌصورت غیرقانونی برای این شبکهها کپی شدهاند و البته محدودیت جدی برای موسیقی. استفاده از چهرههایی که پیشتر از صداوسیما رانده شده بودند تنها یک امتیاز کوچک است. فقط شاید بتوان نتیجه گرفت که این پلتفرمها تلاش میکنند نشان دهند رسانههای آزادتری هستند. استفادهی پررنگتر از جوکهای و شبهطنزهای رایج در صداوسیمای ایران و انتشار برنامههایی کمی شادتر، تنها تفاوتهای قابل تامل این پلتفرمها با وضعیت امروز صداوسیما دولتی ایران هستند.
«ویدیو را آزاد میکنیم تا مردم ماهواره نبینند»
رفتار حکومت ایران در استفاده از ابزار جدید برای اهداف تکراری خود تازگی ندارد. مصطفی میرسلیم وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی در موافقت با طرح ممنوعیت بهکارگیری تجهیزات دریافت تصاویر ماهوارهای در جلسهی علنی مجلس پنجم (سال ۱۳۷۳) گفته بود: «در مورد آزادسازی ویدیو باید بگوییم آن روزی که ما آن را آزاد کردیم دیدیم که میتوانیم آن را کنترل کنیم ولی ماهواره در حال حاضر از کنترل ما خارج است.» در طرحی که مجلس آنزمان به قانون تبدیل کرد و هنوز از قوانین رسمی جمهوری اسلامی است وزارت کشور موظف شد با استفاده از نیروهای نظامی و نیروهای مقاومت بسیج نسبت به جمعآوری تجهیزات دریافت از ماهواره اقدام کند. مجلس آنزمان برای اجرای جمعآوری این تجهیزات به وزارت کشور یک ماه وقت داد. بیست سال بعد از تصویب این طرح و اجرای آن توسط نیروهای انتظامی به شیوههای مختلف، مرکز آمار ایران گزارش معناداری منتشر کرد. بر اساس این آمار در سال ۱۳۹۵ نزدیک به یکچهارم ایرانیان ماهواره دارند. طرح منع و ممنوعیت تصاویر ماهوارهای بهوضوح شکست خورده بود.
امروز اما مشابه استدلال وزیر ارشاد وقت سیاست رسانهای حکومت ایران است. اگر در سال ۱۳۷۳ حرف از آزادسازی محدود و کنترلشدهی ویدیو ولی ممنوعیت ماهواره بود، حالا حکومت ایران اینترنت را روزبهروز محدودتر میکند اما سعی میکند جایگزینهای داخلی برای آن پدید بیاورد. هرچند این جایگزینها در حیطهی اپلیکیشنهای پیامرسان یا پلتفرمهای اشتراک تصویر بهنظر با اقبال چندانی مواجه نبودهاند ولی توسعهی شبکههای مجازی پخش فیلم و سریال بهنظر موفقتر میرسد.
در ایران شبکههای پرطرفدار خانگی محتوای تصویری (همانند نتفلیکس یا آمازونپرایم) پشت سد شکنندهی فیلترینگ قرار گرفتهاند. هرچند ایرانیها حتی اگر این شبکهها فیلتر نبودند برای پرداخت ماهانهی حقاشتراک به مشکل بر میخوردند. البته کسانی هستند که برای هر دوی این مشکلات راهحلی پیدا کردهاند. آنها از انواع ابزار موسوم به فیلترشکن استفاده میکنند و برای پرداخت حق اشتراک از دوستان و خانوادهی خود در خارج از کشور کمک میگیرند یا به بازار زیرزمینی انتقال پول به حسابهای بانکی خارج از ایران توصل میجویند. با اینحال سیاست رسانهای حکومت ایران پافشاری دارد که پلتفرم خارجی مسدود بماند و جایگزینهای داخلی آن رونق بگیرند.
دگردیسی سانسور و تلاش برای انحصار دیجیتال
سازمان تنظیم مقررات رادیویی در پاییز سال ۱۳۹۷ سمیناری با نام «تحول دیجیتال» برگزار میکند (+). در آن زمان پلتفرمهای اشتراک تصاویر دیجیتال چندسالی هست که شکل گرفتهاند و حالا تنظیمکنندگان قوانین رسانهای ایران بهوضوح به درآمدزایی از این تحولات اشاره میکنند. حسین فلاح جوشقانی، رئیس وقت این سازمان با تاکید تلویحی بر پتانسیل درآمدزایی شبکههای دیجیتال و مقایسهی وضعیت ایران با کشورهای دگیر، نتیجه میگیرد که حمایت از این نوع پلتفرمها «سودآور» است. هرچند در این سمینار حرفی از امکان اصلاح و سانسور محتوای غیرایرانی در این رسانهها و کنترل محتوای تولید داخل به میان نمیآید. تقریبا بعد از سمینار و در سه سال گذشته شبکههای پخش محتوای تصاویر دیجیتال در ایران گام بزرگی بر میدارند. «فیلیمو» که در کنار «نماوا» یکی از دو سامانهی پیشرو در نمایش تصاویر دیجیتال است تقریبا یکسال بعد از رشد چشمگیر خود خبر میدهد (+).هرچند در گزارشی که این رسان از رشد خود منتشر میکند از حمایتهای دولتی به عنوان یکی از دلایل موفقیت ادعایی این شبکه یاد نمیشود.
بهطور خاص اختصاص حجم رایگان یا ارزان ترافیک اینترنت برای مشترکان «فیلیمو» و «نماوا» یکی از حمایتهای آشکار حکومت ایران از این شبکهها است. مشترکان اینترنت برای تماشای محتوای این پلتفرمها چیزی کمتر از نصف ترافیک اینترنت برای یک شبکهی غیر ایرانی را مصرف میکنند. این البته در ارایهدهندگان خدمات اینترنت به ایرانیان متفاوت است. شرکت شاتل که خود از شرکتهایی است که شبکهی تصاویر دیجیتال «نماوا» را راهاندازی کرده، تخفیفات ویژه برای مشتریان خود در نظر میگیرد. اختصاص اینترنت ارزان تنها یکی از رانتهای حکومتی است تا شبکههای داخلی پخش محتوای آنلاین بتوانند مخاطبان بیشتری جذب کنند و آنها را راضی نگه دارند.
رفتار رسانهای حکومت ایران و تصمیمگیران رسانهایاش، نمیتواند «تحول دیجیتال» نام بگیرد. رفتار حکومت بیشتر استفاده از امکانات دیجیتال برای احیای سانسور و گسترش همان ایدئولوژی سابقش است. تلاش حکومت برای انحصار دیجیتال حداقل در برنامهسازی صوتی و تصویری واضح است. انحصاری که پیشتر سازمان گستردهی صداوسیمای دولتی ایران بانیاش بود. اما بهروز شدن شیوههای سانسور و کنترل بهسختی بهمعنای رفع این محدودیتها باشد. شبکههای دیجیتال نمایش فیلم و سریال تنها راهی را ادامه میدهند که صداوسیمای ایران به پیمودن آن مشغول بود. و البته هنوز هم هست.
نظرها
نظری وجود ندارد.