راویان قصههای ناگفته زنان: چالشها و دستاوردهای زنان فیلمساز افغانستان
چند فیلمساز مهم زن در افغانستان که برای خشونت خانگی، مشکلات خانوادگی و اجتماعی زنان در افغانستان و همچنین معضل بیوطنی و آوارگی و تبعیضهای مرتبط با آن زبان و بیان سینمایی تأثیرگذاری یافتهاند. از صبا سحر که آغازگر این راه دشوار بوده است تا سامره رضایی. روایتی از مقاومت با ابزار سینما.
هرچند زنان فیلمساز افغانستان به دلیل جنگهای داخلی و ساختار مردسالار حاکم بر جامعه با موانع و محدودیتهای بسیاری برای فیلمسازی مواجه هستند اما ترجیح میدهند که در فیلمهایشان صدای سرکوبشده زنان را به گوش جهان برسانند و از این رو مهمترین آثاری که زنان فیلمساز افغانستان ساختهاند، درباره تبعیض جنسیتی و خشونت جنسی است که زنان در افغانستان با آن مواجهند. درواقع برای تکتک این زنان، فیلمسازی عرصهای برای بازنمایی زنان خاموش در پستوهایی است که کسی قصههایشان را نشنیده است.
صبا سحر و توانایی زنان
صبا سحر که اولین فیلمساز زن افغانستان تلقی میشود و در کنار بازیگری و کارگردانی، مدیریت کمپانی صبافیلم را بر عهده دارد، به عنوان افسر پلیس و معاون فرمانده نیروهای ویژه پلیس در امور حقوق بشر و جنسیت نیز فعالیت میکند و فیلمهایش پیرامون زنان پلیسی است که با تبعیض و خشونت علیه زنان مبارزه میکنند و به گفته خودش میکوشد تا حقوق زنان را از طریق فیلمهایش مطرح کند. او دلیل ساخت مهمترین فیلمش با عنوان نجات را جسارت بخشیدن به زنان افغانستان مطرح میکند و میگوید "زنان افغانستان از انجام کارهای بزرگ میترسند و به خود تلقین میکنند که از عهده آن برنمیآیند و من این فیلم را ساختم تا زنها جرأت پیدا کنند و خود را ناتوان و ضعیف نبینند و بدانند هر کاری که مردها میتوانند انجام دهند، زنها نیز میتوانند".
در جامعهای که زنها اجازه ندارند بهتنهایی از خانه خارج شوند، درس بخوانند، کار کنند و در مکانهای عمومی رفتوآمد داشته باشند، صبا سحر زن پلیسی را به عنوان قهرمان داستانش نشان میدهد که نه فقط موانع و محدودیتهای پیش رویش را پشت سر میگذارد، بلکه تلاش میکند تا جامعه را برای زنان دیگر نیز امن کند. اما این مسیر برای او با خطرات زیادی همراه بوده است و او در ماه اوت ۲۰۲۰ مورد حمله و سوءقصد گروه مسلح ناشناسی قرار گرفت و آسیب دید و جانش به خطر افتاد اما بیان کرد که دست از مبارزه نمیکشد و به کارش ادامه میدهد.
رویا سادات و خشونت در خانواده
رویا سادات نیز از اولین فیلمسازان زن افغانستان است که با بنیانگذاری خانه فیلم رویا و برگزاری جشنواره بین المللی فیلم زنان هرات، به دیده شدن وضعیت زنان افغانستان در جهان کمک زیادی کرده است. مهمترین فیلم او نامهای به رئیس جمهور است که بهعنوان نماینده سینمای افغانستان در بخش بهترین فیلم خارجی نودمین دوره اسکار شرکت کرده و داستان چالشهای زنان گرفتار در خانوادههای سنتی را نشان میدهد که چطور به خاطر کار در بیرون از خانه یا روابط شغلی با همکاران مرد یا دیر به خانه آمدن، زنانی بیحیا و بیبندوبار تلقی میشوند که بهخاطر فرهنگ غیرتورزی و ناموسپرستی تحت خشونت مردان خانواده قرار میگیرند که تبعات تلخ و تراژیکی را به دنبال دارد. یکی از صحنههای مهم فیلم جایی است که شوهر به زن سیلی میزند و زن نیز جواب او را با سیلی میدهد. سادات میگوید "پذیرفتن اینکه یک زن، مردی را سیلی بزند، برای مردم آسان نیست اما فیلم روی جامعه تأثیر میگذارد و در حقیقت این سیلی به روی همه بیعدالتیهایی است که زنان در افغانستان با آن روبرو هستند. اما فیلمسازی برای سادات آسان نبوده است و خودش تعریف می کند که وقتی اولین فیلمش را میسازد، عمویش با آنها قهر کرده و تا مدتها به خانهشان نمیآمده است و یا وقتی برای ساختن فیلم به یکی از مناطق محلی رفته بوده، مردم با سنگ به او حمله کرده بودند. او میگوید "سینما هنوز در افغانستان تابو است اما کاری که ما زنان فیلمساز در طول این ۲۰ سال انجام دادهایم، تغییر زیادی در نگاه مردم ایجاد کرده است" و اعتقاد دارد که سینما با تابوشکنیهایش آرام آرام مردم را به گفتوگو بهجای خشونت دعوت میکند.
زنان فیلمساز افغانستان پس از سالها تلاش و مبارزه توانستند جریان تازهای در سینمای افغانستان به وجود بیاورند که توجه جهان را به وضعیت زنان در افغانستان جلب کنند اما بعد از ماجرای تسلط طالبان، زنان فیلمساز افغانستانی بهناچار به کشورهای دیگر مهاجرت کردند و تعداد کمی که در افغانستان ماندهاند، امید زیادی به ادامه کار خود ندارند. با این وجود این زنان میگویند در هر کجای جهان که باشند، میکوشند تا اجازه ندهند صدای زنان افغانستان که تازه بلند شده است، دوباره خاموش و خفه شود.
صحرا مانی و قربانیان تجاوز جنسی
صحرا مانی کارشناسی ارشد فیلمسازی از دانشگاه هنر لندن دارد و مهمترین فیلم او مستند هزار و یک زن چون من بر اساس زندگی واقعی زن افغانستانی به نام خاطره شکل گرفته که از ۱۳ تا ۲۶ سالگی بارها مورد تجاوز پدرش قرار گرفته و باردار شده و سقط جنین کرده و فرزندانی را به دنیا آورده است. عنوان فیلم از دل مواجهه مانی با زنان مختلف که قربان تجاوزند، برمیآید و خاطره با وجودی که با پیامدهای تلخ و دردناکی پس از افشاگریاش مواجه میشود اما ابراز خوشحالی میکند که توانسته قصهاش را روایت کند و صدای زنان دیگری باشد که محکوم به خاموشیاند. در بخشی از فیلم صحرا مانی جلوی دوربین حاضر میشود و توضیح میدهد که چرا فیلم ساختن درباره زنان افغانستان کار خطرناکی است؟ چرا زنها قصههایشان را با خود به گور میبرند و داستانهایشان بخشی از غیرت مردانه به حساب میآید؟ او میگوید که "میخواستم کسانی که با افغانستان آشنا نیستند، بدانند که تعریف کردن قصه زنان میتواند به قیمت جان آدم تمام شود" و بیان میکند "در افغانستان هر زنی چند صاحب دارد: پدر، برادر، شوهر و همه آنها حق دارند که جای ما حرف بزنند، تصمیم بگیرند و به همین دلیل هیچ وقت قصههای ما گفته نشده است". او درباره چالشهای فیلمسازیاش به زیر سوال بردن موفقیتهایش توسط فیلمسازان مرد اشاره میکند که بیتوجه به محدودیتهایی که زنان فیلمساز دارند و حتی نمیتوانند تنها بیرون بروند و یا در هر ساعتی از شبانهروز وارد مکانهای عمومی شوند، توفیق فیلمهایشان را به زن بودن آنان نسبت میدهند.
صحرا مانی با مدرک دکترای فیلسمازی از دانشگاه هنر چک واسلواکی، نخستین زنی است که ریاست مرکز دولتی افغان فیلم در افغانستان را به دست آورده و در این باره میگوید "چون همه رئیسهای افغان فیلم مرد بودند و من تنها زن بودم که به این جایگاه رسیدم، آنقدر سر و صدا کرد که انگار رئیسجمهور شد بودم". مهمترین فیلم او حوا، مریم، عایشه به تهیه کنندگی کتایون شهابی، تهیه کننده ایرانی است که بهعنوان نماینده سینمای افغانستان برای نود و دومین دوره جایزه اسکار انتخاب شد و به سرگذشت سه زن افغانستانی در کابل و مواجهه آنان با مسئله بارداری و مادر شدن میپردازد که هر کدام انتخاب متفاوتی دارند اما درنهایت همه آنها مجبور به تصمیمی بر خلاف میلشان می شوند. صحرا کریمی میگوید "فرقی نمیکند زن سنتی خانهدار باشی یا زن تحصیلکرده بلندپرواز،وقتی در فرهنگ سنتی نفس میکشی، ممکن است دچار سرنوشت مشترک شوی". او نیز مثل بقیه فیلمسازان زن افغانستانی با مشکلات و موانع زیادی برای ساختن فیلمهایش روبرو بوده است و بزرگترین چالش پیش رویش را این میداند که کسی او را در جایگاه یک فیلمساز به رسمیت نمیشناسد و تلاش و تواناییاش را باور ندارد و فکر میکنند چون زن است، از روی بیکاری و وقتگذرانی فیلم میسازد.
معصومه ابراهیمی و دختران کابل
معصومه ابراهیمی در ایران بزرگ شده و با دیدن فیلم روسری آبی (رخشان بنی اعتماد) به فیلمسازی علاقهمند شده اما همواره دوست داشته که در افغانستان فیلم بسازد و نه در ایران و کارش را با نوشتن فیلمنامه برای همسر فیلمسازش (مسعود سلامی) و ساخت فیلم کوتاه آغاز کرده است. او با وجودی که در سوئد زندگی میکند اما میگوید "هر آدمی به یک جای امن و زیبا هم که برود، باز هم دلتنگ کشور خودش می شود". مهمترین فیلم او دختران کابل نام دارد که درباره چند دختر جوان و مجرد است که میخواهند مستقل باشند و تنها زندگی کنند و با مشکلات و موانع بسیاری روبرو میشوند. تصویری که معمولا از زنان افغانستانی در سینما ارائه میشود، زنان قربانی و رنجکشیده است اما فیلم ابراهیمی چهره تازهای از زنان امروزی و مدرن افغانستان به نمایش میگذارد که برای اینکه مستقل و آزاد باشند، تلاش میکنند. ابراهمیی میگوید "نگاه جامعه افغانستان به زن تنها و مجرد و مستقل بسیار منفی است. اساسا همین که زن به دنیا بیایی، انگار گناه بزرگی مرتکب شدهای". از نظر او فیلمسازی زنان در افغانستان همچنان تابو به حساب میآید و حضور زن در فضای سینما باعث میشود که او را هرزه تلقی کنند و برای جامعه افغانستان قابل پذیرش نیست که یک زن دوربین به دست بگیرد و به مردی بگوید که چه کاری باید انجام دهد. با این وجود او میگوید" سینما برای زنان افغانستان یک صداست" و میکوشد تا با طرح مسائل زنان، تغییری در وضعیت آنان به وجود آورد.
سامره رضایی و مساله وطن
سامره رضایی که در ایران متولد و بزرگ شده، کارش را با بازیگری در سینمای ایران آغاز کرده اما با وجودی که در جامعه ایران، افغانستانی به حساب میآید و با محدودیتهایی مواجه است اما به دلیل اینکه چهره او با تصور عمومی از افغانستانیها فرق دارد، هیچگاه به او برای بازی در نقش زن افغانستانی پیشنهاد ندادند و او فرصت پیدا نکرده تا با هویت خودش بازی کند. او در مستند جدیدش با نام بیسرزمینتر از باد که اثری خودنگاره است، میگوید که "ما هیچ وطنی نداریم. نه متعلق به ایرانیم و نه افغانستان و در هیچ کدام پذیرفته نمیشویم". با وجودی که او امکان کار کردن در سینمای ایران را دارد اما ترجیح میدهد درباره مسائل زنان افغانستان فیلم بسازد و در مهمترین فیلمش با نام من یک بازیگر شادم به سراغ دختران جوان افغانستانی میرود که رویای بازیگر شدن دارند و هرچند از وضعیت فردی سه دختر شروع میکند اما به ترسیم چشماندازی عمومی از وضعیت زنان افغانستان دست مییابد و نشان میدهد که چطور دختران افغانستانی باید برای رسیدن به آرزویشان که حضور در سینماست، مبازه سختی را از خانه تا جامعه آغاز کنند. یکی از این دخترها فرشته حسینی است که در زمان تولید فیلم هنوز کسی او را نمیشناسد و آرزو دارد ستاره سینما شود اما بهخاطر پیشنهادهای غیراخلاقی که برای ورود به سینما به او میدهند، ناامید میشود و حالا که فرشته حسینی به یک بازیگر معروف در سینمای ایران تبدیل شده است، جنبههای فرامتنی به فیلم اضافه شدهاند که انگار نویدی برای زنان افغانستان است که با وجود همه تبعیضها و سرخوردگیها درنهایت توانستهاند به رویایشان برسند.
زنان فیلمساز افغانستان پس از سالها تلاش و مبارزه توانستند جریان تازهای در سینمای افغانستان به وجود بیاورند که توجه جهان را به وضعیت زنان در افغانستان جلب کنند اما بعد از ماجرای تسلط طالبان، زنان فیلمساز افغانستانی بهناچار به کشورهای دیگر مهاجرت کردند و تعداد کمی که در افغانستان ماندهاند، امید زیادی به ادامه کار خود ندارند. با این وجود این زنان میگویند در هر کجای جهان که باشند، میکوشند تا اجازه ندهند صدای زنان افغانستان که تازه بلند شده است، دوباره خاموش و خفه شود.
منابع:
مستند پنج دوربین نشکسته، پنج زن فیلمساز افغانستانی به تهیهکنندگی یانته روچ
گفتوگوی رویا سادات در بیبیسی فارسی (28 نوامبر 2020 )
گفتوگوی صحرا مانی در برنامه آپارات بی بی سی (17 دسامبر 2019)
گفتوگوی سامره رضایی با سایت کایه دو فمینیسم
نظرها
نظری وجود ندارد.