آزارهای زنستیزانه در پشت صحنه سینمای ایران: خشونت جنسی و رد کردن مرزهای رفتاری در جایگاه قدرت
روایتهایی از آزار زنان در سینمای ایران منتشر شدهاند. نوا زند در این مقاله به دو مسأله سوءاستفاده از جایگاه قدرت برای تعرض به زنان و زیرپاگذاشتن مرزهای رفتاری در این روایتها میپردازد.
در غیاب قوانین بازدارنده، و نظر به عادیسازی دیرینه خشونت علیه زنان، آزارهای جنسی در محیطهای کاری همچنان زندگی حرفهای و سلامت روان زنان را تهدید میکند. این نوع آزارها در خوشخیمترین حالت، خود را به صورت تبعيضهای جنسیتی نشان میدهند و به این دلیل که تبعات برتابیدن یا برنتابیدنشان امنیت شغلی و دسترسی زنان به منابع اقتصادی و جایگاه اجتماعی را نشانه گرفتهاند، بار سنگینی را بر زنان تحمیل میکنند. جامعه ایران بهطور سنتی و عمومی در پس و پیش ذهن خود بدن زن را منحصر به رابطه جنسی، و فضای خارج از خانه و آشپزخانه را فضای مردانه تلقی میکند و در جامعهای چنین مردسالار، زنان تحت سطوح مختلف آزارهای جنسی قرار دارند که به صورت مداوم فعالیتهای تحصیلی، حرفهای و اقتصادیشان را تحت تاثیر قرار میدهد.
از آغاز جانگرفتن جنبش «میتو» یا «من هم» در ایران به فواصل گوناگون افراد مختلف، بهویژه زنانی که امکان شنیدهشدن برایشان فراهم شد، از این زخم بزرگ آزارهای جنسی در محیطهای عمومی و کاری در جامعه مردسالار ایران سخن گفتهاند. با اینکه هنوز تا صدابخشیدن به محرومترین و بهحاشیهراندهشدهترین گروههای زنان، راه دراز و دشواری در پیش است، صداهایی هستند که همچنان به یکدیگر جرئت میبخشند تا از ناامنی غالباً عامدانه و فراگیر محیطهای کاری برای زنان، از جمله در سینمای ایران سخن بهزبان بیاورند.
در تازهترین افشاگریهایی که توسط جمعی از زنان از جمله سمیه میرشمسی، دستیار کارگردان درباره آزارهای جنسی و رفتارهای زنستیزانه فرهاد اصلانی، بازیگر سرشناس سینما و تئاتر در صفحه اینستاگرام جنبش میتوی ایران منتشر شد میتوان برخی از خصوصیات مهم این نوع آزارها را که در برخی از کشورها از جمله هلند به عنوان مصادیق آزار جنسی جرم انگاری شدهاند برجسته کرد.
یکی از مهمترین این مصادیق که منحصر به روایتهای اخیر نمیشود و میتوان رد آنرا در دیگر روایتها، از جمله روایت آزارهای یکی از بازیگردانان مشهور سینمای ایران که به کشف استعدادهای جوان و معرفی آنها به سینما شهرت دارد، مشاهده کرد، استفاده یا سوءاستفاده از جایگاه قدرت است.
بیانیه اخیر «زنان دستاندرکار سینما» در اعتراض به خشونت نظاممند علیه زنان این عرصه، این مسئله را بدین صورت تعریف میکند: «بهرهبرداری هر فرد صاحب قدرت و شهرت در ساز و کار سینما ایران از موقعیت خود برای قلدری، تهدید، توهین، تحقیر و تعرض به زنان، بیآنکه نهادهای قانونی، اصناف خانه سینما، سینماگران و منتقدان آنها را وادار به پاسخگویی و پذیرش مسئولیت کارشان کند».
سوءاستفاده از قدرت برای اعمال کنترل روانی و جنسی
بیانیه مذکور، همانطور که از روایت راویان آزار برمیآید، به صورت مشخص تاکید میکند که زنان در سینمای ایران با «هتک حرمت با الفاظ جنسی و جنسیتزده، سوءاستفاده از سكوت و تحمل افراد با بهگروگانگرفتن حق کار یا دستمزد، اعمال خشونت جنسی بهوسیله تهدید موقعیت کاری قربانی، تماسهای بدنی بدون رضایت، اصرار و اجبار بهعمل جنسی و در نهایت خشونت جسمی و تجاوز» مواجهاند.
در آزارهایی که محصول سوءاستفاده از جایگاه قدرتاند، آزارگر بهواسطه قدرتی که شهرت و جایگاه اجتماعی و شغلی به او میدهد رفتارهای جنسی خود را به زنان، بهویژه زنانی که یا در ابتدای مسیر حرفهای خود قرار دارند و یا سن کم و ناآشنا بودن با محیط کار (اینجا سینما) آنها را بهشدت آسیبپذیر کرده است، تحمیل میکنند.
مسئله رابطه قدرت اعم از نابرابری جنسیت محور، یکی از مهمترین موارد تاثیرگذار در آزارهای جنسیست و به همین خاطر است که در بسیاری از کشورها هر چند دیر، رابطه جنسی میان دو فردی که از لحاظ سلسله مراتب، جایگاه برابری ندارند -به عنوان مثال استاد و شاگرد در مراکز تحصیلی یا رئيس و مرئوس در محیطهای کاری- به این دليل ساده که یکی میتواند بر دیگری اعمال قدرت کرده و او را برای بله گفتن یا نه گفتن تحت فشار بگذارد، ممنوع شده است. این اعمال قدرت به خاطر اختیاراتیست که شخص بالادست دارد از جمله تعیین حقوق و مزايا و آینده شغلی در موارد کاری یا تعیین نمره و کنترل آینده تحصیلی در روابط استاد و شاگردی، از جمله در آموزشگاههای خصوصی. در بزرگسالان مهمترین مرز میان یک رفتار جنسی با یک آزار جنسی مسئله رضایت است. و رابطه قدرت در محیطهای حرفهای میتواند رضایت داشتن یا نداشتن افراد را بهخاطر دیگر اهرمهای فشار، تحت تاثير قرار دهد.
صرف تحتفشار گذاشتن دیگری برای اعلام رضایت و تندادن به رابطه جنسی، به عنوان مثال با منوط کردن فعالیتها و «امتیاز»های کاری به برقراری رابطه جنسی، نیز در برخی از کشورها جرمانگاری شده است.
آزارهای جنسی در محیطهای «هنری» را میتوان از منظر فرهنگ غالب در اطراف مردان مشهور نیز بررسی کرد. فرهنگی که به صورت عمومی زمینه ذهنی بهشدت جنسیتزدهای درباره زنان دارد و با فرار رو به جلو، زنان اعم از همکاران، اطرافیان و هواداران را در بهترین حالت به استفاده از جذابیتهای جنسی برای پیشرفت حرفهای متهم میکند و همزمان، بدن زن را غنیمت و پاداش حرفه و شهرت خود میداند.
یکی از زنان طراح لباس در روایتهای اخیر میگوید که بازیگر آزارگر او را به خاطر یک اظهارنظر کاری «خودفروش» نامیده و پس از اعمال خشونت کلامی بیمورد، جلوی بقیه همکارانش بر سر او فریاد کشیده: «هنر جای خودفروختهها نیست خانم خودفروش».
همزمان سه زن دیگر گفتهاند که پس از رفتن به خانه این بازیگر به دلایل کاری، یا پس از پایان فیلمبرداری توسط او غافلگیر شدهاند و او بدون کوچکترین توجهی به واکنششان، سعی کرده بدن خود را به آنها تحمیل کند.
تحمیل نگاه و رفتار جنسی به زنان در محل کارشان
مصداق دیگری از آزارهای جنسی که با مسئله استفاده/سوءاستفاده از جایگاه قدرت همپوشانی دارد، «رد کردن مرزهای رفتاری» ست. این نوع از آزار مشخصاً به رفتار خارج از عرف شغلی و حرفهای با زنان بر میگردد و انواع مختلفی از آزارهای جنسی مستقیم یا غیرمستقیم را در بر میگیرد. از فرستادن پیام با محتوی جنسی، تصویر آلت جنسی و دعوت به رابطه جنسی گرفته تا غافلگیری، لمس بدون رضایت در حین تمرین یا خارج از محل تمرین یا اجرا، و انواع پیچیدهتر آزار مانند تهدید، گسلایت (فرافکنی و بازی با ذهن «قربانی») و تلههای عاطفی برای سوءاستفاده جنسی.
یکی از راویان درباره فشارهای عاطفی و روانی برای ماندن و سکوت درباره آزارهای جنسی گفته است:
مخالفت و ناراحت کردن او به معنی ساعتها بد و بیراه شنیدن شبانه بود پای تلفن. پشت خط گریه میکرد و ضجه میزد که بدبخت و تنهاست و بعد فحش میداد و تهدید میکرد.
در چندین روایت آزار هم راویان درباره نوع گستردهتری از رد کردن حدوحدود رفتاری گفتهاند که در آن بهعنوان مثال بازیگر/بازیگردان مشهور به بهانه شناخت بیشتر وارد خصوصیترین ابعاد و در ادامه تصمیمهای زندگی و شغلی آنها شده واطلاعاتی که از آنها گرفته را در ادامه علیهشان و در جهت تهدید امنیت شغلی آنها و اجبار به ماندن و تندادن به رابطه جنسی استفاده کرده است.
در بسیاری از روایتهای مطرح شده زیرپا گذاشتن اعتماد اولیه و سوءاستفاده از آن برای غافلگیری جنسی وجود دارد که یکی دیگر از موارد زیر پا گذاشتن قواعد رفتار حرفهای و حتی انسانیست. ظاهر موجهای که بهواسطه سن یا متاهلبودن احترام و اعتماد جلب میکند، اما در ادامه با کارگردان مشهوری مواجهیم که یک زن هنرپیشه نوپا را در ظاهر برای صحبت از فیلمنامه به محل کار دعوت میکند اما آن محل کار در حقیقت خانهای نیمه مخروبه با دری رمزدار است که پشت آن مرد کارگردان بدن آن زن را حق خود میداند و بدون توجه به اعلام نارضایتی و تلاش زن برای فرار، خود را به او تحمیل میکند. براساس روایت این زن هنرپیشه، تنها گریه و بهانه «مادر بزرگ بیمار» او را از تجاوز جنسی در نخستين روز کاری، نجات میدهد. کارگردانی که هرگز به خاطر تلاش برای تجاوز جنسی بازخواست نمیشود.
در برخی از روایتها نیز رفتارهای زنستیزانه خود را به صورت تحقیر و توهین و خشونت کلامی (غالباً بدون دلیل) در محیط کار نشان میدهد.
خانه ناامن سینما برای زنان
بسیاری از این زنان در روایتهای اخیر خود و همچنین دیگر روایتهایی که از آزار کارگردانان، منتقدان، آموزشگران و بازیگران سینما مطرح شده است به خوبی شرح میدهند که چگونه این دو مورد، سینما، تئاتر و تلویزیون را بهواسطه نگاه صرفاً جنسی به زنان و اعمال قدرت علیه آنها از طریق حلقههای دوستی و قدرت موجود، به خانهای ناامن برای زنان تبدیل کرده است. سمیه میرشمسی در روایت خود میگوید که کارگردان کار به جای حمایت، او را به «حاشیهسازی» متهم میکند. در روایتهای دیگر نیز میبینیم که برخی از خشونتها و آزارها جلوی چشمان همه و بدون اینکه آنها علیه آزارگر واکنشی نشان بدهند انجام شده است. انفعالی که همیشه نمیتوان آنرا با بیقدرتی توجیه کرد. یکی از راویان آزار حتی بهصورت مستقیم به اسم یکی دیگر از بازیگران مشهور و محبوب ایران به عنوان شاهد آزارهای خود اشاره میکند که در مقابل این آزارها هیچ واکنشی از خود نشان نداده است؛ نادیدهگرفتن خشونت مردان دوست و همکار، که طبق بیانیه زنان دستاندرکار سینما، محصول «توافقی نانوشته برای عادیسازی اعمال خشونت بر زنان در محیط کاری» ست.
این آزارها شاید در نگاه اول شخصی و ناشی از مشکلات شخصی به نظر برسند:
(«من را کشید سمت خودش و از من خواست صورتش را ببوسم. دستم را فشار داد. مجبور شدم روی زمین بنشینم.[...] ناگهان زد زیر گریه و گفت: «از من نترس، من بد نیستم، من خیلی چاقم، من بیچارهام.» من نمیدانستم باید چه کار کنم. فقط میخواستم دستم را ول کند و بروم»)
اما تصویر بزرگتر نشان میدهند این آزارها حسابشدهاند و تحت الگوی مشخصی تکرار میشوند و ما را متوجه حمایت اطرافیان از آزارگر، مصونیت او از پاسخگویی به رفتاری که در قبال زنان دارد و درست کردن فضای امن برای او میکند.
در یکی از روایتها راوی شرح میدهد همه بعد از تمرین خانه یکی از عوامل جمع میشدند و شبی که مهمان یکی از زنان نامدار تئاتر بوده، دو مرد بازیگر اصلی پس از نوشیدن الکل، حاضر به ترک خانه نشدهاند و از آنجا که رفتار غیرقابل کنترلی داشتند، زن هنرپیشه از راوی خواسته که او را با این دو مرد تنها نگذارد و به اتاقی رفتهاند و با هم در را بهروی خود قفل کردهاند. روایتی که علاوه بر مسئله رواج رد کردن مرزهای رفتاری، حتی در خصوصیترین حریم یک زن همکار، حاکی از آن است که زنان به خاطر هستههای قدرت و روابط مردان در «پشت صحنه» محیطهای کاری و نقش این روابط در امنیت حرفهای زنان، حتی در چنین مواردی نمیتوانند ریسک واکنش جدی نشان دادن را به جان بخرند.
تصویر بزرگتر همچنین نشان میدهد این نوع رفتارها به فرد یا بازیگر خاصی منحصر نمیشود، و به سادگی و وضوح جنس زنستیزانه و مرد محور روابط کاری، از جمله در سینما را پیش روی شنوندگان این روایتها میگذارد.
در این میان بحث سرزنش آزاردیده برای مصون نگهداشتن آزارگر از تبعات آزاری که داده، قابل توجه است. تقابل مصونیت مردان آزارگر از قبول مسئولیت در قبال رفتارهایشان با سرزنش زنان آزاردیده، را از این روایت آخر میتوان بیرون کشید. زنان همواره به خاطر مصرف الکل سرزنش میشوند تا مردانی که آزارگری را با مصرف الکل توجیه میکنند، بازخواست نشوند و از پذیرش مسئولیت خود در تعرض و آزارهای جنسی مصون بمانند.
بهعلاوه زن آزاردیده نباید «حاشیهسازی» کند. زن آزاردیده نباید از اطرافیان توقع بازدارندگی داشته باشد و باید خودش از خودش مراقبت کند و «جلوی چشم نباشد چون دختر منتخب مرد آزارگر است».
«انگار نه انگار»
در عینحال قربانینکوهی در فضایی چنین ناامن، زنها را برای حفظ حرفه و پیشرفت در تخصص و مهارت شغلیشان، به سمت «رفتارهای مردانه»، «تظاهر به قوی بودن» و یا متوسل شدن به راههایی برای دورزدن آزار سوق داده است.
یکی از راویان میگوید:
سالهاست حرفهام سینماست. در رشته مربوطه درس خواندهام و سر سوداییام را با عشق به سینما سپردم. از اولین کارم متوجه شدم که به عنوان یک زن برای ماندن و رشد کردن باید تکنیکهایی یاد بگیرم که بعضی از مردان همکارم نتوانند جلوی پایم سنگاندازی کنند و از جنسیتم سدی بسازند که متوقفم کنند.
مشخصه قربانینکوهی و انداختن مسئولیت بر گردن زنانی که در معرض آزار قرار دارند اما ایناست که نمیتواند جلوی آزار آزارگران را بگیرد. این طراح لباس در ادامه میگوید: «در رویارویی اول [...] شلوارش را از پا انداخت و با نگاهی تحقیرآمیز به من زل زد. همان موقع متوجه شدم هیچ تکنیکی مناسب این آدم ندارم. پشتم را کردم و خشمگین بیرون رفتم».
یکی دیگر از راویان میگوید:
من در این حرفه ماندم و سعی کردم از خودم چیزی بسازم. بعد از آن بازهم این اتفاقات برایم با آدمهای دیگر پیش آمد و هربار نادیده گرفتم و نفهمیدم جایی از وجودم چقدر در برقراری ارتباط نزدیک با مردها مشکل پیدا کرده است. از همه وحشتناکتر شروع کردم به رل مردانه گرفتن در فضای کار که هرچه بیشتر مزاحمتها را از خودم دور کنم و این پوسته که خود واقعی مرا در بر میگرفت آسیبهای زیادی به من زد.
بسیاری از زنان آزاردیده از آسیبهای روانی (تراما) پایداری سخن گفتهاند که در مواردی مانع فعالیت حرفهای آنها شده است. یکی از زنانی که از سوی یک کارگردان تئاتر آزارجنسی دیده گفته که دیگر هرگز حاضر به بازگشت به صحنه تئاتر نشده است. برای جمع وسیعی از زنانی که در سینما و تئاتر ایران کار میکنند اما این گزینه وجود ندارد و مانند باقی آزاردیدگان آنها هم مجبورند بهرغم شرم ناشی از قربانینکوهی و ترس و اضطراب ناشی از تراما، سکوت پیشه کنند و در روابط مسموم کاری بمانند.
یکی دیگر از راویان در اینباره میگوید:
[قانون] ناگفتهی هماهنگ حاکم بر مشاغل مردسالار این است: انگار نهانگار.
انتشار روایتهای اخیر از آزارهای زنستیزانه در سینمای ایران سرانجام به واکنش حمایتی برخی از سینماگران و انجمن صنفی برنامهریزان و دستیاران کارگردان سینما منجر شد. این نوع واکنشها معمولاً حق راوی برای ناشناس ماندن را درنظر نمیگیرند و پشت راویان بینام نمیایستند. با اینوجود انجمن صنفی برنامهریزان و دستیاران کارگردان سینما رواج چنین آزارهایی در سینما را با «مشتی نمونه خروار» خواندن روایت سمیه میرشمسی بهرسمیت شناخت. در بخشی از این بیانیه آمده است:
«متأسفیم که اعلام کنیم، این نوع بداخلاقیها و ایجاد ناامنیهای روانی و حتی تهدید و برخورد فیزیکی در پشت صحنه تولید صنعت فیلم ایران، برای نخستین بار نیست که اتفاق میافتد و برای ریشهکن کردن این رویه غیر انسانی، برخورد ریشهای، جدی و هماهنگیهای بیناصنفی نیاز است.»
زنان سینماگر هم در بیانیه روز پنجشنبه خود که امضای دهها چهره سرشناس و کارکشته سینمای ایران بر پای آن دیده میشود، بر نظاممند بودن آزارهای جنسی تاکید کرده و اعلام کردند این خشونت جنسیتی را بر نمیتابند. این بیانیه خواهان تشکیل کمیتهای متشکل از زنان و همچنین مردان آموزشدیده درباره خشونت جنسی و جنسیتی شده تا تحت یک سازوکار گزارشدهی دردسترس و با حفظ هویت راویان آزار، به انواع جرائم جنسیتمحور و جنسی علیه زنان رسیدگی کرده، و سازوکارهای حمایتی برای گزارش آزار را در مقابل روشهای میانجیگری کنونی که حداقل هزینه را برای خشونتگر دارند، برقرار کند و وجود و نحوه استفاده از این سازوکارها را در قراردادهای کاری بگنجاند.
دیگر نهادهای سینمایی اما که بسیاری از آنها صرفاً از مردان تشکیل شدهاند، درباره این مسئله سکوت کردهاند و زنستیزانهبودن این آزارها دستکم هنوز در آنها همبستگی ایجاد نکرده است.
در این میان خبرگزاری «فرهنگ و هنر صبا» هم به فاصله کمی پس از انتشار ششمین روایت آزار، خبر انتخاب بازیگر آزارگر را در جشنوارهای در لسآنجلس منتشر و تلاش کرد بر موج حمایت از دست کم شش زن آزاردیده، سایه بیندازد.
نظرها
نظری وجود ندارد.