سرمشقهای جدید فعالیت مدنی در ایران در آستانه روزهای کارگر و معلم
فشارها بر فعالان صنفی و مدنی در ایران افزایش چشمگیری یافته اما جنبش اعتراضی معلمان و کارگران و دیگر گروههای تحت ستم و تبعیض و نابرابری فروکش نکرده است. شماری از فعالان در گفتوگو با «زمانه» توضیح میدهند که چگونه این جنبشها سرمشق جدیدی برای کنشگری اعتراضی ارائه داده اند ــ اتفاقی که حاکمیت را بیمناک کرده است.
تجمع اول اردیبهشت ۱۴۰۱ معلمان در تهران گذشت. محمد حبیبی، فعال صنفی و سخنگوی کانون صنفی معلمان در مورد آن به رادیو زمانه میگوید:
«از ابتدای خیابان سپهبد قرنی، هرکسی که وارد خیابان میشد، بازداشت میشد. بعد پرسوجو میکردند ببینند معلم است یا خیر. اگر معلم نبود، آزادش میکردند. ولی اگر معلم بود او را نگه میداشتند. در آن روز حداقل هفتاد معلم بازداشت شدند که سی نفر آنها معلمین خانم بودند.»
این گزارشی از آخرین تجمعهای رخ داده معلمان در آستانه روز کارگر و روز معلم سال ۱۴۰۱ است. فشارهای امنیتی بر فعالین صنفی بیشتر و بیشتر شده است. محمد حبیبی اضافه میکند که فشار به اینجا رسیده که نگذارند تجمعی برگزار بشود. او البته به رادیو زمانه میگوید که چون تجمعات معلمان گستردگی دارد، امکان سرکوب را از حاکمیت میگیرد.
یک ماه از نوروز ۱۴۰۱ گذشته و در این ایام، فشارها بر فعالین صنفی و مدنی در ایران افزایش چشمگیری یافتهاست. گویی بنای حاکمیت بر این است که در آستانه روزهای معلم و کارگر، فضایی قبرستانی بر فعالیتهای مدنی ایران حاکم کند. این در شرایطی است که در ماههای اخیر بار دیگر شاهد اوجگیری تجمعات بخشهای مختلف جامعه ایران، از دانشجویان تا بازنشستگان هستیم.
امیر امیرقلی، فعال کارگری به رادیو زمانه میگوید که به نظر او، جمهوری اسلامی اصولا از هرگونه تشکل و تجمع آدمها بر حول یک محور و سازماندهی شدن برای اعتراض و اعتصاب ترس دارد. این فعال کارگری میگوید که مثالهایی چون برخورد با شبه مذهبهایی چون عرفان حلقه، احزاب سیاسی گوناگون، فعالین محیطزیست و فعالین حقوق کودک، خود سندی بر این ادعاست. در این شرایط اما تجمعات و حرکتهای فعالین معلمان و کارگران همچنان ادامه دارد و برخوردها نیز از سوی حاکمیت شدیدتر میشود. برخوردهایی که ادامه رفتار امنیتی حاکمان در سال و سالهای پیش است.
سالی که گذشت
سال ۱۴۰۰ برای معلمان سالی پر بار بود. محمد حبیبی، سخنگوی کانون صنفی معلمان در خصوص این سال به زمانه میگوید:
«در سال ۱۴۰۰ نزدیک هفت تجمع با فراخوان شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران و چهار تجمع به صورت خودجوش برگزار شد و این تجمعات دامنه گستردهای داشت و با استقبال خوب معلمان مواجه شد. بعضا گستردگی این تجمعات به ۱۸۰ شهر کشور هم رسید.»
این فعال صنفی معلمان اما به فشارهای وارد شده بر هم صنفان خود اشاره کرده و ادامه میدهد:
«این فشارها از سال گذشته با بازداشت فعالینی چون رسول بداقی و عزیز قاسمزاده، شروع پروندهسازی برای معلمان در مناطق مختلف کشور، صدور احکام برای فعالینی چون جعفر ابراهیمی و یا بازداشت فعالین معلمان در استان فارس مانند مهدی فتحی و غلامرضا غلامی، اجرای حکم محمدتقی فلاحی، دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران و موارد دیگری شروع شد.»
این پرباری سال ۱۴۰۰، به تعبیر سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران برای معلمان دلائلی هم داشته و دارد. احمد مدادی، کارشناس آموزش بینالملل و عضو پیشین کانون صنفی معلمان ایران نیز به زمانه میگوید که یکی از دلائل تعلل حاکمیت در بستن کامل فضا برای معلمان، تغییر دولت بوده است. او با ذکر مثالی تاریخی مسئله را شرح میدهد، مدادی میگوید که «در سال ۱۳۸۵ هم پس از تغییر دولت، خیزش معلمان تا یکسالی تحمل شد و ناگهان با برخورد شدید امنیتی و قضایی، تمام منفذهای فعالیت بسته شد و تا سالها سعی کردند که جنبش معلمان را به محاق ببرند.»
این عضو پیشین کانون صنفی معلمان اما میگوید که به باور او «این موج اخیر نشان داد که این اتفاق نیافتاده و معلمان پس از حدود دو دهه تجربه کار تشکیلاتی، سازمانی، صنفی و مدنی در ایران به عنوان جریانی پیش رو حرفهای جدی برای گفتن دارند.»
اما تنها معلمان نبودند که بار فشارهای امنیتی را بر دوش میکشیدند. فعالین کارگری نیز در سال گذشته و فروردین ۱۴۰۱ متحمل فشارهای سنگین امنیتی از سوی حاکمیت شدند. امیر جواهری لنگرودی، فعال حقوق کارگران در گفتوگو با زمانه با اشاره به فشارها بر سندیکای شرکت واحد، سندیکای کارگران هفته تپه و تشکلهای مختلفی چون کانون مدافعان حقوق کارگر و بازداشت و زندانی کردن علیرضا ثقفی، عضو موسس این کانون میگوید که این بازداشتهای گسترده که «در کنار هتک حرمت و ضربه به اعتبار شخصیتهای فعال و سازمانگر و با مهندسی افکار عمومی و ابزار رسانهای انجام میشود، به تفرقهی بیشتر در جامعه دامن زده و معترضین را برای سرکوب، خُرد و تضعیف میکند.»
بحث نان است و سرپناه!
فعالیتهای مدنی و صنفی اوج گرفته و فعالین آن معترضتر از پیش هستند. اما چرا؟ این درجه از التهاب از کجا میآید؟ آیا تنها دلیل آن سرکوب آزادیهای مدنی و سیاسی است که جامعه ایران سالهاست بدانها گرفتار است؟ این سوالی است که میتواند به ذهن یک ناظر تلنگری بزند که در این جامعه چه خبر است؟
امیرقلی، فعال کارگری به زمانه از دو عامل برای «عمیقتر شدن بحران اقتصادی از سویی و گسترده شدن شکاف و اختلاف طبقاتی از سوی دیگر» میگوید. به باور او، درگیری حاکمیت با بحرانهای اقتصادی یکی از این عوامل است. عامل دوم اما به باور این فعال کارگری این است که «مدیرانی که حداقلهایی از فهم و درک را داشتند، در اختلافات درون رژیم حذف شدند و نیروهای بیتجربه و فوقالعاده بیسوادی که فقط شعار میدهند، به عنوان نیروهای انقلابی بر سر کار آمدهاند.»
امیر جواهری، فعال حقوق کارگران اما با توضیح بیشتر بحرانهای اقتصادی موجود، ضمن اشاره به تورم قیمت کالاهای اساسی و مصرفی روزمره و همچنین حذف و کاهش حداکثری خدمات عمومی به شکل نظاممند و با حداکثر توان میگوید که حاکمیت به غارت تتمه منابع موجود پرداخته است. به باور او این تاکتیکی از سوی حاکمیت برای سرکوب اقتصادی جامعه است و با این تاکتیک، عملا توان اعتراضی ضعیفترین لایههای اقشار حاشیهای و طبقه مزدبگیران گرفته شده و این امر در حال استمرار است. این فعال حقوق کارگران به زمانه میگوید که در شرایطی در کشور به سر میبریم که ۱۴ میلیون نفر در کشور بنا به گزارشهای رسمی نیاز به شغلی شایسته دارند و دو و نیم میلیون بیکار مطلق در کشور وجود دارد.
در این شرایط است که به گفته امیرقلی با حاکمیتی مواجه هستیم که آن وضعیت اقتصادی را ایجاد کرده و همچنین «بسیار خوب میداند که توانایی مدیریت این فشار اقتصادی و مهار کردن افزایش روز افزون قیمتها را ندارند و کارگران و معلمان در حال از دست دادن حداقلهای زندگی هستند.»
به گفته این فعال کارگری، اعتراضات معلمان و کارگران و دیگران فعالان صنفی، طبیعی است. چرا که در «اینجا بحث نان و سرپناه و زنده ماندن است. اگر نتواند خود را با دارو، درمان کند، دیگر فرقی نمیکند که در خیابان بمیرد و یا در بستر بیماری.»
حکومتی هراسناک و مطالبهگرانی دلیر
به گفته رضا علیجانی در گفتوگو با زمانه، هراس حکومت از حرکات و جنبشهای اعتراضی و مطالبهمحور معلمان و کارگران و نظایر آنها از دو زاویه قابل بررسی است. این تحلیلگر مسائل ایران، زاویهای را اقتصادی میداند. به باور او «نظام تا بن استخوان غرق در فساد و کمبود منابع مالی است و قصد ندارد از سهم اعوان و انصار و نهادها و جیرهخوارهای داخلی و خارجیاش اندکی به نفع مردم و هفت دهک تحت فشار جامعه چیزی کم کند و سهمی بدانان دهد.»
زاویهای دیگر اما از نظر علیجانی، سیاسی است:
«چون این معترضان هم برای همصنفان خود بدآموزی دارند و آنان را به تشکل (به عنوان یک حق اولیه که مطالبه میکنند)، دعوت میکنند و هم به دیگر اقشار ناراضی و معترض، شجاعت مدنی ورود به خیابان را میبخشند.»
به نظر این روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل ایران، «تسخیر خیابان توسط معترضان صنفی و مدنی، خود به هراس بزرگ حکومت دامن میزند که همانا شکلگیری یک ابر جنبش اعتراضی بزرگ و ترکیدن خشم اقشار وسیع جامعه و هدف گرفتن کلیت نظام است.»
از زاویه دیدی دیگر، فعال کارگری، امیر امیرقلی در خصوص گستردگی این اعتراضات به زمانه میگوید که به باور او «این اعتراضات سراسری صنفی دیگر مختص چند شهر نیست. مختص صرفا طبقه متوسط شهری هم نیست که در تهران یا شهرهای بزرگ دیگر ایران بتوان آن را سرکوب کرد. دی ۹۶ و آبان ۹۸ ثابت کرد که شبکههای اقماری در شهرهای کوچک، در سراسر کشور برمیخیزند و اعتراض میکنند و فریاد میزنند. حاکمیت از این سازماندهی و از این اتحاد بین بخشهای مختلف طبقه کارگر در شهرهای مختلف وحشت دارد و سعی میکند با سرکوب و زندان و حتی در جاهایی با تطمیع به یکسری از فعالین نزدیک بشود و اجازه شکلگیری این اعتراضات را به طور منسجم ندهد. چون خوب میداند که این اعتراضات هرچه بیشتر گسترده شود، توان سرکوب حاکمیت هم کمتر میشود.»
احمد مدادی، عضو پیشین کانون صنفی معلمان ایران اما میگوید که با توجه به بسته شدن فضاهای سیاستورزی در جامعه ما، طبیعی است که نوک پیکان فعالیت ها بر دوش معلمان افتاده است. به باور مدادی، اعتراضات معلمان دارای دغدغههای اجتماعی و مطالبهگر است:
«مطالبات آن هم فراتر از موضوعات آموزشی و صنفی است و رهبری جنبشهای جامعه محور در دست معلمان است و طبیعی است که از سوی دولت، حکومت و نهادهای قضایی و امنیتی با آن برخورد بشود.»
به نظر عضو پیشین کانون صنفی معلمان ایران در گفتوگو با زمانه، مسئلهای که نگرانی بیشتری را برای دستگاه امنیتی، قضایی و سیستم سرکوب فراهم میکند این است که فعالیتهای معلمان «سرمشق جدیدی از فعالیتهای مدنی و سیاسی» است که در فضای رادیکالیزه شده جامعه ایران، «با ادبیات پاکیزه و روشهای بسیار مسالمتجو و حداکثر همبستگی» بر مطالبات صنفی که وجه اجتماعی هم دارند، تمرکز کرده است. این امر به نظر احمد مدادی، برای سیستم امنیتی قابل تحمل نیست و سعی میکند آن را مدیریت کند.
حاکمیت اما برای سرکوب این اعتراضات تلاش بسیار میکند. به گفته محمد حبیبی، فعال صنفی معلمان «تلاش نهادهای امنیتی بر این امر تمرکز دارد که بتوانند از طریق این بازداشتها و فشارها و پروندهسازیها در جاهای مختلف، این تجمعها را متوقف کنند.» او بر این باور است که طبیعیست فشارها افزایش پیدا کند.»
به نظر حبیبی در خصوص فعالیتهای صنفی معلمان، «حاکمیت با اقدامات تدریجی و پروندهسازی میخواهند نوعی هراس ایجاد کنند تا به گونهای شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان نتواند فراخوان تجمع بدهد و معلمان را به خیابان بیاورد.»
امیر جواهری، فعال حقوق کارگران هم میگوید که حاکمیت و دستگاه سرکوب «برای ضربه زدن به تشکیلات موجود، فعالین و سازمانگران آنها را بازداشت و با احکام طویلالمدت به بند میکشد و هر روزنهای را که امکان ورود هر ذره نور داشته باشد را میبندد. فراتر از این با انتشار گستردهی اخبار جعلی و انجام عملیات ایذایی، اذهان عمومی را منحرف و مباحث را لوث میکند.»
رضا علیجانی نیز میگوید که به نظر او «به طور خلاصه، حکومت دشمن تشکل، خیابان و در هراس از ابرجنبش مردمی است و از همین زاویه است که سعی میکند آتش را از همان جرقههای اولیهاش مهار کند.»
فشارها بیشتر میشوند
پیشبینی فعال صنفی و سخنگوی کانون صنفی معلمان در گفتوگو با زمانه بسیار روشن است. محمد حبیبی میگوید:
«پیشبینی من این است که این فشارها بیشتر هم خواهد شد. همچنین فشارها در بخشهای دیگر فعالین مطالبهگر مانند کارگران هم افزایش پیدا کرده است. چه فعالین کارگری و چه فعالین دیگر در مدت اخیر با بازداشت و پروندهسازی مواجه شدند. من فکر میکنم که قدرت سازماندهی این حرکتهای مطالبهگر برای سیستمهای امنیتی قابل تحمل نیست. تلاش آنها این است که با این فشارها، این فعالیتها را زمینگیر کنند. در مورد جنبش معلمان تا به امروز تلاشهایشان نتیجه نداده است.»
اما به گفته احمد مدادی، عضو پیشین کانون صنفی معلمان ایران، «به موازات فشار حکومت بر معلمان به شکل رسمی و غیررسمی و علنی و غیرعلنی، بخشهایی از جریانات سیاسی و اجتماعی تندرو در شبکههای اجتماعی و فضای گفتوگوی عمومی، فشارهایی را بر دوش معلمان میگذارند و انتقادات تندوتیزی از سوی آنها به سوی معلمان شدهاست. در واقع یک همآوایی ناخواسته بین این دو جریان تندرو وجود دارد که بر جنبش معلمان فشار وارد بکنند. این فشار با دو نوع ادبیات مختلف وارد میشود. یکی از آنها افرادی هستند که به نوعی خودشان را حاملان تحولات ساختاری میدانند. این افراد انگشت خود را به سوی معلمان نشانه گرفته و آنها را مخالفان مجاز مینامند و آنها را کسانی مینامند که از رانت مجاز بودن فعالیت تشکیلاتی برخوردار بودند. این قسمت از فشار اجتماعی از سوی کسانی است که فضا را دوقطبی میخواهند و دنبال این هستند که هیچ فرصتی برای ابتکار عمل در جامعه مدنی ایران وجود نداشته باشد. این فضا به موازات سرکوب دولتی و حکومتی هم به وجود میآید و توسط تندروهای مخالف جمهوری اسلامی سامان داده میشود.»
احمد مدادی، اما به زمانه می گوید که این فعالیتهای صنفی معلمان علیرغم تمام این فضاها و ناامیدیها جای تبریک دارد و «این امید و نگاه به داخل را در فعالیتهای مدنی تقویت میکند.» مدادی می گوید که «این تزریق امید به بدنه جامعه جای تبریک دارد و کار بزرگی فراتر از حوزه آموزش و پرورش و مسئله توسعه آموزشی است که باید قدر دانسته شود.»
نظرها
حمیده حسن زاده
امیدوارم با تلاش و پیگیری تمامی کارگران و معلمین به خواسته های برحقشان نائل آیند.با آرزوی موفقیت برای همه