قاچاق چوب و روند تخریب جنگلهای کُردستان
جنگلتراشی و قاچاق چوب در فقدان قوانین سختگیرانه در حال نابودکردن جنگلهای بلوط زاگرس است. شهرام موصلچی دراینباره با سه فعال محیط زیست کردستان گفتوگو کرده است.
شاید برخیها به دلیل بازتاب اخبار مربوط به آتشسوزیهای جنگلها و مراتع، چنین تصوری داشته باشند که نابودی بخشِ اعظم محیط زیست بیشتر در فصل گرم سال و صرفا به دلیل همین آتشسوزیهای گاه و بیگاه اتفاق میافتد و در دیگر فصول سال، خطری مواجه منابع طبیعی نیست.
اما با دنبال کردن رویدادهای زیستمحیطی به واقعیتی دیگر خلاف این تصور احتمالی، دست خواهیم یافت.
در کنار نبود نظارت و رسیدگی و معضل آتشسوزیهای سریالی در مناطق جنگلی زاگرس، خشکاندن، ریشهکن کردن درختان و آسیبرسانی به اکوسیستم حتی یک لحظه هم متوقف نشده است و در این سالها نابودی و از بین رفتن این مناطق به دلیل زغالگیری و آنچه به عنوان قاچاق بیرویه چوب خوانده میشود، شدت بیشتری نیز به خود گرفته است.
نابودی زیستگاه
از مدتها پیش انجمنهای فعال در حوزه محیط زیست تصاویر دردناکی از تخریب تدریجی مناطق جنگلی و قطع درختان بلوط برای تبدیل کردن آن به زغال و فروش و انتقال آن در شهرستانها به ویژه کلان شهرها منتشر میکنند.
بر اساس تحقیقات میدانی انجام شده توسط «سهرچاوه سروشتییهکانی کوردستان»، اکثر موارد قطع درختان و قاچاق چوب توسط افراد بومی منطقه صورت گرفته و با خودروهای سبک به مراکز خرید چوب که در کوچکترین شهرها نیز موجود و عموما به میدان چوبفروشی مشهور هستند، انتقال و در آنجا پس از انبار در ساعت شب و غیر اداری به سمت کارخانجات بزرگ و کلان شهرها بارگیری میشوند.
نهادهای مردمی از جمله انجمن “سبز چیا” مریوان به عنوان یکی از فعالترین انجمنهای زیستمحیطی در ایران بارها نسبت به بحرانیتر شدن وضعیت جنگلها هشدار و اعلام کردهاند تخریب گسترده جنگلها و زیستگاه کُردستان از “مرزهای فاجعه” عبور کرده است.
در این سالها نیز شماری از انجمنهای زیستمحیطی در کُردستان، به دخالت مستقیم گروهها و برخی از نهادهای دولتی که با برخورداری از قدرت، نفوذ و اختیار عمل بیشتر در این ویرانسازیهای زیستمحیطی نقش دارند، اشاره داشتهاند.
اما تاکنون برای جلوگیری از این وضعیت نه تنها هیچ گونه اقدام مثبت و بازدارندهای صورت نگرفته است، بلکه با تنگتر شدن بیش از پیش حلقه حفاظتی جنگلبانی و محدویتهای امنیتی بر سر راه انجمنهای زیستمحیطی و فعالان این حوزه برای حفاظت از جنگلهای زاگرس، قلع و قمع روزانه درختان جنگلی با اره برقی و قاچاق چوب به وسیله خودروهای شخصی و کامیونها به یک صحنه آشنا و اندوهبار برای مردم منطقه تبدیل شده است.
مسئولان منابع طبیعی استان کُردستان در سالهای اخیر بارها اذعان کردهاند که فشار بر جنگلها و باغات منطقه به دلیل طرح «تنفس جنگلهای شمال» زیاد شده است، اما فعالان محیط زیست به دلایل دیگری از جمله “تغییر کاربری، زمینخواری، افزایش فقر ناشی از مشکلات اقتصادی و ناکارآمدی قوانین موجود” اشاره میکنند.
فعالان محیطزیست معتقدند، بیتوجهی، قصور در انجام وظایف، ناکافی بودن امکانات و کارکنان و عدم پاسخگویی نهادهای ذیربط سبب شده تا در حجم وسیعی جنگلتراشی و قاچاق چوب با آگاهیِ عاملان تخریب از اینکه قوانین سفت و سخت و بازدارندهای وجود ندارد، به قوت خود ادامه داشته باشد.
زمانه برای بررسی بیشتر این موضوع با سه فعال محیط زیست در مریوان و پاوه، که طی سالهای گذشته همواره شاهد تخریب و قاچاق درختان جنگلی بودهاند، گفتوگو کرده است.
اهداف تخریبگران منابع طبیعی چیست؟
جنگلهای ایران که از به عنوان یکی از مهمترین ذخیرهگاههای طبیعی یاد میشود، با سرعتی بیشتر از سایر مناطق دیگر در حال نابودی است.
جنگلهای بلوط زاگرس علاوه بر قاچاق زغال و چوب، سالانه مساحت زیادی از آن در اثر آتشسوزی، جاده سازی، ساخت و ساز، زراعت، چرای بیرویه دام، حمله کرم جوانهخوار و گونههای انگلی مهاجم از بین میرود.
پیشتر «فرزاد علیزاده»، فعال محیطزیست در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفته بود:
«در ۷۰ سال گذشته هفت میلیون هکتار از جنگلهای زاگرس از بین رفته و فقط پنج میلیون هکتار جنگل در زاگرس باقی مانده است.»
همچنین گزارشها و بررسیهای اخیر سازمان جنگلها نشان میدهد در ۹۰ درصد آتشسوزیهای رخ داده در جنگلهای کشور، عامل انسانی «به عمد یا غیرعمد» موجب ایجاد آتش شده است.
در بخش ویلاسازیها، جادهسازیها، قاچاق چوب و خاک نیز عامل انسانی ید طولانی در نابودی مستقیم جنگلها و مراتع داشته است.
آشنا حسنزاده، فعال محیطزیست و از اعضای انجمن “ژیوای” پاوه در پاسخ به این پرسش که با چه اهدافی قطع درختان جنگلی جریان دارد، به زمانه میگوید:
قطع درختان علل گوناگونی دارد. در مواردی در نبود آموزش کافی و فرهنگسازی مناسب استفادههای شخصی و آنی میشود. در مواردی هم پس از زغالگیری جهت فروش یا استفاده در اختیار صاحبان خانه باغها و ویلاهایی که در سایه بیقانونی و هرج و مرج اداری ایجاد شدهاند، قرار میگیرد.
به گفته حسنزاده، در اغلب موارد با تخریب و قطع درختان جنگلی، راهی قانونی برای توجیه زمینخواری ایجاد میشود؛ به این صورت که بعد از گذشت چند سال از قطع درختان و شخمزدنهای فصلی، آن زمینها عملا بدون پوشش جنگلی زمینه را برای درخواست و توجیه طرحهای به اصطلاح باغبانی در اداراتی مانند منابع طبیعی و جهاد کشاورزی را مهیا میکنند.
این فعال محیطزیست همچنین میگوید در برخی موارد دیده شده که این تخریبهای جنگلی صرفا جهت فشار و به قصد انتقام از افرادی خاص یا فعالان زیستمحیطی انجام شده است:
در این سالها کسانی مانند شکارچیان یا زمینخواران که در راستای رسیدن به مطامع پلید خود با موانعی مانند انجمنها و فعالان زیستمحیطی مواجه میشوند در صدد انتقامجویی و ضربه زدن به طبیعت برمیآیند. معمولا زمینخواران و تخریبگران افراد صاحب نفوذ در دستگاههای اداری و امنیتی هستند و در سایه رانتهای ایجاد شده و با چراغ سبز و حتی راهنماییهای لازم در جهت دور زدن قانون توسط همین ادارات اقدام به تخریب منابع طبیعی و زمینخواری میکنند.
اما عرفان رشیدی، فعال محیطزیست و عضو سابق هیئت مدیره “سبز چیا” در اینباره به زمانه، میگوید در چند سال اخیر در غالب مناطق کُردنشین به ویژه در شهرستانهای مریوان و سروآباد به علت بالا رفتن قیمت انگور سیاه، تبدیل کاربری جنگلی به باغات انگور افزایش چشمگیری داشته است:
در محدوده شهرها تصرف و تغییر کاربری و قطعهبندی توسط متصرفان و فروش به عنوان زمین مسکونی به وضوح قابل مشاهده است. بعد از تنفس ۱۰ ساله به جنگلهای استانهای شمالی، سودجویان منابع طبیعی به جنگلهای زاگرس به ویژه در مریوان و سروآباد روی آوردهاند و حتی اینجا نوعی تجارت در جهت احداث و ساخت و ساز خانههای ویلایی شکل گرفته است.
سوزاندن چوبهای قطع شدە جهت تولید زغال، قطع درختان تنومند و ارسال از مریوان بە استانهای اطراف همچون همدان و آذربایجان غربی و دیگر مناطق ایران جهت تولید مبل و صنایع دستی و تبدیل مناطق جنگلی بە مناطق مسکونی و در سطحی وسیعتر تخریب و ریشەکن کردن جنگلها به منظور ایجاد باغهای انگور (انگور سیاە) از مهمترین اهداف نابودی جنگلهای کُردستان عنوان شده است.
محمد رحیمی، مدیر جهاد کشاورزی مریوان اردیبهشتماه ۱۴۰۰ با اعلام احداث ۳۰۰ هکتار باغ انگور جدید در مریوان، گفته بود:
«در مریوان ۲ هزار و ۷۰۰ هکتار باغات انگور وجود داشت که امسال با احداث این ۳۰۰ هکتار باغ سطح زیر کشت انگور در این شهرستان به سه هزار هکتار افزایش پیدا کرد.»
در طی چندسال گذشته با حمایتهای جهاد کشاورزی در بخش توسعه باغات انگور، سطح تخریبات جنگلها روز به روز بحرانیتر میشود.
فرهاد مولودی، فعال محیط زیست و عضو هیئت مدیره “سبز چیا” در این باره به وضعیت اقتصادی مسموم این روزهای کُردستان، عدم نظارت سازمانهای مربوطە (منابع طبیعی) و نبود عزمی راسخ در قوە قضایه اشاره میکند و میگوید نبود شعبه زیستمحیطی در دادگاهای استان شرایطی را ایجاد کردە که دست تخریبگران برای تخریب باز باشد، طوری که بدون هیچ ابایی در روز روشن با ارەهای برقی و انواع ابزارهای پیشرفتە اقدام به تخریب جنگلها و مراتع میکنند.
او همچنین به زمانه میگوید:
در حال حاضر باتوجە بە مقایسه هوایی در دورەهای متفاوت بیش از ۱٥۰۰ مورد تخریب در جنگلهای مریوان و سروآباد ثبت شده و سرعت تخریب با روندی باورنکردنی رو بە افزایش است.
در این میان وجود مشکلات معیشتی، فقر و بیکاری گسترده ساکنین و همچنین وجود جادههای فرعی فراوان که مسیر حمل و نقل حجم قابل توجهی از چوبهای قاچاق است، به روند تخریب جنگلها در سالهای گذشته شدت بیشتری داده است.
از رد پای سرمایهداران تا نقش سپاه پاسداران
اما چه اشخاص یا چه نهادهایی پشت این مساله قرار دارند که تاکنون پیگیری و تلاشهای انجمنهای محیطزیست برای کاستن و متوقف کردن قطع درختان و قاچاق چوب به سرانجام مشخصی نرسیده است؟
آشنا حسنزاده، در همین ارتباط میگوید رأی نهایی پروندههایی که اخیرا توسط منابع طبیعی و با پیگیریهای مردمی و انجمنهای مردم نهاد تشکیل شده بود، با روشهای مختلفی مانند ایجاد رعب و وحشت، تهدید فعالان مدنی و رشوه به مسئولان اداری و قضایی، در دادگاههای تجدید نظر به نفع متخلفان صادر شده است:
مشخصا سپاه پاسداران با حمایت اکثریت اینگونه افراد نقش فراوانی در افزایش این رویه داشته و دارد. ناگفته پیداست که نبود قانونی صریح و بازدارنده و فساد دستگاه قضا باعث گسترش روزافزون این تخریبها و زمینخواریها شده است.
مولودی، در همین ارتباط اما میگوید در نگاه اول به نظر میرسد کە دهقانان و کشاورزان روستایی کە زمین کافی جهت کشاورزی ندارند عامل این حجم از تخریبها هستند، اما با توجە بە مطالعات میدانی اعضای انجمن “سبز چیا” بیشتر زمینخوارن و تخریبگران، سرمایهداران و دلالان شهری هستند:
با توجە بە عدم کارایی سازمانها و ارگانهای مربوطه و همچنین رشد روزافزون تخریبها به نظر نمیرسد هیچگونه ارادەای جهت مقابلە با آن وجود داشته باشد. همچنین با توجه بە همپوشانی نقاطی کە در فصلهای خشک سال طعمە حریق میشوند و پدیده قطع درختان در نقاطی کە جریان دارد، میتوان بە این نتیجە رسید کە تخریبگران همان عاملان حریق در جنگلهای زاگرس هستند.
اخیرا اهالی روستای “کانیسانان” در مریوان و اسفند ماه ۱۴۰۰ شماری از شهروندان و کنشگران محیطزیست در شهرستان بانه در اعتراض به قطع گسترده درختان بلوط در این مناطق دست به تجمع اعتراضی زدند.
در همان اوایل اسفند ۱۴۰۰ تنها در یک اقدام ناگهانی حدود ۴۰۰ اصله درخت و ۱۳۰۰ نهال بلوط در منطقه گردشگری “سورین” بانه با «هدف توسعه باغات شخصی» قطع شد و همین امر اعتراضات مردمی را در آن منطقه به دنبال داشت.
فعالیتهای انجمنهای زیست محیطی
اما امروز به نسبت سالهای گذشته دغدغه و حساسیتهای مردمی نسبت به تخریب و نابودی منابع طبیعی و مخاطرات حیات آیندە بشر نیز افزایش یافته است و در این میان انجمنها و جنبشهای مردمی با فعالیتهای جمعی و آگاهیرسانی عمومی همواره نقش و مسئولیت مهمی را در راستای حفاظت بهتر از محیطزیست بر عهده داشتهاند.
رشیدی، در همین رابطه میگوید، انجمنهای زیستمحیطی در این سالها با برگزاری کلاسهای آموزشی و چاپ و توزیع بروشور، پوستر و ویژهنامههای زیستمحیطی در مناطق روستایی، برگزاری جلسات متعدد با مسئولان و تهیه تصاویر و گزارشهای مستمر از تخریب جنگلها و انتشار آن در شبکههای اجتماعی با هدف جلب توجه بیشتر به این بحران، فعالیت داشتهاند:
با توجه به اینکه در حال حاضر بنده عضو هیئت مدیره سبز چیا نیستم، از جزئیات اقدامات آینده آنها اطلاع دقیقی ندارم. اما بدون شک این اقدامات به تنهایی کارساز نبوده و میطلبد اقدامات جدیتر، عملیتر و رادیکالتری از سوی انجمنها و فعالان محیطزیست صورت گیرد و با برپایی تجمعهای اعتراضی و درخواست شفاف و نتیجهبخش از مسئولان، دستکم جلوی سرعت این وضعیت تخریبِ وحشتناک را بگیرند.
مولودی، اما به عنوان عضو هیئت مدیره “سبز چیا” با اشاره به برگزاری کلاسهای آموزشی در روستاها جهت مقابلە با تخریب و اطفاء حریق، آموزش در مدارس، ترویج فرهنگ حفاظت از محیطزیست در شبکەهای اجتماعی به صورت مداوم، کاشت نهال و دانههای بومی در ایام مناسب سال، اطلاعرسانی و آگاهسازی جامعە مدنی و سازمانهای مربوطه از وضعیت موجود، میگوید:
با توجە بە بیتوجهی سازمانهای حفاظت مربوطە و جسورتر شدن تخریبگران، انجمنهای زیستمحیطی بە تنهایی نمیتوانند سدی باشند کە جلو سیلاب تخریبها را بگیرند. این در حالیست کە این انجمنها در راستای حفاظت از محیط زیست شهیدان گران قدری همچون شهید شریف باجور، امید کهنە پوشی، مختار خندانی و پنج شهید دیگر را در سالهای اخیر تقدیم این آب و خاک کردەاند.
حسنزاده هم در این باره معتقد است که انجمنها همواره از تمام راههای ممکن برای مقابله پدیده شوم تخریب جنگلها بهره بردهاند:
راههای فرهنگی و آموزشی، گفتوگوی رو در رو با بسیاری از متخلفان، راهاندازی یا شرکت در کمپینهای مخالفت با قلع و قمع یا تخریب و تجاوزکاری حریم طبیعت بە گونەای کە در مراجع قضایی بە عنوان شاکی از طرف مردم حضور یافتەاند.
به گفته این فعال محیطزیست، دیدارها و جلسات چندین باره با مسئولان مربوطه و گوشزد کردن و یادآوری اینگونه تخریب و تجاوزها هیچگاه به نتیجه ملموس و روشنی نرسیده است: «حاصل این فعالیتها برای انجمنها و اعضای فعال آنها به جز مواردی بسیار کم، در بسیاری از مواقع منجر بە پروندەسازی و فشارهای گوناگون امنیتی و اجتماعی برای این کنشگران بودە است.»
حسنزاده میگوید، با این روشها نتایج چشمگیر و آنی گرفتە نمیشود:
اما شاید نکتە امیدوارکنندە افزایش آگاهی زیستمحیطی جمعی است کە میتواند در آیندە مانند مشکلات شکار بیرویە، قبیح شدن شکار و شکارچی نزد عموم مردم در سالهای گذشته، چشماندازی روشنتر را نشان دهد.
نظرها
نظری وجود ندارد.