مطبوعات غبارگرفته کُردستان
کنعان مختار- ارادهای وجود دارد که تنها منبع بازنمایی حقیقت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ایران را از دریچه مطبوعات تهران بازتاب دهد. وقتی محدودۀ نظارت کوچکتر میشود، نظارت سادهتر و دقیقتر هم میشود. در نتیجه زبان مطبوعات کشور همان زبان دولتمردان است: خنثی، هیجانآور، شادی بخش. بدون سرسوزن انتقاد. مشکلات مطبوعات استان کردستان در گفتوگو با برخی از روزنامهنگاران استان:
طبق آمار سامانه جامع رسانههای کشور (به روز شده در ١٠ تیر ١٤٠١) هماکنون در استان کُردستان ١١٥ رسانه دارای مجوز نشر موجود است که از این تعداد ٥٧ رسانۀ کاغذی و ٥٨ رسانه، الکترونیکی هستند. جدای از این آمار، ٢٣ درخواست در نوبت صدور مجوز نشر و در انتظار بررسی هیأت نظارت بهسرمیبرند. اما این کل ماجرا نیست.
مشکلات و معضلات پیش روی روزنامهنگاران نَفسِ نشریات را به تنگ آورده است. از آمار نشریات کاغذی تعداد اندکی از آنها (تنها چهار یا پنج نشریه!) دارای نظم انتشار هستند. مابقی هرچند ماه تعداد معدودی از یک شماره را تنها برای اداره کل ارشاد استان، در جهت جلوگیری از لغو مجوز نشر چاپ میکنند؛ چند نسخهای که با خبرهای منقضی و یادداشتهای کپی شده انبوه است. برای تهیۀ نسخههای از این نشریات به چند دکه مطبوعاتی در سنندج رفتم.
یکی از دکهدارها هفتهنامهای را نشانم داد. هفتهنامهای تنها در چهار صفحه با تاریخ انتشار چهار ماه پیش. وقتی پرسیدم نشریههای شهر فروش میروند؟ با لحنی شوخطبعانه در جواب گفت: «آره، به عنوان کاغذ باطله میفروشیم». قضیه را بیشتر جویا شدم، در آخر گفت:
«کلاً روزنامه و مجله خریدار نداره، مال تهران هم خیلی کم فروش میرود چه برسد به سنندج. راستش چیز خاصی نمینویسند. همهاش حرفای تکراری است که خودمون بهتر از اونا بلدیم. الان مثلاً آب آشامیدن سنندج مشکل زیادی داره، ولی هیچ روزنامه و مجلهای جرات نمیکنه دلیل این معضل را صادقانه بیان کند.»
نبود استقلال مالی و عدم توسعۀ سیاسی استان، اساسیترین مشکل مطبوعات استان کردستان است. بهزعم فعالان این حوزه از عدم توانایی در جذب کادر مجرب روزنامهنگار تا چاپ و شیوۀ توزیع نشریات، ارتباط مستقیمی به موانع اقتصادی و نیز عدم توسعۀ سیاسی استان دارد.
مجموعه یارانهای که تنها به چند نشریه استان تعلق میگیرد به اندازه یک نشریه محلی در استانی مانند اصفهان یا شیراز است. در استانی که بنیه اقتصادی ضعیفی دارد و حتی نمیتوان دو کارخانۀ درست و حسابی در آن یافت، نمیتواند متحمل آگهی برای نشریات شود. بنابراین اقتصاد نشریه به شدت ضعیف میشود و تنها به یارانههای دولتی دل خودش میکند. مشکل اقتصادی باعث شده تعدادی از بهترین نویسندگان و روزنامهنگاران استان دیگر در نشریات محلی قلم نزنند، چون نشریات قادر به تأمین هزینۀ آنها نبوداند خودشان یا قلمشان را به تهران کوچاندهاند.
بر اساس آمار ادارۀ کل ارشاد و فرهنگ اسلامی استان کُردستان، در سال ١٣٩٤، ٢٢ نشریه و در ششماه اولِ سال ١٣٩٩، ٢٨ نشریه به دلیل آنچه «عدم رعایت زمان انتشار» خوانده میشود لغو مجوز شدهاند. به گفتۀ کارشناسان و روزنامهنگاران، عدم رعایت زمان انتشار، تنها به معضلات و موانع مالی نشریات برمیگردد. با این همه موانع نشریات کُردستان تنها در اقتصاد آنها خلاصه نمیشود بلکه عدم توازن و رعایت اصول برابری سیاسی کشور، از اهمیت این دسته از نشریات کاسته است. در گزارش زیر عمدۀ مشکلات نشریات استان کردستان را در گفتوگو با فعالان این حوزه بررسی میکنیم.
اقتصاد وابسته
«اقتصاد نبض تپندۀ نشریات استان است»؛ این گفتۀ یکی از فعالان مطبوعاتی استان کردستان است. او که خود را لشکر یک نفره مینامد معتقد است نبود بنیههای مالی در مطبوعات استان، فعالان این حوزه را ناچار کرده تقریباً تمام امور مربوط به جمعآوری اطلاعات، نوشتن گزارش، خبر و حتی صفحهآرایی نشریات را با یک یا دو نفر رفع و رجوع کنند:
«به علت عدم درآمد کافی در نشریه، ناچارام تمام کارهای نشریه را خودم انجام دهم. راستش چاپ نشریه برایم درآمد آنچنانی ندارد که بخواهم صرف بخشهای متعدد آن کنم.»
به گفتۀ این روزنامهنگار نبود منابع مالی بهتبع موجب افت سطح روزنامهنگاری استان شده است. وقتی پرسیدم با بررسی نشریات سطح استان شاهد کمبود گزارشهای میدانی و تحقیقی در آنها هستیم و هر دو میدانیم گزارش روزنامهنگاری فصل ممیزی نشریات تخصصی است، آیا گزارشنویسهای حرفهای در استان وجود ندارند؟ گفت:
«در نبود منابع مالی نمیتوانیم روزنامهنگار حرفهای جذب کنیم. افراد حرفهای درآمدشان از روزنامهنگاری است، وقتی نشریات نمیتوانند هزینۀ سفر یک روزنامهنگار را برای تهیه گزارش تأمین کنند کاملاً طبیعیست یا گزارشی چاپ نشود یا اگر چاپ شود، گزارشی پشت میزی باشد، یعنی نویسنده تنها با اتکا به نوشتههای قبلی و از دور گزارشش را تنظیم کند، این هم میشود تکرار مکررات و جزئیات لازم گزارش میدانی را نخواهد داشت. حالا این بماند که اجازه نداریم هرچیزی را بنویسیم.»
او از شیوۀ ناعادلانه و غیر تخصصی اختصاص یارانۀ مطبوعاتی نیز گلایه داشت:
« مجموعه یارانهای که تنها به چند نشریه استان تعلق میگیرد به اندازه یک نشریه محلی در استانی مانند اصفهان یا شیراز است. در استانی که بنیه اقتصادی ضعیفی دارد و حتی نمیتوان دو کارخانۀ درست و حسابی در آن یافت، نمیتواند متحمل آگهی برای نشریات شود. بنابراین اقتصاد نشریه به شدت ضعیف میشود و تنها به یارانههای دولتی دل خودش میکند. متاسفانه شیوه اختصاص یارانۀ مطبوعات به شدت دارای مشکل است. وقتی نشریه به دلیل مشکل مالی از نظم انتشار برخودار نیست، یارانهاش را یا قطع میکنند یا کم میدهند. در واقع با دو سر مشکل روبرویم. از طرفی برای گرفتن یارانه و ادامه حیات نشریه باید مرتب چاپ شویم و از سوی دیگر، به دلیل موانع مالی نه میتوانیم منظم چاپ شویم و نه کادری مجرب را به خدمت بگیریم. متاسفانه مشکل اقتصادی باعث شده تعدادی از بهترین نویسندگان و روزنامهنگاران استان دیگر در نشریات محلی قلم نزنند، چون نشریات قادر به تأمین هزینۀ آنها نبوداند خودشان یا قلمشان را به تهران کوچاندهاند.»
مواردی مانند اختصاص ناعادلانۀ قدرت سیاسی، توسعۀ نابرابر اقتصادی، ضعف جامعۀ مدنی و عدم مجوز فعالیت به احزاب و سندیکاها، فضای بستۀ نقد را در استان کردستان بیشتر از مرکز تقویت کرده است. حتی اگر نشریۀ در استان از منابع مالی و مستقلی برخوردار باشد-که امکانش نیست- باز در نبود زیرساختهای توسعۀ سیاسی نمیتواند نشریه موفقی باشد. مطبوعات استان همیشه در معرض سانسور و حذف هستند. چراکه بیان واقعیتهای سیاسی و بازنمایی نیازهای مردم همیشه درمقابل خواستههای دولتمردان مرکزنشین بوده. بهنظر من سیاستهای رسانهای دولت کاملاً آگاهانه قصد تضعیف نشریات استان را دارد، نه تنها استان کردستان، بلکه هر استانی که به نوعی نمایندۀ پیرامون دربرابر مرکز کشور یعنی تهران محسوب میشود.
نبود زیرساختهای اقتصادی در استان کردستان نشریات را به آگهیهای دولتی وابسته کرده است. بهزعم یکی از سردبیران این نشریات همین وابستگی در نبود فعالیت بخش خصوصی باعث شده وجوه انتقادی روزنامهنگاری کردستان نیز کمرنگ شود:
« در کردستان بخش خصوصی بسیار ضعیف است و آن بخشی هم که فعال است اهتمامی به نشریات نمیدهد. ازاینرو نشریات به آگهیهای دولتی وابسته میشوند. آن دسته از مطبوعاتی که برای بقا وابستگی کامل به آگهیهای دولتی دارند خواسته و ناخواسته از اداراتی که به آنها آگهی دولتی میرسد انتقاد نمیکنند. بنابراین طبیعی ست به واسطۀ همین وابستگی، نشریات استان از رسالت اصلیشان که انتقاد و بازنمایی مشکلات مردم است دور شوند و نقشی در توسعه استان بازی نکنند.»
صحبتهای این سردبیر و تاکید بر عدم نقش مطبوعات در توسعۀ استان را میتوان در مقالۀ پژوهشی «بررسی جایگاه روزنامهنگاری توسعه در مطبوعات محلی» به قلم دکتر محمد مهدی فرقانی و ابراهیم محمد حسینی (منتشر شده در فصلنامۀ جامعه، فرهنگ و رسانه) نیز دید. آنها در این مقاله با تحلیل محتوای طیفی از نشریات استان کردستان به نتیجۀ «کم توجهی این رسانهها به روزنامهنگاری توسعه» رسیدهاند. اما یکی از نویسندگان مطبوعات کردستان معتقد است دلیل کم توجهی به روزنامهنگاری توسعه عمدی نیست و ریشهاش به موانع و محدودیتهای سیاسی استان برمیگردد.
محدویتهای سیاسی
این نویسنده معتقد است نابرابری ساختاری که بین مرکز و پیرامون ایران وجود دارد مطبوعات استان را کاملاً به حاشیه رانده. او میگوید:
«مواردی مانند اختصاص ناعادلانۀ قدرت سیاسی، توسعۀ نابرابر اقتصادی، ضعف جامعۀ مدنی و عدم مجوز فعالیت به احزاب و سندیکاها، فضای بستۀ نقد را در استان کردستان بیشتر از مرکز تقویت کرده است. حتی اگر نشریۀ در استان از منابع مالی و مستقلی برخوردار باشد-که امکانش نیست- باز در نبود زیرساختهای توسعۀ سیاسی نمیتواند نشریه موفقی باشد. مطبوعات استان همیشه در معرض سانسور و حذف هستند. چراکه بیان واقعیتهای سیاسی و بازنمایی نیازهای مردم همیشه درمقابل خواستههای دولتمردان مرکزنشین بوده. بهنظر من سیاستهای رسانهای دولت کاملاً آگاهانه قصد تضعیف نشریات استان را دارد، نه تنها استان کردستان، بلکه هر استانی که به نوعی نمایندۀ پیرامون دربرابر مرکز کشور یعنی تهران محسوب میشود.»
مرکز-پیرامون نه تنها برای روزنامهنگاران بلکه برای آحاد مردم ایران مشکل آفرین بوده است. تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی کشور در تهران موجب شده بخش عظیمی از پتانسیلهای شهرستانها به حاشیه رانده شود و با نگاهی تقلیلگرایانه به آنها نگریسته شود. این روزنامهنگار چارۀ چنین مشکلی را در توجه کامل و کافی به استانهای کشور میداند. او که با واژۀ «محلی» برای نشریات کُردی مخالف است میگوید:
«برچسپ محلی، واژهای ست که نشریات استانی را ناخواسته چند درجه تقلیل میدهد. محلی یعنی مشکلی که در آن بازنمایی میشود به سطح کلان کشور مربوط نیست پس رسمیت چندانی ندارد و میتوان پشت گوشش انداخت. البته این واژۀ محلی برای نشریات کُردی، درجه تقلیل را چندبرابر استانهای دیگر هم میکند. پوشش خبری نشریات کُردی گاه در سطح کُردهای ساکن در محدودی جغرافیایی ایران نمیماند و وجهۀ برون مرزی به خود میگیرد. ما در این نشریات به وضوح مواردی را شاهدیم که مثلاً دربارۀ کُردهای اقلیم کردستان عراق یا سوریه صحبت میشود، دقیقاً مثل نشریات مرکز. حتی در بسیاری موارد تحلیلی که نشریات کُردی از روابط سیاسی-اقتصادی منطقه ارائه میدهند واقعگرایانهتر از نشریات تهران است. نزدیکی به مرزهای اقلیم کردستان، هویت و دغدغههای مشترک، شناخت زبان و فرهنگ و... همه باعث میشود نشریات کُردزبان مسائل منطقه را بهتر از نشریات تهران بازنمایی کنند. با این حساب چرا باید محلی و دسته چندم تلقی شوند.»
قدرت مرکزی با تراشیدن موانع اقتصادی و سیاسی برای نشریات خارج از تهران، میخواهد آنها را از رونق بیندازد و کمرنگشان کند-که متاسفانه موفق هم شده است. با کمرنگ شدن این نشریات، تنها منبع بازنمایی حقیقت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره کشور تبدیل میشود به مطبوعات تهران. وقتی محدودۀ نظارت کوچکتر میشود، نظارت سادهتر و دقیقتر هم میشود. در نتیجه زبان مطبوعات کشور همان زبان دولتمردان است! خنثی، هیجانآور، شادی بخش. بدون سرسوزن انتقاد.
عدم رسمیت از سوی رسانههای مرکز مشکل دیگریست که این نویسنده بدان اشاره میکند. وی در توضیح شیوۀ برخورد رسانههای پایتخت با رسانههای استانی میگوید:
«رسانههای مرکز همیشه توهم خودبرتربینی را به نسبت ما دارند، انگار هر تیتری آنها بزنند واقعیتر از تیتر ما است. درواقع این توهم خودبرتربینی، چالهایست که قدرت سیاسی مرکز برای مطبوعات پایتخت کنده. قدرت مرکزی با تراشیدن موانع اقتصادی و سیاسی برای نشریات خارج از تهران، میخواهد آنها را از رونق بیندازد و کمرنگشان کند-که متاسفانه موفق هم شده است. با کمرنگ شدن این نشریات، تنها منبع بازنمایی حقیقت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره کشور تبدیل میشود به مطبوعات تهران. وقتی محدودۀ نظارت کوچکتر میشود، نظارت سادهتر و دقیقتر هم میشود. در نتیجه زبان مطبوعات کشور همان زبان دولتمردان است! خنثی، هیجانآور، شادی بخش. بدون سرسوزن انتقاد.»
با توجه به گفتههای فعالان رسانهای استان کُردستان حل مشکلات اقتصادی و سیاسی مطبوعات در گروه برون رفت از نگاه تقلیلگرایانۀ مرکز-پیرامون است. قانونگرایی برابر، تقویت جامعۀ مدنی، مشارکت طیفهای مختلف سیاسی، توسعۀ زیرساختهای اقتصادی، تقویت روابط استانها با پایتخت و زدودن نگاه امنیتی به کُردستان، میتواند چارهای بر مشکلات رکن چهارم دموکراسی در این استان باشد.
نظرها
نظری وجود ندارد.