تبعیض، کلیدواژه کنکور در ایران؛ صندلیهای خالی شده را چه کسانی پر میکنند؟
تقلب گسترده در آزمونی به بزرگی آزمون سراسری، بسیاری از جوانان را از آینده تحصیلیشان ناامید کرده است. این در حالیست که حتی پخش گسترده خبر تقلب هم نتوانسته مسئولان را به انجام پژوهشی رسمی و کارساز در این زمینه وا دارد.
سال ۱۴۰۰، در همین روزها یک کارزار مجازی در اینستاگرام و واتساپ شکل گرفت که گستره انتشارش در حد دنبالکنندگان فارسی زبان و منشأ آن استان کهگیلویه و بویراحمد بود. پیام روشن آن کارزار این بود: کنکور را سالم برگزار کنید!
ماجرا از زمانی آغاز شد که بر اساس شنیدهها، تقلب گستردهای در فروش سوالات آزمون سراسری در این استان شکل گرفته بود. روزنامه اعتماد در گزارشی، از فردی به نام مرتضی از روستای [...] در استان کهگیلویه و بویراحمد نوشت که آخرین بار ۱۴ سال پیش کنکور داده و نتوانسته بود وارد دانشگاه شود اما در سال ۱۴۰۰ توانسته بود به رشته دندانپزشکی راه پیدا کند.
بر اساس همین گزارش، کار به گرفتن آزمون دوباره از داوطلبان اینچنینی کشید اما با مداخله نمایندگان مجلس، داوطلبان مورد نظر به دانشگاه بازگشتند.
نمیتوان با قطعیت گفت مرتضی و داوطلبانی چون او که سال گذشته وارد دانشگاه شدهاند، متقلباند اما وقتی شواهدی از این دست پیدا میشود، شائبه آسیبپذیر بودنِ امنیت و سلامتِ آزمون تقویت میشود.
امسال اما این تخلفها آنقدر گسترده بود که حتی شائبه ابطال کنکور قوت گرفت.
سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی پس از درز خبر لو رفتن گسترده سوالات کنکور گفت:
«وضعیت آموزش در کشور به گونهای نیست که بتوانیم امروز کنکور را به صورت کلان حذف کنیم اما پایین آوردن تأثیر کنکور و در نظر گرفتن سوابق تحصیلی، خود بخشی از همان روند حذف است.»
خضریان حتی از ابطال کنکور سخن به میان آورد:
«در صورتی که نتیجه رسیدگی به این موضوع ثابت کند آنقدر تقلب گسترده بوده که این کنکور دیگر قابل ارزیابی به عنوان یک مبنای پذیرش دانشجو برای دانشگاه نیست، ابطال میشود.»
این در حالیست که بسیاری از کارشناسان حوزه آموزش از سالها پیش کنکور سراسری را به عنوان زمینهای برای ناعدالتی، بایسته حذف میدانند اما وزیر علوم، روز ۹ تیر ماه امسال در گفتوگو با صدا و سیما آب پاکی را روی دست این کارشناسان ریخت:
«حذف کنکور مقدور نیست. علتش این است که ما داوطلبانی داریم با معدل ۲۰ که همه، متقاضی رشتههای پرطرفدار هستند. برای تفکیک آنها راهی جز گزینش از طریق کنکور نیست.»
کنکور، تبعیض و نابرابری
محسن ص، هفت سال در کنکور شرکت کرده و آخرین بار موفق به قبولی در رشته نمایش در دانشگاه هنر شده. به گفته او، نمیتوان ۱۰۰ درصد مطمئن بود کسی که ۱۴ سال از آزمون سراسری دور بوده، متقلب است:
«رابطههایی وجود دارد که میتوان ردش را در مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس پیدا کرد اما به نظر من متهم کردن چند پذیرفته شده، یکجور رد گم کردن است تا نگاهها از تخلفات گستردهتر منحرف شود.»
به نظر محسن، تخلفات گستردهتر را میباید در «مافیای کنکور» پیدا کرد:
«خیلی از طراحان سوالات کنکور استادان مؤسسههای آمادگی برای کنکورند. این یعنی تبعیض، یعنی کسی که پول دارد میتواند شاگرد استادی باشد که سوالات کنکور را طراحی میکند.»
این گفته محسن البته میتواند ۱۰۰ درصد درست نباشد چون شواهدی نیز وجود دارد که طراحان سوال، «استادان دانشگاه» هستند و نکته جالب اینکه بعضی وقتها از تغییرات کتابهای درسی بیخبرند و سوالات نامرتبط را از بانک سوالات حذف نمیکنند. برای همین گاهی سوالی در کنکور میآید که در کتابهای درسی نیست.
مسائل اقتصادی اما در پذیرش آزمون سراسری و نابرابریهای مشهود در آن نقشی تعیینکننده دارد.
بر اساس پژوهشی که فروردین ۱۴۰۰ و از سوی معاونت برنامهریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش انجام گرفته، توزیع رتبههای برتر کنکور در انواع مدارس کشور شدیداً نابرابر است:
«مدارس استعدادهای درخشان با داشتن ۳/۵ درصد جمعیت دانشآموزی پایه دوازدهم، ۳۹ درصد رتبههای زیر سه هزار کشور را به خود اختصاص دادهاند (یعنی ۱۱ برابر سهم جمعیت دانشآموزی خود).»
در این گزارش تأکید شده است:
«مدارس نمونهدولتی با داشتن ۲۴/۵ درصد از رتبهها در قبال ۹ درصد جمعیت، در حدود سه برابر سهم خود از جمعیت دانشآموزی، رتبه برتر به دست آوردهاند. مدارس غیردولتی با داشتن ۱۹ درصد از رتبهها در قبال ۱۹ درصد جمعیت، تقریباً متناسب با جمعیت دانشآموزی خود عمل کردهاند. مدارس هیأت امنایی با داشتن شش درصد از رتبهها در قبال ۱۰ درصد جمعیت و مدارس شاهد، با داشتن دو درصد از رتبهها در قبال پنج درصد جمعیت، متناسب با نصف سهمشان از جمعیت دانشآموزی پایه دوازدهم، رتبه زیر سه هزار داشتهاند. »
نکتهای که نشاندهنده تبعیض در آزمون سراسریست، سهم مدارس عادی دولتی از رتبههای زیر سه هزار کشور است که در گزارش معاونت برنامهریزی و توسعه منابع، ۱۰ درصد ذکر شده در حالی که ۵۴ درصد جمعیت دانشآموزی پایه دوازدهم را در بر میگیرند (یعنی معادل ۰/۲ سهم خود از جمعیت دانشآموزی).
نبرد نابرابر
به نظر سوده، دانشآموخته ریاضی محض، تبعیض و نابرابری در کنکور، برخی دانشآموزان مناطق محروم را وارد نبردی نابرابر میان فقر و ثروت میکند:
«من خودم در یک مدرسه نمونهدولتی درس خواندهام. خیلی خوشحال بودم که مدرسهام عالی و معلمانم ممتازند. وقتی وارد دانشگاه شدم، یک همکلاسی داشتم که از بندر کُنگ استان هرمزگان آمده بود. اسمش مائده بود. فکر میکنم هیچ وقت کسی را ندیدهام که مثل او سختکوش باشد. مائده خیلی سختکوش بود اما پیش از کنکور، به نظرم او در برابر فقر پیروز شده بود. »
بر اساس اطلاعات درج شده در دفترچه آزمون سراسری ۱۴۰۱ (کنکور امسال)، ۲۵ درصد ظرفیت پذیرش دانشگاهها به داوطلبان دارای سهمیه منطقه یک، ۳۵ درصد ظرفیت به داوطلبان دارای سهمیه منطقهی دو و ۴۰ درصد باقیمانده به داوطلبان دارای سهمیه منطقه سه اختصاص دارد.
این سهمیهبندی تلاشیست غیرمؤثر برای «برقراری عدالت» در آزمون سراسری تا بلکه بتواند کیفیت آموزش نه چندان مطلوب در شهرهای کمبرخوردار را کمرنگ کند.
عباس، اهل روستای باغچُق بجنورد است. بر اساس سهمیهبندی مناطق، بجنورد سهمیه منطقه دو دارد. او میگوید که به لطف یک آدم خیر که در شهرشان کتابفروشی دارد، توانسته در کنکور قبول بشود:
«او علاوه بر در اختیار گذاشتن کتابهای آزمون سراسری و نمونه سوال، روش مطالعه با کارت را هم به من یاد داد تا بتوانم حافظهام را تقویت کنم. ما باید جزو سهمیه منطقه سه میبودیم اما شهر ما متأسفانه در منطقه دو است.»
عباس در ادامه میگوید:
«این شانس نصیب من شد که معلمی خوب داشته باشم اما خیلی از همکلاسیهایم نتوانستند این سد را پشت سر بگذارند.»
تقلب گسترده در آزمونی به بزرگی آزمون سراسری اما خیلی از داوطلبان را ناامید میکند. این در حالیست که حتی پخش گسترده خبر تقلب هم نتوانسته برخی مسئولان را به پژوهشی رسمی و کارساز در زمینه ریشهیابی آن وا دارد.
شکوفه عبدالحسینی، جامعهشناس، به زمانه میگوید:
«در مقیاسی بزرگتر اگر به ماجرای فروش سوالات آزمون سراسری دقت کنیم، در مییابیم برای خانوادههایی که تمکن مالیِ خرید سوال داشته و فرزندشان را از این طریق به دانشگاه فرستادهاند، این سرآغاز یک (اگر نگوییم فاجعه) چالش بزرگ است چون داوطلبی که آماده نیست، در دانشگاه با مشکل روبهرو خواهد شد و در آنجا هم متوسل به تقلب میشود. این مسلما در کار و شغل آیندهاش هم تأثیر منفی میگذارد. نتیجهاش میشود همین که میبینید؛ آدمها سر جای خودشان نیستند.»
او معتقد است کنکور از زمان فراگیری و پاندمی کووید-۱۹ بیشتر به سمت ناسالم بودن رفته است:
«تا پیش از آن کنکور سالمتر برگزار میشد؛ گرچه روند تقلب در سالهای اخیر چشمگیر و قابل توجه بوده است. این را هم بگویم که سال ۸۳ تیم طراح سوالات فیزیک به اتهام فروش سوالها دستگیر شدند و جالب اینجا بود که سوالها تقلبی بود اما اعضای آن تیم حکمهای سنگین گرفتند.»
یک میلیون و ۴۸۹ هزار و ۲۲۰ نفر داوطلب و دو هزار و ۵۰۰ دانشگاه
سیکل فاسد مربوط به تحصیلات دانشگاهی اما تا پیش از این هم وجود داشت؛ البته بیشتر به شکل خرید مدرک دانشگاهی. مسئولان زیادی هستند که با عناوینی چون دکتر معرفی شدهاند و میشوند اما بعضا لو رفته است که مدرکشان تقلبیست.
هادی از پنج سال پیش برای تحصیل به مالزی رفته و در آنجا فیزیوتراپی میخواند. او یک مورد متفاوت است!
بر اساس گفتههایش، او دانشآموز دبیرستان البرز و جزو رتبههای اول آزمونهای پیش از کنکور بوده اما به محض ورود به سالن کنکور دچار اضطراب شدید شده، فریاد کشیده و بیهوش به بیمارستان منتقل شده است. او در آن سال کنکور را از دست داده و پدر و مادرش هم تصمیم گرفتهاند او را به دانشگاهی در یک کشور دیگر بفرستند.
هادی میگوید:
«اگر نمیتوانید کنکور را حذف کنید اقلا اینقدر بزرگش نکنید. هنوز هم برای من کنکور یک هیولاست که با کابوس سراغم میآید. من روزی که داشتم میرفتم امتحان بدهم در تمام دقایق پیش از کنکور به پولهایی فکر میکردم که بعضی پدر و مادرها برای قبول شدن فرزندشان در کنکور خرج کرده بودند. برای همین شانس خودم را خیلی کم میدانستم.»
او اعتقاد دارد کشف وسایل الکترونیک و مخابراتی و دستگیری کلیدزنها که خارج از سالن کنکور پاسخها را به داوطلبان میرسانند و همینطور انواع تقلبها در کنکور امسال، یک «شوآف» است تا ذهنها را از تخلف گسترده سازمانی منحرف کنند:
«وقتی نماینده مجلس وارد بازی میشود، یعنی دیگر خرید مدرک "دمُده" شده و باید به فکر خرید جایگاه در دانشگاه بود.»
از دید هادی، کنکور به خودی خود هیولا نیست بلکه سیاستهای نادرست حاکم بر آن، از این امتحان سراسری هیولا ساخته است:
«اینجا هم کسی که پولدارتر است یا با خرید سؤالات یا با خرید استاد، یا با هر روش دیگری که با پول شدنیست، موفقتر است.»
بنا بر آخرین گزارش مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی وزارت علوم، دو هزار و ۴۶۸ دانشگاه در کشور وجود دارد که از این میان ۵۳۰ واحد سهم دانشگاه آزاد (-اسلامی) است، ۳۰۹ مؤسسه غیرانتفاعی، ۱۷۰ مرکز فنی-حرفهای، ۴۶۶ مرکز پیام نور، ۹۵۳ واحد علمی-کاربردی و ۱۴۱ دانشگاه دولتی (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) که در ۳۱ استان کشور ثبت شدهاند.
در ۲۰ سال گذشته با گسترش دامنه فعالیت دانشگاههای گوناگون، انتظار میرفت درجه تب کنکور پایین بیاید اما نه تنها تنور رقابت سرد نشد بلکه این نبرد به شکلی دیگر خود را نشان داد:
رقابت در خرید سوالات کنکور، هجوم به مدرسههای نمونه، چاپ کتابهای کنکور در رنگهای مختلف، برگزاری آزمونهای پیش از کنکور و .... اتفاقی که با وجود تعداد بسیار دانشگاه در ایران، برخی خانوادهها را وادار میکند ۵۵۰ میلیون تومان هزینه کنند؛ برای خرید سوالات.
صندلیهای خالی شده و متقاضیان جدید
ک. نادری، معلم خصوصی ریاضی نگاهی کاملا متفاوت به مقوله کنکور دارد. تمامی شاگردانی که او به آنها درس میدهد، شاگردان ممتاز هستند و اصلا نیاز به تقلب و خرید سوالات ندارند. به گفته او آنها اصولا خیلی درس میخوانند و فشار خانوادهها هم آنقدر زیاد است که این داوطلبان را با انگیزه بیشتری سر جلسه امتحان میفرستد.
او میگوید:
«من شاگردی داشتم که با آخرین نفری که در رشته مورد نظرش قبول شده بود، هزار نفر فاصله داشت. در همان رشته هزار و ۸۰۰ نفر به عنوان متخلف اخراج شدند اما شاگرد من جای آنها را نگرفت.»
او این پرسش را مطرح میکند که اگر این تعداد آدم متقلب از رفتن به دانشگاه بار میمانند چه کسانی صندلیهای خالیشدهی آنان را اشغال میکنند؟
این پرسش جای تأمل بسیار دارد: آیا نحوه فعالیت آموزش عالی آنقدر دقیق هست که اجازه ندهد برخی افراد بدون کنکور بر صندلی دانشگاه بنشینند؟
علاوه بر آن به نظر خانم نادری، اجحاف بزرگ در سهمیهبندی ایثارگران، خانواده شهدا و مناطق رخ میدهد:
«من کسی را میشناسم که درس ادبیات را ۱۳ درصد زده بود اما با یکی از این سهمیهها رفت و روی صندلی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران نشست. رتبه یک سهمیه خانوادهی شهدا، معادل رتبه ۱۰ هزار در منطقه یک است. رتبه یک منطقه دو، رتبه بالای ۳۰۰ در منطقه یک است. به نظر شما اینجا در حق بچههای منطقه یک اجحاف نمیشود؟»
او دانشآموزی داشته که بدون سهمیه و تنها با صرف هزینه برای معلمان خصوصی، توانسته با رتبه ۱۷ در دانشگاه شریف قبول بشود:
«آنها حدود ۴۰۰ میلیون تومان خرج کردند تا فرزندشان را به دانشگاه برسانند. برای همه درسهایش معلم خصوصی گرفتند. فقط حدود ۱۰۰ میلیون تومان به من دادند برای ریاضی. پدرش به من گفت خانم نادری فکر میکنم که برای پسرم یک ال-۹۰ خریدهام.»
به نظر این معلم خصوصی، اجحاف گسترده و نابرابری تعیینکننده در سهمیهبندی رخ میدهد. به گفته او در میان داوطلبان کنکور، کسی بیچاره است که نه سهمیه دارد و نه پدر و مادر پولدار؛ یعنی بچههایی که در تهران و شیراز و اصفهان و ... درس میخوانند و از طبقه متوسط و ضعیف جامعه هستند.
بر اساس بخشنامه برگزاری کنکور، ۲۵ درصد از ظرفیت هر رشته-محل به جانبازان (بالای ۲۵ درصد)، همسر و فرزند جانبازان ۲۵ درصد و بالاتر، آزادگان و فرزندان و همسران آنان و همچنين فرزندان و همسران شهدا اختصاص پیدا میکند (سهمیه ۲۵ درصدی). مشمولان جدید سهمیه ایثارگران که همان جانبازان زیر ۲۵ درصد، همسر و فرزندان آنها، همسر و فرزندان رزمندگان با حداقل شش ماه حضور داوطلبانه در جبهه هستند، پنج درصد از ظرفیت دانشگاهها را به خود اختصاص میدهند (سهمیه پنج درصدی).
با گذشت ۳۳ سال از پایان یافتن جنگ، هنوز این سهمیهها در پذیرش آزمون سراسری اعمال میشود.
خانم نادری میگوید:
«مسئولان اگر میخواهند کنکوری سالم و بدون تبعیض برگزار کنند، دستکم سهمیه ناعادلانه ایثارگران و خانواده شهدا را حذف کنند و نگاهشان به اصلاح شیوههای برگزاری باشد تا مافیای کنکور نتواند باعث پایمال شدن حق دانشآموزان کوشا باشد.»
کنکور عدالتمحور
پس از درج خبر لو رفتن سوالات کنکور در رسانهها، عدهای از داوطلبان نامهای را به عبدالرسول پورعباس، رئیس سازمان سنجش نوشتند و به صورت مجازی پای آن را امضا کردند.
در این نامه آمده است:
«با توجه به اینکه شما و تمام مسئولان ذیربط اطمینان داده بودید کنکوری عدالتمحور خواهیم داشت، متأسفانه بر خلاف اظهارات شما، تقلبهای گستردهای حین و پیش از آزمون صورت گرفت که جای هیچ شبههای [درباره تقلب] برای ما جوانان کوشا و زحمتکش این کشور که کنکور را تنها راه نجات آینده خود و پیشرفت برای خود میدانیم [باقی نگذاشت]. از شما خواهشمندیم در جهت برقراری عدالت، کنار ما بایستید ....»
آیدا که او هم این نامه را امضا کرده میگوید:
«فکر نکنم این نامه اثری داشته باشد چون برای دولت هم هزینه مادی دارد و هم باعث آبروریزیست. من نامه را امضا کردهام اما به نظرم ادبیاتش کمی سادهانگارانه است.»
در بخش دیگری از این نامه آمده است:
«ما میدانیم که برگزاری آزمون مجدد هزینههایی را در پی خواهد داشت اما این را بدانید که اگر کنکور تجربی ۱۴۰۱ ابطال نشود، در آیندهای نه چندان دور بهخاطر فاجعههایی که این جماعت متقلب و راحتطلب رقم خواهند زد، مجبور خواهید شد تمام بودجه کشور را صرف جمع کردن حوادث و فجایع کنید! خواهشمندیم یک بار برای همیشه به چنین تقلبهایی خاتمه داده، این کنکور را ابطال نموده و یک بار دیگر برگزار کنید. طبیعتاً کسی که مطالعه کرده باشد، برگزاری آزمون مجدد برایش ناخوشایند نخواهد بود.»
با وجود این آیدا تأکید میکند که او خودش استرس زیادی دارد:
«من که حاضر نیستم دوباره همین امسال با این فاصله کم کنکور بدهم.»
از نظر پژوهشگران معاونت برنامهریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش، تفاوت بسیار شدید در کیفیت ارائه خدمات آموزشی در انواع مدرسههای زیر پوشش نظام آموزش و پرورش کشور، منشأ بروز این بیعدالتیهاست.
آنها این پرسشها را مطرح میکنند که چرا کیفیت آموزش در مدرسههای دولتی-عادی به گونهایست که دانشآموزان این مدرسهها توانایی رقابت علمی را با دانشآموزان سایر مدرسههای کشور ندارند و اینکه چه تمهیداتی برای ارتقای کیفیت آموزش در مدارس دولتی-عادی باید اندیشیده شود؟
پرسش دیگر و اساسیتر هم این است که فارغ از بحث کنکور، آیا آموزشها در مدارس ایران، مهارت کافی را به دانشآموزان برای ورود به جامعه میدهند؟
نظرها
همتی
قبل انقلاب دلار هفت تومن بود و پاسپورت ایرانی اعتبار داشت. کنکور قبول نمی شدید، چمدون را بر می داشتی می رفتی یک کشور دیگه که هم دانشگاه بهتر بود و هم بدبختی کنکور نداشتی. اون بیشعورایی که ریختن تو سفارت آمریکا و گند زدن به زندگی ما الان جواب بدن که ما را تو ایران زندانی کردی و یا باید بریم سربازی و یا دانشگاه و یا بیکار بچرخیم. شماها که عرضه نداری دانشگاه را برای همه رایگان کنی بیخود کردی اقتصاد را به گند کشیدی پاسپورت ما را بی ارزش کردی و ما را تو ایران زندانی کردی؟ مگه من ریختم تو سفارت آمریکا که باید تاوان مشتی دانشجو احمق را بخورم؟