دستاندازهای حکومت در مسیر اشتغال زنان؛ از حقوق نابرابر تا حجاب اجباری
مقامهای حکومت ایران همواره ادعا میکنند که در بحث اشتغال و توزیع مسئولیتها به توانایی افراد توجه میکنند بااینحال شواهد آشکار میکند که نگاه جنسیتی به مقوله اشتغال در طول چهار دهه گذشته بسیاری از زنان را از دستیابی به موقعیت شغلی که شایستگی آن را دارند، محروم کرده است.
بیش از ۴۰ سال از تصویب و اجرای «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» و نزدیک به هفت سال از تصویب «دستور کار جهانی ۲۰۳۰ برای توسعه پایدار» میگذرد، درحالیکه بسیاری از کشورهای جهان با پیوستن به این دو پیماننامه جهانی، برای برقراری تساوی جنسیتی تلاش میکنند، جمهوری اسلامی ایران از پذیرش هر دو معاهده به دلیل مغایرت با اصول «شرع مقدس» خودداری کرد تا تبعیض سیستماتیک علیه زنان را با قدرت و شدت بیشتری ادامه دهد؛ زنان در ایران با انواع نابرابریها مواجهاند و یکی از مهمترین وجوه آن، تبعیضهای مرتبط با اشتغال است. قوانینی که به صورت هدفمند خانهنشین کردن زنان را هدف قرار داده و محرومیتها و ممنوعیتهایی که محیط کار را برای زنان به جهنم تبدیل میکنند، امنیت شغلی نیمی از جمعیت ایران را به مخاطره انداخته است.
نرخ بیکاری زنان؛ ایران در قعر جدول شکاف جنسیتی
بر اساس آمارهای رسمی نرخ بیکاری زنان در ایران دو برابر مردان و حدود ۱۰ درصد است. نرخ مشارکت اقتصادی آنان نیز از ۱۲ درصد عبور نمیکند. گزارش مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۹ نشان میدهد که از حدود ۳۲ میلیون نفر جمعیت زنان بالای ۱۵ سال ایران، حدود چهار میلیون نفر آنان جویای کار یا شاغلاند و از همین تعداد هم بالغبر ۶۰ درصد آنان در بازار کار غیررسمی فعالیت دارند.
این آمار بهوضوح وضعیت اشتغال زنان در ایران را آشکار میکند. مطابق با گزارش اخیر مجمع جهانی اقتصاد رتبه ایران از نظر جمعیت فعال زنان، صدوپنجاهودوم از میان ۱۵۰ کشور جهان است.
مجمع جهانی اقتصاد که تاثیر شکافهای جنسیتی در اقتصاد و توسعه پایدار را بررسی میکند در گزارش اخیر خود ایران را از نظر شکاف جنسیتی و مشارکت اقتصادی زنان نیز یکی از بدترین کشورها معرفی کرد بهطوریکه از این نظر هم جایگاه ایران در قعر جدول و در رتبه ۱۵۰ است. درحالیکه برخی کشورهای همجوار ایران با مشارکت دادن زنان در بازار کار و ایجاد فرصتهای شغلی برای آنان موفق شدهاند رتبه خود را ارتقا دهند.
قوانین حکومت و جامعه مردسالار روبهروی زنان
شیرین زنی ۳۷ ساله است. حدود سه سال پیش از همسرش جدا شد، حاصل ۱۷ سال زندگی مشترک، یک دختر ۱۵ ساله است که شیرین این روزها برای تامین هزینههای زندگی او با چالشهای جدی مواجه است. وقتیکه ۲۰ ساله بود و در رشته پرستاری تحصیل میکرد، ازدواج کرد. همسرش وضع مالی خوبی داشت و با همین توجیه پس از پایان تحصیلات، شیرین را از کار کردن منع کرد:
«به او میگفتم من درس خواندم که کار کنم ولی میگفت تو نیاز مالی نداری و باید بمانی خانه و از بچه نگهداری کنی. همیشه آخر این بحثها دعوا راه میافتاد. چند باری هم دعوا بالا گرفت و پای بزرگترها وسط کشیده شد اما همه از او دفاع میکردند و میگفتند مگر چیزی کم داری که میخواهی کار کنی؟»
شیرین دستآخر مقاومت را کنار گذاشت، بهتدریج به یک زن خانهدار تبدیل شد که مهمترین تفریح و سرگرمیاش، مهمانی دادن بود. در یکی از همین مهمانیها متوجه رابطه پنهانی همسرش با یکی از دوستان شد. نتوانست تحمل کند و طلاق گرفت:
«هنوز از ترومای خیانت خلاص نشده بودم که به خودم آمدم و دیدم اگر کار نکنم خودم و دخترم گرسنه میمانیم. پدرم که همیشه پشت همسرم میایستاد و موافق کار نکردن من بود، پولی نداشت که از من حمایت کند گفت خودت برو کار کن. حالا من مانده بودم و مدرکی دانشگاهی که سالها خاک خورده بود. هیچ حرفهای بلد نبودم. یکی از دوستانم به من کمک کرد، کاشت ناخن یاد گرفتم ولی تا برسم به جایی که از این شغل درآمد داشته باشم، خیلی رنج کشیدم. الان اگر دخترم بخواهد ازدواج کند، داشتن شغل را به عنوان شرط اصلی در عقدنامهاش میگذارم.»
هزاران زن در نقاط مختلف ایران، شرایطی مشابه با شیرین دارند. باورهای فرهنگی و کلیشهای جامعه سنتی و مردسالار از یک سو و قوانین حکومتی از سوی دیگر موانعی را بر سر راه زنان برای اشتغال در بیرون از خانه ایجاد میکند.
هنوز هم این باور سنتی که «مرد نانآور خانواده است» نه تنها در جامعه سنتی که در سطوح کلان تصمیمگیریهای حکومتی نیز وجود دارد برای همین است که در مباحثی همچون استخدام، همواره اولویت با مردان است و زن نقش ثانویه دارد.
مطابق با ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی در جمهوری اسلامی، مرد میتواند همسر خود را از اشتغال (هر نوع کاری) منع کند. این قانون بازدارنده که مقامهای جمهوری اسلامی ایران با ادعای «صیانت از حریم خانواده» از آن دفاع میکنند، نرخ مشارکت اقتصادی و اشتغال زنان را کاهش میدهد و موجب میشود که مردان سلطهگر خود را در محدودیت ایجاد کردن برای زنان محق بدانند.
از نظر حکومت ایران و رسانههای وابسته به آن اشتغال زنان با کاهش جمعیت ارتباط مستقیم دارد به همین دلیل همواره میکوشند با برجسته کردن نقش «همسر» و «مادر» جمعیت بیشتری از زنان را به داخل خانهها هل بدهند. درحالیکه همین زنان در شرایط سخت مثل آنچه برای شیرین اتفاق افتاد هیچ پشتیبانی ندارند.
تبعیضهای استخدامی و حقوق نابرابر
ندا کارمند ارشد یک اداره دولتی است، سرپرست خانواده و مادر سه دختر است. برای رسیدن به سن بازنشستگی روزشماری میکند:
«راحت بگویم اگر پارتی نداشتم استخدام نمیشدم در این ۱۷ سال هم سختیهای زیادی در محیط کار تحمل کردم که اگر برایتان تعریف کنم تعجب میکنید که چطور تحمل کردم، ما زنها هیچوقت در اولویت نبودیم، کار یکسان با مردان انجام میدهیم و حقوق کمتر میگیریم. هرگز حق عائلهمندی به ما ندادند. امکان ارتقای شغلی تقریبا صفر است. همین چند وقت پیش مدیر ما به بخش دیگری منتقل شد، ابتدا به من گفتند که شما به عنوان مدیر ارشد جایگزین ایشان میشوی و برایت حکم میزنیم اما بعد از حدود دو ماه که بخش را اداره کردم و همه کارمندان هم از وضعیت موجود راضی بودند، در کمال ناباوری دیدیم، فردی را از بیرون به عنوان مدیر ما معرفی کردند، همه تعجب کردیم، پاسخ نهایی مدیر ارشد این بود: حکم زدن برای شما ازآنجاکه خانم و مطلقه هستید، حجاب چادر هم ندارید برای ما معذوریت داشت. آن آقای غریبه مدیر ما شد اما چون هیچ آشنایی به محیط و شکل کار نداشت همچنان همه کارها را من انجام میدهم، کار ایشان هم فقط دستور دادن است.»
زنان ایرانی حتی اگر از سد خانواده سنتی عبور کنند، برای یافتن شغل مناسب با موانعی که حکومت برای اشتغال آنان ایجاد کرده مواجه خواهند شد؛ زیرا آنها فرصتهای شغلی کمتری دارند و در اولویت استخدام مراکز رسمی هم نیستند. اگر هم شانس بیاورند و استخدام شوند، راه ارتقای شغلی آنان مسدود است.
لعیا جنیدی، معاون حقوقی حسن روحانی در سال ۹۸ ادعای آمار ۲۶ درصدی اشتغال زنان در پستهای مدیریتی را مطرح کرد، معصومه ابتکار، معاون امور زنان روحانی هم مدعی شد ۴۱ درصد کارمندان بخشهای دولتی زن هستند. آماری که این دو مقام دولتی وقت ارائه دادند با ارقامی که مرکز آمار ایران از نرخ اشتغال زنان منتشر کرده است، مغایرت دارد. شواهد عینی نیز آشکار میکند که شانس دستیابی به پستهای مدیریتی و ارتقای شغلی برای زنان بسیار کم است و آنان همواره در جایگاههای شغلی نازل میمانند. به این موارد باید حقوق و مزایای کمتر زنان در بخشهای رسمی را نیز اضافه کرد.
گزارش مجمع جهانی اقتصاد میگوید نابرابری دستمزد در ایران تا جایی است که در مواردی مردان برای کار مشابه چهار برابر زنان دستمزد میگیرند. رتبه ایران از نظر برابری دستمزد در این گزارش صدودهم از میان ۱۵۶ کشور دنیا است.
مقامهای حکومت ایران همواره ادعا میکنند که در بحث اشتغال و توزیع مسئولیتها به توانایی افراد توجه میکنند بااینحال شواهد آشکار میکند که نگاه جنسیتی به مقوله اشتغال در طول چهار دهه گذشته بسیاری از زنان را از دستیابی به موقعیت شغلی که شایستگی آن را دارند، محروم کرده است.
فقدان فرصتهای شغلی مناسب برای زنان، موانع استخدامی، نبود امکان ارتقای شغلی، دستمزد نابرابر، خطر تعدیل نیرو و ممنوعیتهای برآمده از تبعیضهای جنسیتی گروه زیادی از زنان را به سمت بازار کار غیررسمی و مشاغل زیرزمینی سوق میدهد که درآمد پایین و سختی کار بیشتری دارند.
بازار کار غیررسمی، زنان سرپرست خانوار
با کم شدن سهم زنان از بازار کار رسمی، تعداد آنان در مشاغل غیررسمی، ناپایدار و سخت افزایش مییابد. ستاره زنی ۴۸ ساله و سرپرست خانوار است. به همراه ۲۵ زن دیگر در یک تولیدی لباس کار میکند. کارفرمای آنان مردی جوان است و ترجیح میدهد که خانمها را استخدام کند:
«بارها به شوخی و جدی این را گفته که زنها در محیط کار حرف گوشکنتر هستند. اگر سرِ یک مرد داد بزنی، یک سیلی هم به تو میزند اما زنها سکوت میکنند. کارشان هم بهتر و دقیقتر است. در کارگاه ما حقوق زنان طبق مصوبه وزارت کار پنج میلیون و هفتصد هزار تومان است اما مردها که سه نفر هم بیشتر نیستند حدود هفت میلیون تومان میگیرند. درحالیکه کمتر از ما هم کار میکنند. بیشتر ما زنهای این کارگاه سرپرست خانوادهایم و به این شغل احتیاج داریم به همین دلیل سختیهایش را تحمل میکنیم. تازه کارفرمای ما خیلی منصف است، من جاهایی را میشناسم که بین سه تا چهار میلیون به کارگران زن حقوق میدهند، آن هم بدون بیمه.»
مشاغل غیررسمی طیف وسیعی از کارهای سخت و طاقتفرسا را شامل میشوند که معمولا بیمه و امنیت شغلی ندارند و نظارتی هم بر آنها نمیشود. کارهای خانگی، کشاورزی، دستفروشی، کارگری در تولیدیها و کارگاههای زیرزمینی برخی از این مشاغلاند.
کارگران اینگونه شغلها در ازای کار زیاد و شرایط سخت دستمزد ناچیز دریافت میکنند ولی تنگناهای اقتصادی موجب میشود که به همین دستمزد ناچیز هم راضی باشند و کار خود را ادامه دهند درحالیکه به دلیل فقدان محیط کار ایمن، سلامت آنان نیز در معرض خطر جدی قرار دارد.
دستاندازها و موانع حکومت ایران تنها اشتغال زنان در بازار کار رسمی را شامل نمیشود، حتی زنان کارآفرین نیز همواره با چالشهای برآمده از کلیشههای جنسیتی مواجهاند. باوجوداینکه بیشتر آنان فرصتهای شغلی خوبی ایجاد کردهاند، از حمایتهای دولتی مثل تسهیلات بانکی و تامین مواد اولیه برخوردار نیستند.
پیشتر فاطمه مقیمی، عضو هیئترئیسه اتاق بازرگانی تهران به خبرگزاری رکنا گفته بود که ۵۰ درصد زنان کارآفرین پس از همهگیری کرونا و تشدید تحریمها ورشکست شدند و معاونت زنان ریاستجمهوری هیچ اقدامی در جهت حمایت از آنان انجام نداد.
حجاب اجباری؛ رنج مضاعف زنان در محیط کار
بقای کار زنان ایرانی در بازار کار رسمی، غیررسمی، مشاغل اختصاصی زنانه و حتی کسبوکارهای آنلاین مشروط به این است که قوانین و دستورالعملهای حکومتی پیرامون حجاب اجباری را رعایت کنند در غیر این صورت هم شغل و درآمد خود را از دست میدهند هم با جریمه و مجازات روبهرو میشوند.
پروانه کارمند یکی از بانکهای دولتی در غرب تهران است و با وجود ۱۸ سال سابقه کار تصمیم گرفته خود را بازخرید کند. او به زمانه میگوید:
«خسته شدیم از این همه بگیروببند. در گرمای تابستان مجبوریم لباس تیره بپوشیم. اول گفتند ناخنهایتان نباید لاک داشته باشد، بعد گفتند باید مانتوها بلندتر و گشادتر شود، حالا هم به چند تار موی ما گیر میدهند. دیروز رئیس بانک دوباره به کارمندان زن تذکر حجاب داد، من اعتراض کردم و گفتم شما بگو ما دیگر چه چیز را باید بپوشانیم ما همان را انجام دهیم، شرمنده شد، سرش را پایین انداخت و رفت. میدانم که او هم مقصر نیست، دستورالعمل دادهاند، جلسه توجیهی برای رؤسای بانکها گذاشتهاند و اگر کوتاهی کنند، خودشان توبیخ میشوند.»
مهسا معلم یکی از کالجهای معروف زبان در تهران است، به او و معلمهای دیگر هشدار دادهاند که در کلاسهای آنلاین باید حجاب داشته باشند حتی اگر معلم و شاگرد هر دو زن باشند این قانون باید اجرا شود. مدیر آموزشگاه به صراحت به معلمان هشدار داده این دستورالعمل را اجرا کنند وگرنه درِ آموزشگاه تخته میشود.
شبنم در شمال شرق تهران یک آرایشگاه زنانه دارد. او درباره محدودیتها در محیط کار کاملا زنانه به رادیو زمانه میگوید:
«به ما دستور دادهاند که کارکنان نباید تاپ، دامن کوتاه و نیمتنه بپوشند، حق پخش موزیکهای غیرمجاز را هم نداریم. درصورتیکه محیط کار ما کاملا زنانه است. از اینکه مجبورم هرروز مثل گشت ارشاد به بچهها تذکر بدهم، خودم خجالت میکشم ولی چارهای نداریم، دو سه مرتبه جریمه سنگین شدم. آخرین بار هم اخطار پلمپ آرایشگاه آمد. یا باید رعایت کنیم یا اینکه من و ۱۵ نفر دیگر که از اینجا نان میخوریم، بیکار شویم.»
اردیبهشت ۱۴۰۱ وقتی ماجرای ممنوع شدن برخی خدمات آرایشی مثل کاشت ناخن و اپیلاسیون در آرایشگاههای مشهد خبرساز شد، فاطمه سالارزاده، رئیس اتحادیه آرایشگران زن مشهد گفت: «تا قبل از همهگیری کرونا حدود دو هزار سالن آرایش زنانه در مشهد فعالیت داشت اما حالا تعداد آنها به یک هزار و ۳۰۰ سالن آرایش رسیده است. حالا با ممنوعیتهایی که دامنه آن روزبهروز بیشتر میشود، احتمال دارد تعداد بیشتری از آرایشگاهها به ورطه تعطیلی بیفتند.»
روژا دختری ۲۱ ساله است و در یک کافه در خیابان ایرانشهر کار میکند، در چند ماه اخیر چند بار برای کافه آنها اخطار آمده و روژا مجبور است مدام به مشتریها تذکر حجاب بدهد. او میگوید:
«من به عنوان مهماندار اینجا مشغول به کار شدم اما حالا حکم گشت ارشاد را دارم، باید بروم سر میزها به خانمهایی که شال از سرشان افتاده تذکر بدهم.»
روژا کارفرمای خود را که چنین چیزی از او خواسته مقصر نمیداند و میگوید:
«سیستمی که ما را مجبور میکند به خاطر بقای شغل و درآمد، آرامش را از دیگران بگیریم مقصر است. من دانشجو هستم و خودم باید مخارجم را تامین کنم به حقوقی که این کافه میگیرم نیاز دارم.»
سارینا و دوستش ماریا یک فروشگاه اینترنتی دارند، ماریا طراح لباس است و سارینا آویزهای سنتی درست میکند اما این روزها فروش آنها به شدت کاهش یافته است. سارینا میگوید:
«صفحه ما در اینستاگرام حدود ۳۵۰ هزار دنبالکننده دارد، همیشه عکسهایی از خودمان با لباسها و آویزها منتشر میکردیم و این جذابیت بصری باعث میشد فروش خوبی داشته باشیم اما از یک ماه پیش که اخطار گرفتیم، مجبور شدیم فقط عکسهای لباسها و آویزها را بگذاریم. از آن موقع به بعد فروش ما تقریبا نصف شد، چون این شکلی تبلیغ کردن، هیچ جذابیتی ندارد و مشتری را به خرید ترغیب نمیکند.»
سخنان سارینا، روژا، شبنم، مهسا و پروانه و دیگر زنانی که در این گزارش با آنان گفتوگو شد، آیینهای تمامنما از وضعیت اشتغال زنان در ایران کنونی است و بیانگر این مطلب که حکومت با نقض حقوق زنان در محیط کار، تلاش همه جانبه خود را برای خانهنشین کردن زنان و بهرهبرداری از آنان برای افزایش جمعیت به کار بسته است.
برنامه هدفمند حکومت ایران برای خانهنشین کردن زنان در این جمله احمد علمالهدی نماینده خامنهای در مشهد که گفت «اگر زنان از خانه بیرون بیایند، به عرصه هوسبازی کشیده میشوند» خلاصه شده است. برنامهای که حتی زنان وابسته به حکومت نیز که پستهای مدیریتی دارند، به نام «حمایت از خانواده» از آن دفاع میکنند.
در رأس این زنان هم انسیه خزعلی، معاون ابراهیم رئیسی در امور زنان است که مواضع خود را بارها در این زمینه آشکار کرده است. او در نخستین نشست خبری خود آب پاکی را روی دست کنشگران ریخت و مدعی شد که تساوی به زنان ضربه میزند. او یکبار هم در جریان دیدار با تعدادی دختر خردسال به آنان توصیه کرد برای ازدواج، خانهداری و تربیت فرزندانی مثل قاسم سلیمانی از همین حالا برنامهریزی کنند.
نظرها
نظری وجود ندارد.