مرگ گذشته: حزب توده ایران و کودتای ۲۸ مرداد
مهرنوش هاتفی − بی عملی و تعلل رهبری حزب توده در جریان کودتای ۲۸ مرداد اثری برگشت ناپذیر بر حزب توده باقی گذاشت. چنانکه وقتی بعد از ۲۷ سال رهبران باقی مانده به جمع بندی آن پرداختند، خود نیز به عدم واکنش مناسب و به موقع اذعان کردند.
درست برخلاف نظر افرادی که از "مرگ گذشته"[1] دم میزنند، کودتای۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یکی از زندهترین رخدادهای تاریخ ایران است. در تمامی مباحثی که به رابطه "ایران و آمریکا"، "انقلاب ایران و امپریالیسم" و البته رابطه "نیروهای چپ و دولتهای بورژوایی" میپردازند، کودتای ۲۸ مرداد یکی از نقاط مورد مناقشه است.
درباره فرجام ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد کتابهای زیادی نوشته شده و از منظر اسناد و مدارک و خاطرات و روزنامههای آن دوران این کودتا مورد بررسی قرار گرفته است. طرف آمریکایی (کرمیت رزولت) و انگلیسی (کریستوفر مونتاگیو وودهاوس) در رابطه با این کودتا خاطراتی نوشتهاند[2] و نگاه خاص خود را به وقایع داشتهاند که لزوما نیز با واقعیت خوانایی ندارد. خاطرات رهبران جبهه ملی و از جمله خود دکتر مصدق نیز در دسترس قرار دارد. افراد آکادمیک با گرایشهای راست و سلطنتطلبانه، چون عباس میلانی و داریوش بایندر، نیز این کودتا را حاصل فعل و انفعالات داخلی میبینند و مداخله خارجی را محدود میبینند.[3] محمد علی موحد و فخرالدین عظیمی با نگاهی ملیگرایانه کودتای ۲۸ مرداد و دولت ملی مصدق را بر رسیدهاند.[4] یرواند آبراهامیان نیز در دو کتاب خود "کودتا" و "بحران نفت" با توجه به اسنادی که سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی منتشر کردهاند به این کودتا توجه کرده است. او دلیل اصلی کودتا را مسئله نفت میداند و مبارزه با حزب توده را بهانهای بیش نمیشمرد.[5] به هر علتی، نظرگاه رهبران حزب توده و نوشتههای آنان در رابطه با کودتا کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
کودتا بر حزب توده اثر ماندگاری به جای گذاشت. تجربه ۲۸ مرداد باعث شد که رهبران این حزب در هنگام خطر در سال ۱۳۶۱ از ایران خارج نشوند. در اعترافات تلویزیونی رهبران حزب توده ایران نیز بازگشت به مسئله ۲۸ مرداد و تاکید بر خیانت رهبران حزب توده یکی از مباحثی بود که برجسته شده بود. در مناظرههای تلویزیونی بین کیانوری و بهشتی بحث سختی درگرفت و بهشتی پرسشی را به میان گذاشت که بهتر بود از روحانیون فعال آن زمان (چون آیت الله خمینی) میپرسید: "آیا شما میپذیرید که در کودتای ۲۸ مرداد خیانت کردید؟ "
به همین دلیل و برای مشخص شدن کانتکست بحث به رفتار حزب توده در قبال کودتا میپردازیم و تلاش میکنیم ادعاهای حزب توده را با شواهدی دیگر مورد سنجش قرار بدهیم. در پایان این بخش نیز نشان میدهیم که ۲۸ مرداد چگونه در تمامی سالهای بعد بر حزب تاثیر گذاشت.
اولین هشدارهای کودتا
به رغم ادعاهایی که بعدها از سوی رهبران حزب توده شد، پس از ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ و به رغم مشخص شدن پایههای مردمی و مشروعیت بالای دولت مصدق، حزب توده تغییر اندکی در مناسبات خود با دکتر مصدق داد و مطبوعات حزب همچنان انتقاد به مصدق را ادامه دادند.[6] با این حال، حزب و یا حداقل بخشی از آن متوجه عمق دشمنی دربار و نیروهای طرفدار انگلستان با دولت دکتر مصدق شده بود.[7] تحلیل حزب از مناسبات بین نیروهای طبقاتی در آن دوران این بود که کارگران، دهقانان، پیشه وران، روشنفکران و بورژوازی ملی و گروهی از هیأت حاکمه وابسته به امپریالیسم آمریکا خواهان ملی شدن صنعت نفت هستند و از طرف دیگر اکثریت هیأت حاکمه، ملاکان بزرگ و گروههای وابسته به انگلیس در برابر این خواست ایستادهاند.[8]
پس از ۳۰ تیر و روشن شدن جهت گیریهای ملی دولت مصدق، به نظر میرسد با آنکه حزب خود را در رقابت با دکتر مصدق برای رهبری جنبش ملی شدن نفت میدید اما در این مرحله مطلقا خواستار سرنگونی دولت مصدق نبود.[9] علاوه بر این به نظر میرسد که در این تغییر دیدگاه از منفی به مثبت مشورتی نیز با اتحاد شوروی شده بود و آنها نیز یا این تغییر مشی موافق بودند.[10] از همین رو و با دریافت اطلاعاتی از درون ارتش، در تاریخ ۹ شهریور ۱۳۳۱ این یافتهها را به صورت نامه سرگشاده خطاب به دکتر مصدق منتشر و در آن نام برخی از افسران کودتاچی را نیز ذکر کردند:
«امپریالیستها به منظور مشوب کردن اذهان در اطراف کودتای چپ سخن پردازی میکنند. امپریالیستها از هم اکنون به دست مستشاران نظامی نقشه مفصلی درباره سرکوب نمایشها تظاهرات تودهای از راه برادرکشی طرح کرده و برای اجرا آماده ساختهاند...کودتا با موافقت آمریکا و انگلیس تدارک میشود...سرلشگر ارفع، سرلشگر حجازی، سرهنگ بختیار، سرهنگ اخوی در توطئه دخیل هستند...»
سپس خطاب به سربازان و افسران نوشت:
«برادران سرباز و افسر!
هرکس به شما فرمان حمله و هجوم به ملت را بدهد قاتل است. دستورش را اجرا نکنید. بی درنگ سرنیزهها را به سوی خود او برگردانید، چنین شخصی پاداشی جز گلوله ندارد.»
و همان جا این شعار را مطرح کرد که : «باید کودتا را به جنگ علیه کودتا مبدل ساخت»[11] و در فردای آن روز شعاری مشابه را ارائه داد: «جنگ بر ضد کودتا از هم اکنون باید شعار همه باشد.»[12]
در یک سال پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و به خصوص در رخدادهایی چون واقعه ۹ اسفند و رفراندم بر سر انحلال مجلس هفدهم شورای ملی، حزب توده از دولت دکتر مصدق با شعار "وحدت و مبارزه" حمایت کرد[13]، با این حال و به نظر یکی از اعضای هیأت اجراییه، مبارزه با بورژوازی ملی (یا پایگاه طبقاتی دولت مصدق) بر همکاری با آن میچربید.[14] هر چند که در سازمان افسری حزب نظر مساعدتری به همکاری با مصدق یا خنثی کردن توطئهها علیه او وجود داشت[15] و در کمیته ایالتی تهران به عنوان یکی از بزرگترین نهادهای مدیریت حزبی نظرات موافق با دکتر مصدق و جریان ملی شدن نفت در حال رشد بود. [16]
کودتای ۲۵ مرداد
علی رغم مشی مذبذب حزب توده نسبت به دولت دکتر مصدق که بخشی از آن به علت اختلافات داخلی در رهبری حزب بود، این حزب بر ضد کودتاچیان قاطعانه عمل کرد.[17] چنانچه پس از انتشار اولین هشدارها در شهریور ۱۳۳۱ حدود یک سال بعد و به محض دریافت اطلاعاتی در رابطه با کودتا آن را به اطلاع دکتر مصدق رسانید. از آن جمله، ماشاءالله ورقا رئیس دایرهی اطلاعات و مراقبت شهربانی کل کشور و عضو سازمان افسری حزب تودهی ایران بود که به واسطهی حساسیت شغلیاش به صورت بی واسطه با خسرو روزبه رئیس دایرهی اطلاعات حزب ارتباط داشت.[18] او نحوهی اطلاع یافتن از کودتای بیست و پنج مرداد را اینگونه شرح میدهد:
«با تماسهای شخصی و شغلی که از زمان دولت مصدق و پس از کودتا با اصل چهار ترومن و برخی از کارمندان سرشناس آن سازمان و همچنین با نمایندگی نظامی امریکا داشتم خواه ناخواه از بسیاری اسرار و امور پنهان آن دوران مطلع میشدم. برای نمونه در دوران حکومت مصدق از منابع وابستگی نظامی آمریکا خبر یافتم که کودتایی علیه دولت در حال تکوین است. این موضوع را به اطلاع سازمان افسری رسانیدم. سازمان افسری و رهبری حزب با اطلاعات تقاطعی دیگری که بوسیلهی روزنامهها فاش ساخته و به دولت و شخص مصدق هشدار لازمه را دادند.» [19]
روایت سروان موسی مهران (فشارکی)، که یکی از محافظان خانهی دکتر مصدق و دارای تمایلات ملیگرایانه بود، از آن روزها چنین است:
«روز پنج شنبه ۲۲ مرداد ماه روزنامهی ارگان جمعیت مبارزه با استعمار که در حقیقت ارگان و بیان کننده نظرات حزب توده بود، اعلام کرد کودتایی در شرف وقوع است و اسامی تعدادی از این افراد که در این کودتا شرکت میکنند را نیز نوشت، از آن جمله نامهای سرلشکر زاهدی، سرتیپ گیلانشاه، اخوی و چند نفر دیگر...من با مطالعهی مقالات این روزنامهها و با شناختی که از شرکت کنندگان احتمالی در طرح کودتا داشتم، مطئمن بودم که اطلاعات این روزنامهها صحیح است.» [20]
(روزنامه شهباز، ارگان جمعیت مبارزه با استعمار، به مدیر مسئولی رحیم نامور در روز 5 شنبه 22 مرداد شماره 575 در بالای صفحه اول خود نوشت:
نقشه خائنانه کودتا در شرف تکوین است. ما به دولت مصدق و ملت رشید ایران اعلام خطر میکنیم.)
پس از آن موسی مهران سپس از حضور یک پیک از طرف حزب توده در همان روز سخن میگوید که برای ارائه اطلاعات دقیق نامهای از طرف حزب توده برای دکتر مصدق آورده بود:
«ساعت ۱۱ صبح روز ۲۲ مرداد بود که موتورسواری به در منزل آقای دکتر مصدق و در واقع دفتر نخست وزیری مراجعه کرد و گفت نامهای از طرف کمیتهی مرکزی حزب توده برای آقای دکتر مصدق دارد. البته آن زمان حزب توده غیرقانونی بود و همه وحشت داشتند که کمترین تماسی با اعضای این حزب داشته باشند. با وجود اطلاع از اینکه این نامه از سوی حزب توده فرستاده شده قبول کردم که آن را بگیرم و به آقای دکتر مصدق برسانم...آقای دکتر مصدق وقتی نامه را خواندند به من گفتند شما این افرادی که از آنها نام برده شده را میشناسید؟...آیا محتوای این نامه به نظر شما میتواند صحیح باشد؟ من عرض کردم با شناسایی که بنده از این افراد دارم صحیح است...»
در همین ارتباط نورالدین کیانوری، سرهنگ مبشری را رابط سازمان افسری و حزب معرفی کرده و میگوید: "سرهنگ مبشری در روز ۲۳ مرداد خبر حمله قطعی گارد و اسامی برخی افسران بالارتبهای که گرداننده کودتا بودند را با خود آورد."[21] یکی دیگر از شاهدان عینی محمدعلی عمویی است. او در آن دوران از اعضای سازمان افسری حزب توده ایران بود. روایت او از چگونگی خبررسانی به دکتر مصدق اینگونه است:
«آقای مهندس ناصر بانکی [دوست صمیمی من] در آن زمان عضو سازمان جوانان و دانشجوی دانشگاه تهران بود. دوستی داشت به نام آقای فیاضی. فیاضی برادری داشت که افسر گارد شاهنشاهی بود. اینها همان روز ۲۴ مرداد که در خیابان بودند ناگهان میبینند که سروان فیاضی با لباس کامل نظام، شمشیر، کلت، کلاه خود، گتر روی کفش، یعنی درست آن هیأتی که یک افسر باید سر خدمت و موقع مراقبت و نگهبانی باشد، از خیابان کاخ میآید این طرف و آن طرف میگردد و به برادرش اشاره میکند که بیا. مطلبی را به برادرش میگوید. برادرش میآید پهلوی آقای ناصر بانکی که دوست صمیمی او بود و به او میگوید که اسماعیل، یعنی سروان اسماعیل فیاضی خبر داده که امشب قرار است یک کودتایی علیه دکتر مصدق بشود و شکل آن هم این است که میآیند به طرف منزل دکتر مصدق و اعلام عزلش از نخست وزیری را با خود میآورند و اگر نپذیرد طبعا آن اقدامات کودتاگرانهشان را که احیانا بازداشت و... است، انجام میدهند. ناصر بانکی در ارتباط با بالاترین مقام حزبی که عضو کمیته ایالتی تهران بود خبر را منتقل میکند و اظهار میکند که این خبر خیلی فوری است و باید بلافاصله به نظر اعضای کمیته مرکزی برسد. خب با توجه به نظمی که در درون سازمان نظامیبود، بدون تردید این مسئله از طرق دیگر هم رفته است»...[22]
فرج الله میزانی (با اسامی مستعار کامران/ جواد و بعدها ف.م. جوانشیر) با استناد به خاطرات منتشر نشده سروان اسماعیل فیاضی هم این دیدار و نحوه اطلاع رسانی را تایید میکند.[23] علاوه بر این، مازیار بهروز به سه فرد (سرهنگ محمدعلی مبشری عضو فرمانداری نظامی تهران (که در بالا به او اشاره شد)، سرگرد مهدی همایونی عضو گارد سلطنتی و سروان محمدپولاددژ عضو رکن ۲ ارتش) اشاره میکند که در سازمان افسری عضو بوده و در میان کودتاچیان نفوذ داشته و اخبار و اطلاعات را در اختیار حزب و سپس دکتر مصدق قرار دادهاند. [24] کیانوری مدعی است که این اطلاعات را از طریق تلفن اندرونی [منزل شخصی] دکتر مصدق به او انتقال داده و قطعیت کودتا، زمان آن و برخی اسامی دست اندرکاران آن را به شخص دکتر مصدق گوشزد کرده است.[25] دکتر مصدق خود نیز بر وجود چنین تماسی صحه میگذارد. اما از حزب تودهی ایران نام نمیبرد:
«شنبه بیست و چهار مرداد بین ساعت ۶ و ۷ شخص ناشناسی مرا پای تلفن خانهی خودم خواست و گفت عدهای مأمور شدهاند که در این شب کودتا کنند و شما را دستگیر نمایند. دو عراده تانک هم از سعدآباد به شهر میفرستند که در یکی از خیابانهای نزدیک خانهی شما متوقف شود که بلافاصله من سرتیپ ریاحی را که در شمیران بود خواستم و دستور تقویت قوای محافظ خانهی خود را به او دادم و راجع به دو عراده تانک که گفتند از سعداباد میآیند سوال کردم»...[26]
در شب ۲۴-۲۵ مرداد واحدهای کودتاچی به خانه دکتر مصدق واقع در پلاک ۱۰۹ خیابان کاخ (امروز خیابان فلسطین) میرسند. اما به گفته سروان داورپناه و سروان موسی مهران (فشارکی) واحد تحت فرماندهی ستوان دوم علی اشرف شجاعیان (ظاهرا همدست کودتاچیان و در حقیقت عضو سازمان نظامی حزب) مامور از بین بردن افراد گارد محافظ خانه مصدق بود، به جای خلع سلاح محافظان مصدق، نصیری و افرادش را محاصره کرد.[27]بدین ترتیب کودتای ۲۵ مرداد با ناکامی مواجه شد.
کودتای ۲۸ مرداد
شکست کودتای ۲۴-۲۵ مرداد امری شناخته شده در تاریخ ایران است. حتی پژوهشگران نزدیک بهاندیشههای سلطنتطلب نیز در ناکامی این حرکت و حتی کودتا نامیدن آن اتفاق نظر دارند.[28] در فاصله ۲۵ مرداد تا ۲۸ ام تظاهرات و حرکتهای خیابانی شدت گرفت. لازم به ذکر است که در سه ساله جریان ملی شدن نفت به طور کلی خیابان بدل به بخشی از سیاست ورزی در ایران شده بود و بخشی از جدالهای سیاسی علاوه بر پارلمان، مطبوعات، محلهای کار و پشت درهای بسته در این میدان دنبال میشد.
در میتینگها و گردهمآییهای متعددی، بخشهایی از احزاب چپگرای طرفدار دولت مصدق خواهان تغییر رژیم به جمهوری شدند. ابتدا حزب مردم ایران یا خداپرستان سوسیالیست، سپس نیروی سوم ودر آخر حزب توده ایران (و بخش علنی آن جمعیت ملی مبارزه با استعمار) نیز به خواست جمهوریخواهی پیوستند.[29] حتی حزب توده در بیانیه تندی اعلام کرد که هر کس در برابر این شعار بایستد دشمن مردم است.[30] دکتر مصدق از سوی طرفدارانش در دولت نیز به شدت تحت فشار قرار داشت تا متناسب با وضعیت بحرانی رفتار کند و از یک مشروطه خواه لیبرال به یک رهبر انقلابی بدل شود.[31] با این همه مصدق به مشی سیاسی خود وفادار بود. به همین علت از فرمانداری نظامی خواست که جمهوری طلبان را تحت تعقیب قرار دهد.[32] این دستور صبح روز ۲۷ مرداد صادر شد و در روزنامههای عصر آن روز این دستور را به چاپ رساندند.[33] کریم سنجابی از رهبران جبهه ملی نیز تبعیت حزب توده را از این خواست مصدق تایید میکند که "در ۲۷ مرداد به توده ایها از سوی رهبران حزب دستور داده شده بود که روز بعد یعنی در ۲۸ مرداد در خیابانها نیایند و تظاهرات نکنند."[34] به هر روی خود مصدق نیز در خاطرات و تأملاتش اذعان دارد که همین دستور به بعضی از افسران میدان داد تا به بهانهی در خطر بودن سلطنت مشروطه، کودتای دوم را پی بگیرند.[35] این دستور مصدق اما به قلع و قمع نیروهای فعال حزب توده منجر شد. چنانچه در کتاب "پنج روز رستاخیز ملت ایران" نگارندگان -که خود عضو کودتاچیان بودند- مینویسند:
«وقتی سرگرد زند [فرماندهی هنگ نادری] از دستور پراکنده کردن تظاهرات در حدود ساعت هشت شب ۲۷ مرداد باخبر شد، خوشحال شد و بهترین سربازان و درجه داران و افسران شاهدوست خود را انتخاب و از هنگ خارج شدند. در خارج از محوطهی سربازخانه سرگرد زند دو گروهان سرباز را دور خود جمع کرد و به آنها گفت: "سربازان عزیز میخواهند شاه را از سلطنت خلع کنند و حکومت به دست کمونیستها بیفتد، هرکدام از شما که طرفدار شاهنشاه هستید با من بیایید و هرکس مخالف است به سربازخانه برگردد." تمام افسران و درجه داران و سربازان دستهای خود را به عنوان موافق بالا بردند و پس از بوسیدن قنداقهای تفنگهایشان هم قسم شدند که ولو به قیمت جانشان تمام شود به نفع شاهنشاه تظاهر و اقدام جدی معمول دارند. این دو گروهان وقتی به خیابانهای شهر رسیدند، توده ایها را که مشغول تظاهرات بودند به شدت متواری ساخته و همان شب قریب به ۷۰ نفر از آنان را دستگیر کردند و دو نفر هم در اثر زخمهای مهلکشان که برداشته بودند کشته شدند»...[36]
روایت کیانوری از آن شب شبیه به روایت افسران کودتاچی است. او نیز از دستگیری حدود ۶۰۰ نفر از اعضای حزب توده و گسسته شدن ارتباطات سخن میگوید.[37]
اما تلاش کودتاگران برای سرنگونی مصدق در صبح روز ۲۸ مرداد تشدید شد. کیانوری ادعا میکند که از طرف "جمعیت ملی مبارزه با استعمار" هیأتی با حضور محمدرضا قدوه نزد دکتر مصدق فرستاده و از او خواسته بودند که به نیروهای تودهای اسلحه داده شود و قبل از هر چیز طی اطلاعیهای مردم را به کمک فرابخواند.[38] سید علی شایگان مشاور مصدق و نماینده مجلس هفدهم در خاطراتش از این دیدار چنین نویسد:
«صبح که برای ملاقات دکتر میرفتم، دم در خانه دو سه نفر از افراد حزب توده منتظر ورود ایشان بودند، همین که از اتومبیل پیاده شدم جلو آمدند. یکی از آنها را میشناختم. معلم دبیرستان و مردی آزادی خواه و وطن دوست بود. گفتند مخالفین دولت مشغول اقدام برای "کودتا" هستند. از آقای دکتر بخواهید که امر کنند اسلحه در اختیار ما بگذارند. ما گارد ملی تشکیل خواهیم داد و تحت امر دولت خواهیم بود. به آنها قول دادم که فورا مطلب را به عرض دکتر مصدق برسانم و همین کار را هم کردم ولی دکتر مصدق جواب منفی داد.» [39]
در صبح روز کودتا افسران عضو سازمان نظامی حزب احتمالا با ابتکار شخصی در مقابله با کودتا نقش داشتند، چون برخلاف ۲۵ مرداد هیچ نشانی از یک دستور سیستماتیک وجود ندارد. سروان پولاددژ افسر تجسس رکن ۲ ارتش یکی از این افراد بوده است. سرهنگ مبصر یکی از افسران کودتاچی و از شرکت کنندگان در کودتای ۲۸ مرداد دستگیری خود را در صبح آن روز ناشی از گزارشی میداند که سروان پولاددژ از او به رییس ستاد ارتش داده است:
«بعدها آشکار شد که روز ۲۸ مرداد سروان پولاددژ از سوی حزب توده به سرتیپ ریاحی رییس ستاد ارتش پیام آورده و به او آگاهی داده که سرهنگ دوم مبصر و ستوان یکم سیاحتگر (رییس و کارمند تجسس) همراه با چند خارجی در جنوب شهر میان مردم پول تقسیم کرده و آنها را تحریک و وادار به تظاهرات علیه دکتر مصدق مینمایند.»[40]
با همه پیشنهادهای حزب به دکتر مصدق، با توجه به مناسبات پر فراز و نشیب حزب توده با دولت او، به نظر میرسد که چندان اعتمادی بین این دو گروه وجود نداشت. از طرفی دکتر مصدق به واسطه مشی حزب توده در مطبوعات و نظرگاههای عمومی نمیتوانست این چرخش سیاسی حزب را کاملا قبول کند[41] و از سوی دیگر حزب نیز با توجه به مناقشهای که در رهبری آن وجود داشت، نمیتوانست یا نمیخواست بدون درخواست مستقیم او برای مداخله به صورت قاطع و یکدست وارد عمل شود.[42]
بحثی در رابطه با عدم مداخله حزب در کودتای ۲۸ مرداد
به علت موفقیت آمیز بودن کودتای ۲۸ مرداد و سپس دستگیری برخی (علی علوی، مرتضی یزدی و محمد بهرامی) و خروج دیگر رهبران حزب توده (نورالدین کیانوری و حسین جودت) از ایران دسترسی به صورت جلسات هیأت اجراییه ۵ نفری که ارگان رهبری حزب در آن دوران بود، وجود ندارد. با این همه با توجه به نامههایی که اعضای رهبری برای حل اختلافات موجود به دیگر اعضای رهبری نوشتهاند- و فریدون آذرنور آنها در راه آزادی منتشر کرده است- میتوان تصویری مبهم را از فضای آن روز به دست داد.
در این نامهها اختلاف داخلی اعضای رهبری نشان داده میشود که به قول علی عُلوّی -یکی از این اعضا که دستگیر و سپس در خرداد ۱۳۳۸ اعدام شد[43]- پایهای سیاسی دارد که با کینه توزیها و اختلافات فردی تشدید شده است. [44] به نظر میرسد همین اختلافات داخلی در روز ۲۸ مرداد حزب را در تصمیم گیری دچار مشکل کرده بود.
با این حال هر دو طرف بر اصرار کیانوری با تماس با مصدق و هماهنگی حزب با او تاکید دارند.[45] حتی شاهدی عینی که عضو کمیته ایالتی تهران بوده و در جلسه آن روز شرکت داشته نیز این تماس را تایید میکند و سومین تماس را از اتاقی میداند که دیگر اعضای هیأت اجراییه و کمیته ایالتی تهران در آن جمع آمده بودند. علاوه بر این، این شاهد عینی نگرانی اصلی "اکثریت" رهبران حزب را در آن روز این میداند که هرگونه حرکت جداگانه حزب بدون پشتیبانی یا درخواست مصدق به شکست میانجامیده است. [46] با این همه مصدق از ظهر ۲۸ مرداد آماده پذیرش کمک از جانب حزب بود و به نظر میرسد نگرانیهای بخشی از اعضای هیأت اجراییه درباره دستور روز پیش دکتر مصدق مبتنی بر دستگیری اعضای حزب توده چندان مبنایی نداشته است.[47]
علاوه بر این و با توجه به آمارهایی که در این نامهها به چشم میخورد حزب برای مقابله با کودتا-حداقل در تهران- از نیروی قابل توجهی برخوردار بوده است. در آن زمان حزب ۲۵ هزار نیروی سازمان یافته در تهران داشته و بسیاری از کارگران کارگاهها و صنایع کوچک داخل تهران حاضر به تبعیت از حزب بودند، چنان که علی علوی پیشنهاد اعتصاب عمومی میدهد.[48] سازمان افسری حزب توده نیز، با همه شک و تردیدها در مورد تعداد اعضا، حداقل از ۴۰۰ نفر نیروی نظامی برخوردار بود. با آن که فقط بخشی اندکی از آنها در نیروهای عملیاتی کودتاچی حضور داشتند، اما خرابکاری آنها میتوانست پیشروی کودتاچیان را حداقل کُند کند.[49] با این فرض که نیروهای بدنه حزب به حزب وفادار بودند و با در نظر گرفتن این نکته که شرایط کنش خیابانی و جو انقلابی در آن روزها وجود داشت، حضور نیروهای حزب توده میتوانست شتاب کودتا را بگیرد و به دولت ملی فرصت دهد تا نیروهای وفادار به خودش را گرد بیاورد. اما اینکه مداخله تمام عیار حزب میتوانست کودتا را به شکست بکشاند، ادعایی مبالغه آمیز است.
از آن سو در سوی دولت دکتر مصدق نیز شاید به جز استثناهایی چون حسین فاطمی و سیدعلی شایگان مایل به مداخله حزب توده و مقاومت خونین نبودند. تا آنجا که مصدق کمک مسلحانه خسرو قشقایی، یکی از سران ایل قشقایی و از طرفداران دکتر مصدق در جناح راست جنبش ملی شدن نفت را هم نپذیرفت.[50] به طور کلی دکتر مصدق تمایل داشت که امور از مسیر قانونی و با توجه به ساختارهای موجود پیش برود. هر چند که در این مسیر نیز خود مواردی از قانون اساسی را –همچون انحلال مجلس هفدهم-نقض کرده بود. [51]
اما بی عملی و تعلل رهبری حزب در جریان کودتای ۲۸ مرداد اثری برگشت ناپذیر بر حزب توده باقی گذاشت. چنانکه وقتی بعد از ۲۷ سال رهبران باقی مانده به جمع بندی آن پرداختند، خود نیز به عدم واکنش مناسب و به موقع اذعان کردند. فرج الله میزانی در پایان کتابش درباره ۲۸ مرداد از لنین فاکت میآورد که : "شکست اقدام انقلابی پرولتاریا شر کمتری است تا دست کشیدن از مبارزه و عقب نشینی. تسلیمِ بدون نبرد، روحیه پرولتاریا را میشکند و توان پیکار را از او سلب میکند." [52]
نام اصلی کودتای ۲۸ مرداد TP Ajax بود و به معنای پاکسازی حزب توده. نیروهای امنیتی و اطلاعاتی پس از کودتا تمامی تلاش خود را به کار بستند تا اعضای حزب را در محلهای کار، محیطهای آموزش و نیروهای مسلح بیابند و تشکیلات حزب را متلاشی کنند. از آن سو با پخش ندامتنامهها و اعتراف علیه خود اعضا و برکشیدگان حزب، اعتبار و احترام حزب را از بین ببرند. هر چند که اعتبار و هژمونی حزب نه فقط به واسطه ندامتنامهها و اعترافات بلکه در اثر بی عملی در کودتای ۲۸ مرداد در نزد چپگرایان نیز به شدت صدمه دیده بود.
در حقیقت، انشعاب و جدایی از حزب توده و سپس تحقیر آن به بهانه آنکه حزب در جریان ۲۸ مرداد انقلابی و رادیکال عمل نکرده است، تمامی سالهای بعد و تا انقلاب ایران این جریان را تحت تاثیر خود قرار داد. به خصوص در میان نسل جوانتر گرایش به رفتار "انقلابی تر" و فاصله گیری از حزب توده را دامن زد. چنانکه گرایش مائوییستی منشعب از حزب توده خود را سازمان "انقلابی" حزب توده ایران نامید و فداییان خلق (یک گروه چریکی که در سالهای ۱۹۷۰ تا انقلاب ایران با مشی مسلحانه با حکومت پهلوی مبارزه میکرد)[53] هم با فاصله گیری از حزب توده رفتار خامدستانه این حزب را در جریان کودتای ۲۸ مرداد به شدت عمده کرد و شکست جنبش انقلابی را در آن زمان بر عهده حزب دانست. یکی از رهبران آنها در جزوهای که در زندان نوشت به این بی عملی اشاره کرد و نوشت:
«ارزیابی به جا و به حق این خواهد بود که رسالت و نقش حزب توده در جنبش انقلابی ارجحیت داشته و در این صورت مسولیت اساسی شکست جنبش به عهده حزب توده بوده است....ما شکست ۲۸ مرداد را اساسا و عمدتا به طور مستقیم ناشی از عدم انجام وظیفه انقلابی از طرف رهبری حزب میدانیم.»[54]
به طور خلاصه میتوان گفت که از فردای کودتا تا پلنوم ۴ حزبی و سپس تا انقلاب ۱۹۷۹، پس از آن تا زمان دستگیری مجدد رهبران حزب در سال ۱۹۸۳ و حتی اعترافات تلویزیونی رهبران حزب در آن سال، شبح کودتای ۲۸ مرداد بر فعالیتهای حزب و مراوادات آن با دیگر نیروهای سیاسی سایه افکند. پس حداقل برای حزب توده گذشته حضوری قاطع و زنده داشت.
––––––––––––––––––––––––
پانویسها
[1] اصطلاح "مرگ گذشته" که در تیتر مقاله هم آمده از عنوان کتاب پروفسور پلامب − Death Of The Past − برداشته شده است و اشاره به آن به معنای اشاره به محتوای کتاب نیست.
[2] C.M. Woodhouse, Something Ventured: An Autobiography (London: Granada, 1982)
K. Roosevelt, Countercoup. The Struggle for the Control of Iran, New York, 1979
[3] داریوش بایندر ایران و سازمان سیا: بازنگری در سقوط دولت مصدق تهران: نشر کتاب پارسه ۱۴۰۰
عباس میلانی نگاهی به شاه بی جا: نشر پرشین سیرکل ۱۳۹۴
[4] F. Azimi, Iran. The Crisis of Democracy (London: I.B. Tauris, 1988)
محمدعلی موحد خواب آشفته نفت: دکتر مصدق و نهضت ملی ایران (جلد دوم) تهران: نشر کارنامه ۱۴۰۰
[5] E. Abrahamian Oil Crisis: From nationalism to Coup d’état (London: Cambridge University Press, 2021)
E. Abrahamian The Coup: 1953, the CIA, and the Roots of Modern US - Iranian Revelations (New York: The New Press, 2015)
[6] محمد حسین خسروپناه/ حکایت چلنگر فکاهی نویسی سیاسی مجله نگاه نو شماره ۱۳۲ زمستان ۱۴۰۰ ص ۱۰۷-۱۳۰
[7] نامه کیانوری به کمیته مرکزی جزوه آذرنور نشریه راه آزادی خرداد ۱۳۷۲ ص ۳۰
[8]نورالدین کیانوری (با اسم مستعار ا.روشن) مجله زیرزمینی مسائل حزبی شماره ۷ خرداد ۱۳۳۸
[9] همان ص ۱۶
[10] نامه کیانوری، جزوه آذرنور، ص ۲۹
[11] روزنامه رزم آوران (به جای به سوی آینده) ۱۶ شهریورماه ۱۳۳۱
[12] روزنامه سرانجام (به جای بسوی آینده) ۱۷ شهریورماه ۱۳۳۱
[13] On 2 March 1953, the embassy reported that Tudeh leaders were trying to align their party with Mossadegh and were again calling for a united front.p.۲۱۱
Mark J. Gasiorowski U.S. Perceptions of the Communist Threat in Iran during the Mossadegh Era Journal of Cold War Studies Vol. 21, No. 3, Summer 2019, pp. 185–221
[14] نورالدین کیانوری، مسائل حزبی، ص ۲۰
[15] در دادگاه افسران حزب توده از سرهنگ مبشری یکی از رهبران سازمان افسری پرسیده میشود که علت موافقت حزب توده با دولت دکتر مصدق چه بود؟ و او در پاسخ میگوید که مصدق دارای رویه و مرام حزب توده نبود ولی حزب توده ایران نسبت به حکومت او موافق بود به علت اینکه مصدق کارهایی را انجام میداد که حزب توده موافق آن کارها بود (کتاب سیاه درباره افسران حزب توده ۱۳۳۴ صفحات ۲۸۹-۲۹۰)
[16] صادق انصاری از زندگی من: پا به پای حزب توده ایران، لس آنجلس: نشر کتاب ۱۳۷۵ ص ۳۳۰- ۳۲۶
[17] In early April, the CIA learned that Tudeh leaders had instructed party members to protect Mossadegh in the event of a coup, and the embassy reported that the Tudeh again was seeking a united front with pro-Mossadegh forces. P.213 Gasio ibid
[18] مصاحبه با محمدعلی عمویی در رابطه با ۲۸ مرداد، روزنامه شرق ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
[19] ماشالله ورقا در سایهی بیم و امید، رویدادهایی از سازمان افسران وابسته به حزب تودهی ایران. تهران: بازتاب نگار ۱۳۸۲ص ۸۲
[20] مصاحبه سرگه بارسقیان با موسی مهران. شهروند امروز. ۱۱ تیر ۱۳۹۰. ص ۶۹
مصاحبه سرگه بارسقیان با موسی مهران. شهروند امروز. ۲۲ مرداد ۱۳۹۰. ص ۶۸
[21] نورالدین کیانوری حزب توده ایران و دکتر مصدق انتشارات حزب توده ایران تهران ۱۳۵۹ ص ۳۶
[22] مصاحبه با محمدعلی عمویی روزنامه شرق ۱۸ مرداد ۱۳۹۲
[23] م. ف جوانشیرتجربه ۲۸ مرداد: نظری به تاریخ جنبش ملی شدن نفت انتشارات حزب توده ایران تهران ۱۳۵۹ ص ۲۷۸
[24] مازیار بهروز. تأملاتی پیرامون تاریخ شورشیان آرمانخواه در ایران. تهران: نشر اختران ۱۳۸۵ ص ۳۸
[25] نورالدین کیانوری، حزب توده و دکتر مصدق، ص ۳۶
[26] محمد مصدق خاطرات و تألمات مصدق. تهران: انتشارات علمی ۱۳۸۱ ص ۳۷۹
کریم سنجابی یکی از رهبران جبهه ملی نیز بر این تماسها صحه میگذارد اما منشا آن را اعلام نمیکند. خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، امید ها و ناامیدی ها، لندن : انتشارات جبهه ملیون ایران ۱۳۶۸ ص ۱۴۴
[27] روزنامه اطلاعات ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ ص ۴
[28] به طور کلی بایندر کودتای ۲۵ مرداد را یک کودتای طراحی شده می داند اما برای "واقعه" ۲۸ مرداد جوهره ای خودجوش قایل است. مشخصات کتاب بایندر در زیرنویس ۳ آمده است.
[29] Siavoush Randjbar-Daemi (2017)” Down With the Monarchy”: Iran’s Republican Moment of August 1953, Iranian Studies, 50:2, 293-313 (299)
[30] Ibid, 301
[31] رزا ناظم سیدحسین فاطمی و تحولات سیاسی ایران. تهران: نشر آگاه ۱۳۸۸ ص ۲۳۵
در این کتاب به گفتگوی تندی که میان دکتر مصدق و دکتر فاطمی در صبح ۲۵ مرداد درگرفته، اشاره شده است.
[32] محمد مصدق، خاطرات و تاملات، ص ۲۷۲
[33] آبراهامیان معتقد است (شاید بنا به اسناد ویلبر) که با تهدید هندرسن در دیدار عصر ۲۷ مرداد با مصدق و فشار بر روی او مسبب صادر شدن دستور توقف تظاهرات شده است. حال آنکه این فرمان در روزنامه های عصر آن روز چاپ شده بود. پس این فرمان باید در صبح آن روز صادر شده باشد.
[34] کریم سنجابی، امیدها و ناامیدیها، ص ۱۴۴
[35] محمدمصدق،خاطرات و تالمات، ص ۲۹۵
[36] منصور علی اتابکی-احمد بنی احمد، پنج روز رستاخیز ملت ایران تهران ۱۳۳۷ ص ۱۹۴
[37] نورالدین کیانوری، حزب تودهی ایران و دکتر محمد مصدق، ص ۳۹
[38] جوانشیر، تجربه ۲۸ مرداد، ص ۱۲۸
[39]علی شایگان زندگی نامهی سیاسی نوشتهها و سخنرانیهای سید علی شایگان. تهران: نشر آگاه جلد دوم ۱۳۸۵ ص ۱۰
[40] محسن مبصر [سپهبد سابق] نقدی بر خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست و گزیدههایی از یادماندههای نویسنده لندن پکا پرینت ۱۹۹۶ ص ۳۱۱ -۳۱۳
[41] وقتی سازمان نظامی نقشه فراری دادن دکتر مصدق را از زندان نظامی به اطلاع او میرساند، دکتر مصدق از پذیرفتن آن امتناع میکند و اولین دلیلش را بی اعتمادی به حزب توده میداند. خاطران سرگرد مهدی همایونی ص ۲۶۴ در سازمان افسران حزب توده ایران محمدحسین خسروپناه ۱۳۷۷ تهران: نشر شیرازه
[42] صادق انصاری که خود از طرفداران تز اکثریت هیأت اجراییه و نبود عوامل عینی برای پیروزی بود، این افتراق را تایید میکند. او به نوشته گالوست زاخاریان عضو کمیته ایالتی تهران و نویسنده جزوه "درباره کودتای ۲۸ مرداد" اشاره میکند و اظهار میکند که اکثریت تودههای حزبی به رغم نبود دورنمای پیروزی خواهان مداخله در جریان کودتا بودند. صادق انصاری، ص ۳۳۸
[43] رحیم نامور دنیا دوره دوم سال دوم شماره چهارم ۱۳۴۰ ص ۵۴
[44] نامه تک برگی علی علوی در مجموعه آذرنور ص ۲۱
[45] نامه سه نفری (بهرامی، جودت، یزدی) در مجموعه آذرنور ص ۱۴
[46] صادق انصاری، از زندگی من پا به پای حزب توده ایران، ص ۳۳۶
[47] نامه کیانوری در مجموعه آذرنور ص ۳۱
[48] نامه علی علوی در مجموعه آذرنور ص ۲۱
[49] امیرخسروی بابک نظری از درون به نقش حزب توده ایران تهران: انتشارات اطلاعات ۱۳۷۵ص ۶۱۵
[50] سید علی شایگان، خاطرات (جلد دوم)، ص ۱۰
[51] Fakhreddin Azimi The Quest for Democracy in Iran: A Century of Struggle against Authoritarian Rule 2008 Harvard University Press 148-152
در رابطه با قانون اساسی و اختلاف میان شاه و مصدق به این کتاب بنگرید.
[52] م. ف.جوانشیر، کودتای ۲۸مرداد، ۳۱۹
[53] برای آشنایی با سازمان چریکهای فدایی خلق می توان به سه کتاب مرجع در این زمینه اشاره داشت که هر یک از منظری متفاوت به این جنبش نگریسته اند. مازیار بهروز، شورشیان آرمانخواه، تهران: نشر ققنوس ۱۳۸۱
Peyman Vahabzadeh, A Guerrilla Odyssey: Modernization, Secularism, Democracy and the Fadai Period of National Liberation, 1971-1979 New York: Syracuse University Press, 2010
و جدیدترین آنها
Ali Rahnama, Call To Arms: Iran Marxist Revolutionaries, London: One World Publications 2021
[54]حسن ضیا ظریفی حزب توده و کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ بی جا بی تا ص ۱۸
نظرها
شآهد
۱: برخی پس از ۷۰ سال چنان از کودتا سخن می گویند که انگار معرکه کربلا بوده است و عاشورا ادامه دارد. درباره کودتا مطالب بسیار گفته شده است یکی از بهترین مقالات سال ۱۳۹۲ را می توانید به قلم محمد قائد در وب سایت شخصی او با عنوان"شصت سال پس از آن شالاپ بزرگ " بخوانید ۲:عمویی که آنزمان افسر فعال حزب توده بود گفته است حزب توده فقط ۱۵ افسر در واحدهای عملیاتی تهران داشت و همه انها هم در انزمان قادر به مقاومت نبودند. ۳: هواداران حزب توده وارد عمل شدند و با تظاهرات ضد سلطنتی و سرنگونی مجسمه های شاه اقدام کردند که محمد مصدق یکی از دلایل کودتا را اقدامات افراطی حزب توده می دانست ۴: فرض کنید کودتا ی ۲۸ مرداد نشده بود .فکر می کنید ایران سویس می شد .به افغانستان بنگرید حزب توده در کودتای قدرت را از مصدق می گرفت و در بدترین حالت با شورش شیعیان زیر نفوذ روحانیون جنگ داخلی می شد و بهترین حالت ایران جزئی از اقمار اتحاد شوروی
mashang
نقش روحانیت در کودتا در کودتای ۲۸ مرداد روحانیت و اسلام سیاسی نقشی منفی و همسو با امپریالیست ها داشتند. آیت الله کاشانی بارزترین نمایندۀ روحانیت در بحران نفت بود که ابتدا از ملی شدن نفت دفاع و در بنیان گذاری جبهه ملی با مصدق همراهی نمود و در جریان سی تیر هم از نخست وزیری مصدق دفاع کرد، با این همه انگلیسی ها او را “دشمنی سخت” اما قابل خرید، می دانستند. و حوادث منتهی به کودتای ۲۸ مرداد نشان داد که تشخیص انگلیسی ها تا چقدر به واقعیت نزدیک بود. نزدیکی به آیت اله کاشانی یکی از شش آورده ی مهم آمریکائیان در کودتای ۱۳۳۲ بود. در هفته های پیش از کودتا هواداران کاشانی تقریباً به صورت هر روزه در بیرون خانۀ مصدق با تظاهر کنندگان هوادار مصدق درگیری و برخورد داشتند. ستارۀ اسلام کاشانی هم در زمرۀ شش روزنامه ی مخالفی بود که فرمان ملوکانه انتصاب سرلشکر زاهدی به نخست را به طور برجسته ای در صدر اخبار خود منتشر ساختند. حتی پس از کودتا شاه در اقدامی بی سابقه به کاشانی در منزل او سر زده و از او برای همکاریش در اعادۀ سلطنت تشکر کرد. هفته بعد از کودتا، روزنامه های اصلی کشور عکس های بزرگی از زاهدی را با کاشانی، بقایی، مکّی، حائری زاده و قنات آبادی منتشر کردند که در کنار یکدیگر در برابر دوربین قیافه گرفته بودند. سفارت انگلستان با دو پسر آیت الله ها بهبهانی و طباطبائی، یعنی محمدرضا بهبهانی و سید محمدصادق طباطبایی هم جلسات پی در پی داشت. بهبهانی خود را بعنوان کانال ایده آل برای انتقال و پخش پول هایی که علیه مصدق خرج می شد معرفی کرده بود. سفارت انگلیس بعدها از او برای “نقش مهمّی که در کودتا” ایفا کرده بود قدردانی کرد و یادآوری کرد که او “بابت خدمات خود، بویژه از شاه به طور منظم پول دریافت می کرد.” کوتام تردیدی نداشت؛ که سازمان بهبهانی با کمک کاشانی و سایر ملاهای کوچک تر بلواگرانی از عوام بیسواد جنوب تهران را با شمار گسترده ای از سرکرده های چاقوکشان جفت و جور کرده بودند تا در ۱۹ اوت ۱۹۵۳ به خیابان ها آمده و مصدق را از قدرت ساقط کنند. حسن امامی که مدت کوتاهی هم رئیس مجلس هفدهم شد و از طرف شاه نیز به سمت امام جمعۀ تهران منصوب گردید، برای دریافت پول از انگلیسی ها و برای این که به برخی نمایندگان روحانی غلبه کند، به انگلیسی ها هم نزدیک شد. وزارت خارجۀ بریتانیا با لحن مرموزی اظهار نظر می کرد که “ظاهراً چرخ های اسلام بیش از آئین های دیگر به روغنکاری احتیاج دارند.” رشیدیان ها هر ماه ۱۰۰۰۰ پوند بین ملاّها، روزنامه نگاران، و سیاستمدارانی که نام آنها فاش نمی شد – به ویژه نمایندگان مجلس- پخش می کردند. حجت الاسلام طالقانی سالها بعد فاش ساخت که جاعلان در تمام طول شب در منزل آیت الله بهبهانی سرگرم کار بودند و اعلامیه هایی را به نام حزب توده تهیه و تکثیر می کردند که از حلول یک “جمهوری دموکراتیک خلق” خبر می داد. در این اعلامیه ها همچنین تهدید شده بود که رهبران روحانی از جمله آیت الله العظمی بروجردی را از تیرهای برق آویزان می کنند.