چهار دهه تجاوز، تعرض و آزار جنسی زنان زندانی در ایران
آزارگران طیف وسیعی از مردان وابسته به نظام سلطهاند که با اتکا به حاشیه امنی که حکومت به آنان اعطا کرده؛ زنان را آزار و شکنجه میدهند و به هیچ نهادی هم پاسخگو نیستند.
تجاوز، شکنجه و آزارهای جنسی متهمان و زندانیان زن، سابقهای به درازای عمر جمهوری اسلامی ایران در چهار دهه اخیر دارد. تهدید و عمل به تجاوز، استفاده از الفاظ رکیک جنسی، لمس بدن و دیگر آزارهای مبتنی بر جنسیت زنان زندانی در ایران معمولا از لحظه دستگیری آنان آغاز میشود و در تمامی مراحل از بازجویی و دادگاه گرفته تا زندان ادامه مییابد. آزارگران نیز طیف وسیعی از مردان وابسته به نظام سلطهاند که با اتکا به حاشیه امنی که حکومت به آنان اعطا کرده؛ زنان را آزار و شکنجه میدهند و به هیچ نهادی هم پاسخگو نیستند.
در این میان آن دسته از زنان زندانی که صدای رسایی دارند از داخل زندان یا پس از آزادی دست به افشاگری میزنند و روایتگری میکنند اما گروه خاموشی که صدای رسایی ندارند، رنج آزارهای جنسی را تا پایان عمر بر دل میکشند.
در طول چهار دهه گذشته بارها روایتهایی از تجاوز و آزار جنسی زنان در زندانهای حکومت ایران منتشر شد؛ آخرین آنها نیز اتفاقی بود که در زندان ارومیه برای سعدا خدیرزاده افتاد. او در یک فایل صوتی از داخل زندان از آزارهای کلامی جنسی و فشارهای امنیتی که برای اعترافگیری در زندان متحمل شده است، پرده برداشت.
پس از آن هم ۱۶ زندانی سیاسی زن از داخل زندان اوین در بیانیهای افشا کردند که زنان زندانی همواره در معرض آزارهای مبتنی بر جنسیت قرار دارند. در نامه زندانیان سیاسی زن آمده بود که حتی اتهام بسیاری از زندانیان زن جرائم عمومی نیز ریشه در نابرابریهای جنسی دارد زیرا بسیاری از آنان قربانیان کودکهمسری، خشونت خانگی و خلأهای قانونی بودهاند و به جرمهای انتسابی دست زدهاند.
دخترها به بهشت نمیروند
در سالهای پس از وقوع انقلاب اسلامی، شمار زیادی از زنان و مردان با اتهامهای سیاسی دستگیر و زندانی شدند. مقامهای حکومتی نیز با چراغ سبز خمینی، کشتار زندانیان را در اولویت کارهای خود قرار دادند. در میان خیل بیشمار زندانیان سیاسی، گروهی از آنان دختران باکره بودند. نتایج یک کار تحقیقی به نام «جنایت بیعقوبت» آشکار میکند که این دختران قبل از اعدام مورد تجاوز قرار میگرفتند تا مبادا به بهشت بروند؛ زیرا براساس حدیثی از پیامبر دین اسلام، دختران باکره در صورت مرگ به بهشت میروند. تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام دلیل دیگری نیز داشت و آن دستوری از آیتالله منتظری مبنی بر عدم اعدام دختران بود. اگرچه او در خاطرات خود از این اقدام اعلام برائت کرد و گفت که از دستورش سوءبرداشت شده است.
آیتالله منتظری سال ۱۳۶۵ در نامهای خطاب به خمینی به اعدام دختران و تعرض جنسی به زنان زندانی اعتراض کرد و نوشت:
«آیا میدانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان را بهزور تصرف کردند؟ آیا میدانید هنگام بازجوئی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟»
تجاوز و تعرض به زنان زندانی تنها به دختران باکره محدود نبود و دیگر زندانیان سیاسی زن را نیز شامل میشد. تعدادی از آنان که از کشتار دهه ۶۰ نجات یافتند و آزاد شدند پس از رهایی از زندان روایتها و مشاهدههای خود را از تجاوز و تعرض به زندانیان زن بیان کردند. یکی از تکاندهندهترین روایتها نیز اتفاقی بود که برای آذر آلکنعان، کنشگر اهل کردستان رخ داد که سال ۱۳۶۱ در سن ۱۸ سالگی با فرزند ۹ ماههاش دستگیر شد و عوامل حکومت در زندان سنندج به او تجاوز کردند. قربانی دیگر نیز سعیده سیابی بود که سال ۱۳۶۰ به همراه کودک چهارماههاش بازداشت شد و در زندان به او تجاوز کردند.
پروانه عارف، از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ که در ۱۷ سالگی دستگیر شد نیز در خاطرات خود درباره شبی صحبت کرده است که اسدالله لاجوردی، رئیس وقت زندانها در حسینیه زندان اوین به دختران زندانی گفت که ما شما را باکره اعدام نمیکنیم. مقامهای زندان برای اینکه تجاوز آنان توجیه شرعی هم داشته باشد، دختران باکره را قبل از اعدام صیغه میکردند و حتی در مواردی پس از اعدام برای خانواده آنان شیرینی هم برده و گفته بودند که به مناسبت عقد دخترتان است.
براساس تحقیق جنایت بدون عقوبت، همچنین شهادتهای متعددی از زندانیان زن در دست است که بازجویان یا مقامهای زندان، برای توجیه ایدئولوژیک تجاوز به زنان زندانی، از احکام مربوط به «اسیر جنگی» استفاده میکردند.
ترانه موسوی؛ قربانی انکار شده تجاوز
روایتهای متعدد شاهدان و قربانیان در زندانهای جمهوری اسلامی ایران اثبات میکند که تجاوز و آزار جنسی زندانیان زن در دهههای ۷۰ و ۸۰ نیز ادامه یافت. در این سالها عمل به تجاوز بیشتر جای خود را به مواردی مانند تهدید به تجاوز، آزارهای کلامی جنسی، تعرض جنسی و مواردی از این دست قرار داد. بااینحال نامه مهدی کروبی به اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۸۸ آشکار میکند که روند تجاوز به زندانیان به عنوان فرایندی سیستماتیک در زندانهای حکومت ایران ادامه یافته است.
مهدی کروبی، پس از اعلام نتایج انتخابات سال ۱۳۸۸ و شروع اعتراضهای مردمی در نامهای به هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: «برخی افراد با دختران بازداشتی به شدتی تجاوز نمودهاند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است.»
او همچنین در پاسخ به سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران که ادعای بیپایه بودن این اظهارات را مطرح کرده بود، گفت: «مستندات من کسانی بودند که نزد من آمدند که یا خود مورد آزار قرار گرفته بودند، یا اینکه شاهد بودند یا کسانی نزد آنان اقرار کرده بودند.» پس از انتشار سخنان کروبی، هاشمی شاهرودی، رئیس وقت قوه قضاییه قول پیگیری این موضوع را داد اما مدتی بعد سخنان کروبی را تکذیب کرد.
نامه کروبی به هاشمی رفسنجانی، واکنشهای زیادی در پی داشت زیرا اثبات میکرد که تجاوز به زندانیان در زندانها و بازداشتگاههای جمهوری اسلامی ایران به روال سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ ادامه دارد.
رضا معینی، مسئول گزارشگران بدون مرز که پیشتر نیز احتمال تعرض به زهرا کاظمی، عکاس و روزنامهنگار ایرانی_کانادایی را مطرح کرده بود در واکنش به نامه کروبی گفت:
«شکنجه و تجاوز در زندانهای ایران وجود داشته و وجود دارد، اما اهمیت نامه آقای کروبی، هم به عنوان نامزد ریاست جمهوری و هم به عنوان یکی از مسئولان حکومت ایران، در این است که با تایید شکنجه و تجاوز در زندانها، عملا این مسئله را طرح کرد. اهمیت این نامه رسمیت بخشیدن به چیزی بود که همه بهصورت زمزمه طرح میکردند، اما ادله خاصی برای آن نبود.»
در جریان وقایع سال ۱۳۸۸ منابع خبری از درگذشت دختری به نام «ترانه موسوی» خبر دادند که در نزدیکی مسجد قبای تهران ربوده شد و ماموران در خودرو به او تجاوز کردند و سپس به دلیل پارگی دستگاه تناسلی و مقعد او را به بیمارستان بردند اما ترانه جان باخت و ماموران جنازهاش را در بیرون از بیمارستان آتش زدند.
با انتشار این خبر، تلویزیون دولتی ایران مدعی شد که تنها سه ترانه موسوی در کشور وجود دارند و هر سه نفر سالماند. بااینحال منابع خبری عکسهایی از قربانی منتشر کردند و بعدها مشخص شد که افراد دیگری نیز با این نام وجود دارند. ضمن اینکه روایتهای زندانیان زن اثبات میکرد، آزار جنسی زنان زندانی در ایران در فرایندی سیستماتیک ادامه دارد.
هنگامه شهیدی، روزنامهنگار و کنشگر سیاسی در خاطرات خود از بازجوییهای سال ۱۳۸۸ مواردی از آزار جنسی زنان توسط بازجوها را روایت کرده است؛ مثلا اینکه بازجو روی سینه یکی از زنان زندانی اسکناس گذاشته و گفته بود که سینههایت چه قیمتی دارد؟ بازجوها از خود او نیز خواسته بودند که به ارتباط نامشروع با خاتمی و کروبی اعتراف کند.
نیلوفر بیانی، زندانی محیطزیستی نیز در بهمن سال ۱۳۹۷ نامهای سرگشاده به علی خامنهای نوشت و در آن افشا کرد که بازجویان اطلاعات سپاه او را «زیر شدیدترین شکنجههای روحی و روانی و تهدیدهای جنسی» قرار دادهاند تا اعتراف کند.
نرگس محمدی، کنشگر مدنی و سیاسی نیز بارها از آزارهای جنسی زنان در زندانها سخن گفته است. او اسفند ۱۳۹۹ با انتشار ویدیویی درباره تعرض به زندانیان زن در بازداشتگاهها هشدار داد و اعلام کرد که نهتنها شکایتهای عدهای از زنان زندانی از آزارهای جنسی در بازداشتگاههای امنیتی بینتیجه مانده است بلکه آنان به «تشویش اذهان عمومی» نیز متهم شدهاند.
نایبرئیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران، در روایتی دیگر آزار جنسی بر خود را نیز چنین تعریف کرد: «رئیس زندان به من حمله کرد، تعرضها و توهینها خشنتر شد، مقاومت میکردم و آنها من را میکشیدند و هل میدادند. میخواستند من را بهاجبار سوار ماشین کنند، بر زمین نشستم، رئیس زندان من را بلند کرد و بهسوی ماشین پرت کرد. سرم داخل ماشین بود و پایینتنهام بیرون بود، وقیحانه پایینتنه من را گرفت و هل داد داخل ماشین و روی ساق پایم نشست. رئیس زندان بعد از ضرب و شتم و توهین، سرش را لای موهایم کرد اسم کوچک من را صدا کرد و گفت سیگارش را برایش روشن کنم.»
توصیف آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی ایران بر زنان میگذرد را میتوان در همین چند جمله نرگس محمدی، خلاصه کرد که گفته بود: «من بارها و بارها چه در سلولهای انفرادی و چه در بند عمومی زندان اوین، حتی در بند عادی زنان زندان زنجان، روایتهایی از تعرضهای مردان حکومت جمهوری اسلامی ایران نسبت به زنان را شاهد بودهام و شنیدهام.»
او در کتاب «شکنجه سفید» نیز روایتها و شهادتهای بسیاری از آزار جنسی زنان در زندانهای ایران را مستند کرد و بر این باور است که آزار و تعرض جنسی زنان زندانی برنامهای هدفمند است که بازجوها برای شکست مقاومت زندانی از آن استفاده میکنند.
از تهدید به تجاوز تا آزارهای کلامی جنسی
تجاوز، تعرض و آزارهای جنسی زنان زندانی در سالهای پس از وقایع ۱۳۸۸ نیز ادامه یافت و تا اکنون نیز ادامه دارد. اوج این آزارها نیز در زمان بازجوییها اتفاق میافتد که زنان زندانی ساعتهای طولانی با ضابط قضایی تنها میمانند و با انواع آزارهای کلامی جنسی، تهدید به تجاوز، لمس بدن و روبهرو شدن با الفاظ رکیک مواجه میشوند. این آزارها به شیوههای دیگر در طول مدت زندان و دادگاه نیز ادامه پیدا میکند و نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران از آزار جنسی زنان زندانی به عنوان اهرمی برای سرکوب آنان استفاده میکند.
سازمان عفو بینالملل، پس از اعتراضهای دیماه ۱۳۹۸ اعلام کرد که یک مأمور امنیتی، زنی را که بازداشت شده بود در اتاقی وادار به رابطه جنسی دهانی کرده است. رها بحرینی، پژوهشگر سازمان عفو بینالملل در گفتوگویی نیز گفت که این زن علاوه بر رابطه جنسی دهانی، برای برقراری رابطه جنسی با مامور امنیتی نیز تحتفشار قرار گرفته است. او همچنین تاکید کرد که بسیاری از زنان و قربانیان شکنجه و آزار جنسی، امکان شکایت ندارند زیرا با آزارهای بیشتری مواجه میشوند.
چنانچه گفته شد بیشتر روایتهایی که خبرساز و رسانهای میشوند، مربوط به آن دسته از زنان زندانی است که صدای رسایی دارند و از شهرت و پایگاه اجتماعی برخوردارند. حالآنکه شمار زیادی از زنان زندانی جرائم عمومی نیز در زندانهای حکومت ایران با انواع آزارهای جنسی کلامی و تهدیدهای جنسی روبهرو میشوند و حتی درباره این موضوع با نزدیکترین کسان خود صحبت نمیکنند. آزارگران آنان نیز از مامور امنیتی و بازجو گرفته تا قاضی دادگاه در سایه مصونیتی که در جمهوری اسلامی پیدا کردهاند، به آزارگری خود ادامه میدهند.
نظرها
mashang
فرزندان انقلاب نبودیم، ما نان بودیم. نان داغی که لقمهی چپ سران حکومت شدیم. تکه پارهمان کردند و خوردند و پاشیدند. نه. چه میگویم؟ انگار که در این خلقت اضافه بودیم. ما را مصرف جامعهمان نکردند، ما را اِسراف کردند، پخشمان کردند که بر سفره خودمان ننشسته باشیم، که هیچکداممان در ساختن آن مملکت نقش نداشته باشیم. "فریدون سه پسر داشت" عباس معروفی