از گیسو بران اعتراضی تا تحریم روسری
قتل حکومتی مهسا امینی جرقهای شده برای اعتراض: اعتراضی که نه تنها در کوچه و خیابانهای برخی شهرهای ایران و جهان روی داده، که زمینهساز تولد شیوههای نوینی از همبستگی اجتماعی در میان اقشار گوناگون به ویژه زنان شده است.
از نخستین لحظههایی که گزارشها درباره احتمال مرگ یک دختر جوان ۲۲ ساله به دنبال دستگیری از سوی گشت ارشاد منتشر شد، میشد، بارقههای آتشی را که زیر خاکستر جامعه خشمگین و خسته ایرانی پنهان بود، دید.
اولین روایتها از آنچه بر سر مهسا امینی در ون گشت ارشاد و سپس در مرکز پلیس امنیت اخلاقی در تهران آمد، نخستین شعلهها را افروخت و با انتشار عکسهای او بر تخت بیمارستان کسری که حکایت از مرگ مغزی او و به تعبیر درستتر به قتل رسیدن او داشت، آتش در گرفت.
عکسهای مهسا امینی، به سرعت در شبکههای اجتماعی منتشر شدند و در حالی که همه در نهان از فاجعه خبر داشتند، نخستین معترضان پس از انتشار خبر مرگ او، در مقابل بیمارستان جمع شدند و پلیسی که قربانی درست پشت سرش هنوز بر تخت خوابیده بود، به آنها حمله کرد.
سناریوی همیشگی تکرار شد: تهدید خانواده به سکوت، انتقال شبانه جسد، فشار برای تدفین شبانه و همزمان مقاومت؛ مقاومت هستههای نخستین معترضانی که نگذاشتند مهسا شبانه دفن شود و مراسم تدفین او را به صحنه اعتراض و شعار علیه حکومت تبدیل کردند.
اما سلسله اعتراضات خیابانی که به ویژه در شهرهای استانهای کردنشین و تهران تا این لحظه شکل گرفته، تنها شعلههای سوزان این آتش نبوده است. قتل مهسا، خلاقیت و شور یک جنبش اجتماعی را به میان معترضان و به ویژه زنان آورده است. زنانی که در اعتراض به قتل او روسریهای خود را همزمان درآوردند و در هوا چرخاندند، موجی که از انتشار عکسهای او به راه افتاد و هزاران نوشته، که با هشتگ نام او در شبکههای اجتماعی منتشر شدند و رکورد تعداد توییتهای مرتبط به یک موضوع را در ایران شکستند و به ترند جهانی تبدیل شدند. رسانههای بینالمللی اخبار این جنایت حکومتی را پوشش دادند و شعارهای جدیدی برای همبستگی با زنان معترض به حجاب اجباری خلق و سر داده شد.
اما آیا زنان به همین اکتفا کردند؟ نه.
برداشتن حجاب
یکی از نخستین واکنشهای اعتراضی زنان به خشونت دولتی درباره حجاب اجباری، برداشتن حجاب و شل کردن آن بوده است. زنان از زمان اجباری شدن حجاب پس از جمهوری اسلامی، این شیوه را به شکل مستمر به کار گرفتهاند. آنچه جمهوری اسلامی بدحجابی میخواند، در واقع همین مقاومت زنان در برابر اجبار بوده که در سالها اخیر جنبه علنیتری گرفته و در کمپینهای اعتراضی مختلف مانند آزادیهای یواشکی و در جنبش دختران اخیابان انقلاب، از یک حرکت فردی به حرکتی اجتماعی بدل شده است. اما به جز این روند اعتراضی، بزنگاههایی ماند مرگ مهسا امینی زنان بیشتری را واداشته که علیه حجاب اجباری علنیتر قیام کنند.
از این روست که در روزهای گذشته شخصیتهای شناخته شده و تأثیرگذار حجاب اجباری از سر برگرفتهاند. نمونه آنها کتایون ریاحی بازیگر ایرانی که حجاب از سر برداشت و تصویری از خود منتشر کرد به عنوان «در سوگ زنان ایران». تصویر او به سرعت بازتاب یافت و او در مصاحبهای با شبکه ایران اینترنشنال گفت کشف حجاب نکرده و این توصیف درست نیست چرا که این توصیف مال کسی است که قبلاً حجاب داشته و حالا حجاب بر میدارد و هیچ کس قطعا باور نداشته که او با حجاب بوده است.
کتایون ریاحی گفت حجاب را بدون میل باطنی و اجباراً استفاده میکرده و در همدلی و اعتراض به فوت مهسا امینی تصمیم گرفته آن را کنار بگذارد.
نمونه دیگر شبنم فرشادجو، بازیگر ایرانی که با انتشار استوری اعلام کرد کشف حجاب میکند و در ادامه با خشم موهایش را مقابل دوربین باز کرد و گفت این موهای من است. او چند روز بعد با انتشار عکسی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «مهم نیست کجای جهانم، مهم اینه عاشق وطنم هستم و دیگر به عنوان بازیگر در ایران کار نخواهم کرد.»
طیف دیگری از زنان که اعتراض خود را به حجاب اجباری پس از قتل مهسا امینی علنیتر کردند، زنان محجبه و مذهبی بودند. چهره شاخص در میان این گروه، صدیقه وسمقی، اسلام شناس است که گرچه همواره نظرات انتقادی خود را درباره حجاب و عدم وجوب آن در اسلام بیان میکرد، اما خود با حجاب اسلامی ظاهر میشد. او در مصاحبههای خود پس از قتل مهسا امینی، با شکل دیگری از پوشش ظاهر شد: شالی که روی سرش انداخته شده بود و گردن و تمام موهای او را نمیپوشاند. او درباره این تغییر گفت:
«حکومت به غلط با خیلی چیزها در مملکت بازی کرده از جمله روسری. روسری را که یک پوشش عادی سنتی و عرفی است به یک ابزار سیاسی تبدیل کرد. من بارها مواضع خود را گفتهام. من پوشش سر را یک حکم الهی و شرعی نمیدانم اما عرفاً به عنوان فرهنگ و سنت و عرف رعایت میکردیم. وقتی این تبدیل به ابزار سیاسی شد ما هم از آن بهرهبرداری سیاسی خواهیم کرد. من به عنوان اعتراض الگوی همیشگیام را تغییر دادم.»
گیسوبُران
گیسوبُران، زلف گشودن یا بریدن مو و گیسو از جمله آیینهای سوگواری در فرهنگ ایرانی و ملتهای مختلف است. این آیین از رسوم دیرینه ایرانیان باستان نشأت گرفته است برای بیان احساس سوگواری.
در توضیح این اصطلاح آمده است از آنجا که در آیینها و اسطورههای باستان ایزدبانوی مادر، سرور آسمان و طبیعت و نماد باران و باروری تلقی میشد، زنان در مراسم سوگواری موی خویش را که نماد باران و باروری بود، کوتاه میکردند.
قدیمیترین نمود این آیین در سوگنامه گیلگمش بر انکیدو ثبت شده است. گیلگمش پس از مرگ یار نزدیک خود موهایش را میبرد و میگوید: «دستور میدهم تا همه مردم اورک برتو بگریند و مویه مرگ سر دهند، مردم از اندوه سر خود را فرود خواهند آورد و آن هنگام که به زیر خاک روی، برای تو موهایم را بلند خواهم کرد.»
در ادبیات فارسی کهن و معاصر این آیین بازتاب داشته. از جمله این بیت مشهور حافظ که میگوید:
گیسوی چنگ بِبُرّید به مرگِ میِ ناب
تا حریفان همه خون از مژهها بگشایند
یا این ابیات شاهنامه در داستان سیاوش:
همه بندگان موی کردند باز/ فریگیس مشکین کمند دراز
سر ماهرویان گسسته کمند / خراشیده روی و بمانده نژند
در ادبیات معاصر کمتر کسی است که در داستان «سووشون» روایت درخت گیسو را به یاد نداشته باشد: «...زری بلند شد و نشست و گفت: زیر درخت گیسو ایستاده بودم و برای سیاوش گریه میکردم. حیف که من گیس ندارم وگرنه گیسم را میبریدم و مثل آنهای دیگر به درخت آویزان میکردم.»
سیمین دانشور در توصیغ درخت گیسو نوشته «درخت گیسو در تمام گرمسیر معروف است. اول بار که درخت گیسو را دیدم، از دور خیال کردم درخت مراد است. نزدیک که رفتم دیدم گیسهای بافته شده به درخت آویزان کردهاند؛ گیسهای زنهای جوانی که شوهرهایشان جوانمرگ شده بود.» و شگفت است که این آیین کهن در بیان سوگ مهسا امینی به عنوان نمادی از مقاومت درباره حجاب اجباری به شکلی مدرن در شبکههای اجتماعی و در میان زنان ایرانی حیات تازه ای مییابد. در فیلمهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده، زنان ایرانی با خشم، گیسوان خود را با قیچی میبرند یا میتراشند. این شیوه اعتراضی را هم زنانی مانند آناهیتا همتی بازیگر به کار گرفته و هم فعالان سیاسی و حتی در سطح بینالمللی نیز جی کی رولینگ، نویسنده مشهور بریتانیایی و خالق هری پاتر، از این حرکت استقبال کرده و در توییتر خود نوشته است:
«شجاعت واقعی این است!»
تحریم فروش شال و روسری
در حالی که تا سالهای قبل برخی از فعالان مد و فشن مو طرفداران حجاب اسلامی میکوشیدند چهره زیبایی از حجاب اسلامی نشان دهند و فروش شال و روسری یک تجارت پر سود بود، به نظر میرسد این بار انگیزهای ایجاد شده که تبلیغ حجاب زیبا دیگر از دست حکومت خارج شود. مبتکر این حرکت برخی از طراحان و تولیدکنندگانی هستند که در روزهای گذشته اعلام کردند دیگر شال و روسری نمیفروشند یا برای آن طراحی نخواهند کرد.
لاله محمودی، مدیر خانه مد در پستی اعلام کرد طراحی و تولید شال و روسری را متوقف خواهد کرد و در پاییر دیگر شال و روسری نخواهد داشت. دلیل این کار از سوی او «اعتراض به رفتار وحشیانه گشت ارشاد» اعلام شد.
کسب و کار اینترنتی ماهیش هم در اینستاگرام خود نوشت دیگر در این صفحه لوازم حجاب اجباری تولید و فروخته نمیشود:
«این روزها که خشم سراسر وجودمون رو گرفته، این اولین کاریه که من خواستم در این راه انجام بدم و یک ضرر مالی بزرگ این رو بجون میخرم ولی در این قانون کثیف سهیم نمیشم. امیدوارم هرچقدر کم و کوچک تونسته باشم دینی ادا کنم به همه عزیزانی که در این راه از دست رفتند.»
آتش زدن روسری
گروهی دیگری از زنان اما تنها به نخریدن و تولید نشدن ابزار حجاب اجباری راضی نیستند. آنها که پیشتر برای بیان اعتراض خود به حجاب اجباری میگفتند شال و روسری جدید نخواهند خرید و آرزو میکردند پس از جمهوری اسلامی این پوشش اجباری را به شکل نمادین آتش بزنند، از همین حال اعتراض خود را با آتش زدن روسری نشان دادهاند. به باور آنها، اوج بیاعتقادی به این ابزار سرکوب و انقیاد زنان را باید با ابراز نفرت همراه کرد.
اما همه اینها هنوز پایان اعتراضهای زنان به خشونت سیستماتیک و سرکوب چند دههای زنان در جمهوری اسلامی نیست. زنان هنوز در کار خلق موقعیتهای تازهترند: فرصت تازهای که برای تبدیل گفتمان مبارزه با حجاب اجباری به یک جنبش فراگیر اجتماعی فراهم آمده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.