موقعیت جنبش کوییر ایرانی در اعتراضات برابریخواهی اخیر در ایران
جامعۀ کوییر ایرانی، اگرچه که خود دچار شکافهای جنسی و جنسیتی است، ولی در مقابله با نظام مردسالارانه و در کلیت خود، به دلیل اشتراکاتش با جامعه زنان، موقعیتی گاه هم سطح با زنان در برابر حکومت جمهوریِ اسلامی دارد.
جنبش کوییر ایرانی به ویژه در ۲۰ سال اخیر در ایران و خارج از ایران و تحت تأثیر موج دوم به بعدِ جریانهای جهانی شدۀ برابری خواهی زنان (فمینیسم) و جریان جهانی شده آزادی همجنسگرایان به اشکال رسمی و غیر رسمی و با گرایشهای سیاسی گوناگون، و متفاوت از تلاش جامع کوییر پیش از خود به شکلی گسترده ادامه پیدا کرده است. پیش از ادامه مطلب توضیح بدهم که عبارت «آزادی همجنسگرایان» در این نوشتار معادل دقیق همین عبارت در انگلیسی است و منظور نویسنده از کلمۀ «همجنسگرایان» اشاره به تمامی گروههای اقلیت جنسیتی شامل همجنسگرایان، دوجنسگرایان، ترنسجندرها و بقیه افرادی است که از هنجارهای هویتی و جنسی دگرجنسگرایانه پیروی نمیکنند.
تأثیر این جنبشهای جهانی شده بر جنبش کوییر ایرانی در گرایشهای متفاوت آن غیر قابل انکار و به باور نویسنده اجتنابناپذیر بوده و هست. پدیده جهانی شدن که به نوعی گفتمان لیبرالیسم غربی را در مقام بالاتر قرار داده است، در سالهای اخیر مورد انتقاد بسیاری از نظریهپردازان و کنشگرانی قرار گرفته است که خود را با گفتمانهای مبتنی بر الگوی عدالت اجتماعی هم راستا میبینند. گفتمانهای مبتنی بر الگوی عدالت اجتماعی البته از تنوعی بیشمار برخوردار هستند و قصد نویسنده از به کار بردن تنها یک عنوان برای همه آنها نادیده گرفتن این تنوع نیست. نویسنده بر آن است تا با دستهبندی کردن همه این گفتمانها تحت یک عنوان، موقعیت آنها را در برابر گفتمان غالب لیبرالیسم و نئولیبرالیسم نشان بدهد.
جامعۀ ایران در بافت کلی خود جامعهای نبوده که با تجدد و مدرنیته به شکل کامل مخالفت کند. به جز روحانیونی که سودای برقراری احکام شریعت را به شکل کامل داشتهاند، مانند شیخ فضلالله نوری و روح الله خمینی، حتی اندیشمندانی که از زمان مشروطه تا زمان انقلاب اسلامی و حتی بعد از آن با انتقاد از گفتمانهای لیبرالیسم و نئولیبرالیسم دل به احیا و به روز ساختن سنتهای گذشته بستهاند نیز، به نوعی از محصولات ساختۀ دست جوامع لیبرال، مانند رسانه، انتشارات، فناوری، و رسانههای اجتماعی برای منتشر کردن افکار خود بهره جستهاند. یعنی برخلاف برخی مذاهب که اصراری برای در تماس ماندن با گروههای دیگر ندارند (مانند گروههای آمیش در غرب یا پیروان مذهب جین در هندوستان) همواره با دنیای غرب در تماس بودهاند و سعی در به روز کردن اطلاعات و سبک زندگی خود بر اساس اصول تجددخواهی داشتهاند. امروزه شاید بتوان گفت که بیشتر روحانیان، حتی متعصبترین و محافظهکار ترین آنها نیز در رسانههای اجتماعی دارای صفحاتی هستند که هرروز به روز میشود. همین خصوصیت باعث شده است که بافت کلی جامعۀ ایران همواره با نگاهی به جریانهای متفاوت تجددخواهی و مدرنیته موقعیت خود را در برابر جامعۀ جهانی به روز نگاه دارد.
جامعه کوییر ایرانی هم نه تنها از این خصوصیت عمومی جدا نبوده است، که شاید بیش از برخی گروههای دیگر در جامعه چشم به پدیده جهانی شدن دوخته است. دلیل این نزدیکی نیز، پیوندی است که همجنسگراستیزی با خوانشهای حکومت دینی از سنت و مذهب در ایران داشته است. به عبارت دیگر، به نظر میآید که قرار گرفتن بر سر دوراهی سنت و مدرنیته نقش مهمی در این نزدیکی داشته است.
جنبش جهانی کوییر که از قرن نوزدهم و در پیوند با موج دوم فمینیسم و پس از آن به شکلی گسترده پا به عرصه وجود نهاد نیز، تأثیر به سزایی در به وجود آمدن جنبش کوییر ایرانی در ایران و خارج از ایران داشته است. این نوشتار قصد بررسی تاریخی این پیوند و چگونگی شکل گیری این جنبش را ندارد. بلکه بر آن است که با بررسی اجمالی موقعیت جنبشِ کوییر در ایران و در جریان جهانی شدن، نتیجه گیری کند که آیا جامعۀ کوییر ایران میتواند در پیوند با خیزشِ اخیر در ایران، که به گواه خواستههای شرکت کنندگان در این خیزش، خیزشی زنانه است، به آن بپیوندد و به تعبیری شاعرانه، طیفی از کمان رنگین خود را بر این جنبش اضافه کند یا خیر.
پیوندِ جنبش کوییر و جنبش فمینیسم هر دو در نقطۀ آغازین مشترکاند. تبعیض توسط نظام مردسالاری و مناسبات برخاسته از آن در همۀ ابعاد: اجتماعی و حکومتی. اگرچه این دو بُعد کاملاً از هم جدا نیستند، اما این نوشتار در این مقطع مشخصِ زمانی این دو را از هم جدا کرده تا بتواند بر تغییر نظام حکومتی ایران که جامعۀ ایران به جد خواستار آن است، تمرکز کند. چرا که، به زعم نویسنده، مقابله با نظام مردسالاری در دو جبهه انجام می گیرد: جبهه آموزش (فرهنگسازی)، و جبهه ایجاد قوانین حمایتی. جبهۀ اول جبههای است که به ثمر نشستن فعالیت در آن در طولانی مدت امکانپذیر است و البته بدون پیروزی در جبهۀ دوم کمی سختتر به ثمر میرسد.
در جریان جهانی شدن، نظام لیبرالیستی اقدام به تغییر قوانین ضد زن و ضدکوییر کرده است (اقدامی که گمان گرایش به عدالت اجتماعی داشتن جریان جهانی شدن را ایجاد میکند. به این نمیپردازم.) نظام مردسالار اگرچه در هنجارهای خود، برخلاف جامعۀ کوییر، زن را موجودی «غیر طبیعی» نمیداند، ولی با نگاهی از بالا به پایین و تعیین وظایفی که عمدتاً شامل تحمیل کار فیزیکی و روانی بر اوست، در فرودست دیدن زن و جامعۀ کوییر در سلسله مراتبی که تعریف کرده، به شکل منسجم عمل می کند.
نظام سلسله مراتبی مردسالارانه، در بطن خود تشکیل شده از هنجارهای تبعیض آمیز برای نگاه داشتن سلسله مراتب خود. برخی از این هنجارها، که زنان و جامعۀ کوییر را در برابر مردسالاری در موقعیتی تقریباً هم سطح قرار میدهد، هنجارهای رفتارهای جنسی، هویتهای جنسی و جنسیتی («مردانه» و «نامردانه») و گرایش جنسی و فرادست یا فرودست نشاندن افراد جامعه بر اساس آنهاست. این هنجارها در طول تاریخ معاصر ایران هم زنان، و هم جامعۀ کوییر را تحتِ فشار مضاعف قرار داده است. در چهل و سه سال گذشته این تبعیضها شکل قانونی نیز به خود گرفتهاند و همین شکل قانونی گرفتن، فشار روی زنان و جامعۀ کوییر را بیش از پیش تبدیل به هنجارهای اجتماعی ساخته است. امروز، اگرچه به یُمن فعالیت و آگاهسازی فعالان زن و کوییر احترام به حقوق هردوی این گروهها از طرف بسیاری مردان و بسیاری دگرجنسگرایان گستردگی بیشتری داشته، ولی هنوز دست حکومت را برای تنگتر کردن عرصه بر زنان و بر جامعۀ کوییر باز گذاشته است.
جامعۀ کوییر ایرانی، اگرچه که خود دچار شکافهای جنسی و جنسیتی است، ولی در مقابله با نظام مردسالارانه و در کلیت خود، به دلیل اشتراکاتی که با جامعۀ زنان ایرانی دارد، موقعیتی گاه هم سطح با زنان در برابر حکومت جمهوریِ اسلامی دارد. تبعیضهای تحمیل شده بر زنان و جامعۀ کوییر همگن نیستند. آسیبهای روحی ناشی از این تبعیضها نیز یکسان نیستند. هویتهای بیشمار هر یک از ما انسانها هرلحظه ما را در موقعیتهای متفاوت قرار میدهد. حتی ممکن است هریک از ما در یک لحظه در چند موقعیت قرار گیریم. یافتن نقاط اشتراک این هویتها و این مورد تبعیض قرار گرفتنها، و حتی آسیبهای ناشی از آن در دهۀ ۹۰ قرن بیستم نظریۀ کوییر را توسط فمینیست کوییرهای رنگین پوست – مهاجر شکل داد و تأثیر گرفتن از این به یک تقاطع، از این به میدان رسیدن چیزی است که جامعۀ کوییر ایرانی و جنبش زنان ایرانی را متحد میسازد.
و همین اشتراکات باعث میشود که جنبش کوییر ایرانی بتواند در اتحاد با جنبش زنان ایران در تلاش برای تغییر نظام با هدف از بین بردن قوانین تبعیض آمیز و بازتر کردن فضا برای آموزش جامعه استفاده کند.
در پایان، نویسنده تأکید میکند که هدف از این نوشتار کم رنگ کردن ویژگیِ زنانه بودن این خیزش نیست و نویسنده همچنان باور دارد که رمز پیروزیِ این خیزش نه تنها در خواست برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، که در نزدیک کردن جامعۀ ایران به مفهوم عدالت اجتماعی همین زنانه بودن آن است.
نظرها
نظری وجود ندارد.