ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

تاریخ انقیاد و نازایی ادبی

اسد سیف در "نازایی ادبیات در دوران گسست" می‌نویسد که در جامعه بعد از انقلاب ۵۷ ما دو چهره از خود نشان داده‌ایم: «چهره‌ای که نیستیم ولی می‌کوشیم تا آن باشیم، و چهره‌ای که هستیم و می‌کوشیم تا آن را نفی کنیم. رغبت ما به ریا بیش از کنش ما به اعتراف بوده است.» نگاهی به این اثر:

"نازایی ادبیات در دوران گسست"، نوشته‌ی اسد سیف موضوع‌های گوناگونی را در برمی‌گیرد؛ از شروع تاریخ رمان در ایران، تا نگاهی به احمد محمود و هوشنگ گلشیری به عنوان دو نویسنده مطرح، انقلاب ۵۷ و نیز تاریخ نقد در ایران و وضعیت آن در ایران امروز و مسئله سانسور.

شیوه کار علمی و دقیق است، موضوعات به خوبی از هم جدا شده‌اند، اشارات و نقل قول‌ها با ذکر صفحات کتاب‌های مرجع و منابع مشخص شده‌اند و موضوع‌ها با وجود تفاوت، در نهایت در یک جا به هم می‌رسند، به همان نقطه‌ای که اسد سیف عنوانش را "گسست ادبی" گذاشته و آن را به عنوان موضوع کار خود انتخاب کرده است.

اسد سیف بررسی‌های ادبی‌اش را، به درستی، از تاریخ و جامعه جدا نمی‌کند، چرا که هر اثر ادبی، حتی خیال‌پردازترین‌اش هم، عناصرش را از واقعیت، بهتر است بگوییم از واقعیت تجربه شده و اندیشیده شده، می‌گیرد. با این‌حال، تاریخ یک چیز است و ادبیات چیزی دیگر. اگر تاریخ در شکل معمول آن تاریخ جامعه و حکومت‌هاست، ادبیات، شکل هستی افراد است. اگر تاریخ در شکل معمول آن، جمعی است، ادبیات، تاریخ فرد و شخصیت است. اگر اولی از بیرون است، دومی از درون نوشته می‌شود. می‌شود فراتر رفت و گفت که ادبیات اصولا تاریخ دیگری می‌نویسد. اعماق را می‌کاود، ناگفته‌ها را می‌گوید، ناشنیده‌ها را، آرزوهای سرکوب شده و برآورده نشده را.

به همین دلیل و دلایل دیگری است که حکومت‌ها دست به سانسور می‌زنند. بنابراین، این‌که مردم اجازه گفتن چه چیزی را دارند و چه چیزی را نه، تاریخی طولانی دارد. سیف به مسئله سانسور در شرق و مغرب‌زمین اشاراتی دارد و از جمله به کشور ما که سانسور در آن تاریخچه و زمینه‌ای طولانی دارد و به زمان ساسانیان و روحانیان زردشتی برمی‌گردد، از مراحل مختلفی می‌گذرد و به انقلاب ۵۷ و اکنونِ ما می‌رسد که عملکرد آن شاید یکی از بزرگترین گسست‌های تاریخ ایران را رقم زده باشد. با پاگرفتن حکومت اسلامی، گویا قرار بود که همه چیز به عقب برگردد و از نو نوشته شود. سیف با توجه به این موضوع و اشاره به "ساعت صفر" در تاریخ ادبیات آلمان بعد از جنگ جهانی دوم، از اصطلاح "سال صفر" استفاده می‌کند.

نویسنده پنج گسست کلی را در ادبیات معاصر ایران برمی‌شمارد: اولین گسست، شروع دوره مشروطه و آشنایی ایرانیان با اروپا و مدرنیته است که نگاهی به غرب است بدون داشتن فکر مدرن.

دومین گسست، حزب توده و گسترش تفکر توده‌ای و ایدئولوژیکی این حزب است که باعث می‌شود هنرمندان و نویسندگان نقش آزادی را محدود کرده، تفکر در محدوده‌ی تفکرِ سازمانی و ایدئولوژیکی بماند و اندیشه "سقفی بالاتر از آن‌چه هست"، نیابد. (ص۵۰)

کودتای ۲۸ مرداد و خفقان ناشی از آن از دید اسد سیف باعث گسست بعدی است که "آرمان‌گرایی را با کردارگرایی" پیوند داد و حاصلش همانا جنبش چریکی بود. در ادامه این روند به گسست چهارم و "عملگرایی" می‌رسیم و سپس به انقلاب ۵۷. در گسست پنجم که با انقلاب پنجاه و هفت رقم می‌خورد، آن چیزی که بیشتر از همه قربانی می‌شود، "من" و شخصیت انسان است، و همین نیز نشان می‌دهد که قیام ۵۷ در وهله اول انقلابی است بر علیه طبیعت انسان. مسئله "من" بعد از انقلاب یکی از مباحث مهم کتاب است. اسد سیف می‌نویسد که در جامعه بعد از انقلاب ۵۷ ما دو چهره از خود نشان داده‌ایم: "چهره‌ای که نیستیم ولی می‌کوشیم تا آن باشیم، و چهره‌ای که هستیم و می‌کوشیم تا آن را نفی کنیم. رغبت ما به ریا بیش از کنش ما به اعتراف بوده است. " (ص۸۰)

ادبیات در چنین جامعه‌ای می‌تواند دو چهره را به هم نزدیک کند، و اتفاقا در اینجا به یکی دیگر از دلایل سانسور می‌رسیم. چرا که حکومت نه می‌خواهد شخصیت و فرد سر بلند کند و نه تکلیف توده مردم به روشنی مشخص شود.

وقتی حکومتی از نوع جمهوری اسلامی بکوشد در آداب و رفتار انسان‌ها، در ذهن و زبان افراد و در ادبیات دست ببرد، آن گاه آن چیزی که باقی می‌ماند همان است که اسد سیف اسمش را به درستی "شبه‌تخیل" می‌گذارد. سانسور حکومتی در این قضیه تنها یک طرف قضیه است. وجه دوم آن خودسانسوری است. نویسنده‌ای که خودسانسوری می‌کند، در حقیقت، به ورودِ قدرت به درون خود رضایت داده و خود نیز در محوِ "منِ" خویش شرکت می‌کند.

اسد سیف برای نشان دادن عمق این گسست ادبی بعد از انقلاب، از جمله دو مثال بسیار روشنگر و اثبات کننده می‌زند و نشان می‌دهد که نویسندگان مطرح ایران به هیچ وجه از تأثیرات آن در امان نبوده‌اند. اولی "بلورخانم" از رمان همسایه‌ها اثر احمد محمود است که با وجود فرعی بودنش به عنوان شخصیتی اروتیک، و شاید اروتیک‌ترین شخصیت داستانی ادبیات ایران، در ذهن‌ها می‌ماند، و دیگر مسئله اروتیسم به طور کلی در رمان‌های هوشنگ گلشیری است که نمونه‌اش را در "کریستین و کید"، منتشر شده در سال ۱۳۵۰، می‌بینیم. در سال‌های بعد از انقلاب، از دید سیف، دیگر نه شخصیتی همچون "بلورخانم" در رمان‌ها یا داستان‌های احمد محمود به چشم می‌خورد و نه آن اروتیسم داستان‌های پیش از انقلاب را در کتاب‌های بعد از انقلاب گلشیری باز می‌یابیم. رمان "آینه‌های دردار"، منتشر شده در سال ۱۳۷۱، در این زمینه بسیار گویاست: ابراهیم و صنم‌بانو، دو معشوق سابق که سال‌های طوفانی بعد از انقلاب برای آن‌ها سرنوشت‌های متفاوتی را، دور از همدیگر، رقم زده‌اند، بعد از دیدار مجدد و اتفاقی در آلمان، حتی از گرفتن دست همدیگر در رمان گلشیری ابا دارند.

بر اساس همان "گسست"‌هایی که اسد سیف تقسیم‌بندی کرده است می‌توان شکل تقریبی نقد را نیز در دوره‌های مختلف حدس زد. اگر نقد سنتی، معمولا تفسیر و رمزگشایی یا ردیه‌نویسی بوده است، بعدها، در آغاز ورود رمان به ایران، پیش و بیش از هر چیزی "محتوای اخلاقی و آموزشی داستان" مدّنظر بوده است. تحت تأثیر رئالیسم سوسیالیستی، اولین وظیفه اساسی نقد، با توجه به نقل قولی از فاطمه سیاح در نخستین کنگره نویسندگان ایران در سال ۱۳۲۶ عبارت می‌شود از "ایجاد وسیله بسط و توسعه رئالیسم واقعی در ادبیات ایران که تمام اشکال و انواع آن به منزله سبک اساسی ادبی شمرده می‌شود... استقرار رئالیسم در ادبیات کنونی... مجامع و افراد و نمایندگان ادبیات ما را هدایت خواهد کرد که چه موضوعی را انتخاب کنند و چگونه به نگارش پردازند. (ص۱۹۰)

زمانی بعد به "هنر مردمی" و "تعهد ادبی" می‌رسیم که "پس از انقلاب به دو شاخه تقسیم می‌شود: اسلامی‌نویس‌ها خود را به دین و حکومت متهد می‌دانند و نویسندگان مستقل از حکومت نیز "همین تعهد را با مفهومی ‌دیگر (...) در جامه سمبولیسم و دیگر نمادها پیش می‌برند. " (ص۱۹۹)

و از همین جاست که می‌بینیم محدود کردن ادبیات، با هر اسم و هدفی که صورت بگیرد، ممکن است، دست‌کم در ظاهر، اهداف مختلفی را مدّنظر داشته باشد، ولی در نهایت به یک جا ختم می‌شود: به انقیاد در آوردن ادبیات و محدود کردن ذهن، حل کردن فرد در سیستم حکومتی یا ایدئولوژیکی، یا هردو.

"نازایی ادبیات در دوران گسست" کتابی است آموزنده و خواندنی، و از لغزش‌های زبانی اندک آن که بگذریم، گاهی، به ویژه در فصول اول آن، سلسله وقایع تاریخی پس و پیش شده و یا از پی هم نیامده‌اند. علاوه بر این، هم‌چون اکثر کتاب‌های تاریخی و پژوهشی تاریخ ادبیات و فلسفه، گاهی تاریخ میلادی و گاهی شمسی به کار رفته است که در مواردی برای خواننده ایجاد آشفتگی می‌کند، و بی‌شک می‌توان در چاپ بعدی آن اصلاحاتی در این زمینه به عمل آورد. این کتاب را نشر باران سوئد منتشر کرده است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.