ترانه اعتراضی «به سمت فردای جهان»: داریوش صدای پیونددهندهی نسلها
«به سمت فردای جهان» با تمام اشارههایش به گذشته و هارمونیهای شنیده شدهاش با تاریخ ایران درآمیخته و توانسته حس و حالی تازه را در متن اعتراضات پرشور پدید آورد. موسیقی این ترانه دو نسل کاملا متفاوت از مردم ایران را نمایندگی میکند: نسلی که با انقلاب آواره شد و نسل جوان جان به لب رسیدهای که در پی حقوق مدنی خود است.
در این روزها که صدای جنبش جوانان ایرانی با شعار «زن، زندگی، آزادی» در جهان پیچیده است، داریوش هم در حمایت از فریاد دادخواهی مردم ایران آهنگ «به سمت فردای جهان» را ارائه داد.
ترانهی این آهنگ نوشتهی ایرج جنتی عطایی است و آهنگسازی و تنظیم آن را معین شیرپور انجام داده است. این آهنگ همراه با یک ویدئو به کارگردانی علیرضا سروش در یوتیوب و سایر کانالهای مشابه پخش شد.
در جنبش سبز هم ایرج جنتی عطایی و داریوش در حمایت از مردم ایران در کنار هم ایستاده بودند. در آن ایام هم سرکوبگران از هر وسیلهای استفاده کردند تا جوانان را بترسانند و از پیوستن به جنبش برحذر دارند. اما آنچه که برخاسته بود با شگردهایی مانند ایجاد ترس و هراس و بگیر و ببند و شکنجه فرونمینشست. جوانان در تظاهرات میلیونی علیه خودکامگی شعار میدادند و ترانه میخواندند. از جمله در ترانهای با متن ایرج جنتی عطایی و با صدای داریوش پاسخ تهدیدها و هشدارهای امنیتیها را میدادند. آن ترانه با موضوع سیاسی و وزن مبارزهجویانهای که دارد سرشار از بار عاطفی شاعرانهای بود که بر دل و جان مینشست و همچنان مینشیند:
نترسون بیدُ از باد
نترسون خاکُ از برگ
نترسون عشقُ از رنج
نترسون ما رو از مرگ
ایرج جنتی عطایی همانگونه که از آغاز ترانهسراییاش آشکار بوده، قریحه و مهارت بسیار در بیان ناهنجاریهای سیاسی – اجتماعی دارد. مهمترین وجه مهارت او در این است که متعهدانه باقی میماند، بدون آنکه به ورطه شعار بیفتد. اکنون او این تواناییها را یک بار دیگر با صدای داریوش در خدمت مردم ایران قرار داده است.
«به سمت فردای جهان»
موسیقی «به سمت فردای جهان» کارِ معین شیرپور حال و هوایی حماسی و در همان حال غمگین دارد. تنظیم موسیقی به خوبی انجام شده و کیفیت کار در بالاترین درجهی ممکن است، صداها به خوبی تفکیک شدهاند.
داریوش هم به عنوان خوانندهای پخته و جا افتاده یکی از اجراهای بی نقص خود را ارائه داده است.
شاید ریتم آهنگ مهمترین ویژگی این آهنگ است، چرا که حس خشم، تنش و سرخوردگی به خوبی به کمک ضربهای استکاتویِ محکم و تکرار شونده به مخاطب منتقل میشود. خشم و خروشی که در شرایط فعلی در خیابانها و فضاهای عمومی و شبکههای اجتماعی ایران موج میزند باعث میشود مخاطبان ایرانی با این آهنگ ارتباطی عمیق بگیرند.
ایرج جنتی عطایی هم ترانهای فوق العاده نوشته که با اجرای بینقص داریوش این آهنگ را به آهنگی تاثیر گذار تبدیل کرده است. ترانه با ارجاعات گوناگونی که به ایران دارد، شرایط حال حاضر مخاطب ایرانی را لمس میکند. غمی هم که در صدای داریوش نهفته است، بسیار با حال و هوای این ترانه سازگار است و تاثیر گذاری آن را دو چندان کرده است. مثل این است که صدای بم و سنگین داریوش برای چنین مواقعی ساخته شده است: برای مواقعی که درد عمیق و سنگین است.
داریوش خوانندهای متعلق به نسلی دیگر است خوانندهای از قبل انقلاب. اما با این آهنگ به صدای نسل تازهای که در ایران معترض به حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی است، طنین بخشیده است.
استفادهی به جا از صدای سازهای ایرانی در فضاسازیها از آهنگسازی فکر شدهی معین شیرپور خبر میدهد.
این آهنگ ۵ دقیقهای را بارها میتوان گوش داد و باز هم متوجه ریزهکاریهای تازهای شد. آهنگساز با تکنیکهای متفاوت جلوی یکنواخت شدن آهنگ را گرفته است.
آهنگ با آوای زنانهای شروع میشود که شاید با توجه به نقش کلیدی زنان در این جنبش مردمی انتخابی اتفاقی نباشد.
تنوع صداهای استفاده شده در آهنگ نیز جلوی یکنواخت شدن روند آهنگ را میگیرد. همچنین آهنگساز از صداهایی با چند رنگ صدا استفاده کرده است. صداهایی پخته و محکم.
همچنین آهنگساز هارمونیهایی ایرانی و آشنا را به وجود میآورد که ما را یاد دیگر آهنگهای داریوش در دوران طلایی پاپ میاندازد.
آهنگ در اوج به پایان میرسد آن هم بعد از تکنوازی گیتار الکتریکی که در طول آهنگ بیشتر نقش ریتمیک داشته است.
در سال ۱۳۴۹ حسن خیاطباشی زمینههای ورود داریوش اقبالی را به دنیای موسیقی فراهم کرد و با ترانه «به من نگو دوستت دارم»، از سرودههای بهیاد ماندنی درویش مصطفی جاویدان به شهرت رسید.
ترانه «جنگل» از سرودههای ایرج جنتی عطایی از ترانههای سیاسی داریوش است. او به خاطر این ترانه مدتی را در زندانِ شاه گذراند.
داریوش پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ از ایران خارج شد و از آن زمان تاکنون در تبعید، در لسآنجلس در آمریکا بهسر میبرد. به تازگی کنسرت او در لندن به دلیل تهدید به بمبگذاری لغو شد.
نظرها
فرهاد - فرهادیان
این هیچ نوگرائی ندارد نوحه است