معلولسازی
م. مهاجر – رژیم سرکوبگر، آدمکش، بچهکش و همچنین معلولساز است. تحلیلی بر ماجرای اخیر کمپین معلولان و احضار مدیر آن.
بهروز مروتی، مدیر کمپین معلولان، چند روز پیش برای «گفتوگویی دوستانه» به اطلاعات سپاه احضار شد. موضوع گفتوگو از پیش اعلام نشده بود اما همگان اطمینان داشتند که مسئله بر سر پست اخیر کمپین معلولان در توییتر است که علاوه بر اعلام همبستگی این کمپین با معترضان در ایران، از تحریم روز جهانی معلولان و مراسم مربوط به آن که تشریفاتی بیش نیست هم سخن گفته بود.
همچنین در این پست از رفتار سیستم حاکم با معترضان به مثابه «معلولسازی» آنان یاد شده بود که به نابینا شدن عدهای از معترضان بر اثر اصابت ساچمه با چشم اشاره داشت.
اگرچه پستهای پیشین این کمپین همگی حاکی از اعتراض و انتقاد به وضعیت معلولان در کشور بودند اما تنها پست اخیر آنان توجه سپاه را به خود جلب کرد و به اندازهای از خط قرمز عبور کرده بود که دیگر گفتوگو ضروری مینموده است.
چنانکه معمول است محتوای گفتوگو در دسترس نیست اما پس از آن در گزارشی که این کمپین از «نشست» نماینده اطلاعات سپاه با مدیر کمپین معلولان منتشر کرد نماینده سپاه از مطالبات معلولان حمایت کرده و ضمن آن برای پیگیری مطالبات آنان قول همکاری داده چرا که «افراد دارای معلولیت شایسته زندگی همراه با عزت و کرامت انسانی هستند» و سازمان بهزیستی هم باید در این راستا بکوشد. تا زمان نوشته شدن این مقاله خبر دیگری در مورد این دیدار و پیامدهای آن منتشر نشده است، و تحلیل ما هم به آنچه تا کنون رخ داده محدود است.
موضوع معلولسازی معترضان
موضوع جالب توجه در این میان حذف عنصری است که ظاهرا از نظرها دور مانده: در ابتدا پرداختن به مطالبات معلولان به مثابه مطالبات مخصوص به یک صنف، سپس ورود به اعتراضات و اعلام همبستگی و همراهی با آن و پس از آن هم مجددا اشاره به اهمیت مطالبات معلولان و تایید این اهمیت از سوی سپاه به مثابه چهرهی عریان ساختار حاکم. به بیان دیگر اعتراضات جاری در وهلهای به کمپین معلولان رسوخ کردهاند و کمپین با آن ابراز همبستگی کرده است، و پس از فراخوانده شدن از سوی سپاه در گزارش نشست مشترک میبینیم که مجددا به صِرفِ مطالبات معلولان سخن رجوع میشود (یعنی به همان فعالیتی که کمپین پیش از اعلام همبستگی مشغول آن بود). اما این بار اهمیت این مطالبات از سوی نهاد قدرت هم به رسمیت شناخته میشود.
ساختار حاکم نه تنها به مطالبات معلولان رسیدگی نمیکند و زندگی آنان را تسهیل نمیکند بلکه در اعتراضات اخیر به تعداد این گروه هم افزوده است. اگر زمانی این معلولسازی از طریق دشمن مشترک مردم و حاکمیت در جنگ هشت سالهی ایران و عراق اتفاق میافتاد و معلولان این جنگ توسط حاکمیت تقدیس میشدند اما این بار این عمل از طریق نه دشمن خارجی و بیگانه بلکه از سوی حاکمیت داخلی و وطنی اتفاق میافتد.
از تکصدایی کمپین در فریاد زدن مطالبات خود به این نقطه رسیدهایم که سپاه به واسطهی قدرت خود سازمان بهزیستی را که تنها نهاد دولتی و رسمی در رسیدگی به امور معلولان است به یاری کمپین در برآوردن مطالبات خود فرامیخواند. کمپین که پیش از این به مطالبات به اصطلاح صنفی خود مشغول بود، پس از این هم تشویق میشود که مجددا به فعالیت صنفی خود بازگردد و به او وعدهی رسیدگی به مطالبات هم داده میشود. منظور ما از صنفی این است که انتظار این است که هر گروه اجتماعی و در اینجا معلولان به مطالبات مخصوص به خود بپردازند و از ارتباط گروه خود با سایر گروهها و حوزهها دم نزنند یا دست کم وجود چنین ارتباطی را بر سایر افراد جامعه آشکار نکنند. حلقهای که در این وهله پیونددهندهی کمپین و حوزههای دیگر، در اینجا اعتراضات جاری، است و سخن رفتن از آن مطلوب نیست همان «معلولسازی معترضان» است.
معلولان جدید
ساختار حاکم نه تنها به مطالبات معلولان رسیدگی نمیکند و زندگی آنان را تسهیل نمیکند بلکه در اعتراضات اخیر به تعداد این گروه هم افزوده است. اگر زمانی این معلولسازی از طریق دشمن مشترک مردم و حاکمیت در جنگ هشت سالهی ایران و عراق اتفاق میافتاد و معلولان این جنگ توسط حاکمیت تقدیس میشدند اما این بار این عمل از طریق نه دشمن خارجی و بیگانه بلکه از سوی حاکمیت داخلی و وطنی اتفاق میافتد.
معلولان جدید که نشانهی اعتراض به سیستم حاکم و ایستادگی در برابر آن را تا پایان با خود حمل میکنند دیگر مانند جانبازان از سوی حاکمیت تقدیس نخواهند شد بلکه همواره از سوی این سیستم تکفیر خواهند شد. بسیار محتمل است که خدمات اجتماعی حداقلیای که به شهروندان دیگر با شرایط مشابه آنان داده میشود به آنها تعلق نگیرد و حتی خدمات اضافهای که برای جانبازان و خانوادههایشان در نظر گرفته میشد یا میشود هم هیچ گاه در اختیار آنان قرار نگیرد. به این صورت برخلاف معلولیت سیاسی قبلی که در جنگ برای حفظ وضعیت موجود بر اشخاص عارض شده بود و در راستای خط مشی سیاسی حاکمیت بود حتی اگر خود این اشخاص با حاکمیت زاویه داشتند، با دسته و معلولیت سیاسی جدیدی روبرو هستیم که محل ایجادش زاویه داشتن با حاکمیت است حتی اگر خود اشخاص دارای این نوع معلولیت با حاکمیت مشکلی نداشته باشند و از قضا تیر به آنها اصابت کرده باشد، مثل کودکی که در حین اعتراضات بیناییاش از او گرفته شد بدون آنکه خود او بداند اساسا دعوا بر سر چیست.
در اینجا سخن بر سر موضع سیاسی اشخاصی که در حین اعتراضات با گلولههای مامورین یا با ضرب و شتم از سوی آنها معلول شدهاند نیست، بلکه سخن بر سر آن است که هویت سیاسی این نوع از معلولیت با موضع سیاسی حاکمیت زاویه دارد، چه اگر در این اعتراضات این دو موضع روبروی هم قرار نمیگرفتند این نوع معلولیت، چه سهوا چه عمدا، هرگز ایجاد نمیشد.
هویت سیاسی
حال سخن گفتن از این نوع جدید معلولیت و اعلام همبستگی با اعتراضات به واسطهی آن دیگر برابر با سخن گفتن از مطالبات معلولان، به مثابه گروهی اجتماعی که به دلایلی خنثی همچون ژنتیک یا تصادف یا مثبت همچون شرکت در جنگ معلول شدهاند، نیست، بلکه اشاره به سبعیت ساختار حاکم در برخورد با عدهای و نیز اشاره به مطالبات آنها است. با این عمل دیگر اعضای یک گروه اجتماعی با هویتی غیرسیاسی که به دلایلی که یا حاکمیت در آن دخیل نبوده (ژنتیک) یا اگر هم دخیل بوده چنان با واسطهی دور بوده که عملا اسم آن را اتفاق میگذاریم (تصادفهای جادهای) خواستار رسیدگی به مطالبات خود نیستند بلکه این گروه با اعلام همبستگی واجد هویت سیاسی منفی میشود و دیگر به اصطلاح پاک یا محض نیست.
این گروه معلولان دارای هویت سیاسی منفی نشانی جسمانی بر خود دارد که مداوما فرآیند سیاسی پس پشت خود را به نمایش میگذارد و معلولیت را نه به مثابه عاملی خنثی که ساختار حاکم با خدمات و تسهیلاتی به کمک آن میشتابد و سویهی رحمانی خود را به نمایش میگذارد، بلکه به مثابه نتیجهی یک جنایت با خود حمل میکند. حتی اگر این معلولان قرار است مطالباتی داشته باشند باید این عامل منفی به عاملی خنثی یا حتی مثبت تبدیل شود: یا باید علت معلولیت آنان پوشیده باشد یا در مواردی چنانکه در خبرها یا از نزدیکان خود شنیدهایم آنها باید پیوند خود با حاکمیت را به صورتی مثلا سابقهی عضویت در بسیج عضو اعلام کنند. در نتیجه میتوانند همچون اشخاص دارای معلولیت خنثی مددجوی سازمان بهزیستی شوند و خدمات و تسهیلات دریافت کنند یا همچون اشخاص دارای معلولیت مثبت جانبازان به نهاد مربوطه یعنی بنیاد شهید و امور جانبازان و اسرا مراجعه کنند. به این ترتیب با آنکه نشان بر جسم آنها همچنان برقرار است اما این نشانه از مدلول خود تهی شده و مدلولی جدید به آن تزریق میشود تا در نظام نشانهای موجود دیگر منفی نباشد و در تقابل با خط مشی حاکم قرار نداشته باشد.
نقشه حکومت
همانگونه که نماینده اطلاعات سپاه هم در نشست مشترک اعلام کرده است هویت سیاسی منفی گره خورده با معلولیت، چه در مقام معلولی که با اعتراضات اعلام همبستگی میکند و چه در مقام کسی که در اعتراضات معلول شده است، زدوده میشود و کرامتی که شایستهی افراد معلول است به این طریق به آنها بازخواهد گشت.
سازمان بهزیستی هم نه به عنوان یک نهاد مشخصا وابسته به سپاه، که نویسندهی این مقاله هم چنین ادعایی ندارد، بلکه با خنثی کردن نشانهی منفی به یاری ساختار حاکم خواهد شتافت. همچنین در حالی وعدهی رسیدگی به مطالبات معلولان به آنها داده میشود که تلویحا (یا شاید هم تصریحا در گفتوگویی که ما از محتوای آن اطلاع نداریم) با فراخوانده شدن به اطلاعات سپاه بابت اعلام همبستگی به آنها هشدار داده شده است. تو گویی که بازشناسی مطالبات معیشتی معلولان و رسیدگی به آن که حق بنیادی آنان است در ازای گرفتن باج به آنها داده خواهد شد، وعدهای که با نگاهی به وضعیت اقتصادی کشور و نیز غیرشفاف بودن مناسبات اقتصادی در آن چندان تحققپذیر به نظر نمیآید.
«معلولسازی» به مثابه کلیدواژه
قصد ما از بررسی مراحل این اتفاق (فعالیت کمپین معلولان، فراخوانده شدن به اطلاعات و نشر گزارش نشست) آن بود که بر «معلولسازی» به مثابه کلیدواژهی این سیر تاکید کنیم. سبعیت نظام سیاسی حاکم که باعث معلول شدن عدهای معترض شده ترجیح میدهد قرار است در طی فرآیندی که کماهمیتتر از اولی نیست، رد خود را از این واقعیت پاک کند. به این ترتیب گروه اجتماعی معلولان گروهی دانسته شود که نهایت مشارکتش در سیاست به مطالبات مدنیصنفی محدود است و در نتیجه کرامتش هم محفوظ باقی میماند. نه آنکه با اعلام همبستگی بخش قدیمی این گروه اجتماعی، که چنانکه گفتیم واجد هویت سیاسی خنثی یا مثبت است، با بخش جدیدتر که واجد هویت سیاسی منفیاند و همواره حتی با صرف حضور خود از امور صنفی فراتر میروند این نوع از هویت سیاسی در گروه به رسمیت شناخته شود و سبعیت نظام حاکم برای همیشه در معرض دید همگان گذاشته شود. معترضان خیابانی که معلول شدنشان تنبیهی بوده که نظام حاکم برای آنان در نظر گرفته است نباید در گروه اجتماعی جدید خود به همان صورتی که هستند پذیرفته شوند و کرامت و عزت والای این گروه را مخدوش کنند. سرنوشت آنها از دو صورت بیرون نیست: یا استحاله و پذیرش یا طرد.
نظرها
فرهاد - فرهادیان
به خرس گفتند تخم می کنی ؟ گفت : از این دم بریده هر کاری برمی آید . از این جمهوری اسلامی هم هر جنایتی که بگوئید منطبق است